به حدی گستاخ هستند که لاابالیگری قلمیرا برای خود مجاز میشمارند و هرزگی قلم را افتخار و یکی از تجلیات هنر متعالی بر شمارند،توصیه به رعایت اخلاق انسانی و حدود الهی را نفی و مشی ارتجاعی معنا میسازند
شهدای ایران: محمد امین موسوی در کیهان نوشت:
به یاد دارم در زمستان 98 یکی از روزنامههای داخلی اقدام به انتشار صفحه شعری درباره کشور عزیزمان ایران کرد. هدف این بود که از زبان شاعران، ایران و ایرانیان توصیف شوند و بر «بزرگی» این سرزمین تأکید شود. اما کدام شاعران نام و اثرشان برای روزنامه دولتی صبح قابل توجه بود؟ متأسفانه آثار شاعرانی راه به صفحه شعر باز کرده بود که اغلب انسی با ایران نداشته یا ندارند و برخی، دارای سوابق چپگرایی و الحادی بودند!
پس از انتشار آن صفحه، صفحه ادب و هنر کیهان موضعگیری کرد و از طرح نام و اثر معاندین عرصه ادب نسبت به ایران و انقلاب اسلامی انتقاد کرد. همین موضعگیری کافی بود که بهانهای تازه برای حمله به کیهان فراهم شود. برخی قلم بدستان، منکر سوابق پلید شاعران شدند. بعضی گفتند شاعران هدف نظر کیهان، ملحد نبودند و برخی هم تأکید کردند بر فرض که شاعران تاخته شده بر آنها ملحد بودند؛ این ویژگی چه ربطی به آثارشان و بزرگی نام وقلمشان دارد؟!
از آنجا که حرف و حدیث بر سر آن یادداشت و موضعگیری علیه صفحه ادب و هنر، همچنان بهجاست؛ باید چند نکتهای را بیان کرد و گذشت:
اول: چرا دشمنان و بدخواهان نهان و آشکار انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی و مردم و سرزمین ایران توقع دارند که برخی به هر عنوان و با هر جایگاهی، مرتب و روز و شب به مقدسات و انقلاب و نظام اسلامی بتازند و ناسزا گویی نمایند و گاه در جهت تقابل و براندازی نظام دینی اقدام عملی کنند اما متدینین و انقلابیون و نظام دینی دست روی دست بگذارند و تنها نظارهگری منفعل باشند؟
چرا وقتی یک شاعر یا نویسنده متعهد مثلا رفتار لیبرالیستی یک شاعرک لیبرال مسلک را به چالش میکشد فریاد لیبرالها و معاندین بر میخیزد و همه فریاد حقوق بشر و آزادی اندیشه و قلم سر میدهند؟ چرا نیروهای ارزشی و انقلابی و نظام دینی باید محکوم به تحمل حمله و ناسزا باشند و دیگران مصون از هر نقد و بحثی تلقی و توصیف شوند؟ چرا دیگران آزادند هر آنچه در ذهن دارند به زبان و به صفحه آورند و منتشر کنند اما ارزشیها و...مجاز به سکوتاند و تحمل؟ این عدالت است؟ این شرط آزادی بیان و قلم است؟این است ایجاب آزادی اندیشه در نظر دین ستیزان و دشمنان مردم ایران؟
واقعیت مسلم این است که دشمنان مردم ایران، آزادی اندیشه و بیان و قلم را خود بر پایه منافع و خواستهای غیرمشروع شان تعریف میکنند و تا جایی بر مسیر آزادیهای به قول خود طبیعی پیش میروند که به خواستهای پلید و منحوسشان لطمهای وارد نشود. آنها به حدی گستاخ هستند که لاابالیگری قلمیرا برای خود مجاز میشمارند و هرزگی قلم را افتخار و یکی از تجلیات هنر متعالی بر شمارند اما توصیه به رعایت اخلاق انسانی و حدود الهی را نفی و مشی ارتجاعی معنا میسازند!
دوم:معاندین الحاد را از یک طرف نوعی طرز تلقی و از مشمولات آزادی اندیشه و بیان توصیف میکنند و از طرف دیگر منکر الحاد دوستانشان میشوند! معاندین پاسخ دهند: اگر الحاد امری طبیعی است شما چرا دستپاچه به انکار الحاد خود و دوستانتان فریاد سر میدهید و میتازید؟
سوم: معاندین بر خلاف ادعا واقع نگری و پرهیز از دروغ گویی و منصف بودن، همواره دروغ گفتهاند و واقعیت را نفی کردهاند و همیشه از مدار انصاف بیرون بودهاند. شاعری که خود بر الحادش و دین ستیزیاش اصرار داشته را چرا تبرئه میکنید و حکم به مسلمانیاش میدهید؟ چرا دروغ میگویید؟ چرا وکیل مدافع فردی میشوید که قابل دفاع نیست و واقعیت وی روشن و غیرقابل انکار است؟
سیاووش کسرایی که گویا شاعر محبوب روزنامه دولتی است؛ یک ملحد بود. وی عضو رسمیچریکهای به اصطلاح فدایی خلق بود. او از ایرانگریخت. او در زمان پهلوی یک مبارز واقعی علیه رژیم دیکتاتوری نبود. اسناد ساواک این را میگوید! ساواک کاملاً روشن وی را فردی توصیف میکند که برای حکومت پهلوی خطرناک نیست! حالا چرا باید برخی از این عنصر که در خاک اجنبی هم جان داد، دفاع کنند؟
فردی مانند سیاووش کسرایی که گویا شاعر محبوب روزنامه دولتی است؛ یک ملحد بود. وی عضو رسمیچریکهای به اصطلاح فدایی خلق بود. او از ایرانگریخت. او در زمان پهلوی یک مبارز واقعی علیه رژیم دیکتاتوری نبود. اسناد ساواک این را میگوید! ساواک کاملاً روشن وی را فردی توصیف میکند که برای حکومت پهلوی خطرناک نیست! حالا چرا باید برخی از این عنصر که در خاک اجنبی هم جان داد، دفاع کنند؟
چهارم:گفتیم که معاندین میگویند؛ مهم هنر و اثر هنری است و نباید به طرز فکر دیگران کاری داشت و ایرادی وارد کرد و نوع اندیشه را ملاک قضاوت بر سر خوب بودن یا بد بودن افراد یا حذف آنها ازتریبونهای عمومی دانست؟پاسخ این است که اگر مهم اندیشه و ذهنیت آدمها نیست؛ مهم هنر و است و بس؛ پس چرا شما نیروهای ارزشی و حامیانقلاب را حذف میکنید؟ کدام یک از شما معاندین به شاعران انقلابیتریبون دادید؟ کدام یکی در برابر اثر نویسندگان بزرگ متعهد تواضع نمودید؟ کدام رسانه معاند به تعریف و تمجید اصحاب قلم انقلابی پرداخت؟ از طرف دیگر؛ چرا قصد دارید با شعارهای رنگارنگ و دارای ظاهر جذاب مردم را فریب دهید؟
بدانید! این قاعدهای روشن و ساده و عقلانی است: هر اثر برآمده از باور و ذهن و هویت صاحب خود است که قطعا بر مخاطب - خاصه مخاطب به دور از سواد رسانهای- تأثیر وضعی دارد! پس کاملاً هم عقلانی است که اثر مسمومیکه بر آیند طبیعی باور و ذهن و هویت مسموم است، کنار گذاشته شود! تصور نمیکنم که درک این قاعده خیلی دشوار باشد!
احترام به مخاطب ایجاباتی و آدابی دارد! شعر یا داستانی که سرشار از واژگان و عبارات و تعابیرو مفاهیم مهوع و ضد اخلاقی است آیا نتیجه اندیشه متعالی است؟ موجب رشد ذهنی و دامن گستری خرد و افق نگاه مخاطب است یا بیاحترامیبه شعور و حق تعقل مخاطب؟ آنانی که مرتب از سانسور نام و اثر اوباش اقلیم قلم یا بهتر بگوییم؛رخنهکنندگان به ساحت قلم شکوه میکنند پاسخ دهند چرا مطالب و آثار سانسور شده خود را برای آگاهی افکارعمومی از طریق فضای مجازی منتشر نمیکنند؟ ... نمیکنند چون میدانند که آثار کثیفشان باعث انزجار هر مخاطب فهیمیمیشود.
پنجم: متأسفانه از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی مطبوعات به دلیل اهمیت و میزان تأثیرگذاری و توان مهندسی افکار عمومی ، محلی جذاب برای قلمهای مسموم و نقطه خاصِ توجه دشمنان مردم ایران بوده است. به همین دلیل نفوذیها در دامن مطبوعات و اساساً رسانه، بسیارند. کسانی که در حیطه یک رسانه دولتی به دشمنان داخلی و خارجی کشور و مردم وانقلاب و نظام اسلامی بها میدهند و مجال، قطعا نفوذیهای مصممیهستند که میدانند چه میکنند چه باید کنند!
این حکایت؛ حکایت نفوذ است و بس!