شهدای ایران shohadayeiran.com

خدیجه شکر دختر شهید فؤاد شکر فرمانده ارشد نظامی حزب الله خاطره ای از تواضع پدرش تعریف و تصریح کرد: یک بار از او درباره جایگاهش پرسیدم و او خیلی واضح پاسخ داد "من چه نسبتی با تو دارم؟" گفتم تو پدر من هستی و او گفت "پس برای تو چه فرقی می کند که من جایگاه و موقعیتم چیست؟"

شهدای ایران:خدیجه شکر دختر شهید فؤاد شکر فرمانده ارشد نظامی حزب الله خاطره ای از تواضع پدرش تعریف و تصریح کرد: یک بار از او درباره جایگاهش پرسیدم و او خیلی واضح پاسخ داد "من چه نسبتی با تو دارم؟" گفتم تو پدر من هستی و او گفت "پس برای تو چه فرقی می کند که من جایگاه و موقعیتم چیست؟"

شبکه خبری العالم در گفتگوی اختصاصی با خدیجه شکر فعال رسانه‌ای لبنان و دختر شهید «فواد شکر» ملقب به (حاج محسن)، به بررسی ابعاد مختلف زندگی این فرمانده نظامی ارشد حزب الله پرداخت.

مشروح این گفت وگو به این شرح است:

العالم ـ از این که دختر یک فرمانده جهادی بزرگ که جانفشانی‌های بسیاری برای مقاومت از خود نشان داده است، چه احساسی دارید؟

خدیجه فؤاد شکر: من از یک خانواده مجاهد هستم. تمام خانواده ما پیرو همین خط هستند. مادرم نیز مانند پدر، وظیفه تربیت ما برای گام برداشتن در همین مسیر را به عهده داشت. مسیر مقاومت، افتخارآمیز است. در این مسیر سختی‌ها و مشکلات بسیاری وجود دارد؛ اما خدا بر ما منت نهاد تا چنین خانواده‌ای داشته باشیم و با چنین پدری که این توانایی را داشت که با همت و تلاش، وظیفه جهاد و نیز تربیت فرزندانش را به عهده داشت؛ تربیت ما برای گام نهادن در خط مقاومت یکی از اولویت‌های ایشان بود، این افتخار بزرگی است و من این سعادت را داشتم که زیر سایه چنین پدری پرورش یابم.

العالم: موقعیتی مانند موقعیت پدر شما که مسئولیت امنیتی بالایی بر عهده داشت، تا چه حد شما را از تجربه مراحلی در زندگی محروم کرد؟

خديجه فؤاد شكر: داشتن پدری با چنین موقعیتی، شرایطی خاص را ایجاب می‌کرد و این علاوه بر اوضاع امنیتی است؛ این مسائل از کودکی با ما همراه بود. این شرایط چیزی از ما سلب نکرد و ما را از چیزی محروم نساخت؛ بلکه ضوابطی برای زندگی ما ایجاد کرد. البته ما ناچار بودیم که پدر را برای چندین ماه نبینیم و همواره شوق و اشتیاق فراوانی برای دیدن وی داشتیم.

در بسیاری از شرایط و موقعیت‌ها تمایل داشتیم که پدر در کنار ما باشد؛ مثلا در جشن فارغ‌التحصیلی و یا جشن‌های تولد و یا مراسم ازدواج و یا مناسبت‌های خانوادگی و فامیلی؛ با این حال مادر بسیاری از این مسائل را برای ما آسان می‌کرد. با وجود تمام این مسائل دشوار، ما از بسیاری مسائل دیگر بهره‌مند بودیم. ما در کنار کسی بودیم که همیشه ایده‌ها و تاکتیک‌های خود را در زندگی به ما ارزانی می‌داشت.

او به ما یاد می‌داد که چگونه در مسیر زندگی‌ حرکت کنیم، این فرصتی بود که ما از نزدیک با خط مقاومت و مسیر مقاومت آشنا شویم با وجود آنکه تمام دشواری‌های این مسیر را می‌دانیم. ما به خاطر وضعیت امنیتی، بهای سنگینی پرداخت می‌کردیم ولی بودن در کنار چنین پدری را همواره یک خوش‌شانسی می‌دانستیم.

آنچه که من از زندگی کردن در کنار پدرم به دست آوردم بسیار بزرگ و باارزش است و من به آن افتخار می‌کنم حتی اگر بهای این امر محروم شدن از دیدار پدر باشد.

العالم: ما به شما غبطه می خوریم چون شما عملا این فرصت را داشته اید که در مکتب این مبارز شریف، شاگردی کنید.. شما قبل از شهادت فؤاد شکر مقالاتی را بدون ذکر نام و فقط با امضای "خدیجه" در روزنامه های لبنانی منتشر می کردید اما اولین بار پس از شهادت ایشان مقاله ای را با نام کامل خودتان منتشر کردید و در این مقاله ذکر کردید که "الان دیگر می توانم اسم کامل خود را ذکر کنم، خدیجه فؤاد شکر".. از دید مردم چه فرقی بین "خدیجه" و "خدیجه فؤاد شکر" وجود دارد؟ چرا تا قبل از شهادت ایشان خود را معرفی نمی کردید؟

خدیجه فؤاد شکر: در زمان حیات پدر در حال جمع آوری اطلاعات و تحلیل ها و مطالب لازم در مورد خط مقاومت و شناخت مسائلی بودم که هدفشان، معرفی اقتدار مقاومت، ایجاد ترس در دل دشمن و اطمینان بخشی به دوستان بود. در این مدت هر کسی که از ارتباط بین خدیجه و سید محسن («فواد شکر» ملقب به حاج محسن) خبر داشت ممکن بود تصور کند که این سخنان، سخنان سید محسن یا یک پیام (از جانب مقاومت) تلقی شود و پدر هرگز این را نمی خواست و نمی پسندید.

طبعا من هم نمی خواستم چنین تصوری به وجود بیاید که من اطلاعاتم را به خاطر نزدیک بودن به کادر رهبری می گیرم. هر چند تعداد کمی از این روابط اطلاع داشتند. تا اینکه در سال 2015 آوازه ایشان انعکاس یافت... ما همواره سعی می کردیم نام ایشان را مخفی نگه داریم... چه رسد به اینکه خودمان آن را رسانه ای کنیم. لذا من همچنان به عنوان یک شخصیت مستقل که صرفا بر اساس تحقیقات سیاسی و خبری خودش مطلب می نویسد، به کارم ادامه می دادم. بنابراین به کلی فراموش کردم که من خدیجه فؤاد شکر هستم که مثل خیلی از هم نسلی های خودم کار می کنم؛ نسلی که سعی می کند رسانه را هم به عنوان یک واحد مستقل وارد منظومه مقاومت کند.

العالم: آیا از جایگاه و مسئولیت پدر اطلاع دقیق داشتید؟ یا اینکه صرفا به اطلاعات خودتان از میزان و بزرگی این مسئولیت متکی بودید؟


خدیجه فؤاد شکر: قبلا وقتی کوچکتر بودم، خیلی چیزها را نمی دانستم؛ حتی یادم می آید که پدر ماه ها به خانه نمی آمد و مادرم به شدت مراقب بود که با این موضوع خیلی عادی و طبیعی برخورد کند... و اینکه پدر من مثل هر پدر دیگری به مسافرت رفته و سرش شلوغ است... اما هشدارهای امنیتی ما را به این فکر انداخت که پدر من هم مثل پدران دوستانم، ارتباط هایی با مقاومت دارد...

زمان زیادی گذشت تا فهیدم پدر من جایگاه و مسئولیت خاصی در مقاومت دارد. یک بار از او درباره جایگاهش پرسیدم و او خیلی واضح پاسخ داد: "من چه نسبتی با تو دارم؟" گفتم تو پدر من هستی و او گفت "پس برای تو چه فرقی می کند که من جایگاه و موقعیتم چیست؟" گفتم: هیچ فرقی نمی کند... او همیشه این جمله را تکرار می کرد که تفاوت جایگاه ها و مسئولیت ها در داخل حزب الله و مقاومت صرفا برای این است که کار، سازماندهی شود. و گرنه همه ما مجاهد هستیم حتی شخص سید (سید حسن نصرالله) و پدر و دیگر برادران و هر کسی که در مقاومت حضور دارد، مجاهد و رزمنده هستند و این سلسله مراتب در داخل حزب الله صرفا جهت سازماندهی و انجام کار و ایجاد سهولت در تصمیم گیری است... همه ما زیر سایه ولایت و جهاد هستیم.. زمان زیادی طول کشید تا فهمیدیم مسئولیت پدر چیست... نمی خواهم بگویم وقتی سید بسیاری از حقایق را گفت شگفت زده شدم.. اما درست است... پدر تا این اواخر حقایق زیادی را به زبان نیاوردند و ما فقط در خارج از خانه، سخنانی را درباره پدر می شنیدیم.

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار