یک اتفاق هولناک در یزد...
چند روز است که این خبر به همراه عکس پدر شهید که در بیمارستان شهید رهنمون یزد بستری است، به همراه شماره تماس سردار میررحیمی، فرمانده نیروی انتظامی یزد دست به دست میشود؛ پیامی با این مضمون که بیایید همگی با ایشان تماس بگیریم تا تعداد درخواستها زیاد شده و به این موضوع رسیدگی شود.
به گزارش سرویس سیاسی پایگاه خبری شهدای ایران؛ این اولین بار نیست که خبری از برخورد بد اهالی ایران با مهاجرین میشنویم. از آواره شدن خانوادههای کپرنشین پاکستانی در قوچ حصار شهر ری گرفته تا انتشار خبر جعلی دست داشتن مهاجرین افغانستانی در قیمت آجیل شب عید یا همه بدرفتاریهای ریز و درشتی که در زندگی جوانهای افغانستانی اتفاق میافتد.
مهاجرینی که در کشور ما جمعیتی میلیونی دارند و سالهاست به دلیل نزدیکی فرهنگ، زبان، و اعتقادات دوشادوش هم کار و زندگی کردهایم اما با بعضی بیخردیهای افرادی معدود، روابط خوب بین دو ملت را بعضاً شکراب کرده…
آخرین مثال این بی مهریها به ۲۶ اسفند سال ۹۷ برمیگردد. خبر تلخی که بین شادی و شلوغی شب عید و مظلومیت مهاجرین افغانستانی گم شد. حالا بیشتر از یک ماه بعد از این ماجرا فعالین رسانهای استان یزد در توییتی این خبر را منتشر میکنند:
مهاجرینی که در کشور ما جمعیتی میلیونی دارند و سالهاست به دلیل نزدیکی فرهنگ، زبان، و اعتقادات دوشادوش هم کار و زندگی کردهایم اما با بعضی بیخردیهای افرادی معدود، روابط خوب بین دو ملت را بعضاً شکراب کرده…
آخرین مثال این بی مهریها به ۲۶ اسفند سال ۹۷ برمیگردد. خبر تلخی که بین شادی و شلوغی شب عید و مظلومیت مهاجرین افغانستانی گم شد. حالا بیشتر از یک ماه بعد از این ماجرا فعالین رسانهای استان یزد در توییتی این خبر را منتشر میکنند:
سید مهدی سادات یکی از شش شهید مدافع حرم استان یزد است. شهید ۲۵ سالهای که در شهریور سال ۹۵ در سوریه به شهادت رسید و فرزندش سه ماه بعد از شهادت او به دنیا آمد. همسایهها او و خانوادهاش را به خوشنامی میشناختند.
این خلاصه جزئیاتی است که در پیگیری موضوع و در تماس با یکی از فعالین رسانهای استان یزد که نمیخواست نامش فاش شود، به دستمان رسید:
«من با خانواده شهید صحبت کردم. آنها به تازگی به این محل آمدهاند. همان روزهای اول ضارب، این خانواده را تهدید میکند که اینجا جای افغانیها نیست. این تهدید چند بار دیگر هم تکرار میشود. روز حادثه میرود در این خانه و به محض اینکه پدر شهید بیرون میآید به سر او می کوبد. حالا اینکه طبق شنیدهها با میله زده یا پنجه بوکس، معلوم نیست. ولی آنطوری که من در عکس دیدم زخم سر پدر شهید باز شده بود. درحالیکه اثر ضربه میله فقط کوبیدگی است. بعد مادر شهید بیرون آمده و ضارب او را هم زده است و همینطور تا پنج نفر را زخمی میکند.
خانواده میگفتند ما نمیخواستیم با او درگیر شویم. بعد از این ماجرا ضارب شکایت کرده که اینها در این محله مزاحمت ایجاد کردهاند و همان موقع این خانواده هم از ضارب شکایت میکند. پلیس ضارب را دستگیر میکند و حدود سه ساعت این فرد در بازداشت میماند. اما یکی از بستگان ضارب که در همان کلانتری کار میکرد و یک ستوان که از اقوام ضارب بوده او را به شکل غیرقانونی از پاسگاه خارج میکنند. هرچند کمی بعد نیروی انتظامی با کارمندان خاطیاش برخورد میکند، ولی باز از خانواده شهید شنیدهایم این افراد برگشتهاند سرکار!
به نظر میآید جدیتی برای پیگیری و رسانهای کردن این ماجرا وجود ندارد؛ صرفاً از سوی پلیس عنوان شده که ما هفت هشت بار در خانه ضارب رفتهایم و او نبوده است. واضح است که ضارب آنجا نیست! ما هم دیدیم واقعاً این خانواده مظلوم واقع شدهاند و برای همین موضوع را رسانهای کردیم.»
حالا چند روز است که این خبر به همراه عکس پدر شهید که در بیمارستان شهید رهنمون یزد بستری است، به همراه شماره تماس سردار میررحیمی، فرمانده نیروی انتظامی یزد دست به دست میشود؛ پیامی با این مضمون که بیایید همگی با ایشان تماس بگیریم تا تعداد درخواستها زیاد شده و به این موضوع رسیدگی شود.
با همین شماره تماس میگیریم. روایت سردار کاملاً متفاوت است؛ او تاکید میکند اصلاً بحث ایرانی و افغانستانی و خانواده شهید و… نیست. پدر این خانواده ضایعات فروش بوده و رفت و آمد به خانهاش زیاد است. اختلاف اینجا سر جای پارک موتورها بوده است. ضارب برای اعتراض به وضعیت شلوغی کوچه میرود که با پسر خانواده درگیر میشود. پدر شهید هم برای میانجیگری میآید که متأسفانه این اتفاق میافتد.
زخمی شدن خانواده شهید هم تنها حرف است و آن طور که دیدم فقط کمی دست مادر او به دیوار کشیده شده است.»