بچه های جهادی پوتین نداشتند، چون نیازشان از طریق کمک های مردمی تأمین می شد. یادم هست مردم از شهرستان ها کتانی میفرستادند که خیلی هم زود پاره می شد. قیافه جهادی ها همه جا مشخص بود.
شهدای ایران: فاطمه سلیمانی ازندریانی، نویسنده و منتقد ادبی در مطلبی درباره کتاب رسم جهاد برای مشرق نوشت:
همه ما بی نهایت فیلم و سریال جنگی دیدهایم. اولین چیزی که در این فیلمها جلب توجه میکند چفیه دور گردن رزمندهها است. حتی اگر لباس نظامی به تن نداشته باشند، یک چفیه دور گردن دارند که آنها را ازهمه نظامیان دنیا متمایز میکند. تقریباً هم همیشه یک حالت تزئینی به نظر میرسد. یک چیزی شبیه لباس فرم. شاید خیلی از ماها اصلاً لزوم استفاده از چفیه را ندانیم؛ چون معمولاً توی فیلمها کمتر کاربردش را دیدهایم.
تا جایی که حتی چفیه داشتن نمادی از حزبالهی بودن به نظر میرسد. اما اگر کمی دقیقتر به ماجرا نگاه کنیم و پای خاطرات رزمندگان بنشینیم، متوجه میشویم که این تکه پارچهی شطرنجیِ نخیِ سبُک چه کاربردهایی دارد. یکی از کاربردهایش استفاده به جای دستمال است. از همه نوعش. پاک کردن عرق و برداشتن شئ داغ و... گاهی به جای پانسمان از آن استفاده می کنند(یادم افتاد که توی فیلمها این مورد را دیدهام) گاهی به جای طناب. گاهی روانداز. گاهی سفره و... یک ابزار ساده و دمِ دست و کاربردی. اما پای این تکه پارچه شطرنجی کِی به جبهه باز شد؟ آیا اولین بار در جبهه از آن استفاده شد؟
خیر... اولین کسانی که از چفیه استفاده کردند، جهادگران بودند. جهادگرانِ جهاد سازندگی. سنگرسازان بیسنگر. کسی نمیداند که اولین بار چه کسی از چفیه استفاده کرد. اما اولینبار بین بچههای جهاد بود. آنهایی که تصویر کار کردنشان را روی اسکناس بیستتومانی دیده بودیم و همیشه خیال میکردیم این عکس کارگران و کشاورزان است. احتمالاً هیچکداممان هیچوقت به آن عبارت کوچک «جهاد سازندگی» دقت نکردیم.
دقت کرده باشیم یا نکرده باشیم هم معمولاً تصویر کاملی از «جهاد سازندگی» نداریم. عدهای از ما از جهاد سازندگی فقط یک اسم شنیدهایم و نمیدانیم جهاد چگونه شکل گرفت و چه خدماتی ارائه داد.
شاید همین ندانستن «علی مشایخی» و «محمدرضا حسینی» را پای صحبتهای مهندس «حسینعلی عظیمی» از جهادگران باسابقه نشاند تا خاطرات او را در کتاب «رسم جهاد» مکتوب کنند. اما نه خاطرات پراکنده و یا خاطراتی از سفرها و عملیات عمرانی. مهندس با تجربهای که متأسفانه حالا باید عبارت «مرحوم» و «زندهیاد» را به اسم و عنوان ایشان بچسبانیم. درست همین حالا که این یادداشت در حال شکلگیری است. مرحوم«حسینعلی عظیمی» از چگونگی تشکیل جهاد گفته است و از مشکلات کار و موانع.
جهاد با یک فرمان آغاز شد. نه یک فرمان مکتوب یا فرمان مافوق به زیردست. فرمان امام به مأموم. «فرمان امام برای تشکیل جهادسازندگی در تاریخ ۲۷ خرداد ۵۸ صادر شد. بعد از پیروزی انقلاب دانشگاهها باز بود، ولی جوّ غالب اساتید مخالف مسائل اسلامی بود. علاوه بر آن کمونیستها و مارکسیستها هم در دانشگاهها خیلی فعال بودند. همچنین دیدگاههای ضد روحانیت اسلامی و انواع اسلام با قرائتهای عجیبوغریب در دانشگاهها مطرح میشد. این افراد جوّ دانشگاه را به هم ریخته بودند و دائم با هم درگیر میشدند. اوضاع بسیار نامناسبی بود و بعد از آن دعواها دانشگاهها تعطیل شد. در این تعطیلی دانشگاهها، دانشجویان و افرادی که انگیزه خدمت داشتند، به جهادسازندگی رفتند و عملاً جهاد سازندگی با حضور دانشجویان تشکیل شد.»
آنهایی که وارد جهاد شدند به راستی انگیزه خدمت داشتند، چون جهاد مساوی بود با رنج و تلاش. کار در روستاها و مناطق دورافتاده بدون اجر و مزد. البته نه برای همیشه. اگر کسی چندین ماه بدون چشمداشت در جهاد فعالیت میکرد بعد از مدتی به طور رسمی به عضویت جهاد درمیآمد چون هر آدم زندهای برای تأمین معاش نیازمند درآمد است. اما حقوق کارمندان و مدیران جهاد نصف حقوق کارمندان سایر ادارات بود. چون اخلاص شرط اول بود. اخلاص و تعهد و سپس تخصص. چیزی که امروزه در اردوهای جهادی هم مشهود و نمایان است. عدهای بدون تفاخر و با گمنامی راهی مناطق محروم میشوند برای ساختن حمام و مدرسه و مسجد و راه و... ادامه کار همان جهادگرانی که در سالهای اول انقلاب به اندازهئ چندین سال ساختند و پیش رفتند. با نهایت محرومیت. جهادگرانی که نه کفش مناسب داشتند و نه لباس یکدست. اما قدمهای بزرگی برداشتند و در بعضی از امور پیشقدم بودند.
«بچه های جهادی پوتین نداشتند، چون نیازشان از طریق کمک های مردمی تأمین می شد. یادم هست مردم از شهرستانها کتانی می فرستادند که خیلی هم زود پاره میشد. قیافه جهادی ها همهجا مشخص بود؛ کفش ها هرکدام یک فرم، لباس هرکسی یک جور، تنها چیزی که بچههای جهاد، همگی داشتند چفیه بود. چفیه اول از بچه های جهاد شروع شد که ابزار بود و بعد شد ابزار همه نیروهای سپاهی و بسیجی. چفیه را بچههای جهاد باب کردند. همینطور ایستگاه های صلواتی و خیلی از ابتکاراتی که بعداً سپاه و ارتش و بسیج از آن استفاده کردند. ما نمی خواهیم بین این نهادها ارزشگذاری کنیم، بلکه می خواهیم تفاوت را بیان کنیم. می گوییم این باغ، گلهای مختلفی دارد و هر گلی بویی دارد و لذا باید ویژگی هایش را درک کنیم.»
هر باغ گلی دارد و هر گل بویی. اما عده زیادی به هزار دلیل نامعلوم قصد ویرانی این باغ را داشتند و سرانجام پیروز هم شدند. آنها جهاد سازندگی را از مدل جهادی و مردمی خارج کردند و آن را تبدیل به مدل سازمانی و دولتی کردند؛ بدون اینکه به راندمان کار توجهی داشته باشند. جهاد سازندگی در ابتدا الگوی مدیریتی ویژهای داشت. نیازسنجی از جزء به کل و حل مسئله بدون دخالت مدیران بالاتر.
«اینکه میگویند در جهاد تصمیمگیری از پایین به بالا بود، به این معنی است که اطلاعات ملی و استانی را بالایی به پایینی میداد و اطلاعات منطقهای را پایینی به بالایی و با هم توافق میکردند؛ ولی اختیار خرج کردن پول دست پایینی بود تا کار زودتر انجام شود. هر وقت پول میآمد، سهمش را میداد و میگفت اختیار خرج کردن با خودت است و اعتماد داشت و او هم خرج می کرد و این مسئله، بروکراسیهای موجود را کم کرده بود. البته حسابداری صورت مخارج را تا ریال آخر میگرفت» جهادگران جهاد سازندگی با حضور در محل، نیاز واقعی را درک میکردند و بر اساس همان نیاز برنامهریزی میکردند. گاه این برنامهها مخالف برنامههای ارگانهای دولتی بود و همین اختلاف نظرها و تنگنظریها باعث شد تا جهاد از اهداف والای خود باز بماند.
الگوی مدیریتی و برنامه ریزی جهاد در سالهای ابتدایی شروع فعالیت، الگویی است که باید مجدداً بررسی شود و در نهادهای دیگر مورد بررسی قرار گیرد. کتاب «رسم جهاد» باید توسط دانشجویان رشته مدیریت مطالعه شود و سر لوحه فعالیتهای مدیران قرار بگیرد. ای کاش رسم جهاد، یک رسم ملی و فراگیر شود تا شاهد پیشرفت و توسعه در سطح گسترده و عظیم باشیم.
بنابرین گزارش علاقمندان برای تهیه کتاب «رسم جهاد»؛ تجربههای کار جمعی در جهاد سازندگی به روایت مرحوم مهندس حسینعلی عظیمی که به تازگی چاپ چهارم آن توسط انتشارات «راه یار» روانه بازار نشر شده، علاوه بر کتابفروشیها، میتوانند از طریق مراجعه به سایت Ammaryar.ir و یا صفحه مجازی این نشر به نشانی raheyarpub در اینستاگرام اقدام کنند.
همه ما بی نهایت فیلم و سریال جنگی دیدهایم. اولین چیزی که در این فیلمها جلب توجه میکند چفیه دور گردن رزمندهها است. حتی اگر لباس نظامی به تن نداشته باشند، یک چفیه دور گردن دارند که آنها را ازهمه نظامیان دنیا متمایز میکند. تقریباً هم همیشه یک حالت تزئینی به نظر میرسد. یک چیزی شبیه لباس فرم. شاید خیلی از ماها اصلاً لزوم استفاده از چفیه را ندانیم؛ چون معمولاً توی فیلمها کمتر کاربردش را دیدهایم.
تا جایی که حتی چفیه داشتن نمادی از حزبالهی بودن به نظر میرسد. اما اگر کمی دقیقتر به ماجرا نگاه کنیم و پای خاطرات رزمندگان بنشینیم، متوجه میشویم که این تکه پارچهی شطرنجیِ نخیِ سبُک چه کاربردهایی دارد. یکی از کاربردهایش استفاده به جای دستمال است. از همه نوعش. پاک کردن عرق و برداشتن شئ داغ و... گاهی به جای پانسمان از آن استفاده می کنند(یادم افتاد که توی فیلمها این مورد را دیدهام) گاهی به جای طناب. گاهی روانداز. گاهی سفره و... یک ابزار ساده و دمِ دست و کاربردی. اما پای این تکه پارچه شطرنجی کِی به جبهه باز شد؟ آیا اولین بار در جبهه از آن استفاده شد؟
خیر... اولین کسانی که از چفیه استفاده کردند، جهادگران بودند. جهادگرانِ جهاد سازندگی. سنگرسازان بیسنگر. کسی نمیداند که اولین بار چه کسی از چفیه استفاده کرد. اما اولینبار بین بچههای جهاد بود. آنهایی که تصویر کار کردنشان را روی اسکناس بیستتومانی دیده بودیم و همیشه خیال میکردیم این عکس کارگران و کشاورزان است. احتمالاً هیچکداممان هیچوقت به آن عبارت کوچک «جهاد سازندگی» دقت نکردیم.
دقت کرده باشیم یا نکرده باشیم هم معمولاً تصویر کاملی از «جهاد سازندگی» نداریم. عدهای از ما از جهاد سازندگی فقط یک اسم شنیدهایم و نمیدانیم جهاد چگونه شکل گرفت و چه خدماتی ارائه داد.
شاید همین ندانستن «علی مشایخی» و «محمدرضا حسینی» را پای صحبتهای مهندس «حسینعلی عظیمی» از جهادگران باسابقه نشاند تا خاطرات او را در کتاب «رسم جهاد» مکتوب کنند. اما نه خاطرات پراکنده و یا خاطراتی از سفرها و عملیات عمرانی. مهندس با تجربهای که متأسفانه حالا باید عبارت «مرحوم» و «زندهیاد» را به اسم و عنوان ایشان بچسبانیم. درست همین حالا که این یادداشت در حال شکلگیری است. مرحوم«حسینعلی عظیمی» از چگونگی تشکیل جهاد گفته است و از مشکلات کار و موانع.
جهاد با یک فرمان آغاز شد. نه یک فرمان مکتوب یا فرمان مافوق به زیردست. فرمان امام به مأموم. «فرمان امام برای تشکیل جهادسازندگی در تاریخ ۲۷ خرداد ۵۸ صادر شد. بعد از پیروزی انقلاب دانشگاهها باز بود، ولی جوّ غالب اساتید مخالف مسائل اسلامی بود. علاوه بر آن کمونیستها و مارکسیستها هم در دانشگاهها خیلی فعال بودند. همچنین دیدگاههای ضد روحانیت اسلامی و انواع اسلام با قرائتهای عجیبوغریب در دانشگاهها مطرح میشد. این افراد جوّ دانشگاه را به هم ریخته بودند و دائم با هم درگیر میشدند. اوضاع بسیار نامناسبی بود و بعد از آن دعواها دانشگاهها تعطیل شد. در این تعطیلی دانشگاهها، دانشجویان و افرادی که انگیزه خدمت داشتند، به جهادسازندگی رفتند و عملاً جهاد سازندگی با حضور دانشجویان تشکیل شد.»
آنهایی که وارد جهاد شدند به راستی انگیزه خدمت داشتند، چون جهاد مساوی بود با رنج و تلاش. کار در روستاها و مناطق دورافتاده بدون اجر و مزد. البته نه برای همیشه. اگر کسی چندین ماه بدون چشمداشت در جهاد فعالیت میکرد بعد از مدتی به طور رسمی به عضویت جهاد درمیآمد چون هر آدم زندهای برای تأمین معاش نیازمند درآمد است. اما حقوق کارمندان و مدیران جهاد نصف حقوق کارمندان سایر ادارات بود. چون اخلاص شرط اول بود. اخلاص و تعهد و سپس تخصص. چیزی که امروزه در اردوهای جهادی هم مشهود و نمایان است. عدهای بدون تفاخر و با گمنامی راهی مناطق محروم میشوند برای ساختن حمام و مدرسه و مسجد و راه و... ادامه کار همان جهادگرانی که در سالهای اول انقلاب به اندازهئ چندین سال ساختند و پیش رفتند. با نهایت محرومیت. جهادگرانی که نه کفش مناسب داشتند و نه لباس یکدست. اما قدمهای بزرگی برداشتند و در بعضی از امور پیشقدم بودند.
«بچه های جهادی پوتین نداشتند، چون نیازشان از طریق کمک های مردمی تأمین می شد. یادم هست مردم از شهرستانها کتانی می فرستادند که خیلی هم زود پاره میشد. قیافه جهادی ها همهجا مشخص بود؛ کفش ها هرکدام یک فرم، لباس هرکسی یک جور، تنها چیزی که بچههای جهاد، همگی داشتند چفیه بود. چفیه اول از بچه های جهاد شروع شد که ابزار بود و بعد شد ابزار همه نیروهای سپاهی و بسیجی. چفیه را بچههای جهاد باب کردند. همینطور ایستگاه های صلواتی و خیلی از ابتکاراتی که بعداً سپاه و ارتش و بسیج از آن استفاده کردند. ما نمی خواهیم بین این نهادها ارزشگذاری کنیم، بلکه می خواهیم تفاوت را بیان کنیم. می گوییم این باغ، گلهای مختلفی دارد و هر گلی بویی دارد و لذا باید ویژگی هایش را درک کنیم.»
هر باغ گلی دارد و هر گل بویی. اما عده زیادی به هزار دلیل نامعلوم قصد ویرانی این باغ را داشتند و سرانجام پیروز هم شدند. آنها جهاد سازندگی را از مدل جهادی و مردمی خارج کردند و آن را تبدیل به مدل سازمانی و دولتی کردند؛ بدون اینکه به راندمان کار توجهی داشته باشند. جهاد سازندگی در ابتدا الگوی مدیریتی ویژهای داشت. نیازسنجی از جزء به کل و حل مسئله بدون دخالت مدیران بالاتر.
«اینکه میگویند در جهاد تصمیمگیری از پایین به بالا بود، به این معنی است که اطلاعات ملی و استانی را بالایی به پایینی میداد و اطلاعات منطقهای را پایینی به بالایی و با هم توافق میکردند؛ ولی اختیار خرج کردن پول دست پایینی بود تا کار زودتر انجام شود. هر وقت پول میآمد، سهمش را میداد و میگفت اختیار خرج کردن با خودت است و اعتماد داشت و او هم خرج می کرد و این مسئله، بروکراسیهای موجود را کم کرده بود. البته حسابداری صورت مخارج را تا ریال آخر میگرفت» جهادگران جهاد سازندگی با حضور در محل، نیاز واقعی را درک میکردند و بر اساس همان نیاز برنامهریزی میکردند. گاه این برنامهها مخالف برنامههای ارگانهای دولتی بود و همین اختلاف نظرها و تنگنظریها باعث شد تا جهاد از اهداف والای خود باز بماند.
الگوی مدیریتی و برنامه ریزی جهاد در سالهای ابتدایی شروع فعالیت، الگویی است که باید مجدداً بررسی شود و در نهادهای دیگر مورد بررسی قرار گیرد. کتاب «رسم جهاد» باید توسط دانشجویان رشته مدیریت مطالعه شود و سر لوحه فعالیتهای مدیران قرار بگیرد. ای کاش رسم جهاد، یک رسم ملی و فراگیر شود تا شاهد پیشرفت و توسعه در سطح گسترده و عظیم باشیم.
بنابرین گزارش علاقمندان برای تهیه کتاب «رسم جهاد»؛ تجربههای کار جمعی در جهاد سازندگی به روایت مرحوم مهندس حسینعلی عظیمی که به تازگی چاپ چهارم آن توسط انتشارات «راه یار» روانه بازار نشر شده، علاوه بر کتابفروشیها، میتوانند از طریق مراجعه به سایت Ammaryar.ir و یا صفحه مجازی این نشر به نشانی raheyarpub در اینستاگرام اقدام کنند.