سانحه دیدگان سیل شیراز می گویند بعد از شروع بارندگی آنقدر همه چیز سریع رخ داد که حتی فرصت روشن کردن خودرو و فرار از مهلکه را نداشتند تا اینکه سیلاب آمد و همه چیز را با خود برد.
به گزارش شهدای ایران؛ به نقل از مهر، سیل، شیراز را غافلگیر کرد. هم شیرازیها و هم مسافرانی که نوروز امسال برای تفریح شهر سعدی و حافظ را انتخاب کرده بودند با سیلی مهیب روبه رو شدند.
شهری که به زیبایی بهاری اش معروف بود ظهر دوشنبه حادثهای ناگوار را به چشم دید.حادثهای که به قیمت جان بیش از ۱۹ نفر تمام شد و بیش از ۲۰۰ خودروی مهمانان نوروزی را تبدیل به آهن پاره کرد.
چندساعتی از نیمه روز پنجم فرودین ماه سال ۹۸ گذشته بود که خبری هولناک منتشر شد، سیل دروازه قرآن شیراز را برد. خبر آنقدر تکان دهنده بود که خیلی سریع عکسها و خبرهای مربوط به این حادثه در فضای مجازی دست به دست بین کاربران منتشر شد.
شهری که به زیبایی بهاری اش معروف بود ظهر دوشنبه حادثهای ناگوار را به چشم دید.حادثهای که به قیمت جان بیش از ۱۹ نفر تمام شد و بیش از ۲۰۰ خودروی مهمانان نوروزی را تبدیل به آهن پاره کرد.
چندساعتی از نیمه روز پنجم فرودین ماه سال ۹۸ گذشته بود که خبری هولناک منتشر شد، سیل دروازه قرآن شیراز را برد. خبر آنقدر تکان دهنده بود که خیلی سریع عکسها و خبرهای مربوط به این حادثه در فضای مجازی دست به دست بین کاربران منتشر شد.
عقربهها ساعت چهاربعدازظهر را نشان میداد که به نزدیکی دورازه قرآن رسیدیم. محلی که یک روز قبل جایی برای گذراندن بهترین اوقات تفریحی مسافران نوروزی در شهر شیراز بود.
اما حالا ماجرا متفاوت است، اینجا خبری از آرامش دیروز نیست، از یک میدان پایینتر عوامل پلیس راهور مسیر منتهی به دروازه قرآن را مسدود کردهاند و اجازه تردد به هیچ خودرویی را به آن سمت نمیدهند.
چند متر بالاتر درست مقابل هتل یک خودروی پراید که به یک مشت آهن مچاله شده تبدیل شده است به چشممیخورد.مرد جوانی که لباسهایش سرتاسر گلی شده و بسیار پریشان به نظر میرسد در کنار خیابان روی جدول نشسته است.
مرد جوان میگوید: بدبخت شدم، بعد از یک سال کار و بدبختی دست زن و بچه ام را گرفتم تا به مسافرت بیاییم. از کرمان کیلومترها راه را طی کردم تا به شیراز آمدیم.
مرد جوان ادامه میدهد: آن طرف خیابان درست روبه روی دروازه قرآن توقف کرده بودیم که باران شروع شد. ابتدا فکر میکردیم یک باران معمولی است اما بعد از چند دقیقه تگرگ شروع به باریدن گرفت. در عرض چند دقیقه غوغایی برپا شد.
اما حالا ماجرا متفاوت است، اینجا خبری از آرامش دیروز نیست، از یک میدان پایینتر عوامل پلیس راهور مسیر منتهی به دروازه قرآن را مسدود کردهاند و اجازه تردد به هیچ خودرویی را به آن سمت نمیدهند.
چند متر بالاتر درست مقابل هتل یک خودروی پراید که به یک مشت آهن مچاله شده تبدیل شده است به چشممیخورد.مرد جوانی که لباسهایش سرتاسر گلی شده و بسیار پریشان به نظر میرسد در کنار خیابان روی جدول نشسته است.
مرد جوان میگوید: بدبخت شدم، بعد از یک سال کار و بدبختی دست زن و بچه ام را گرفتم تا به مسافرت بیاییم. از کرمان کیلومترها راه را طی کردم تا به شیراز آمدیم.
مرد جوان ادامه میدهد: آن طرف خیابان درست روبه روی دروازه قرآن توقف کرده بودیم که باران شروع شد. ابتدا فکر میکردیم یک باران معمولی است اما بعد از چند دقیقه تگرگ شروع به باریدن گرفت. در عرض چند دقیقه غوغایی برپا شد.
خودروام را روشن کردم تا راه بیافتیم و وارد شهر شویم اما در مدت کوتاهی ناگهان حجم زیادی از آب به ستمان سرازیر شد. در آن لحظه تنها فکری به ذهنم آمد این بود که همسر و فرزندانم را از خودرو پیاده کردم و به سمت پلههایی که آنطرف تر بود فرستادم.
در همین زمان ناگهان آب به خودروی من رسید و غافلگیر شدم. خدا با من یار بود که توانستم از خودرو پیاده شوم و خودم را به همسر و فرزندانم برسانم. خودروام در مقابل چشمانم در آب فرورفت.چند ساعت بعد که نیروهای امدادی از راه رسیدند و محدودهای که خودروام را آب برده بود به آنها گفتم و به این صورت بود که خودورام را پیدا کردند.
حرفهایم که با مرد جوان تمام شد به طرف محل اصلی حادثه به راه افتادم. غوغایی برپا بود، نیروهای امدادی و نظامی مشغول امدادرسانی بودند و عدهای دیگر از نیروهای امدادی مانع ورود مردم به محل اصلی حادثه میشدند.
مردمی که در آن باران شدید به دور از اینکه خطر درکمین آنها نشسته گوشیهایشان را به دست گرفتهاند تا شکار لحظه داشته باشند و بتوانند برای گروههای خود در فضای مجازی عکس و فیلم دست اول تبدیل کنند.
هر طرف را که میبینی اورژانس و دیگر نیروهای امدادی از این طرف به آنطر میدویدند.جرثقیلها درحال انتقال خودروهای حادثه دیده هستند. در این میان صدای مرد جوانی به گوش میرسد که فریاد میزند خانواده ام آنطرف خیابان هستند، خودم در سیل بودم. خودروام را آب برد. شانس آوردم زنده ماندیم.
مرد جوان این حرفها را فریادزنان میگفت و از مأمورانی که آنجا بودند درخواست میکرد اجازه بدهند به آنطرف خیابان برود.
هنوز ترس و اضطراب را در چهره افرادی که شاهد ماجرا بودند میتوان دید، عباس آقا یکی از رانندههای تاکسی است که ایستگاه آنها کمی بالاتر از هتل شیراز است.او از ماجرای حادثه اینطور میگوید: همه چیز در عرض ۵ دقیقه رخ داد،سرایستگاه ایستاده بودم که باران شروع به باریدن کرد.
حتی یک درصد هم فکر نمیکردیم که قرار است چه حادثهای رخ دهد. در کمتر از ۵ دقیقه ناگهان حجم زیادی از آب از آنطرف دروازه قرآن سمت اکبرآباد جاری شد. حجم آب و سرعتش آنقدر زیاد که همه غافلگیر شدیم.خودروام را روشن کردم و چند متر آنطرفتر آمدم. مردم زیادی آنجا جمع شده بودند.
دلم نیامد مردم را تنها بگذارم. خودروام را پارک کردم و دوان دوان دوباره به سمت دورازه قرآن رفتم. مردم زیادی گرفتار شده بودند. خودم ۲۰ نفری را از غرق شدن نجات دادم، اما خیلیها درمقابل چشمانمان غرق شدند. یک مادر و فرزند بودند که در آب غوطه وربودند و چون در وسط آب قرار داشتند هیچکس نمیتوانست کمکشان کند.امیدوارم که نجات پیدا کرده باشند.
یک شهر مهربان
در همین زمان ناگهان آب به خودروی من رسید و غافلگیر شدم. خدا با من یار بود که توانستم از خودرو پیاده شوم و خودم را به همسر و فرزندانم برسانم. خودروام در مقابل چشمانم در آب فرورفت.چند ساعت بعد که نیروهای امدادی از راه رسیدند و محدودهای که خودروام را آب برده بود به آنها گفتم و به این صورت بود که خودورام را پیدا کردند.
حرفهایم که با مرد جوان تمام شد به طرف محل اصلی حادثه به راه افتادم. غوغایی برپا بود، نیروهای امدادی و نظامی مشغول امدادرسانی بودند و عدهای دیگر از نیروهای امدادی مانع ورود مردم به محل اصلی حادثه میشدند.
مردمی که در آن باران شدید به دور از اینکه خطر درکمین آنها نشسته گوشیهایشان را به دست گرفتهاند تا شکار لحظه داشته باشند و بتوانند برای گروههای خود در فضای مجازی عکس و فیلم دست اول تبدیل کنند.
هر طرف را که میبینی اورژانس و دیگر نیروهای امدادی از این طرف به آنطر میدویدند.جرثقیلها درحال انتقال خودروهای حادثه دیده هستند. در این میان صدای مرد جوانی به گوش میرسد که فریاد میزند خانواده ام آنطرف خیابان هستند، خودم در سیل بودم. خودروام را آب برد. شانس آوردم زنده ماندیم.
مرد جوان این حرفها را فریادزنان میگفت و از مأمورانی که آنجا بودند درخواست میکرد اجازه بدهند به آنطرف خیابان برود.
هنوز ترس و اضطراب را در چهره افرادی که شاهد ماجرا بودند میتوان دید، عباس آقا یکی از رانندههای تاکسی است که ایستگاه آنها کمی بالاتر از هتل شیراز است.او از ماجرای حادثه اینطور میگوید: همه چیز در عرض ۵ دقیقه رخ داد،سرایستگاه ایستاده بودم که باران شروع به باریدن کرد.
حتی یک درصد هم فکر نمیکردیم که قرار است چه حادثهای رخ دهد. در کمتر از ۵ دقیقه ناگهان حجم زیادی از آب از آنطرف دروازه قرآن سمت اکبرآباد جاری شد. حجم آب و سرعتش آنقدر زیاد که همه غافلگیر شدیم.خودروام را روشن کردم و چند متر آنطرفتر آمدم. مردم زیادی آنجا جمع شده بودند.
دلم نیامد مردم را تنها بگذارم. خودروام را پارک کردم و دوان دوان دوباره به سمت دورازه قرآن رفتم. مردم زیادی گرفتار شده بودند. خودم ۲۰ نفری را از غرق شدن نجات دادم، اما خیلیها درمقابل چشمانمان غرق شدند. یک مادر و فرزند بودند که در آب غوطه وربودند و چون در وسط آب قرار داشتند هیچکس نمیتوانست کمکشان کند.امیدوارم که نجات پیدا کرده باشند.
یک شهر مهربان
سیل آمد و جان چند نفر را گرفت و بیش از ۱۱۹ نفر مصدوم برجای گذاشت. حادثه تلخ بود اما شاید مهمان نوازی شیرازی کمی از تلخی ماجرا برای مهمامانی که وارد این شهر شده بودند کم کند.
مردمانی که بعد از حادثه پلاکارد به دست در محل حادثه ایستاده بودند. روی پلاکاردها نوشته شده بود به دلیل سیل اسکان و غذای رایگان برای مهمانان ما در شیراز. مردمی که محبت را سرلوحه مهمان نوازی اشان کردند تا شیرازیها مهربان باقی بمانند.