خردهروایتهای جاسوسی، برگرفته از کتاب «برخیز و اول تو بکُش»
رونن برگمن در مجموعه فصول کتاب، عمدتاً بر مسأله ترور که اغلب با عنوان «قتل هدفمند» از آن یاد میکند، تمرکز دارد.
شهدای ایران: شناخت ما از تاریخ، وضعیت فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و مناسبات داخلی رژیم اشغالگر قدس، بسیار محدود است. بخشی از این مسأله به راهبرد جمهوری اسلامی در به رسمیت نشناختن رژیم غاصب اسرائیل برمیگردد اما بخش دیگر آن محصول محرمانگی استراتژیکی است که خود این رژیم از سالها پیش از استقرارش در سرزمین فلسطین، بهعنوان سیاست پایهای برای خود اتخاذ کرده است. کتاب «برخیز و اول تو بکُش» نوشته رونن برگمن، روزنامهنگار، نویسنده و از تحلیلگران برجسته امور نظامی-امنیتی اسرائیل که به تازگی توسط انتشارات صمدیه و با ترجمه هادی عبادی روانه بازار نشر شده است، نکات جالب توجهی در رابطه با این محرمانگی در عرصه فرهنگ، هنر و رسانه در اسرائیل بازگو میکند.
رونن برگمن در مجموعه فصول کتاب، عمدتاً بر مسأله ترور که اغلب با عنوان «قتل هدفمند» از آن یاد میکند، تمرکز دارد. چنانکه گویی نویسنده در تحقیق و تلاقی با تاریخ و موجودیت رژیم صهیونیستی، از مبارزات پیش از استقرارش گرفته تا قوانین، سیاستها و مناسبات فعلی حاکم بر آن، محوری پررنگتر و اساسیتر از «ترور» برای شرح چیستی آن نیافته است.
حفاظت از موجودیت رژیم اسرائیل با پنهانکاری رسانهای
خواننده ایرانی طبعاً خود را قربانی این استراتژی در اسرائیل میداند و نمونههایی از آن را به یاد دارد که البته شاید با حقایق آن حتی با برخی اشتباههای نهادهای مسوول یا رسانههای داخلی در نظر برخی خوانندگان مشوه و شبههناک شده باشد. اما برگمن که خود دانشآموخته دانشگاه تلآویو در رشته روابط سیاسی خاورمیانه است و تقریرات بسیاری در جایگاه خبرنگار و تحلیلگر برای نشریاتی چون نیویورکتایمز، والاستریت ژورنال، فارنافرز، گاردین و تایمز داشته و همچنین کتابهای پرسروصدایی چون «جنگ پنهان با ایران» را نیز نوشته است، حالا در «برخیز و اول تو بکُش» تصویری دقیقتر، جزئیتر و گستردهتر از صرفِ مناسبات رژیم اسرائیل با ایران ارائه میدهد. حقایقی هولناک که مفهوم «دولت ترور» را برای خواننده به دقت تصویر میکند. اما علت پنهان ماندن این حقایق از نگاه جامعه داخل و خارج از اسرائیل چیست؟
برگمن پس از توضیح چگونگی شکلگیری موساد و شینبت، دو سرویس اطلاعاتی-امنیتی خارجی و داخلی رژیم اسرائیل ریشه تداوم راهبرد پنهانی ترور حتی پس از استقرار رژیم اسرائیل را اینطور توضیح میدهد: «در قوانین رژیم صهیونیستی مجازات اعدام وجود ندارد، اما بنگوریون [اولین نخستوزیر اسرائیل] با اعطای مجوز به خود برای صدور احکام اعدام خارج از صلاحیت دادگاه، به نوعی سعی کرد این اقدام را قانونی جلوه بدهد. حفظ آن حوزه پنهان با این توجیه بود که هر وضعیت دیگری غیر از پنهانکاری کامل میتوانست به شرایطی ختم شود که موجودیت رژیم اسرائیل را به خطر بیندازد.»
برگمن سپس درباره سیاستهای رسانهای در قبال اقدامات این سرویسها و پنهانکاری رژیم اسرائیل مینویسد: «اسرائیل سیستم حقوقی خود را که شامل مقررات وضعیت اضطراری میشد تا بتواند اعمال قانون کرده و شورشیان را سرکوب کند، از حاکمیت بریتانیا به ارث برده بود. یکی دیگر از این قوانین این بود که همه رسانهها اعم از مکتوب یا صوتی-تصویری که در مورد امور نظامی یا امنیتی گزارشی دارند، باید مطالب خود را به مأمور سانسور ارائه کنند که او نیز بیشتر این مطالب را رد میکرد. وضعیت اضطراری تا زمان نگارش این کتاب لغو نشده است، اما بنگوریون برای اقناع رسانهها، کمیته سردبیران را تشکیل داد که از سردبیران رسانههای مکتوب و صوتی - تصویری تشکیل میشد و هرچند وقت یکبار خود او یا نمایندهای از طرف او قبل از آن که سردبیران اخبار مخفی را رد و بدل کنند، در کمیته شرکت میکرد و توضیح میداد چرا آن اخبار نباید تحت هیچ شرایطی به اطلاع عموم برسد. سرانجام سردبیران میزانی از خودسانسوری را در آثار خود اعمال میکردند که حتی فراتر از وضعیت تحمیل شده توسط مأمور سانسور بود.»
رسانههای قاهره، نقاشی را ستودند که جاسوس بود
جالبتر از سیاستهای رسانهای رژیم اسرائیل اما شیوه استفاده این رژیم از هنر و هنرمندان است. البته تا جایی که میدانیم آمریکا هم تجارب قابل ذکری مانند نمونه پرحاشیه جکسون پولاک در ارتباط میان سرویسهای امنیتی با هنر داشته است چنان که بنا به مقالات دهه۹۰ گاردین و برخی دیگر از رسانههای آمریکایی، دستکم پرورش و توجه به سبک «اکسپرسیونیسم انتزاعی» در دهه۵۰ میلادی اساساً دستساز CIA در رقابت با مرجعیت فرهنگی-هنری فرانسه است. با این حال نمونه رژیم اسرائیلی این رابطه، چیزهای عجیبتری هم دارد.
برگمن مینویسد: «در ژوئیه۱۹۵۲ نمایشگاهی از نقاشیهای چارلز دووال هنرمند فرانسوی-آلمانی در موزه ملی شهر قاهره گشایش یافت. دووال مرد بلندقامتی بود که همیشه سیگاری گوشه لبش بود. او دو سال قبل با اعلام این مطلب که «عاشق سرزمین نیل است»، به مصر مهاجرت کرد. رسانههای قاهره در مقالات خود از دووال و آثارش ستایش کردند و منتقدان اظهار داشتند او به شدت تحت تأثیر پیکاسو است. او به سرعت مورد توجه طبقه ثروتمند قرار گرفت. وزیر فرهنگ مصر در افتتاحیه نمایشگاه دووال شرکت کرد و حتی دو اثر او را خرید که آنها را بهعنوان قرض به موزه سپرد. این دو اثر تا بیستوسه سال بعد همچنان در آنجا ماند. پنجماه بعد وقتی که زمان نمایش آثار دووال به پایان رسید، اعلام کرد مادرش بیمار شده و برای مراقبت از مادرش باید به سرعت به پاریس بازگردد. او پس از بازگشت به پاریس چند نامه به دوستان قدیمی خود در مصر فرستاد و دیگر هیچ چیز از او شنیده نشد.»
جاعل سند و طراح آرم موساد
اما همه ماجرا این نبود. نویسنده «برخیز و اول تو بکُش» ادامه میدهد: «نام واقعی دووال، شلومو کوهن - آباربانل و جاسوسی اسرائیلی بود. او جوانترین پسر از چهار فرزند خاخامی برجسته در هامبورگ آلمان بود. زمستان۱۹۳۳ زمانی که نازیها به قدرت رسیدند و شروع به اجرای قوانین نژادپرستانه خود کردند، اعضای این خانواده به فرانسه و سپس به فلسطین فرار کردند. پانزدهسال بعد، در ۱۹۴۷، کوهن - اباربانل که قابلیتهای او از کودکی آشکار شده بود، به پاریس برگشت تا در سن بیستوهفت سالگی در رشته نقاشی تحصیل کند. اندکی بعد، اعضای اطلاعاتی هاگانا از تواناییهای او اطلاع یافتند و او را برای جعل اسناد و پاسپورتهایی به خدمت گرفتند که برخلاف قوانین بریتانیا، برای قاچاق یهودیان اروپا و شمال آفریقا به فلسطین مورد استفاده قرار میگرفتند. این موضوع آغاز حضور طولانی مدت او در امور جاسوسی بود.
کوهن-آباربانل با جا زدن خود بهعنوان هنرمندی اهل بوهمیا، شبکههای مأموران در مصر را مدیریت کرد و مأموران جدیدی در سراسر جهان عرب به خدمت گرفت. او اطلاعاتی در مورد جنایتکاران جنگی نازی جمعآوری کرد که در خاورمیانه پناهنده شده بودند و به افراد مافوق خود در مورد تلاشهای اولیه دانشمندان موشکی آلمان برای فروش خدمات خود به ارتشهای عربی گزارش داد. وقتی در سال۱۹۵۲ به اسرائیل بازگشت، به افراد مافوق خود در آژانس اطلاعاتی نوپای موساد فشار آورد تا برای یافتن و کشتن نازیها سرمایهگذاری بیشتری کنند.
«ایسر هرل» اندکی پس از به دست گرفتن فرماندهی موساد از کوهن- اباربانل خواست تا نشانی رسمی برای این آژانس طراحی کند. این هنرمند در اتاقش را به روی خود بست و زمانی بیرون آمد که طرح آماده شده بود. در مرکز این طرح، شمعدانی هفت شاخه قرار داشت، چراغ مقدسی که در معبد اورشلیم قرار داده شده بود. این معبد را رومیها در سال۷۰ میلادی نابود کرده بودند. کنار این نشانه آیه۶ از فصل۲۴ کتاب سخنان حکیمانه که بر طبق سنت یهودیان توسط خود سلیمان نبی نوشته شده است، یعنی «جنگ با حیله دشمنان آغاز میشود»، آمده است. بعداً این عبارت با نوشته و دیگری از سخنان حکیمانه تغییر یافت (فصل۱۱، آیه۱۴) که از این قرار است: «اگر هیچ تدبیری وجود نداشته باشد، کشور سقوط میکند، اما امنیت زمانی حاصل میشود که از مشاوران فراوان استفاده شود». منظور کوهن - آباربانل نمیتوانست از این شفافتر باشد: موساد با استفاده از تدابیر پنهان، بهترین محافظ منابع یهودیان خواهد بود، میتوان از این امر اطمینان حاصل کرد که دیگر هرگز به یهودیان توهین نمیشود و یهودیه دوباره سقوط نخواهد کرد.»