۲۶ سال قبل در ۱۷ سپتامبر ۱۹۹۲، چهار نفر در رستوران میکونوس شهر برلین آلمان ترور شدند: صادق شرفکندی دبیرکل حزب دمکرات کردستان و سه تن از همکاران و همفکرانش.
پس از این اتفاق چندین نفر را به اتهام مشارکت در این عملیات دستگیر کردند که بیشترشان لبنانی بودند. اما یکی از آنان هم ایرانی بود؛ این مرد ایرانی را بیش از ۲۷۰ بار در آلمان به دادگاه کشاندند. دادگاهی نمایشی که فقط یک هدف داشت: متهم کردن «جمهوری اسلامی ایران».
در این نمایش همه حقوقبگیران ضد جمهوریاسلامی را با هیاهوهای بسیار به دادگاه آوردند که بگویند ایران حامی تروریسم است. در آخر بدون هیچ سند و مدرکی به متهم ایرانی ماجرا حبس ابد دادند (و البته دادگاه تجدید نظر ابد را به ۲۵ سال تقلیل داد). متهم ایرانی، ۵ سال اول را در انفرادی سپری کرد و سپس بعد از آنکه ۱۵ سال تمام از بهترین سالهای عمرش را در زندان های آلمان بود، به شرط آنکه بلافاصله آلمان را ترک کند، آزاد شد.
در طی رویدادن این اتفاقات تلخ و عجیب، کتابهای بسیاری درباره این حادثه و روند دادرسی منتشر شد که اکثریت آنها از زاویهدید ضد انقلاب و با حمایت مالی دشمنان ایران و اسلام نوشته شده بود. کتابهایی سرشار از غرض و دروغ، برای تحریف حقیقت و تاریخ.
خبر خوشی که پس از اینهمه سال از بازار کتاب به گوشم رسید این بود: انتشار کتاب نقاشی قهوه خانه، خاطرات کاظم دارابی متهم ایرانی دادگاه میکونوس. همین خبر باعث شد به سرعت کتاب را تهیه کنم. کتابی که در مورد یکی از مهمترین پروندههای بین المللی جمهوری اسلامی است و به سالها روایت یکطرفه و نامنصفانه این رویداد تا حدی پایان میدهد.
چند روز قبل، مطالعه این کتاب ۹۶۷ صفحهای را به پایان بردم. بیتعارف «نقاشی قهوهخانه» از آن دسته کتابهای جذابی است که تا تمام نکنی نمیتوانی زمینش بگذاری.
همچنین کتاب پر از ارجاعات، تحقیقات و پاورقیهای سودمند است که پژوهششان از آغاز تا انجام و نهایتاً انتشار، ۱۱ سال زمان برده است. از این بابت باید از آقای محسن کاظمی پژوهشگر کتاب هم تشکر کنیم.
با خودم فکرمیکنم «نقاشی قهوهخانه» در چه موقعیت زمانی خوبی هم از چاپ بیرون آمد. چرا که هرکس کتاب را بخواند درمییابد که این ماجرا نشانهای از حقانیت و در عین حال مظلومیت جمهوری اسلامی ایران و سندی قاطع برای عدم اعتماد به اروپایی ها ست.
جدا از بعد سیاسی ماجرا، یکی از نکاتی که خواننده در جایجای کتاب آن را لمس میکند، تلاش خستگیناپذیر کاظم دارابی در ۱۸۲ ماه حبس، برای حفظ خانواده است. مخاطب وقتی در جریان جزئیات این ماجرا قرارمیگیرد هم شگفتزده میشود و هم به ایرانی بودن خود (به خاطر تجلی فرهنگ و باورهای اصیل ایرانیان مسلمان درباره خانواده) میبالد.