یک فعال اصلاحطلب در اشاره به تحریم خاموش انتخابات از سوی شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان تأکید کرد: این شورا کارایی ندارد و از اهداف خود فاصله گرفته است.
به گزارش شهدای ایران به نقل از مشرق؛ مقایسه امکانات "بهزاد نبوی" در قبل و بعد از انقلاب
بهزاد نبوی، فعال چپ و از دستگیرشدگان فتنه سال ۸۸ در بخشی از مصاحبه با سالنامه نوروزی روزنامه دولتی ایران ضمن تأکید بر اینکه نقشی در سرنگونی رژیم شاه نداشته است، به شعار انقلابی مردم یعنی "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" اشاره میکند و در تشریح وضعیت فعلی نظام اسلامی میگوید:
«شاید بتوان شعار اصلی انقلاب یعنی "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" را نوعی پیشبینی برای آینده دانست. استقلال برای نفی وابستگی، آزادی در مقابل استبداد و جمهوری اسلامی به جای سطلنت مطلقه، مطرح و فراگیر شد و به صورت آرمان و اصلیترین شعارهای انقلاب درآمد. »
او میافزاید: قطعا وضعیتی که امروز با آن روبهرو هستیم با آنچه مردم و انقلابیهای آن زمان میخواستند، فاصله زیادی دارد. از شعارهای اصلی انقلاب میتوان گفت که شعار استقلال تحقق یافته است البته در این مورد هم اختلاف نظر وجود دارد...
نبوی همچنین اظهار کرده است: به اعتقاد من، دو شعار اصلی دیگر انقلاب تحقق نیافته است. آزادیهای سیاسی موجود فاصله زیادی با انتظارات مردم انقلابی و شعار "آزادی" انقلاب دارد!
*ما همانطور که پیشتر هم در مجموعه وبلاگ مشرق اشاره کردیم [۱]، علت این دشمنی آشکار برخی رجال حاضر در ستاد اصلاحات را با نظام اسلامی نمیدانیم!
خاصّه رجالی که اولا در کنار مشکلات اما بیش و پیش از همه از واقعیتهای مطلوب کشور آگاهند و ثانیا تمام زندگی آنها و حتی نطفه فرزندانشان به برکت انقلاب اسلامی شکل گرفته است.
البته بایستی در اینجا از صداقت بهزاد نبوی ممنون بود که مکنون قلبی خود را افشا کرده است...
زیرا آنطور که عزت مطهری از مبارزان انقلابی در کتاب خاطرات خود از صدر انقلاب خبر داده است؛ نبوی در قضیه ایجاد "سازمان منحلّه مجاهدین انقلاب اسلامی" صداقت به خرج نداد و نگفت که هدفش از جایگذاری کلمه "مجاهدین" همان ادامه راه مجاهدین خلق بوده است!
معالوصف باید اشاره کرد که آزادی و جمهوری اسلامی نیز به معنای تامّ کلمه در ایران اسلامی محقق شده اما اعضای ستاد اصلاحات از آنرو که "ولایت فقیه" را مترادف دیکتاتوری مؤمنین میدانند [۲] و با طرح مفهوم موهوم استبداد داخلی و خارجی! (مبنی بر اینکه با رفتن شاه استبداد خارجی رفت اما استبداد داخلی ماند) در تلاش هستند تا مخالفت خود را با این دستاورد بنیادی انقلاب اسلامی ابراز کنند؛ حاضر به بیان آن دستاوردها نیستند.
و گرنه کیست که نداند بهزاد نبوی اگر در رژیم شاه؛ فقط و فقط برای مقطعی یک تفنگ به دست داشت؛ اما در طول ۴۱ سال جمهوری اسلامی هم تفنگ به دست گرفت (در سال ۸۸)، هم سخنانی علنی مثل سخنان بالا گفت و هم مظنون به همکاری با منافقین است اما اعدام نشده و آزادی اجتماعی و سیاسی معقول او همانطور که مشاهده میشود، سلب نشده. (از امکانات مادی و معنوی و برخورداری بهزاد نبوی در قبل و بعد از انقلاب نیز بگذریم...)
ضمن اینکه ۴۱ سال کورس قهرمانی او و دوستانش برای تصاحب قدرت دولتی در نظام جمهوری اسلامی که عمدتا نیز موفق بوده، به وضوح نشان میدهد که قاعده جمهوری در ایران حاکم است یا قاعده دیکتاتوری!؟
***
تقلای چپ برای حذف تشییع میلیونی "حاج قاسم" از حافظه تاریخ
محسن هاشمی رفسنجانی، فعال اصلاحطلب و رئیس شورای شهر تهران طی یادداشتی در شماره دوشنبه گذشته روزنامه همشهری (ارگان شهرداری تهران) که با عنوان "سالی با ۱۲ کلیدواژه تلخ! " منتشر شد، نوشته است:
"سال ۹۸ به پایان رسید؛ سالی پر از سختی و پرحادثه؛ سالی که برای جامعه ایران با دشواری شروع شد و با دشواری به پایان رسید. سیل، زلزله، تحریم، تورم، رکود، شورش، ترور، سقوط، فاجعه، قهر، بیاعتمادی و اپیدمی، ۱۲ کلیدواژه سال ۱۳۹۸ بودند که فصل مشترک آنها ناامیدی و کاهش سرمایه اجتماعی در میان ایرانیان بود.
اکنون با این شرایط آیا میتوانیم سال ۹۹ را آغاز کنیم؟ طبیعی است که هر جامعهای برای پویایی و حرکت، نیاز به انگیزه، امید، نشاط و اعتماد دارد و بدون اینها، زندگیکردن حتی در میان خانواده نیز مشکل میشود؛ چه رسد در جامعهای پرچالش.
پس اولویت نخست ما، تزریق امید، روحیه، همدلی و یکپارچگی به جامعه است تا بتوانیم از این همه سختی عبور کنیم."[۳]
*اینکه آقای هاشمی از روی سهو یا عمد مجبور به پیروی از منویات ستاد اصلاحات برای تزریق ناامیدی و بیاعتمادی در جامعه ایرانی بوده قابل درک است. اما ربط دادن مقولات نامرتبط و نتیجه دلبخواه گرفتن از اموراتی با نتایج واضح؛ هرگز قابل درک نیست.
مثلا ما نمیدانیم محسن هاشمی چطور و با کدام اکسیر توانسته از رخدادهایی مثل سیل، زلزله و تحریم؛ نتیجه ناامیدی و کاهش سرمایه اجتماعی بگیرد!؟
مگر نه این است که نه تنها در کشور ما بلکه در همه کشورهای دنیا، وقوع حوادث طبیعی موجب شکلگیری سونامی همدردی و همکاری میشود و بر گستره وحدت ملی و امیدواری مردم افزوده میشود؟
چرا آقای هاشمی سرزمین مادریشان را از این قاعده درست و تجربه شده مستثنی کردهاند؟
و یا مثلاً تحریمها مگر از روز اول انقلاب با مردم ایران نبودهاند؟ چرا باید پس از وقوع اغتشاشات آبان و در هنگامی که برخی اصلاحطلبان میگویند این اغتشاشات تکرار میشود [۴] شاهد خوانش ناامیدی و کاهش سرمایه اجتماعی از تحریمها باشیم؟ آیا قصد خاصی در میان است؟
اصلا ملاک آقای هاشمی در ادعای ناامیدی و بیسرمایهشدن نظام با کدام رفراندوم، نظرسنجی و یا سند معتبری به دست آمده است؟
از طرفی سؤال محرز این است که چرا محسن هاشمی بعنوان یک رجل اصلاحطلب اهل مطالعه خوب و کتاب خواندن نیست تا بداند همه کشورهایی که در طول ۱۰۰ سال اخیر توانستهاند در مقابل تحریمهای خارجی بایستند؛ شاهد فصلی نو از افتخار و اقتدار و شکوفایی اقتصادی بودهاند؟
البته ما اثر چندانی از مطالعه کتابهای خوب در عموم اردوگاه اصلاحات نمیبینیم ولی انتظار است مردم و مخاطبان عزیز در عمل به توصیه اکید رهبر انقلاب مبنی بر خوانش کتابهای خوب؛ پیرامون "طرح پیاتی لتکا" که منجر به صنعتی شدن شوروی سابق در مقابل تحریمهای دشمنانش شد و یا طراحی اقتصادی رئیسجمهور دوالرا، در ایرلند برای ایستادگی در مقابل تحریمهای بریتانیا، مطالعاتی داشته باشند.
(ارجاع به اطلاعات موجود در کتاب "نگاهی به تاریخ جهان" نوشته جواهر لعل نهرو)
در بحث قهر و شورش هم آقای هاشمی اگر نمیداند ولی مردم میدانند که این اصلاحطلبان بودند که برای پوشش بینتیجگی و ناکارآمدی خود مرتکب قهر سیاسی و تحریم خاموش انتخابات مجلس یازدهم شدند و شورشهای دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ نیز اولا در دولت منتخب اصلاحطلبان رخ دادهاند و ثانیا تماما با هدایت شبکههای مشخص برای ایجاد فتنه اقتصادی بروز یافتند.
آقای هاشمی آیا به مردم خواهد گفت که اکثریت حاضران در اغتشاشات دیماه به گواه آمارهای وزارت کشور شغل داشتهاند و تصمیم بدون پیوست دولت در ماجرای بنزین که منجر به اغتشاشات آبان شد نیز با جرقهزنی اصلاحطلبان و مثلا دستورالعملهای آنها برای اشغال مراکز حساس نظام در قبل از این تصمیم [۵] همراه بوده است!؟
همانطور که پیش از این نیز کراراً در وبلاگ مشرق اشاره کردهایم؛ بحث القای ناامیدی و نبود سرمایه اجتماعی در ایران یک پروژه و بازیسازی روانی است که محصول آن در هنگامه فتنه اقتصادی درو میشود.
پر واضح است که در جامعهای که شاهد تشییع میلیونی یک سردار نظامی خود از سوی مردم در چندین شهر بزرگ کشور است؛ صحبت از ناامیدی، کاهش سرمایه اجتماعی و بیاعتمادی؛ سبب مضحکه است...
***
یک فعال اصلاحطلب تأکید کرد:
شورایعالی اصلاحطلبان کارایی ندارد و از اهداف خود فاصله گرفته است
یدا... طاهرنژاد، فعال چپ و عضو حزب کارگزاران سازندگی در بخشی از یک یادداشت در ویژهنامه نوروزی روزنامه سازندگی در اشاره به تصمیم شورایعالی اصلاحطلبان برای تحریم خاموش انتخابات نوشته است: غیر قابل کتمان است که شورای عالی اصلاحطلبان در شرایط فعلی از هدف اصلی خود در زمان تأسیس فاصله گرفته است. برای بازگشت به آن هدف، شورای عالی هم به لحاظ شکلی و هم به لحاظ محتوایی باید تغییر کرده و بازسازی شود تا بتواند کارآمدی بیشتری از خود نشان دهد.
او میافزاید: ناکارآمدی شورای عالی مسئلهای نیست که بتوانیم از کنار آن عبور کنیم. یکی از دلایلی که فراکسیون امید و شورای شهر کارایی مورد انتظار جامعه مخاطب را از خود بروز ندادند، این بود که شورایعالی پس از برگزاری انتخابات، نمایندگانی را که به این دو نهاد فرستاده بود به امان خدا رها کرد.
*حقیقت این است که بخشی وسیعی از اصلاحطلبان و بهخصوص جوانان این طیف خاص سیاسی، در جریان انتخابات مجلس یازدهم قربانی شهوات سیاسی و تمایلات براندازانه یک حلقه برنشسته در ستاد اصلاحات شدند و داغ «تحریم خاموش انتخابات» تا همیشه و در حالی که نمیخواستند اما بر پیشانی آنها نشست.
در واقع، شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان با لیست ندادن در انتخابات یا همان تحریم خاموش انتخابات، فرایند خروج خود از دموکراسی را کلید زد و به اصلیترین فرایند دموکراسی یعنی انتخابات، پشت پا زد.
اقدامی که از هیچ منطقی جز عزم پیروی از آنارشیسم برخوردار نبود و ناقوس اضمحلال را در اردوگاه اصلاحات به صدا درآورد. چه اینکه نه پیوستگان به یک جریان سیاسی و نه حکومت اسلامی؛ منطقا حاضر به تحمل جریانات نامعتقد به "انتخابات" نیستند به آنها به چشم یک یاخته سرطانی نگاه میکنند.
در بحث ناکارآمدی نیز اگرچه طاهرنژاد تلاش کرده است تا علت این ناکارآمدی را بفهمد اما تحلیل دیگری هم وجود دارد که میگوید ناکارآمدی در ژن اصلاحات است و آنها به دلیل اینکه بیشتر از خدمتگزاری به سیاستبازی علاقه دارند و آمال خود را نه در ارائه روش اجرایی بهتر که در حذف ولایت فقیه! جستجو میکنند؛ هرگز و هرگز قادر به ارائه یک کارنامه مطلوب به مردم نیستند.
همانطور که در دولت اصلاحات هم بدون کارنامه ماندند و این بیکارنامگی را در شورای شهر اول، در مجلس ششم، در شورای شهر پنجم، در مجلس دهم و در دولت آقای روحانی تکرار کردند...