شهدای ایران shohadayeiran.com

آهنگران شکر کرد، این هنرش را شب و نصف شب در خدمت جبهه‌ها صرف کرد، از خواب و خوراک و راحتش گذشت برای این وظیفه‌ای که احساس می‌کرد. خدا هم آنچه را که می‌باید،‌ به او داد. آهنگران آرامشی دارد که بالاتر از همه چیز است.
به گزارش گروه فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛ به مناسبت پاسداشت مداح روزهای حماسه و ایثار حاج صادق آهنگران، مطلبی از جناب آیت‌الله حائری شیرازی را تقدیم حضورتان می کنیم.

*

در مساجد، همراه نماز و فرایض دیگر، همیشه دعا و مدیحه‌سرایی و امثال آن وجود داشته است. به غیر از مداحی‌های اول جنگ و پس از آن، مفاهیمی در دعاهای ما وجود دارد که ما را تشویق به جهاد فی‌سبیل‌الله می‌کند. برای مثال در دعای ابوحمزه‌ آمده است: خدایا ما را موفق به کشته شدن در راه خودت کن. پس جهاد در راه خدا و دفاع از حقوق خود، در فرهنگ اسلامی، مقوله‌هایی نیستند که اختصاص به دوران معاصر داشته باشند. در دوران آغازین جنگ تحمیلی عراق علیه ایران هم که بسیاری از رزمنده‌ها را نیروهای مردمی و بسیجی تشکیل می‌دادند، اغلب دوستی‌های میان جوانان و نوجوانان، در مساجد شکل می‌گرفت. سپس این رفاقت، به واسطه اینکه در مسجد شکل گرفته بود و در آن فضای دعا و نوحه‌خوانی، عشق به جبهه را در آنها ایجاد می‌کرد.

گروه مقاومت مساجد مثل چشمه‌ای بود جوشان. هر کسی می‌آمد در این راه سرمایه‌گذاری می‌کرد. مثل سایر حرکات مردمی و انقلابی، در این حرکت هم، هر کس سهمی را عهده‌دار بود. خاطره‌ای دارم از زمانی که در عراق بودم. آنجا رسم بود که شب‌های 24، 25 و 26 ماه رجب، یعنی ایام شهادت حضرت موسی بن جعفر(ع)، مردم به صورت راهپیمایی، از راه‌های خیلی دور برای زیارت می‌آمدند. دیگرانی که در شهر سکونت داشتند یا مثلا مغازه یا زمین‌شان بر سر راه زوار قرار داشت، همه جا ایستگاه و دکه زده بودند و انواع غذاها،‌ شیرینی‌ها، نوشیدنی‌ها و نان‌ها را با شیوه‌ای بسیار دست و دل بازانه میان رهگذران پخش می‌کردند. بعضی‌ها هم بودند که با روشی دیگر، برای راهپیمایان خدماتی ارائه می‌کردند. مثلا لگن و آب می‌آوردند تا رهگذران دست و پاهای خود را در آن بشویند و خستگی‌شان برطرف شود یا نخ و سوزن می‌آوردند تا هر کس در طی راه گوشه‌ای از لباسش نیاز به تعمیر پیدا کرده بود، در صدد آن برآید. خلاصه اینکه هر کس، در این راستا سهمی بر عهده گرفته بود. در دوره جنگ هم فضا همین طور بود. هر فردی سهمی و کاری را عهده‌دار بود. در کنار تمام مسئولیت‌های کوچک و بزرگ، شاعران هم شعر می‌گفتند و مداحان مداحی می‌کردند. هر گاه مداحان شعر جدید متناسب با حال نیاز داشتند، خداوند آن را بر زبان شاعری خلق می‌کرد.

 

برای نمونه، آقای معلمی که در زمین‌های اطراف کارون در خوزستان زراعت می‌کرد، از جمله افرادی بود که بخشی از روزی‌اش از طریق سرودن شعرهایی اینچنینی در مناسبت‌های مختلف، برای متن نوحه‌ها حاصل می‌شد. آقای آهنگران پیش ایشان می‌رفت، شعرهای او را با وزن و ترکیب تمرین می‌کرد و در مناسبت‌های گوناگون و حسب حال‌های مختلف،‌ آنها را در جبهه‌ها می‌خواند. آن چنان گوینده‌ای، چنان خواننده‌ای و چنین شنونده‌ای، یک مثلث روان می‌سازند. وقتی که گیرنده و فرستنده هر دو کارهایشان را درست انجام دهند، پروسه چرخش پیش می‌آید، یعنی این حرکت رو به جلو می‌رود. شبیه چرخی که در سرازیری‌ رها است، دیگر نیازی نیست که کسی به آن فشار وارد سازد. حرکت اول آن، خود به خود حرکت دومش را فراهم می سازد. انسان هم به همین منوال انرژی متراکم درونش را آزاد می‌سازد. وقتی انرژی متراکم درون ذهن یک شاعر آزاد می‌شود، شعرهایش قوی‌تر و فاخرتر می‌شود. وقتی انرژی متراکم گوینده و خواننده آزاد شود، قدرت و جاذبه گویندگی درون وی بیشتر و بهتر می‌شود. آن وقت باید این نعمت‌ها را پاس بداریم و در وقت مناسب، با شیوه صحیح،‌ در راه اهداف‌ بزرگمان آنها را به کار بریم. برای مثال بنده یک بار رفته بودم دانشگاه آزاد سمنان برای شرکت در یک برنامه معنوی. آن جا، جایگاهی برای چند شهید گمنام در خود دانشگاه آزاد سمنان در نظر گرفته شده بود. متولیان آن برنامه فرهنگی، چند بسیجی مخلص و دلسوز بودند. از من خواستند تا بر مزار آن شهدای گمنام، فاتحه‌ای بخوانم. وقتی آنجا حاضر شدم، متوجه کار جالب آنها شدم. ضبط و بلندگو گذاشته بودند و نوای زلال و گیرای حاج صادق آهنگران در فضا پخش می‌شد. علاوه بر اینکه نفس این کار درست و به جا می‌نمود، نوحه‌ای هم که پخش می‌شد به خوبی انتخاب شده بود: «اگر آه تو از جنس نیاز است، در باغ‌ شهادت باز، باز است...» این برنامه‌ریزی درست آنها، حس شهادت‌طلبی را در مستمع زنده می‌کرد. خلاصه اینکه اینها سرمایه‌های ما است و جزو محصولات جنگی کشور ما. خداوند به ما وعده‌های زیادی داده است از جمله اینکه «لن شکرتم لازیدنکم» و یا «ان تنصرالله ینصرکم»‌؛ این اشعار، «ینصرکم» ها و «لازیدنکم» های خدا است. چون مردم خدا را نصرت کردند، خداوند هم به وادی این هنرها راهشان داد. می‌فرماید: «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا»، این «سبل» الهی بود که خدا به مردم راهگشا شد: شبها چنین نواهای نوحه‌سرایی، روزها شهادت طلبی.

 

از این مقدمات که بگذریم، باید تفاوت احساساتی را که در اشعار و یا خواندن‌های معمولی تبلور می‌یابد را با احساساتی که در این قبیل موارد، در جبهه‌ها و در قالب نوحه‌خوانی‌ها وجود داشت بدانیم. اول لازم است یک بحث بسیار مهم را در این زمینه یادآور شوم. مسئله، از امامت آغاز می‌شود. امامت یعنی اسلام کاربردی، در حالی که قرآن، اسلام کلی است. قرآن یک نزول دیگری هم می‌خواهد. این نزول دیگر که در زمان و مکان دیگر هم هست، به عهده امام می‌باشد. اگر امام هم بر عالم یا مجتهد دیگری تصرف و تجلی کند، آن عالم یا مجتهد هم همین تنزیل را انجام خواهد داد، یعنی اینکه او هم در سطح اجرا و عمل آورده خواهد شد. به همین دلیل اگر امامت نباشد، «واعتصموا بحبل‌الله جمیعا و لا تفرقوا» از قرآن حاصل نمی‌شود.

هر کسی و هر گروهی قرائت خاص خودش را از قرآن دارد. محال است که قرآن بتواند این قرائت‌ها را با هم متحد کند، چرا که این تعدد قرائت از خود قرآن به دست آمده است. قرآن رافع تعدد قرائت نیست. قرآن، مجمع دارد، محکم دارد، متشابه دارد، عام و خاص، ناسخ و منسوخ دارد. با این اوصاف، ‌اینکه هر کسی روی قرائت خودش قسم بخورد چه فایده‌ای دارد؟ اگر قرآن منهای امامت مردم را به جان هم نیندازد،‌ آنها را در آغوش همدیگر هم قرار نخواهد داد. اگر قرآن بدون امامت مردم را در مقابل هم قرار ندهد، آنها را در کنار هم نیز قرار نخواهد داد. آنچه مسلمانان را در کنار همدیگر قرار می‌دهد، قرآنی است که از فیلتر امامت گذشته است و تنزیل شده، در غیر اینصورت هر کسی طبق برداشت شخصی خودش به قرآن عمل خواهد کرد. برای اینکه تفاوت اثر وجود امامت با عدم وجود آن به خوبی فهمیده شود مثالی می‌زنم؛ جماعتی را تصور کنید که امام‌شان مسافر است و نمازش شکسته، اما مامومین نمازشان کامل است. فرض کنید این جماعت پشت سر این امام، مشغول خواندن نماز چهار رکعتی ظهر یا عصر هستند. دو رکعت اول که به امام وصل هستند نمازشان چگونه خواهد بود؟ همگی با هم قیام می‌کنند، رکوع می‌روند، سجده می‌کنند، همه با هم مجددا می ایستند... اما در رکعت سوم، هنگامی که امام سلام گفته و نمازش تمام شده است، دیگر هر کسی خودش به صورت فرادا ادامه می‌دهد. حالا یکی قیام می‌کند، یکی رکوع، یکی سجده می‌رود، یکی تند می‌خواند، دیگری کند.

اسلام منهای امامت می‌شود نماز فرادا که هر کدامشان یک حکمی دارد و کم پیش می‌آید که شبیه هم درآید. پس مسئله مهم این است که امامت جزو اسلام است. اسلام حل اختلاف را می‌خواهد. سایر ادیان هم همینطورند. این حل اختلاف فقط از طریق امام ممکن است. الان هم اگر ما بسیاری از مشکلات‌مان در جامعه حل می‌شود،‌ به خاطر این است که ولی فقیه را نایب امام می‌دانیم وگرنه اگر فقط مسئله فقاهت بود که فقهای دیگری هم هستند و باز هم هر کدام می‌توانستند ساز خودشان را بزنند.

حال گریزی بزنیم به اصل بحثمان و آنچه در جبهه‌ها گذشت. همان طور که گفتیم، احساسات دو نوع است. یک دست احساسات صرف است و نوع دیگر، احساسات توأم با بصیرت. آنچه در جبهه‌ها می‌گذشت، از گونه همین بصیرت بود. مردم به غیر از احساساتشان، با عقل خود هم تشخیص می‌دادند که کارشان صحیح است. ابدا این طور نبود که فقط چون فلانی گفته و بدون فکر، کاری را انجام دهند. در مسئله فرمانبری هم به کمتر از نایب امام زمان(عج) قانع نبودند.

 

در مورد شخص آقای آهنگران هم فقط می‌توان همین را گفت که آهنگران خدا را نصرت کرد،‌ خداوند هم او را نصرت نمود. اگر در آهنگ او تاثیری است، خداوند این تاثیر را در ازای نصرت‌اش در نوای او ‌گذاشت. آهنگران شکر کرد، این هنرش را شب و نصف شب در خدمت جبهه‌ها صرف کرد، از خواب و خوراک و راحتش گذشت برای این وظیفه‌ای که احساس می‌کرد. خدا هم آنچه را که می‌باید،‌ به او داد. آهنگران آرامشی دارد که بالاتر از همه چیز است.

بنده خبر دارم که به غیر از آقای معلمی که برای او شعر می‌سرود، او یک مذکر و معلم اخلاق دارد که بسیار انسان شریفی است و به هیچ وجه اهل بدعت نیست. آهنگران خالص است و مخلص و صدایش به لطف خدا سرشار است از سوز و گداز.
انتشار یافته: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
گمنام
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۱۴ - ۱۳۹۲/۰۷/۲۸
0
0
حماسه صدای آقای آهنگران بعنوان یادگاری دفاع مقدس ازایشان ماندگارشده و این مصداق آن است که اعمال نیکو ماندگار میمانند و شخص را زنده نگه میدارند حتی اگر خدایی ناکردهایشاندر میان ما نباشد.
امیدوارم حسنه ایشان در آخرت دستگیر ایشان باشد و شهدا شفیعشان.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار