در نگاه حضرت امام خمینی (ره) نه تنها سیاست با شأن مجتهد و فقیه مغایرت ندارد، بلکه در شأن انبیا میباشد.
شهدای ایران: «رسول سناییراد» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت:
چهاردهم خرداد، سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی، فرصتی برای بازخوانی مکتب الهی و سیاسی او و مجالی برای انطباق مسیر انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بر این مکتب و استحکامبخشی آن یا اصلاح هرگونه کژی و انحراف محتمل به حساب میآید، چراکه پیدایش اصل انقلاب اسلامی و پیروزی آن در پیوند با این مکتب بوده و استمرار و تداوم آن نیز با اتکا به همین مکتب ممکن خواهد بود. ویژگیهای مهم این مکتب نورانی عبارتند از:
۱- دینی بودن و پیوند دین و سیاست
۲- ضرورت برپایی حکومت برای اجرای احکام دین
۳- مبنای حکومت اسلامی بر اساس ولایت مطلقه فقیه
۴- تعهد به جهان اسلام و کمک به برپایی حکومت اسلامی در بلاد اسلام
۵- دفاع از مظلومان و مبارزه با ظالمان و مستکبران در جهان بشریت
۶- توجه به مصلحت اسلام و مسلمین
۷- تعهد به بسط عدالت.
آنچه تمامی این ویژگیها را بر مکتب امام خمینی (ره) بار میکند، هویت اسلامی این مکتب و نگاه حضرت روحالله به اسلام است که وجه تمایزی آشکار با مقدسمآبان سکولار و تباینی شدید با دینستیزان دارد.
از نگاه امام خمینی؛ «والله اسلام تمامش سیاست است. اسلام را بد معرفی کردند، سیاست مدن از اسلام سرچشمه گرفته و میگیرد.» ایشان در نقد نگاه کژ و ناصوابی که فقط به بعد عبادی و فردی اسلام توجه داشته و شأن اجتماعی و سیاسی آن را منکر میشود، آن را انحراف و تنازل دانسته و معتقدند «برای اینکه معلوم شود فرق بین اسلام و آنچه بهعنوان اسلام معرفی میشود تا چه حد است، شما را به تفاوتی که میان قرآن و کتب حدیث با رسالههای عملیه است، توجه میدهم. این دو از لحاظ جامعیت و اثری که زندگی اجتماعی میتواند داشته باشد، به کلی تفاوت دارد. نسبت اجتماعیات قرآن و آیات عبادی آن، از صد به یک هم بیشتر است.»
از نگاه حضرت امام خمینی (ره) احکام اخلاقی اسلام هم سیاسی و حکمی اجتماعی محسوب میشود: «اسلام احکام اخلاقیاش هم سیاسی است، همین حکمی که در قرآن هست که مومنین برادر هستند، این یک حکم اخلاقی است، یک حکم اجتماعی است، یک حکم سیاسی است.» بالاتر از آن دعوت الهی به تکالیف فردی نیز از نگاه حضرت امام (ره) از معنای سیاسی برخوردار است: «میشود گفت بیاستثنا دعوتهای خدا حتی در آن چیزهایی که وظایف شخصی افراد است، روابط شخصی افراد است، بین فرد و خدا، از معنای اجتماعی و سیاسی برخوردار است.»
با همین نگاه است که حضرت امام قائل به ضرورت تشکیل حکومت براساس ولایت فقیه میباشد: «احکام اسلامی، اعم از قوانین اقتصادی، سیاسی و حقوقی تا روز قیامت باقی و لازمالاجراست. این بقا و دوام همیشگی احکام، نظامی را ایجاب میکند که اعتبار و سیاست این احکام را تضمین کرده، عهدهدار اجرای آنها شود، چه اجرای احکام الهی از رهگذر برپایی حکومت اسلامی امکانپذیر نیست.»و اداره این حکومت براساس ولایت فقیه و ایفای نقش فقاهت مقدور و ممکن خواهد بود: «حکومت در نظر مجتهد واقعی، فلسفه تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است. حکومت نشاندهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است.»
البته هر مجتهد و فقیهی قادر به ایفای چنین نقشی نخواهد بود، همانگونه که برخی از فقها از همراهی با امام (ره) بازمانده یا راه جدا کردند. این نقش را تنها مجتهد واقعی میتواند عهدهدار شود که به نظر امام از توان و شناخت ویژه برخوردار باشد که عبارتند از: «آشنایی به روش برخورد با حیلهها و تزویرهای فرهنگ حاکم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادی، اطلاع از کیفیت برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان، شناخت سیاستها و حتی سیاسیون و فرمولهای دیکته شده آنان و درک موقعیت و نقاط ضعف.» بنابراین سخن حضرت امام (ره) از عینیت دین و سیاست به نقل از شهید مدرس فراتر از پیوند دین و سیاست بلکه یکی بودن دین و سیاست است و این مرز میان امام با سیاسیونی است که با فاصله گرفتن از دین یا تلقی سیاست به معنای سکولاریستی و عرفی آن، سیاست را منفی دیده و معادل دروغ، فریب و نیرنگ به حساب آورده و آن را مغایر با شأن فقها و متدینین میدانند یا با نگاه یک بعدی سیاست را برای اداره امور مادی و دنیوی تلقی میکنند.
در نگاه حضرت امام خمینی (ره) نه تنها سیاست با شأن مجتهد و فقیه مغایرت ندارد، بلکه در شأن انبیا میباشد. چراکه با «این سیاست [اداره امور دنیوی]یک بعد از سیاستی است که برای انبیا بوده است. برای اولیا و حال برای علمای اسلام. انسان یک بعد ندارد. جامعه یک بعد ندارد، انسان فقط حیوان نیست که خوردن و خوراک همه شئون او باشد. سیاستهای صحیح اگر هم باشد، امت را در یک بعد هدایت میکند و راه میبرد. آن بعد حیوانی است. این سیاست یک جزء ناقص است از سیاستی که در اسلام برای انبیا و اولیا ثابت است. آنها میخواهند ملت را هدایت کنند، راه ببرند و همه مصالحی که برای انسان متصور است، برای جامعه متصور است. سیاست این است که جامعه را هدایت کند، در راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد و هدایت کند به طرف آن چیزی که صلاحشان است، صلاح ملت است، صلاح افراد است و این مختص به انبیا است و دیگران این سیاست را نمیتوانند اداره کنند.»
امام خمینی (ره) نه تنها اندیشه سیاسی خود را در قالب یک مکتب برای عملی ساختن و تشکیل حکومت دینی ارائه داد، بلکه خود در جایگاه رهبری انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی این سیاست را عملی و پیاده نمود و تجسم سیاست دینی در قرن بیستم شد و به تعبیر زیبای آیتالله جوادی آملی بحث ولایت فقیه نظام را از قلمرو فقه بیرون آورد و به جایگاه اصلیاش که مسئله کلامی است، نشاند، آنگاه با براهین عقلی و کلامی این مسئله را شکوفا کرد و سراسر فقه را در تابش شعاع آن قرار داد. بالاتر از آن عملاً اثبات کرد که حکومت دینی محدود به عصر نبوت و امامت نبوده و چنانچه، ولی فقیه به شئون نبوی اقتدا کند و امت را برانگیزد، تداوم همان حکومت مقدور و میسور دنیوی است.
چهاردهم خرداد، سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی، فرصتی برای بازخوانی مکتب الهی و سیاسی او و مجالی برای انطباق مسیر انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بر این مکتب و استحکامبخشی آن یا اصلاح هرگونه کژی و انحراف محتمل به حساب میآید، چراکه پیدایش اصل انقلاب اسلامی و پیروزی آن در پیوند با این مکتب بوده و استمرار و تداوم آن نیز با اتکا به همین مکتب ممکن خواهد بود. ویژگیهای مهم این مکتب نورانی عبارتند از:
۱- دینی بودن و پیوند دین و سیاست
۲- ضرورت برپایی حکومت برای اجرای احکام دین
۳- مبنای حکومت اسلامی بر اساس ولایت مطلقه فقیه
۴- تعهد به جهان اسلام و کمک به برپایی حکومت اسلامی در بلاد اسلام
۵- دفاع از مظلومان و مبارزه با ظالمان و مستکبران در جهان بشریت
۶- توجه به مصلحت اسلام و مسلمین
۷- تعهد به بسط عدالت.
آنچه تمامی این ویژگیها را بر مکتب امام خمینی (ره) بار میکند، هویت اسلامی این مکتب و نگاه حضرت روحالله به اسلام است که وجه تمایزی آشکار با مقدسمآبان سکولار و تباینی شدید با دینستیزان دارد.
از نگاه امام خمینی؛ «والله اسلام تمامش سیاست است. اسلام را بد معرفی کردند، سیاست مدن از اسلام سرچشمه گرفته و میگیرد.» ایشان در نقد نگاه کژ و ناصوابی که فقط به بعد عبادی و فردی اسلام توجه داشته و شأن اجتماعی و سیاسی آن را منکر میشود، آن را انحراف و تنازل دانسته و معتقدند «برای اینکه معلوم شود فرق بین اسلام و آنچه بهعنوان اسلام معرفی میشود تا چه حد است، شما را به تفاوتی که میان قرآن و کتب حدیث با رسالههای عملیه است، توجه میدهم. این دو از لحاظ جامعیت و اثری که زندگی اجتماعی میتواند داشته باشد، به کلی تفاوت دارد. نسبت اجتماعیات قرآن و آیات عبادی آن، از صد به یک هم بیشتر است.»
از نگاه حضرت امام خمینی (ره) احکام اخلاقی اسلام هم سیاسی و حکمی اجتماعی محسوب میشود: «اسلام احکام اخلاقیاش هم سیاسی است، همین حکمی که در قرآن هست که مومنین برادر هستند، این یک حکم اخلاقی است، یک حکم اجتماعی است، یک حکم سیاسی است.» بالاتر از آن دعوت الهی به تکالیف فردی نیز از نگاه حضرت امام (ره) از معنای سیاسی برخوردار است: «میشود گفت بیاستثنا دعوتهای خدا حتی در آن چیزهایی که وظایف شخصی افراد است، روابط شخصی افراد است، بین فرد و خدا، از معنای اجتماعی و سیاسی برخوردار است.»
با همین نگاه است که حضرت امام قائل به ضرورت تشکیل حکومت براساس ولایت فقیه میباشد: «احکام اسلامی، اعم از قوانین اقتصادی، سیاسی و حقوقی تا روز قیامت باقی و لازمالاجراست. این بقا و دوام همیشگی احکام، نظامی را ایجاب میکند که اعتبار و سیاست این احکام را تضمین کرده، عهدهدار اجرای آنها شود، چه اجرای احکام الهی از رهگذر برپایی حکومت اسلامی امکانپذیر نیست.»و اداره این حکومت براساس ولایت فقیه و ایفای نقش فقاهت مقدور و ممکن خواهد بود: «حکومت در نظر مجتهد واقعی، فلسفه تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است. حکومت نشاندهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است.»
البته هر مجتهد و فقیهی قادر به ایفای چنین نقشی نخواهد بود، همانگونه که برخی از فقها از همراهی با امام (ره) بازمانده یا راه جدا کردند. این نقش را تنها مجتهد واقعی میتواند عهدهدار شود که به نظر امام از توان و شناخت ویژه برخوردار باشد که عبارتند از: «آشنایی به روش برخورد با حیلهها و تزویرهای فرهنگ حاکم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادی، اطلاع از کیفیت برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان، شناخت سیاستها و حتی سیاسیون و فرمولهای دیکته شده آنان و درک موقعیت و نقاط ضعف.» بنابراین سخن حضرت امام (ره) از عینیت دین و سیاست به نقل از شهید مدرس فراتر از پیوند دین و سیاست بلکه یکی بودن دین و سیاست است و این مرز میان امام با سیاسیونی است که با فاصله گرفتن از دین یا تلقی سیاست به معنای سکولاریستی و عرفی آن، سیاست را منفی دیده و معادل دروغ، فریب و نیرنگ به حساب آورده و آن را مغایر با شأن فقها و متدینین میدانند یا با نگاه یک بعدی سیاست را برای اداره امور مادی و دنیوی تلقی میکنند.
در نگاه حضرت امام خمینی (ره) نه تنها سیاست با شأن مجتهد و فقیه مغایرت ندارد، بلکه در شأن انبیا میباشد. چراکه با «این سیاست [اداره امور دنیوی]یک بعد از سیاستی است که برای انبیا بوده است. برای اولیا و حال برای علمای اسلام. انسان یک بعد ندارد. جامعه یک بعد ندارد، انسان فقط حیوان نیست که خوردن و خوراک همه شئون او باشد. سیاستهای صحیح اگر هم باشد، امت را در یک بعد هدایت میکند و راه میبرد. آن بعد حیوانی است. این سیاست یک جزء ناقص است از سیاستی که در اسلام برای انبیا و اولیا ثابت است. آنها میخواهند ملت را هدایت کنند، راه ببرند و همه مصالحی که برای انسان متصور است، برای جامعه متصور است. سیاست این است که جامعه را هدایت کند، در راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد و هدایت کند به طرف آن چیزی که صلاحشان است، صلاح ملت است، صلاح افراد است و این مختص به انبیا است و دیگران این سیاست را نمیتوانند اداره کنند.»
امام خمینی (ره) نه تنها اندیشه سیاسی خود را در قالب یک مکتب برای عملی ساختن و تشکیل حکومت دینی ارائه داد، بلکه خود در جایگاه رهبری انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی این سیاست را عملی و پیاده نمود و تجسم سیاست دینی در قرن بیستم شد و به تعبیر زیبای آیتالله جوادی آملی بحث ولایت فقیه نظام را از قلمرو فقه بیرون آورد و به جایگاه اصلیاش که مسئله کلامی است، نشاند، آنگاه با براهین عقلی و کلامی این مسئله را شکوفا کرد و سراسر فقه را در تابش شعاع آن قرار داد. بالاتر از آن عملاً اثبات کرد که حکومت دینی محدود به عصر نبوت و امامت نبوده و چنانچه، ولی فقیه به شئون نبوی اقتدا کند و امت را برانگیزد، تداوم همان حکومت مقدور و میسور دنیوی است.