عضو سابق مجمع روحانیون مبارز در یادداشتی به نامه اخیر موسوی خوئینیها واکنش نشان داد.
شهدای ایران: حجتالاسلام حمید روحانی از اعضای دفتر امام خمینی(ره) و عضو سابق مجمع روحانیون مبارز که هماکنون مدیریت بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی را برعهده دارد، در یادداشت شفاهی به بررسی نامه اخیر سید محمد موسوی خوئینیها به رهبر معظم انقلاب پرداخته است.
متن یادداشت شفاهی حجتالاسلام روحانی به شرح زیر است:
برای من اولین سوالی که مطرح میشود این است که آقای خوئینیها قاعدتاً یک انسانی است که بینش سیاسی دارد و فهم و درک دارد که مقام رهبری یک مقام اجرایی نیست، پس چرا در نامهای خطاب به رهبری، از مشکلات مردم که تورم روزافزون همراه با کاهش درآمد اقشار گسترده است و زندگی مردم را با دشواریهای طاقتفرسا روبهرو کرده شکایت میکند؟
اولین چیزی که به ذهنم خطور میکند این است که می خواهد با زبان بیزبانی به رهبری بگوید چرا نمیگذارید با آمریکا کنار بیاییم و تا با آمریکا کنار نیاییم مشکلات حل نمیشود. اکنون که این مشکلات بوجود آمده بخاطر این است که شما نمیگذارید ما در مقابل آمریکا تسلیم شویم.
برجامِ اول به نفع آمریکا تمام شد و درصددند برجام 2 و 3 هم به ثمر برسانند. بگذاریم آمریکا سیاستهایش را در ایران اجرایی کند و خلع سلاح شویم و در مقابل استکبار جهانی تسلیم باشیم! این نخستینحرف آقای خوئینیها است. وگرنه وی میفهمد که جایگاه رهبری ربطی به مسائل اجرایی ندارد و تورم و مشکلات معیشتی به امور اجرایی مربوط است و در اختیار افرادی است که در راس وزارتخانهها و دولت هستند.
امثال آقای خوئینیها چند سال قبل از به قدرت رسیدن دولتِ تسلیمطلب، رسماً این موضوع را تبلیغ میکردند که مشکلات ممکلت بدون مذاکره با آمریکا حل نمیشود و بیکاری و بیمسکنی و نداشتن امکانات مادی و فقر و بدبختی به این مربوط میشود که با آمریکا رابطه نداریم.
مقام معظم رهبری آن زمان برای حل این موضوع اجازه دادند کسانی که فکر میکنند با مذاکره مشکلات حل میشود، مذاکره کنند.
در خاطرم هست همان زمان فرمودند: من با مذاکره مخالفت نمیکنیم اما آن را بیهوده میدانم و آدم عاقل کار بیهوده نمیکند.
در آن ایام، سازشکاران و تسلیم طلبان وارد صحنه شدند و تاسیسات هستهای را پلمپ کردند و نتیجه آن برجام بی فرجامی شد که جز بی آبرویی چیزی برایشان نداشت.
اکنون امثال خوئینیها جرات نمیکنند از مذاکره با آمریکا سخن بگویند لذا در لفافه حرف میزنند. اولین حرف وی در این نامه این است که با آمریکا مذاکره کنیم تا مشکل تورم و بیکاری حل شود. درحالیکه انسان عاقل دوبار از یک سوراخ گزیده نمیشود و وابستگی به آمریکا با جانشان عجین شده است.
دومین مسئله که در این نامه مطرح میشود، دفاع از دولت شیخ حسن روحانی است. سیاست بی کفایتی و بی سیاستی و تخریب کشور و فلج شدن اقتصاد کشور در دولت متبوع موسوی خوئینیها بود و حالا قصد دارند دولت را از مشکلات تبرئه کنند. این روشی است که این روزها اکثر دولتمردان در پیش گرفتهاند.
رئیس جمهور در نطقی میگوید ما از گرانی و تورم اعلام بیزاری میکنیم! این سبک و سیاقی است که در طول این سالها داشته و تلاش میکرده خود را تبرئه کند. کما اینکه در ملاقات رهبری با مسئولان وقتی آقای روحانی نطق کرد و از "بایدها" سخن گفت، رهبر انقلاب فرمودند مخاطب این بایدها خود رئیس جمهور است! اینها با همین شیوه تلاش دارند خود را از پاسخگویی تبرئه کنند.
سومین موضوعی که از این نامه بدست میآید، انتقام از رهبری است. در طول 30 سال گذشته که آیتالله خامنهای با درایت جهان تشیع را رهبری کردند، در مقابل توطئهها و نقشههایی که تسلیم طلبان برای درهم شکاندن خط امام(ره) انجام دادند، با هوشیاری و آگاهی و مقاومت این توطئهها را در هم شکستند و بههمین دلیل بخشی از جریان اصلاحات از ایشان کینه دارند.
فتنه 88 از آن فتنههای بی نظیری بود که تمام استکبار جهانی پشت آن ایستاد و برخی سفارخانهها و دستگاه های جاسوسی کشورهای معارض در آن نقش داشتند. رهبری با درایت خویش توطئهها را نقش بر آب کردند، لذا میخواهند به هر نحوی به رهبری ضربه بزنند و این هم نقشهای است که در نامه خوئینیها دیده میشود.
چهارم، زیر سوال بردن اصل ولایتفقیه است! آقای خوئینیها جایی گفته بودند که از ابتدا ولایتفقیه را قبول نداشتم و میخواهند به نحوی به مردم بفهمانند که مسئله اساسی مملکت، مشکل ولایتفقیه است.
البته باید توجه داشت جریان اصلاحات و شخص آقای خوئینیها مدتی است مضمحل شدند و در جامعه و پیشگاه ملت ایران جایی ندارند ولی در تلاشند بهنحوی سری در سرها داشته باشند.
این آقا هم برای اینکه نامش بر سر زبانها بیفتد به رهبری جسارت میکند تا سر زبانها بیفتد و باید این را بگویم که از این پس از اینگونه نامهها و سخنرانیها بیشتر میشود چراکه اصلاح طلبان در حال اضمحلال هستند و به قول معروف "الغریق یتشبث بکل حشیش" (انسان در حال غرق به هر خار و خاشاکی چنگ میزند). برای آنکه سر زبانها باشند، بیشتر از این به مقام معطم رهبری توهین میکنند.
پنچمین نکته، چراغ سبز نشان دادن به جهانخواران و بیگانگان است که بگویند جریان غربگرای داخل ایران، علیرغم همه شکستها و ناکامیها همچنان وجود دارد و زنده است و کار میکند.
نکته بعدی که باید از خوئینیها پرسید این است که در طول 7 سال گذشته کجا بودند؟ ملت ایران در طول سالهای سرکار بودن دولت روحانی، با فقر، بیکاری، سیل و زلزله دست و پنجه نرم میکرد و دولت کوچکترین توجهی به مردم نکرد و جان مردم را به لب رساند اما وی یاد این گرانی و تورم و مشکلات نبود؛ حالا بعد 7سال از خواب بیدار شدهاند و اشک تمساح میریزند.
این اصلاح طلبان که من آنها را تسلیمطلب میدانم، دنبال این هستند که آمریکا را به این کشور برگردانند و فرش قرمز برایشان بیندازند و این دست و پا زدنها برای حاکم کردن خط سازش است و علی رغم همه توطئههای خط سازش در 40 سال گذشته، امروز میبینیم خط سازش، رسوا و بیاعتبارتر از گذشته شده است.
متن یادداشت شفاهی حجتالاسلام روحانی به شرح زیر است:
برای من اولین سوالی که مطرح میشود این است که آقای خوئینیها قاعدتاً یک انسانی است که بینش سیاسی دارد و فهم و درک دارد که مقام رهبری یک مقام اجرایی نیست، پس چرا در نامهای خطاب به رهبری، از مشکلات مردم که تورم روزافزون همراه با کاهش درآمد اقشار گسترده است و زندگی مردم را با دشواریهای طاقتفرسا روبهرو کرده شکایت میکند؟
اولین چیزی که به ذهنم خطور میکند این است که می خواهد با زبان بیزبانی به رهبری بگوید چرا نمیگذارید با آمریکا کنار بیاییم و تا با آمریکا کنار نیاییم مشکلات حل نمیشود. اکنون که این مشکلات بوجود آمده بخاطر این است که شما نمیگذارید ما در مقابل آمریکا تسلیم شویم.
برجامِ اول به نفع آمریکا تمام شد و درصددند برجام 2 و 3 هم به ثمر برسانند. بگذاریم آمریکا سیاستهایش را در ایران اجرایی کند و خلع سلاح شویم و در مقابل استکبار جهانی تسلیم باشیم! این نخستینحرف آقای خوئینیها است. وگرنه وی میفهمد که جایگاه رهبری ربطی به مسائل اجرایی ندارد و تورم و مشکلات معیشتی به امور اجرایی مربوط است و در اختیار افرادی است که در راس وزارتخانهها و دولت هستند.
امثال آقای خوئینیها چند سال قبل از به قدرت رسیدن دولتِ تسلیمطلب، رسماً این موضوع را تبلیغ میکردند که مشکلات ممکلت بدون مذاکره با آمریکا حل نمیشود و بیکاری و بیمسکنی و نداشتن امکانات مادی و فقر و بدبختی به این مربوط میشود که با آمریکا رابطه نداریم.
مقام معظم رهبری آن زمان برای حل این موضوع اجازه دادند کسانی که فکر میکنند با مذاکره مشکلات حل میشود، مذاکره کنند.
در خاطرم هست همان زمان فرمودند: من با مذاکره مخالفت نمیکنیم اما آن را بیهوده میدانم و آدم عاقل کار بیهوده نمیکند.
در آن ایام، سازشکاران و تسلیم طلبان وارد صحنه شدند و تاسیسات هستهای را پلمپ کردند و نتیجه آن برجام بی فرجامی شد که جز بی آبرویی چیزی برایشان نداشت.
اکنون امثال خوئینیها جرات نمیکنند از مذاکره با آمریکا سخن بگویند لذا در لفافه حرف میزنند. اولین حرف وی در این نامه این است که با آمریکا مذاکره کنیم تا مشکل تورم و بیکاری حل شود. درحالیکه انسان عاقل دوبار از یک سوراخ گزیده نمیشود و وابستگی به آمریکا با جانشان عجین شده است.
دومین مسئله که در این نامه مطرح میشود، دفاع از دولت شیخ حسن روحانی است. سیاست بی کفایتی و بی سیاستی و تخریب کشور و فلج شدن اقتصاد کشور در دولت متبوع موسوی خوئینیها بود و حالا قصد دارند دولت را از مشکلات تبرئه کنند. این روشی است که این روزها اکثر دولتمردان در پیش گرفتهاند.
رئیس جمهور در نطقی میگوید ما از گرانی و تورم اعلام بیزاری میکنیم! این سبک و سیاقی است که در طول این سالها داشته و تلاش میکرده خود را تبرئه کند. کما اینکه در ملاقات رهبری با مسئولان وقتی آقای روحانی نطق کرد و از "بایدها" سخن گفت، رهبر انقلاب فرمودند مخاطب این بایدها خود رئیس جمهور است! اینها با همین شیوه تلاش دارند خود را از پاسخگویی تبرئه کنند.
سومین موضوعی که از این نامه بدست میآید، انتقام از رهبری است. در طول 30 سال گذشته که آیتالله خامنهای با درایت جهان تشیع را رهبری کردند، در مقابل توطئهها و نقشههایی که تسلیم طلبان برای درهم شکاندن خط امام(ره) انجام دادند، با هوشیاری و آگاهی و مقاومت این توطئهها را در هم شکستند و بههمین دلیل بخشی از جریان اصلاحات از ایشان کینه دارند.
فتنه 88 از آن فتنههای بی نظیری بود که تمام استکبار جهانی پشت آن ایستاد و برخی سفارخانهها و دستگاه های جاسوسی کشورهای معارض در آن نقش داشتند. رهبری با درایت خویش توطئهها را نقش بر آب کردند، لذا میخواهند به هر نحوی به رهبری ضربه بزنند و این هم نقشهای است که در نامه خوئینیها دیده میشود.
چهارم، زیر سوال بردن اصل ولایتفقیه است! آقای خوئینیها جایی گفته بودند که از ابتدا ولایتفقیه را قبول نداشتم و میخواهند به نحوی به مردم بفهمانند که مسئله اساسی مملکت، مشکل ولایتفقیه است.
البته باید توجه داشت جریان اصلاحات و شخص آقای خوئینیها مدتی است مضمحل شدند و در جامعه و پیشگاه ملت ایران جایی ندارند ولی در تلاشند بهنحوی سری در سرها داشته باشند.
این آقا هم برای اینکه نامش بر سر زبانها بیفتد به رهبری جسارت میکند تا سر زبانها بیفتد و باید این را بگویم که از این پس از اینگونه نامهها و سخنرانیها بیشتر میشود چراکه اصلاح طلبان در حال اضمحلال هستند و به قول معروف "الغریق یتشبث بکل حشیش" (انسان در حال غرق به هر خار و خاشاکی چنگ میزند). برای آنکه سر زبانها باشند، بیشتر از این به مقام معطم رهبری توهین میکنند.
پنچمین نکته، چراغ سبز نشان دادن به جهانخواران و بیگانگان است که بگویند جریان غربگرای داخل ایران، علیرغم همه شکستها و ناکامیها همچنان وجود دارد و زنده است و کار میکند.
نکته بعدی که باید از خوئینیها پرسید این است که در طول 7 سال گذشته کجا بودند؟ ملت ایران در طول سالهای سرکار بودن دولت روحانی، با فقر، بیکاری، سیل و زلزله دست و پنجه نرم میکرد و دولت کوچکترین توجهی به مردم نکرد و جان مردم را به لب رساند اما وی یاد این گرانی و تورم و مشکلات نبود؛ حالا بعد 7سال از خواب بیدار شدهاند و اشک تمساح میریزند.
این اصلاح طلبان که من آنها را تسلیمطلب میدانم، دنبال این هستند که آمریکا را به این کشور برگردانند و فرش قرمز برایشان بیندازند و این دست و پا زدنها برای حاکم کردن خط سازش است و علی رغم همه توطئههای خط سازش در 40 سال گذشته، امروز میبینیم خط سازش، رسوا و بیاعتبارتر از گذشته شده است.