همانانی که حالا پس از این رزمایش، طعم نیکوکاری و کمک به هموطن به مذاقشان خوش آمده و به جرگه خیران پیوسته اند. آن روزها رسانه ها به فعالیت های گروه های مختلفی پرداخته اند تا این مِهر مردمی منعکس شود. ما اما حالا پس از تب و تاب خبری آن ایام، جستجوی مفصلی در صفحات مختلف مجازی داشتیم تا رزمایش همدلی گروه های خلّاقِ کمتر یا اصلاً دیده نشده را روایت کنیم.
صلوات؛ دستمزد این متخصصان
پیرزن و پیرمرد بیماری که این روزهای کرونایی بهتر است از خانه بیرون نروند، پزشک بالای سرشان حاضر می شود. کودکی که از دندان درد به خود می پیچد به دندانپزشکی نمی رود، دندانپزشک به خانه شان می آید. خبری از دریافت ویزیت از این خانواده های محروم نیست.
کار رایگان و صلواتی انجام می شود در گروه جهادی «خدمت آسمانی». جوانان متخصص قمی آمده اند پای کار. تخصص یکی تعمیر ماشین لباسشویی و دیگری مهندس است. سری به خانه های فرسوده می زند. تعمیرات ضروری، ایمن سازی و نونوار کردن خانه را برآورد می کند. دستمزد نمی گیرد و هزینه ها را هم خیران به عهده دارند. متخصصان جوان قمی بسم الله گفته اند برای خدمت به محرومان، آن هم صلواتی و مجانی.
آقای رئوف تسویه کرد
مرد بیچاره روی این را نداشت که پا از پله بقالی محله بالا بگذارد و نسیه ببرد و مثل دفعات قبل باخجالت بگوید: «بی زحمت بزن به حساب...» که مغازه دار با روی خوش تحویلش می گرفت و می گفت: «هرچه لازم داری ببر. حسابت صاف شد، امام رضا(ع) تسویه کرد» وقتی حرم رضوی تعطیل بود، خادمان آستان مأموریت ویژه داشتند به مغازه ها سر می زدند و حساب دفتری فقرا را پرداخت می کردند.
روزهایی که آشپرخانه رضوی میزبان زائران نبود، خادمان حرم در نانوایی ها، نان رایگان حضرتی دست مردم می دادند و چه چشمان و لب هایی که تر نمی شد به: «تا بوده نان و نمک خورده شماییم آقاجان.» نبات و نمک متبرک آستان هم چاشنی غذای بیماران کرونایی می شد و بسته های کریمانه آقا راهی خانه های محروم. مردی به زحمت بسته سنگین پر و پیمان ارزاق حضرتی را روی دوش می کشید و می گفت: «قربون لطف و صفا و کرمت امام رضا(ع)...».
ماسک قمی در فرانسه
عید فطر که مردم سر به سجده می گذاشتند بوی خوش فرش های تازه شسته شده آستان امامزاده سلطان محمود(ع) روستای «صرم» مشامشان را نوازش می داد. اعضای گروه جهادی «مواسات قم» بساط نماز روز عید را آماده و فضا را ضدعفونی کرده بودند.
جوان هایی که کارگاه ماسک جهادی شان هم چنان حرفه ای و موفق عمل کرده که دانشکده علوم پزشکی کیفیت ماسک جراحی، ساده، فیلتردار و مخصوص آن برای کادر درمانی را قبول داشت. حالا کشورهایی مانند فرانسه، عراق، لبنان و فرانسه خواهان ماسک هایش هستند و صادرت دارد. مواساتی های قم علاوه بر بسته های ارزاق به فکر زوج های کم بضاعت هم هستند. همین چند روز قبل بود که جهیزیه یک دختر جوان را تهیه کردند.
جشن تکلیف لغو نشد
مادران و معلمان جهادی مدرسه و پیش دبستانی «راهیان کوثر» ابهر روزهای کرونایی خلاقانه دست به کار شدند. موادضدعفونی کننده و ماسک برای نیروهای کادر درمانی تهیه کردند و به بیمارستان های شهر رساندند. آن هم درست همان روزهای اول که این اقلام کمتر در دسترس بود. امسال قرار بود برای دختران 9 ساله مدرسه جشن تکلیف و جشن روزه اولی ها برگزار شود.
اراده مادرها و مسؤولان مدرسه اجازه نداد جشن لغو شود. با کمک مدرسه و مادرها چادر نماز، مقنعه، کتاب دعا و چند هدیه کوچک و یک شاخه گل تهیه شد. خانم معلم ها با روی خوش و لبخند رفتند جلوی در خانه تک تک بچه ها و عید عبادت و روزه اولی بودنشان را تبریک گفتند.
آب میوه تا خانه سیل زدگان
پرستاری در بیمارستان ماسک تازه و خوش دوخت را از صورت بر می دارد. در بطری آب میوه تازه و خنک را باز می کند و سر می کشد. خستگی از سرش می پرد. دوباره قوت می گیرد و می رود سراغ بیمارها. این شاید بهترین وصف برای ترسیم تلاش بچه های گروه جهادی «نواب کاشانی» در روزهای کرونایی باشد.
جهادی هایی که علاوه بر هدیه مدام ماسک و آب میوه به کادر درمان، در ورامین و حومه تهران بین اقشار آسیب پذیر بسته های ضدعفونی کننده، بهداشتی و ارزاق تقسیم کردند. آن ها مدت هاست پا در رکاب خدمت جهادی دارند. چند سالی است بسته های لوازم التحریر تهیه و به مناطق کم برخوردار سیستان و بلوچستان ارسال می کنند. عکس یادگاری شان در سیل لرستان در حال بازسازی خانه سیل زدگان می گوید که مرد روزهای سخت کشورند.
نقاشی قشنگ برای بچه ها
بنیاد خیریه مادر مهربان از آن قدیمی های کهنه کار و پای کار است. خیلی قبل تر از کرونا کار خودش را با توسل به حضرت خدیجه(س) آغاز کرده. این روزهای سخت چندین مرحله بسته های مواد غذایی، لوازم التحریر و اقلام ضدعفونی کاربردی پر و پیمان به دست خانواده های محروم شهرهای مختلف کشور رسانده. اقلامی که در بسته بندی ها تمیز ارسال می شود. کار متفاوت خیریه اما جعبه های خوش آب و رنگی است که سهم بچه های خانواده های نیازمند از این کمک هاست. جوانان خوش سلیقه روی بسته های سفید، تصویر کارتونی کودکان مذهبی را با رنگ های شاد نقاشی می کنند. برای این کار فرهنگی یک شعار دلنشین دارند: «بچه ها مهم اند، نباید فراموش شوند».
به یاد رفیق تازه شهید
همین سیزده بدر امسال که تقریبا همه سعی می کردیم، همدیگر را به ماندن در خانه دعوت کنیم، شهید شد. دانشجوی جوان 19 ساله ای که حالا دوستانش هر قدمی در کمک مومنانه بر می دارند، می گویند: «به یاد شهید خدمت و سلامت مصطفی پیران». برای انجام طرح غربالگری سلامت آن هم در روزهای اوج کرونا به خانه ها می رفتند. در مسیر بود که روی پل فردیس کرج تصادف کرد و از دنیا رفت. مصطفی سال قبل هم در صف کمک مومنانه بود.
صورت خسته و چکمه های گلی اش در عکس یادگاری با رفقایش در لرستان سیل زده این را می گوید. عکس های یادگاری جهادی او از خدمت در راه کشور کم نیست. حالا دوستانش در استان البرز زیر بیرق نام جوانی که خستگی برایش معنا نداشت و آرزوی شهادت داشت، ارزاق را آبرومندانه به خانواده های نیازمند می رسانند و می گویند: «این هدیه از طرف آقا مصطفی.»
هر آشپز؛ یک جهادگر است
نمی خواستند از کمک مومنانه جا بمانند و دیدند، هستند کسانی که فقط می توانند یک یا چند پرس غذا، یک دیس حلوا، یک بسته شکلات و بیسکوییت برای کودکان یا کمی بیشتر کمک کنند. «سفره های معنوی» نامی بود که برای گروه جهادی شان انتخاب کردند و نوشتند: «هر آشپز یک جهادگر است» .تکلیف و مخاطب مشخص شد. خانم های خانه دار آمدند پای کار. بسته های خوراکی ویژه کودکان یا لوازم سرگرمی ساده مثل بادکنک، مداد رنگی و توپ کوچک هربار به همت یک یا چند خیّر تهیه می شد.
بسته های موادغذایی، میوه و نوشیدنی بسته بندی می شد و با کمک چند نفر که خودرویشان را در اختیار کار خیر گذاشته بودند در محله های کهریزک، خانی آباد و جنوب تهران بین نیازمندان توزیع می شد. بادکنک مزین به تصویر سردار شهید سلیمانی، برگه ای با داستان کوتاه زندگی یک شهید و شکلات برای کودکان هم اقلام ثابت این سفره ها بود.
زندانی به خانه برگشت
گروه جهادی «صاحب العصر(عج)» یک گروه جهادی با اعضای محدود که شناخت خوبی از نیازمندهای محله دارد هم این روزها کارهای جالبی انجام داد. اعضای این گروه در خانه قدیمی و ساده یکی از اهالی بسته های ارزاق را تهیه و بین خانواده های نیازمند تولید کردند. کار جالب این گروه که فنی های نیکوکار انجامش را برعهده گرفتند، تعمیر وسایل سرمایشی خانواده های محروم به رایگان بود. آزاد کردن یک زندانی آبرومند در روزهای کرونایی خدمت متمایز اعضای این گروه فعال محسوب می شود.
کوله متفاوت دختران سمنانی
اسم صفحه شان را گذاشته اند کوله بار و عنوان خودشان را «خادم الشهدا». اعضای گروه، دختران جوانی هستند که معتقدند کوله بار بچه شیعه باید از قبل برای ظهور پر باشد. قبل از کرونا بیشتر در زمینه معرفی شهدا و برنامه های مذهبی فعالیت می کردند. روزهای کرونایی، کوله بار دختران محجبه و بی ادعای گروه شد، مخزن مواد ضدعفونی کننده. رفتند سراغ چند مدرسه سمنان. کلاس درس، حیاط و گوشه گوشه مدارس را به قول خودشان به رسم خادمی ضدعفونی کردند. پای کارند و تا هر وقت لازم باشد با این کوله به مدارس می روند برای خدمت.
نفس؛ هدیه کفاشان مهربان
نفس بیماران کرونایی و جانبازان که تنگ بشود اکسیژن، آب روی آتش می شود. کفاشان خیر «دانسفهانی» صدای این نفس های به شماره افتاده را خوب شنیده اند. پول روی پول گذاشته اند و در رزمایش مواسات و کمک مومنانه، 5 کپسول اکسیژن برای بیماران تنفسی خریده اند.
اهالی دانسفهان هم در قالب «نهضت بوئین زهرا» با خرید گاو و قربانی کردن آن، گوشت گرم و تازه بین خانواده های نیازمند توزیع کرده اند. تهیه ماسک و مواد ضدعفونی کننده همچنین چند مرحله تهیه و توزیع بسته های معیشتی بین خانواده های محروم هم از قدم های خیر آن ها در این خیرخواهی ملّی بود.
به نیابت از سردار دلها
کارشان از هیأت مذهبی و موکب اربعین شروع شد. از همان اول هم به فکر خانواده های محروم بودند اما همین که رزمایش همدلی شروع شد خادمان زائران اربعینی راه نجف-کربلا سنگ تمام گذاشتند. بسته ارزاق از موادغذایی سالم توصیه شده در طب سنتی با حمایت جوانان خیّر 30 کشور جهان و به نیابت از سردار شهید سلیمانی و شهید بزرگوار ابومهدی المهندس تهیه شد و به دست خانواده ها رسید. اولویت با خانواده هایی بود که با سیلی صورتشان را سرخ نگه داشته بودند.
کسی از نیازشان خبر نداشت جز معتمدان این گروه جهادی. اوج کارشان جشنواره کیک پزان ولادت امام حسن مجتبی(ع) بود که با همکاری یک گروه دیگر انجام شد. به قول خودشان کیک باران شدند. کمک به خانواده های محروم بعد از ماه مبارک رمضان بین آنها تعطیل نشده و به همت خیّران، هوای خانواده های نیازمند و جیب خالی پدران آبرومندی که این روزها کارشان کساد است را دارند.
کمک هنرمندانه یک طلبه
دختری جوان است و با عنوان «طلبه هنرمند» در فضای مجازی فعالیت می کند به عکاسی علاقه دارد و سعی می کند روی خوش زندگی در روزهای سخت را به دیگران نشان دهد. بانویی حوزوی که او هم این روزها به اندازه توان خودش و خانواده دست به کار شده است. پاکتی از میوه های نوبرانه تهیه و با سلیقه بسته بندی کرده و شیرینی کماجی که مادرش برای کودکان بهزیستی پخته را توزیع می کند.
جالب تر از خوردنی ها نوشته ها یا هشتک روی بسته هاست مثل #هواتو_دارم یا #خدایی_که_به_شدت_کافی_است. به محتوای صفحه اش نگاه می کنم. در خیلی از عکس ها و متن هایی که به نقدهای اجتماعی پرداخته، نوشته #از_خودت_شروع_کن. طلبه کمک مومنانه را شروع کرده است.
مهمان آمده؛ سلام بر ابراهیم!
موادغذایی و ضدعفونی کننده به خانه نیازمندان می برند و آبرومندانه بدون آنکه کسی متوجه شود، هدیه می دهند و بر می گردند اما فدکی ها به شهدا گره خورده اند. محتویات این بسته های رزمایش همدلی فقط برنج، روغن، شکر و گوشت نیست. غذای روح هم دارد؛ کتاب «سلام بر ابراهیم» داستان های خواندنی از شهید «ابراهیم هادی». این هدیه ویژه این گروه جهادی است.
جوانانی که عکس های پر و پیمانی از کمک های مومنانه شان در ماه مبارک رمضان در صفحه شان بود اما مثل چند گروه جهادی دیگر نوشته اند که اینستاگرام صفحه قبلی شان را بسته. حالا داستان زندگی یک شهید هر پنجشنبه با عکس و روایت های شیرین در صفحه این گروه منتشر می شود تا در معرکه کرونا ذهن مردم آرام و معنوی بماند.
اینجا هم بوی نان می آید
نام گروه جهادی شان متفاوت و جالب است؛ «نذری خانه علی(ع)». جوانان و نوجوانانی جهادی پای کاری که در طول سال عید نوروز، شب یلدا و سال تحصیلی هم حواسشان جمع خانواده های نیازمند است. اعضای این هیئت روزهای اوج موج اول کرونا کارشان با ضدعفونی کردن معابر شهر شروع شد. کمک های مواساتی شان در ماه رمضان تا دهه اول خرداد با ارائه بسته معیشتی به خانواده های نیازمند در چند مرحله ادامه داشت. کمک ها در بسته های مرتب و زیبا با یک شعر خوب مذهبی و یک حدیث بسته بندی می شد.
اعضای این گروه امسال هم از افطاری های ساده غافل نبودند و بسته های نان و خرما و خوراکی های افطار در محله های مختلف شهر توزیع و ایستگاه صلواتی شان امسال به شکلی دیگر دایر شد. نذری خانه علی(ع) نام جالبی است. انگار ماشین زمان روشن می شود؛ کوچه های تنگ کوفه و نور قرص ماه که روی زمین پهن می شود و وقتی مردی با کوله بارش از خم کوچه ها رد می شود خانه ها یکی یکی بوی نان می گیرند.