«شهید مرتضی حسینپور شلمانی» معروف به «حسین قمی» متولد ۳۰ شهریور سال ۶۴ بود. او سال ۸۳ وارد سپاه شد. جزو اولین افرادی بود که با حاج قاسم در پدافند بغداد - سامرا مشارکت داشت و فرمانده پدافند سامرا بود. نبوغ و مجاهدتهای او به گونهای بود که فرماندهان به او لقب حسن باقری زمان را دادند. مرتضی حسین پور فرمانده عملیات قرارگاه حیدریون در سوریه و فرمانده شهید محسن حججی بود. این فرمانده زبده نظامی در همان معرکهای که شهید حججی به اسارت درآمد به شهادت رسید.
شهید حسین قمی از سال ۱۳۹۲ تا لحظه شهادت بیش از ۲۰ بار به مناطق درگیری در عراق و سوریه اعزام شد. او از فرماندهان محورهای عملیاتی «غوطه شرقی» دمشق در سال ۹۲ بود. ا و همچنین از فرماندهان محور در عملیات آزادسازی جاده بلد، اسحاقی، سامرا، الدور، علم، تکریت، بیجی، ارتفاعات مکحول در عراق بود. در «عملیات محرم» در منطقه «حلب» (سال ۹۴) بسیار موثر بود. از دی ماه سال ۹۵ در سمت فرماندهی عملیات حیدریون ایفای نقش میکرد.
حسین آنقدر گمنام بود که پدرش هم نمیدانست کجا کار میکند و بعد از شهادتش فهمید او فرمانده بوده است. وقتی خانواده و پدرش فرماندهان عراقی را در مراسم تشییعش دیدند متعجب شدند. شهید مهدی نوروزی که شیر سامرا لقب گرفت یکی از نیروهای او بود، نیرویی که ۴۰ روز است آمده سامرا و شهید شده. حسین نزدیک دو سال در سامرا بود، اما وقتی به او میگفتند: «بیا برویم با حاج قاسم موقع سرکشی کنار گنبد امامان معصوم (ع) یک عکس در سامرا بگیر.»، نمیرفت. دوست نداشت از ارزش گمنامی و تواضعش کم شود.
در آزادسازی سامرا نقش کلیدی داشت، میگفت: «اگر یک ساعت دیرتر آنجا بودیم چیزی از حرم نمیماند». یک ماه در کانکس نزدیک حرمین زندگی کرده بود، وقتی به سامرا حمله شد، منطقه بهفرماندهی مرتضی پاکسازی شد، فرماندهاش میگفت: «وقتی مرتضی را برای عملیاتی میفرستادیم، خیالمان راحت بود. میدانستیم که بهبهترین شکل ممکن از پس آن برمیآید». در مدتی که در سامرا حضور داشت، چندین عملیات را فرماندهی کرد؛ در این عملیاتها از تجربیات دیگران هم بهنحو احسن بهره میبرد. همیشه سعی میکرد دانش خود را همراه با تجربه دیگران در میدان جنگ بهکار گیرد، معمولاً هم بهترین نتیجه را میگرفت.
مدتی که در سامرا حضور داشت، مدام با تبلتش نقشههای هوایی منطقه را جست و جو میکرد. تا جایی که بیش از بومیهای عراق به منطقه اشراف داشت. نیروهای محلی از این شناخت او نسبت به منطقه تعجب میکردند. حتی مناطق تحت کنترل داعش را به خوبی میشناخت. سامرا را مانند فرزندش میدانست. به مناطق مختلف آن سر میزد و به نیروها درباره اندازه خاکریزها و محل استقرار نیروها مشورت میداد. کمربند دفاعی سامرا را در مدت کوتاهی طراحی کرد و آن را به عنوان یک فرمانده تحت کنترل داشت. در مدت حضور مرتضی در سامرا امنیت منطقه به خوبی تامین شده بود.
یکی از خادمان و معماران حرم مطهر امامین عسکریین (ع) میگفت از جمله نیروهایی که در زمان درگیری داعش در سامرا کارهای مستشاری انجام میداد. حسینبود. همیشه دیر وقت از ماموریت برمیگشت و گاهی هم چند روزی اصلا نمیدیدمش. آن موقع به دلیل کمبود جا همه خدمه و کارکنان حرم و بعضی از نیروهای نظامی سر یک سفره غذا میخوردیم. به خاطر اینکه بچه محل بودیم با هم زود رفیق شدیم. راستش آمار من را خوب داشت، ولی من یکبار هم در محل ندیده بودمش. هیچی از او نمیدانستم. فقط یک روزی به من گفت: «هم محلمهای هستیم.» خیلی برام جالب بود چیزهایی از من میدانست که کمتر کسی خبر داشت. به همه بچههای آنجا توجه داشت.