گفتوگو با فاطمه سلیمانی نویسنده کتاب «یک روز بعد از حیرانی»؛
کتاب «یک روز بعد از حیرانی» دیروز با حضور خانواده شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری و فاطمه سلیمانی نویسنده کتاب و جمعی از دوستان شهید در کنار مزارش در امامزاده علیاکبر(ع) چیذر رونمایی شد.
شهدای ایران: «دهقانامیری» ۲۰ ساله در آبان ۹۴ به عنوان بسیجی تکاور راهی سوریه شد و در عملیات محرم در حومه حلب به شهادت رسید. «محمدرضا» دانشآموخته دبیرستان علوم و معارف اسلامی امام صادق (ع) و دانشجوی سال سوم فقه و حقوق اسلامی در مدرسه عالی شهید مطهری بود. فاطمه سلیمانی ازندریانی نیز دانشآموخته رشته اقلیمشناسی است که میگوید شغل و حرفه اصلی من نویسندگی است و نوشتن کتاب اولین اولویت من است، اما علاقهای به زندگینامهنویسی ندارم ولی وقتی خانم طوسی مادر این شهید مدافع حرم با من تماس گرفت و پیشنهاد داد تا زندگی فرزند شهیدش را بنویسم، نتوانستم پاسخ منفی بدهم. به بهانه رونمایی از کتابش با وی به گفتگو نشستیم.
کتاب «یک روز پس ازحیرانی» اولین تجربه شما در نویسندگی بود یا تجربه دیگری هم داشتید؟
کتاب یک روز بعد از حیرانی، ششمین کتاب من است. من در واقع داستان نویس هستم نه زندگینامه نویس. دو مجموعه داستان اجتماعی با نامهای «خاکستری یک کابوس» و «ردِ سرخ جامانده بر فنجان» دارم که اولی را نشر کتاب نیستان و دومی را انتشارات شهید کاظمی منتشر کرده است.
آشنایی شما با شهید محمدرضا دهقانامیری چگونه شکل گرفت؟ خودتان سراغ این سوژه رفتید یا به شما پیشنهاد شد؟
من تنها یک کلیت درباره شهدای مدافع حرم میدانستم و به جز شهید حججی تقریباً هیچ کدام را نمیشناختم. یکی از دوستان من علاقه زیادی به شهید دهقان داشت و چند باری درباره اش برایم صحبت کرده بود، از این رو یک آشنایی خیلی جزئی با شهید پیدا کردم تا اینکه یک روز خانم طوسی، مادر شهید با من تماس گرفت و خودش را معرفی کرد و پیشنهاد نوشتن کتاب را به من داد. من قبلاً هم چندبار پیشنهاد مشابه دریافت کرده بودم، ولی چون علاقهای به زندگینامهنویسی ندارم قبول نکرده بودم، اما این بار نتوانستم پیشنهاد مادر شهید مبنی بر نگارش کتاب برای فرزند شهیدش را نپذیرم، چون مادر شهید به گفته خودش خیلی وقت بود دنبال یک نویسنده برای کتاب میگشت. با اینکه افراد زیادی تمایل داشتند تا این کتاب را بنویسند، اما قسمتشان نشد. مادر شهید میگفت: در حرم امام حسین (ع) دعا کردم که خداوند یک نفر را سر راهم قرار بدهد و بعد با راهنمایی چند نفر با انتشارات کتاب نیستان تماس گرفته و انتشارات نیستان من را معرفی کرده بود.
کتاب «یک روز پس ازحیرانی» اولین تجربه شما در نویسندگی بود یا تجربه دیگری هم داشتید؟
کتاب یک روز بعد از حیرانی، ششمین کتاب من است. من در واقع داستان نویس هستم نه زندگینامه نویس. دو مجموعه داستان اجتماعی با نامهای «خاکستری یک کابوس» و «ردِ سرخ جامانده بر فنجان» دارم که اولی را نشر کتاب نیستان و دومی را انتشارات شهید کاظمی منتشر کرده است.
آشنایی شما با شهید محمدرضا دهقانامیری چگونه شکل گرفت؟ خودتان سراغ این سوژه رفتید یا به شما پیشنهاد شد؟
من تنها یک کلیت درباره شهدای مدافع حرم میدانستم و به جز شهید حججی تقریباً هیچ کدام را نمیشناختم. یکی از دوستان من علاقه زیادی به شهید دهقان داشت و چند باری درباره اش برایم صحبت کرده بود، از این رو یک آشنایی خیلی جزئی با شهید پیدا کردم تا اینکه یک روز خانم طوسی، مادر شهید با من تماس گرفت و خودش را معرفی کرد و پیشنهاد نوشتن کتاب را به من داد. من قبلاً هم چندبار پیشنهاد مشابه دریافت کرده بودم، ولی چون علاقهای به زندگینامهنویسی ندارم قبول نکرده بودم، اما این بار نتوانستم پیشنهاد مادر شهید مبنی بر نگارش کتاب برای فرزند شهیدش را نپذیرم، چون مادر شهید به گفته خودش خیلی وقت بود دنبال یک نویسنده برای کتاب میگشت. با اینکه افراد زیادی تمایل داشتند تا این کتاب را بنویسند، اما قسمتشان نشد. مادر شهید میگفت: در حرم امام حسین (ع) دعا کردم که خداوند یک نفر را سر راهم قرار بدهد و بعد با راهنمایی چند نفر با انتشارات کتاب نیستان تماس گرفته و انتشارات نیستان من را معرفی کرده بود.
برای نگارش کتاب چه اسنادی در اختیار شما قرار گرفت؟!
مصاحبه با دوستان و خانواده شهید انجام شده بود، ولی برای تکمیل اطلاعات چند گفتوگوی کوتاه با خانواده و همرزمان شهید داشتم. به علاوه این مصاحبهها فیلمهایی که از صدا و سیما پخش شده بود در تمام اتفاقات کتاب به صورت مستند روایت شده است. تنها بخشی که تخیل در آن نقش داشت، مخاطب قرار دادن شهید بود.
به عنوان نویسنده کتاب و با توجه به آشنایی ویژه شما با شهید دهقان فکر میکنید چه عواملی در شکل گیری شخصیت دینی و انقلابی ایشان بیشترین نقش را داشته است؟
به نظر من اولین و مهمترین عامل خانواده بوده است. مادر شهید دهقان خواهر دو شهید هستند. همین باعث آشنایی او با فرهنگ شهادت شده است. فعالیتهای فرهنگی خانواده، (روضههای خانگی مادر و فرزند)، اردوهای راهیان نور، محیط تحصیل و اردوهای جهادی و مطالعه و فضای مجازی درشخصیت دینی و جهادی شهید دهقان تاثیر به سزایی داشت.
مطالعه این کتاب را برای نسلهای جوان کشور چقدر ضروری میدانید؟ مهمترین پیام یا پیامهای کتاب برای این نسل چیست؟
شهید دهقان در یک خانواده مذهبی بزرگ شده و تفکرات مذهبی و انقلابی داشت، اما ظاهر و رفتار و خواستههایش کاملاً شبیه جوانهای امروزی بوده است، حتی به خاطر ظاهرش همیشه در مدرسه توبیخ میشد. شلوار جین و موهای مدل خامه ای، آن هم در مدرسه فرهنگ و معارف امام صادق (ع).
من فکر میکنم خواندن این کتاب هم برای جوانها و هم برای پدر و مادرهایشان لازم است. آنها باید بدانند که شهدای مدافع حرم زمینی هستند، جوانهایی با همین دغدغهها و مشکلات جوانان امروزی؛ جوانهایی که برای خودشان هدف تعیین کردند و در نهایت در این مسیر عاقبت به خیر و شهید شدند.
فکر میکنید ادبیات چقدر میتواند در این فضای جامعه تأثیرگذار باشد؟
من این سؤال را به گونه دیگری پاسخ میدهم. بعضی معتقد هستند که مثلاً رمان خواندن یک کار بیخود و بیفایده است، اما من خودم شخصاً با خواندن رمان کلی به معلوماتم اضافه شده است. مثل عقاید مذهبی اقوام مختلف، فرهنگ و سنن ملت ها، معماری و... به علاوه اثرات روحی و روانشناسانه، بنابراین ادبیات یکی از مهمترین بازوهای اثرگذار در فضای جامعه است.
عملکرد فعالان فرهنگی را در ایجاد وضعیت کنونی جامعه، چه اندازه تأثیرگذار میدانید؟
به نظر من عدم عملکرد فعالان فرهنگی در ایجاد وضعیت کنونی جامعه قطعا اثرگذار است. فعالیتهای فرهنگی اغلب یا فقط در حد یک شعار باقی مانده یا برای دریافت و خرج کردن بودجه به کار برده میشود. فعالان فرهنگی اگر درست و هدف دار کار میکردند، قطعاً جامعه بهتری داشتیم.
به عنوان نویسنده ادبیات دفاع مقدس خاطرات جنگ برای شما شیرین است یا تلخ؟
من خودم را نویسنده ادبیات دفاع مقدس نمیدانم ولی به عنوان یک ایرانی، به نظرم دفاع مقدس آمیختهای از تلخیها و شیرینی هاست. شاید تلخی کمی بیشتر باشد ولی خالی از شیرینی هم نیست. مثل پیروزی و فتوحات نظامی و بیشتر از همه همبستگی مردم باهم. روایت اینها حلاوت خاصی دارد.
و سوال آخر اینکه چرا این نام را برای کتاب انتخاب کردید؟
بعد از پیشنهاد مادر شهید من سردرگم بودم که چرا باید همه اتفاقات طوری رقم بخورد که نوشتن این کتاب قسمت من بشود، مدام با خود شهید واگویه میکردم. بعد تصمیم گرفتم افکارم را روی کاغذ بیاورم. چند خطی نوشتم: «یک روز بعد از تماس خانم طوسی با من، در واقع یک روز بعد از حیرانی! و اینگونه شد که نام کتاب شد «یک روز بعد از حیرانی.»