شهدای ایران: غلامرضا صادقیان در جوان نوشت:
رئیسجمهور و معاون اول دیروز و امروز از رهبرانقلاب بابت اجازه برداشت از صندوق توسعه ملی برای مقابله با کرونا تشکر کردند.
برداشت از صندوق امری طبیعی و قانونی است که چگونگی و چرایی آن را هم قانون مجلس مشخص کرده است، اما روند درخواست از رهبری و تشکرها معمولاً نوعی سیاسیکاری و تا حدودی غیرطبیعی و غیرمنصفانه است!
تصور کنید رئیسجمهور به رهبری نامه بنویسد که «دولت میخواهد برای زلزلهزدگان یا سیلزدگان مظلوم یا برای مقابله با کرونا و کمک به مردم عزیز یک میلیارد یورو از صندوق توسعه ملی بردارد، آیا اجازه میدهید؟»
خب، پاسخ رهبری چه میتواند باشد؟ آیا رهبری میتواند پاسخ دهد: «نه! من اجازه نمیدهم که برای مردم مظلوم و عزیز سیلزده یا برای بیماران کرونا و آسیبدیدگان اقتصادی از این ویروس منحوس پول از صندوق بردارید!»
یعنی به نظر میرسد همواره این روند اجازه گرفتن و اجازه دادن، نتیجهاش معلوم است، زیرا هیچ وقت پیش نمیآید که دولتی نامه بنویسد که ما میخواهیم یک تفرجگاهی برای کابینه در سواحل دریا بسازیم، آیا اجازه میدهید یا نه! که در آن صورت بگوییم رهبری و مردم در این ماجرا مقابل هم نیستند و همسو هستند و بنابراین مخالفت میشود.
حتی هیچ وقت پیش نیامده که دولتی نامه بنویسد که ما میخواهیم یک صنعت زیربنایی را با یک میلیارد دلار راه بیندازیم که افقش برای آینده بسیار روشن است و دهها برابر آن را به صندوق بازمیگرداند که در آن صورت هم بگوییم معلوم است که رهبری موافقت میکند.
رهبر انقلاب خود چندی پیش در این باره قضیه را روشن کردند: «این صندوق توسعه ملی که شما ملاحظه میکنید، اصلاً برای این به وجود آمد. [کاهش وابستگی به نفت]معنای صندوق توسعه ملی این است که هر سالی چند درصد از درآمد نفت را ما از اختیار دستگاههای مصرفکننده خارج کنیم، بگذاریم در یک صندوقی؛ البته آن صندوق هم دست دولت است، منتها مصرف آن صندوق، دیگر مصرف در امور جاری نیست؛ [قرار بود]همین طور دائم، بهتدریج زیاد بشود که امسال اگر قرار بود به همان ترتیب قانونی پیش برود، بایستی حدود ۳۵ درصد از درآمد نفت میرفت داخل صندوق توسعه، منتها دولتیها در همه دورهها -نه فقط دولت کنونی- سرِ قضایای مختلف میآیند اصرار میکنند که [برداشت کنند]؛ قانونی هم نیست؛ چون قانونی نیست،
به بنده مراجعه میکنند؛ اگر قانونی بود که برمیداشتند؛ چون قانونی نیست برای اینکه یک جوری درست بشود، به بنده مراجعه میکنند و اصرار، التماس که این مشکل است و شما اجازه بدهید ما مثلاً فلان مقدار از صندوق توسعه برداریم. متأسفانه صندوق توسعه کماثر شده، کمخاصیت شده. بنده هم گفتهام وقتی شخص رئیسجمهور به من بنویسد که این ضرورت است، اضطراری است، من قبول میکنم، من موافقت میکنم که این کار انجام بگیرد.
البته صندوق دست خود دولت است؛ رئیسش را هم دولتیها میگذارند؛ ادارهاش هم دست آنها است، دست ما نیست، منتها اجازه برداشت در این شکلِ غیرقانونی را حقیر بایستی متحمل بشوم و اجازهاش را بنده باید بدهم؛ بنابراین مشکل فقط این است. ما بایستی یک مسیری را که این مسیر، مسیر جدیدی است، مسیر نویی است، انتخاب کنیم و در این مسیر با جدیت حرکت بکنیم؛ مسیر تولید داخلی.»
به این ترتیب وقتی چارهای نباشد و پای جان و معیشت مردم در میان باشد، تکلیف این اجازه گرفتن و اجازه دادن روشن است، اما نکتهای که در این میان معمولاً مخفی میشود، آن است که آیا واقعاً چاره دیگری نبود؟! پول که باشد، خیلیها مدیر هستند. خود این دولت دوازدهم بارها دولت سابق را محکوم کرده که مدیریت و تدبیر نداشته و فقط نفت ۱۴۰ دلاری در کف داشته است. خب اگر شما هم الان با برداشت از ذخایر همان نفت ۱۴۰ دلاری میخواهید حکومت کنید، چه فرقی دارید با او؟!
اگر در بین همه راهها برداشت از صندوق توسعه را برمیگزینید، برای آنکه سهلالوصولتر و نقد است، یعنی انجام کار راحت بهجای هر تلاش دشوار دیگر.
جناب آقای رئیسجمهور! شما کشور را خوب اداره نکردید. صندوق ذخیره برای سادهسازی امور نیست. برای اینکه شما اجازه بگیرید و سپس لشکر مواجببگیر غرب با این «اجازه» شما علیه نظام فضاسازی کنند نیست. شما با نشان دادن فضای مصالحهجویانه به غرب که اساساً صلحی با ما ندارد، غرب را به پیشروی در تحریمها و تهدیدها تشویق کردید. حالا کاسه چه کنم به دست گرفتهاید؟ هیچگاه عذرخواهی شما را از رهبری بابت فریبی که از غرب خوردید، ندیدیم که حالا تشکر خالصانه شما را باور کنیم! شش سال پس از هشدارهای رهبری درباره اینکه امریکا و اروپا قابل اعتماد نیستند، اعتراف کردید که «دیگر فریب غرب را نمیخوریم»، اما یک نامه هم به رهبری ننوشتید که «رهبر انقلاب سلام! ما رسیدیم به همان نقطهای که شما میگفتید، ما فریب غرب را خوردیم، لطفاً معذرت ما را بپذیرید!»
نهتنها این را نگفتید که در مغالطههایی آشکار انتقادهای مخالفان خود را سادهسازی میکردید و سپس به این نقدهای سادهسازی شده به گمان خودتان پاسخ محکم میدادید. شما و تئوریسینهای حامی گفتید و نوشتید که «غرب برای آن زیر معاهده خود با ما زد که میدانست اینجا دولت هیچکاره است و باید دولت اختیار بیشتری داشته باشد.» اما از خود نپرسیدید که آن همه رفت وآمد با غرب و امضای معاهده چرا با شمایی که هیچکاره بودید امضا شد؟! و هنوز جوهر نوشتههای شما خشک نشده بود که امریکاییها گفتند دولت فعلی ایران و حکومت آن سروته یک کرباسند و شما بازهم نفهمیدید که غرب شما را برای خودتان نمیخواهد و اگر همه آنچه را که تمنا دارد، برآورده نکنید، با شما آن میکند که با هیچ دشمنی نکرده بود.
امروز که میرویم وارد دنیای پساکرونا شویم، امید است که پس از برخاستن از دوران نقاهت این تبولرز سیاسی و اقتصادی، حال شما دگرگون شده باشد!