نامه به همرزمان بسیجی، یک هفته قبل از شهادت؛
من حقیقت را میگویم، جبهه نیرو ندارد و نیرو از هر نوع و تخصص احتیاج دارد. قصدم، داغ، سخن گفتن نیست!
شهدای ایران: آنچه در ادامه می خوانید، نامه شهید بهزاد شفق به همرزمان بسیجی اش در پایگاه مسجد ولیعصر (عجل الله فرجه الشریف ) یک هفته قبل از شهادت است:
"بسمه تعالی"
سلام علیکم جمیعا"
انشاء الله که خداوند همه ما را هدایت و در تحت عنایات خود قرار دهد و از خدا میخواهم تمام کسانی که احساس زرنگی کرده و با توجیهات از انجام تکالیف در میروند را تنبیه کند.
چه بگویم در حالی که وظیفه روشن میکند سطر سطر گفتنی ها را؟!
چگونه احوالپرسی و تعارفات را بکار برم، در حالیکه دشمن بدن مطهر شهیدان را زیر پا گذاشته و الان از این پیروزیهای خاکی سرمست است؟!
برادران!
من حقیقت را میگویم، جبهه نیرو ندارد و نیرو از هر نوع و تخصص احتیاج دارد.
قصدم، داغ، سخن گفتن نیست!
به هرحال سلام مرا به تمام دوستان برسانید و ما را از دعای خیر فراموش نکنید.
والسلام علیکم و رحمة الله
۶۷/۴/۱۶
بهزاد شفق
آخرین نامه شهید به خانواده یک هفته قبل از شهادت:
"بسمه تعالی"
با عرض سلام خدمت تمامی شما عزیزان
سلامی به گرمی خون مردان خدا و امید که حال همگی شما خوب و سلامت باشد!
دیروز صبح اینجا رسیدیم و فعلا" مستقریم و ممکن است تا چند روز دیگر به اردوگاه دیگری برویم.
پدر و مادر عزیز!
حال شما چطور است؟
امیدوارم همانطور که شما را هر روز دعا میکنم، شما نیز برای پیروزی رزمندگان اسلام دعا بفرمائید.
برای برادر و خواهران نیز عرضی به جز التماس دعا نیست.
اینجا خیلی بیشتر از تصور باصفاست!
بچه های جبهه ...
زاهدان شب ۰۰۰ شیران روز ..
لحظه لحظه مان ارزش عمری زندگی تک بعدی مادی را دارد و قابل قیاس نیست.
به استاد قرآن ام سلام برسانید و از قول من بگوئید که در جلسات خود ما را از دعای خیر فراموش نکنید.
و در ضمن این هفته در جلسه به نیابت من سوره نجم را بخوانید.
التماس دعا
۱۷ تیر ۱۳۶۷
بهزاد شفق
آخرین دلنوشته شهید ساعاتی قبل از شهادت
"بسمه تعالی"
حساسترین شرایط است.
ترس است، عشق است،
و دشمن و اسلحه و خون و دود!
امروز ناگهان گفتند:
یاران! از دوکوهه بار سفر را جمع کنید،
اما چگونه؟
با این همه گناه؟
اما باید رفت،
او خودش میداند با ما چه میکند؟
اینجا کرخه است ،
سرزمین شرف، کرخه نور است،
نور کمیل یار محمدی هایی که بر بال ملائک رفتند و عشق را یافتند و عاشقی کردند و مشتاقشان که معشوقشان بود، اجازت داد و بر گونه هایشان بوسه زد ....
چه خبر است ؟!
دشمن تا اینجا تاخته است ،
روستاها را می بینم ،
دختران کوچک را،
که ظرف آب بدست دارند ...
الان است که یاران،
می خوانند سرود عشق را !
خدایا !
کدامین این چهره ها خواهند رفت؟!
آیا ما با آنها همسفریم؟!
عاشق مشوید اگر توانید
تا در غم عاشقی نمانید
اینست رضای او که اکنون
در روی زمین، یکی نمانید
سلام ما را به آن پیر حسینی برسانید.
بهزاد شفق
چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۶۷
ساعت ۶:۴۰ بعدازظهر
ولادت : ۱۰ فروردین ۱۳۵۱
شهادت : ۲۱ تیر ۱۳۶۷
محل شهادت : ابوغریب
قطعه ۴۰ ردیف ۱۳۱ شماره ۴
شهید کمیل یارمحمدی دوست صمیمی و همکلاس شهید بهزاد شفق در دبیرستان سپاه بود که در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۶۶ به شهادت رسید.
"بسمه تعالی"
سلام علیکم جمیعا"
انشاء الله که خداوند همه ما را هدایت و در تحت عنایات خود قرار دهد و از خدا میخواهم تمام کسانی که احساس زرنگی کرده و با توجیهات از انجام تکالیف در میروند را تنبیه کند.
چه بگویم در حالی که وظیفه روشن میکند سطر سطر گفتنی ها را؟!
چگونه احوالپرسی و تعارفات را بکار برم، در حالیکه دشمن بدن مطهر شهیدان را زیر پا گذاشته و الان از این پیروزیهای خاکی سرمست است؟!
برادران!
من حقیقت را میگویم، جبهه نیرو ندارد و نیرو از هر نوع و تخصص احتیاج دارد.
قصدم، داغ، سخن گفتن نیست!
به هرحال سلام مرا به تمام دوستان برسانید و ما را از دعای خیر فراموش نکنید.
والسلام علیکم و رحمة الله
۶۷/۴/۱۶
بهزاد شفق
آخرین نامه شهید به خانواده یک هفته قبل از شهادت:
"بسمه تعالی"
با عرض سلام خدمت تمامی شما عزیزان
سلامی به گرمی خون مردان خدا و امید که حال همگی شما خوب و سلامت باشد!
دیروز صبح اینجا رسیدیم و فعلا" مستقریم و ممکن است تا چند روز دیگر به اردوگاه دیگری برویم.
پدر و مادر عزیز!
حال شما چطور است؟
امیدوارم همانطور که شما را هر روز دعا میکنم، شما نیز برای پیروزی رزمندگان اسلام دعا بفرمائید.
برای برادر و خواهران نیز عرضی به جز التماس دعا نیست.
اینجا خیلی بیشتر از تصور باصفاست!
بچه های جبهه ...
زاهدان شب ۰۰۰ شیران روز ..
لحظه لحظه مان ارزش عمری زندگی تک بعدی مادی را دارد و قابل قیاس نیست.
به استاد قرآن ام سلام برسانید و از قول من بگوئید که در جلسات خود ما را از دعای خیر فراموش نکنید.
و در ضمن این هفته در جلسه به نیابت من سوره نجم را بخوانید.
التماس دعا
۱۷ تیر ۱۳۶۷
بهزاد شفق
آخرین دلنوشته شهید ساعاتی قبل از شهادت
"بسمه تعالی"
حساسترین شرایط است.
ترس است، عشق است،
و دشمن و اسلحه و خون و دود!
امروز ناگهان گفتند:
یاران! از دوکوهه بار سفر را جمع کنید،
اما چگونه؟
با این همه گناه؟
اما باید رفت،
او خودش میداند با ما چه میکند؟
اینجا کرخه است ،
سرزمین شرف، کرخه نور است،
نور کمیل یار محمدی هایی که بر بال ملائک رفتند و عشق را یافتند و عاشقی کردند و مشتاقشان که معشوقشان بود، اجازت داد و بر گونه هایشان بوسه زد ....
چه خبر است ؟!
دشمن تا اینجا تاخته است ،
روستاها را می بینم ،
دختران کوچک را،
که ظرف آب بدست دارند ...
الان است که یاران،
می خوانند سرود عشق را !
خدایا !
کدامین این چهره ها خواهند رفت؟!
آیا ما با آنها همسفریم؟!
عاشق مشوید اگر توانید
تا در غم عاشقی نمانید
اینست رضای او که اکنون
در روی زمین، یکی نمانید
سلام ما را به آن پیر حسینی برسانید.
بهزاد شفق
چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۶۷
ساعت ۶:۴۰ بعدازظهر
ولادت : ۱۰ فروردین ۱۳۵۱
شهادت : ۲۱ تیر ۱۳۶۷
محل شهادت : ابوغریب
قطعه ۴۰ ردیف ۱۳۱ شماره ۴
شهید کمیل یارمحمدی دوست صمیمی و همکلاس شهید بهزاد شفق در دبیرستان سپاه بود که در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۶۶ به شهادت رسید.