ادعای واهی منافقین
منافقین گفته بودند که سنگهای مرمر از ایتالیا آوردهاند و از آن برای دیوار استفاده کردهاند؛ درصورتیکه هنوز که هنوز است، آن طرح سیمانی که شهید بهشتی طرحش را به مهندس داده بودند، موجود است و...
شهدای ایران: ملوکالسادات بهشتی، دختر شهید بهشتی، درباره شایعههایی مبنی بر سرمایهداربودن شهید بهشتی گفت: «شایعات زیاد بود... زمانی که ایشان به سمت دیوان عالی کشور رسیدند، شایعات به اوج خود رسید. در یک اتوبوس برخی میگفتند ایشان قصر دارد، حسابهای بانکیاش در سوئیس است، فرزندانش چنین و چنان هستند و.... راننده اتوبوس تمام مسافرانش را روبهروی این خانه میآورد و میگوید این قصر شهید بهشتی است؟
اینجا را قبل از انقلاب شهید بهشتی با کمترین امکانات موجود ساختند؛ مثلا دیوارهای حیاط نقشه خودشان بودند که لوزیشکل درآوردند و از دو سیمان صورتی و سفید برای زیبایی آن استفاده کردند. جالب است که منافقین گفته بودند که سنگهای مرمر از ایتالیا آوردهاند و از آن برای دیوار استفاده کردهاند؛ درصورتیکه هنوز که هنوز است، آن طرح سیمانی که شهید بهشتی طرحش را به مهندس داده بودند، موجود است و زیبایی آن هنوز پابرجاست».
او ادامه داد: «منافقین از زمانی که ایشان از اروپا آمدند، روی ایشان حساس بودند؛ چون ایشان یکی از بنیانگذاران مدرسه دین و دانش بودند. حتی روی مبلی که داشتند هم حساس بودند؛ اما همانطور که ملاحظه میکنید، این مبل همان مبلی است که قبل از انقلاب داشتند. زندگی فقیرانهای نداشتند، ولی در حد یک کارمند ساده آموزشوپرورش بود. ایشان به خانواده سخت نمیگرفتند، ولی خودشان زندگی ساده را دوست داشتند.
روزهای آخر قبل از شهادتشان میگفتند ایکاش به روزهای زندگی طلبگی برمیگشتم. خودشان دوست داشتند، اما به خانواده سخت نمیگرفتند؛ بهخصوص که مادر خودشان امکانات مادی و مالی داشتند. تمام کارهای شهید بهشتی حسابوکتاب داشت، حتی برای مادر هر روز صبح یک پولی میگذاشتند تا ایشان دست خالی نماند. میدانستند نیاز ندارند، اما وظیفه خودشان میدانستند یا حتی در سفری که برای بازدید از انجمنهای اسلامی به اروپا رفتند، ما هنوز دستنوشتههای ایشان را داریم که تمام مخارج را ریزبهریز نوشتهاند؛ یعنی هیچوقت بیحسابوکتاب در این خانه چیزی خرج نشد؛ اما دست مادر را باز گذاشتند که اگر دوست دارد پردهای نو کند یا خانه تزیینی داشته باشد، آن کار را انجام دهد و به اهالی خانه سخت نمیگرفتند».
دختر آیتالله بهشتی در پاسخ به این پرسش که ایشان خودشان در تأمین مایحتاج زندگی اقدام میکردند، گفت: «ایشان خودشان خرید میکردند، ماشین داشتند و خودشان رانندگی میکردند. آن زمان بین علما مرسوم نبود و برخی راننده داشتند. خودشان میرفتند میوهفروشی یا مغازه خرید میکردند؛ اصلا آن مقیداتی را که علمای آن زمان داشتند، نداشتند؛ درصورتیکه ایشان از نظر علمی سطح بالایی داشتند، بااینحال تمام کارهای زندگی خصوصی را خودشان انجام میدادند».
ملوکالسادات بهشتی همچنین در پاسخ به پرسشی دیگر مبنی بر اینکه آیا چنین شایعاتی خانواده را آزار میداد، گفت: «خیلی زیاد. آن ۱۴ اسفند معروف، آن اتفاقاتی را که افتاد و آن حرفهایی که بنیصدر و امثال او زدند، میدانید.
البته بیشتر کار منافقین بود؛ از سالی که شهید بهشتی به ایران آمد، روی زندگی ایشان زوم کرده بودند؛ چون میدانستند ایشان بین جوانان خیلی مؤثر هستند، برای همین آن شایعات را ساخته بودند. حتی وقتی شهید شدند، هنوز وام طبقه بالا که برای آقاپسرها دو قسمت کرده و ساخته بودند، مانده بود. ایشان حتی هیچ درآمدی از قوه قضائیه نداشتند. میگفتند همان درآمد آموزشوپرورش کافی است. ایشان از سال ۴۲ کارمند آموزشوپرورش بودند... شایعات زیاد بود؛ اما واقعیت این است که ما زندگی متوسطی داشتیم».
اینجا را قبل از انقلاب شهید بهشتی با کمترین امکانات موجود ساختند؛ مثلا دیوارهای حیاط نقشه خودشان بودند که لوزیشکل درآوردند و از دو سیمان صورتی و سفید برای زیبایی آن استفاده کردند. جالب است که منافقین گفته بودند که سنگهای مرمر از ایتالیا آوردهاند و از آن برای دیوار استفاده کردهاند؛ درصورتیکه هنوز که هنوز است، آن طرح سیمانی که شهید بهشتی طرحش را به مهندس داده بودند، موجود است و زیبایی آن هنوز پابرجاست».
او ادامه داد: «منافقین از زمانی که ایشان از اروپا آمدند، روی ایشان حساس بودند؛ چون ایشان یکی از بنیانگذاران مدرسه دین و دانش بودند. حتی روی مبلی که داشتند هم حساس بودند؛ اما همانطور که ملاحظه میکنید، این مبل همان مبلی است که قبل از انقلاب داشتند. زندگی فقیرانهای نداشتند، ولی در حد یک کارمند ساده آموزشوپرورش بود. ایشان به خانواده سخت نمیگرفتند، ولی خودشان زندگی ساده را دوست داشتند.
روزهای آخر قبل از شهادتشان میگفتند ایکاش به روزهای زندگی طلبگی برمیگشتم. خودشان دوست داشتند، اما به خانواده سخت نمیگرفتند؛ بهخصوص که مادر خودشان امکانات مادی و مالی داشتند. تمام کارهای شهید بهشتی حسابوکتاب داشت، حتی برای مادر هر روز صبح یک پولی میگذاشتند تا ایشان دست خالی نماند. میدانستند نیاز ندارند، اما وظیفه خودشان میدانستند یا حتی در سفری که برای بازدید از انجمنهای اسلامی به اروپا رفتند، ما هنوز دستنوشتههای ایشان را داریم که تمام مخارج را ریزبهریز نوشتهاند؛ یعنی هیچوقت بیحسابوکتاب در این خانه چیزی خرج نشد؛ اما دست مادر را باز گذاشتند که اگر دوست دارد پردهای نو کند یا خانه تزیینی داشته باشد، آن کار را انجام دهد و به اهالی خانه سخت نمیگرفتند».
دختر آیتالله بهشتی در پاسخ به این پرسش که ایشان خودشان در تأمین مایحتاج زندگی اقدام میکردند، گفت: «ایشان خودشان خرید میکردند، ماشین داشتند و خودشان رانندگی میکردند. آن زمان بین علما مرسوم نبود و برخی راننده داشتند. خودشان میرفتند میوهفروشی یا مغازه خرید میکردند؛ اصلا آن مقیداتی را که علمای آن زمان داشتند، نداشتند؛ درصورتیکه ایشان از نظر علمی سطح بالایی داشتند، بااینحال تمام کارهای زندگی خصوصی را خودشان انجام میدادند».
ملوکالسادات بهشتی همچنین در پاسخ به پرسشی دیگر مبنی بر اینکه آیا چنین شایعاتی خانواده را آزار میداد، گفت: «خیلی زیاد. آن ۱۴ اسفند معروف، آن اتفاقاتی را که افتاد و آن حرفهایی که بنیصدر و امثال او زدند، میدانید.
البته بیشتر کار منافقین بود؛ از سالی که شهید بهشتی به ایران آمد، روی زندگی ایشان زوم کرده بودند؛ چون میدانستند ایشان بین جوانان خیلی مؤثر هستند، برای همین آن شایعات را ساخته بودند. حتی وقتی شهید شدند، هنوز وام طبقه بالا که برای آقاپسرها دو قسمت کرده و ساخته بودند، مانده بود. ایشان حتی هیچ درآمدی از قوه قضائیه نداشتند. میگفتند همان درآمد آموزشوپرورش کافی است. ایشان از سال ۴۲ کارمند آموزشوپرورش بودند... شایعات زیاد بود؛ اما واقعیت این است که ما زندگی متوسطی داشتیم».