شهیدناهیدی در مجموع ۲۹ ماه در جبههها، حضوری عاشقانه و پر تلاش داشت و در این مدت، کارها و نقشآفرینیهای زیادی از خود نشان داد. شهید ناهیدی عاشقانه وارد مبارزه و جهاد شد و خالصانه و پر افتخار نیز از میدان جهاد، پلی به سوی شهادت زد و به چشم بر هم زدنی به سدرهالمنتهای عشق رسید.
به گزارش شهدای ایران؛ حضور نیروهای نخبه در سختترین شرایط جبهه راهگشا بود. وقتی نخبگی با ایمان و اعتقاد درمیآمیخت ما حصلش تفکری ناب میشد که امثال شهید علیرضا ناهیدی را به تاریخ معرفی میکرد. شهید ناهیدی کسی بود که هوش بالایش را با ایمان درآمیخت و به شخصیتی منحصربهفرد در دفاع مقدس تبدیل شد. ویژگیهای اخلاقی او سبب شد تا انسانهای بزرگ و وارستهای مثل حاجمحمد ابراهیم همت لب به تمجید از او بگشایند.
تیزهوشی علیرضا از همان روزهای کودکی خودش را نشان داد. در دوران تحصیل در رشته ریاضی فوقالعاده درخشان و بااستعداد ظاهر شد. هر چند در درسهای دیگر هم خوب بود ولی استعداد و علاقه زیادی به درس ریاضی داشت.
شهید یوسف کابلی، دوست و همرزم شهید ناهیدی هوش سرشار ایشان را چنین توصیف میکند: «مغز او در ریاضی عجیب بود. یک روز با هم نشسته بودیم که علیرضا یک مسئله ریاضی داد و گفت: حل کن. من که سال چهارم مهندسی در دانشگاه بودم تا عصر نتوانستم آن را حل کنم. عصر خودش آمد و در عرض چند لحظه آن را حل کرد.» علیرضا هر کتابی که در مورد فرضیههای انیشتین و نظراتش بود چند بار خوانده بود و شبها تا ساعت یک و دو نیمه شب با من درباره مسائل علمی بحث میکرد. او بین معلمین و همشاگردیهایش به مغز متفکر معروف بود.
دوران دبیرستان شهید با روزهای پرتلاطم انقلاب مصادف شد. وی در تابستان سال ۱۳۵۹ پس از اخذ دیپلم از مدرسه خوارزمی، دوره تعلیمات جنگی را در پادگان امام حسین (ع) فرا گرفت. سپس به آموختن فنون کاراته پرداخت و راهی جبهه شد. ناهیدی در ابعاد مختلف از جمله رزمی، مذهبی، اخلاقی، تربیتی و امور ابتکاری در حد یک استاد بود. وقتی درگیری در کردستان بالا گرفت، به عضویت سپاه درآمد تا در لباس پاسداری نقشش را در ایجاد امنیت در کردستان ایفا کند. یک سال بعد جنگ تحمیلی از راه رسید و شهید ناهیدی را راهی جبهه کرد.
شهید یوسف کابلی، دوست و همرزم شهید ناهیدی هوش سرشار ایشان را چنین توصیف میکند: «مغز او در ریاضی عجیب بود. یک روز با هم نشسته بودیم که علیرضا یک مسئله ریاضی داد و گفت: حل کن. من که سال چهارم مهندسی در دانشگاه بودم تا عصر نتوانستم آن را حل کنم. عصر خودش آمد و در عرض چند لحظه آن را حل کرد.» علیرضا هر کتابی که در مورد فرضیههای انیشتین و نظراتش بود چند بار خوانده بود و شبها تا ساعت یک و دو نیمه شب با من درباره مسائل علمی بحث میکرد. او بین معلمین و همشاگردیهایش به مغز متفکر معروف بود.
دوران دبیرستان شهید با روزهای پرتلاطم انقلاب مصادف شد. وی در تابستان سال ۱۳۵۹ پس از اخذ دیپلم از مدرسه خوارزمی، دوره تعلیمات جنگی را در پادگان امام حسین (ع) فرا گرفت. سپس به آموختن فنون کاراته پرداخت و راهی جبهه شد. ناهیدی در ابعاد مختلف از جمله رزمی، مذهبی، اخلاقی، تربیتی و امور ابتکاری در حد یک استاد بود. وقتی درگیری در کردستان بالا گرفت، به عضویت سپاه درآمد تا در لباس پاسداری نقشش را در ایجاد امنیت در کردستان ایفا کند. یک سال بعد جنگ تحمیلی از راه رسید و شهید ناهیدی را راهی جبهه کرد.
تواناییهایش از دید فرماندهان دور نماند و در سال ۱۳۶۰ از سوى فرمانده تیپ ۲۷ محمدرسولالله (ص)، علیرضا ناهیدی به فرماندهى یگان توپخانه و ادوات ذوالفقار منصوب شد و با استفاده از توپهاى غنیمت گرفته شده از سپاه چهارم عراق، واحد توپخانه سپاه را راهاندازى کرد.
چندین بار در جریان عملیاتها مجروح شد ولی هیچ کدام از جانبازیها او را در مسیر خدمت و جهاد دلسرد نکرد. هر بار پرقدرتتر برمیگشت و به کمک جبههها میشتافت. شهید ابراهیم همت، درباره ویژگیهای اخلاقی شهید ناهیدی میگوید: خدا گواه است که این بچه حزباللهی یکی از مفاخر اسلام بود. بیش از سه سال در جبهه حضور داشت. وقتی آمده بود به سپاه مریوان، نه بسیجی بود، نه پاسدار، یک دست لباس سرباز پوشیده بود. در این سه سال با همین یکدست لباس زندگی کرد، همان را میشست و میپوشید. یک جفت کفش هم داشت که کف آن ساییده شده بود. یک ریال حقوق دریافت نکرد. پولی را هم که پدر و مادرش به او میدادند با بچهها میگذاشتند روی هم تا یک قبضه خمپاره برای توپخانه بخرند. در کردستان اول از خمپاره ۶۰ شروع کرد بعد رفت سراغ ۸۰، بعد آمد توپخانه ۱۰۵ و... همه این مهارتها را یاد گرفت و بعد آمد روی موشک. موشک را تا آن موقع هیچ کس نمیتوانست استفاده کند. انسان بسیار عجیبی بود.»
چندین بار در جریان عملیاتها مجروح شد ولی هیچ کدام از جانبازیها او را در مسیر خدمت و جهاد دلسرد نکرد. هر بار پرقدرتتر برمیگشت و به کمک جبههها میشتافت. شهید ابراهیم همت، درباره ویژگیهای اخلاقی شهید ناهیدی میگوید: خدا گواه است که این بچه حزباللهی یکی از مفاخر اسلام بود. بیش از سه سال در جبهه حضور داشت. وقتی آمده بود به سپاه مریوان، نه بسیجی بود، نه پاسدار، یک دست لباس سرباز پوشیده بود. در این سه سال با همین یکدست لباس زندگی کرد، همان را میشست و میپوشید. یک جفت کفش هم داشت که کف آن ساییده شده بود. یک ریال حقوق دریافت نکرد. پولی را هم که پدر و مادرش به او میدادند با بچهها میگذاشتند روی هم تا یک قبضه خمپاره برای توپخانه بخرند. در کردستان اول از خمپاره ۶۰ شروع کرد بعد رفت سراغ ۸۰، بعد آمد توپخانه ۱۰۵ و... همه این مهارتها را یاد گرفت و بعد آمد روی موشک. موشک را تا آن موقع هیچ کس نمیتوانست استفاده کند. انسان بسیار عجیبی بود.»
ناهیدی در مجموع ۲۹ ماه در جبههها، حضوری عاشقانه و پر تلاش داشت و در این مدت، کارها و نقشآفرینیهای زیادی از خود نشان داد. شهید ناهیدی عاشقانه وارد مبارزه و جهاد شد و خالصانه و پر افتخار نیز از میدان جهاد، پلی به سوی شهادت زد و به چشم بر هم زدنی به سدرهالمنتهای عشق رسید.
شهید قبل از انجام آخرین عملیاتش، لباس فرم نویی را پوشید و با تمام وجود به عبادت پرداخت. دستهایش را رو به سوی خدا بلند کرد و با حالتی عاشقانه، معشوق را صدا زد. ندایی در درونش میگفت که شاید این آخرین عملیات باشد و دیگر جمع همرزمانش را نخواهد دید. شهید ناهیدی در ۲۷ بهمن ماه ۱۳۶۱ در جبهه فکه بر اثر اصابت ترکش خمپاره ۶۰ مجروح شد و سرانجام چند روز بعد در روز یکم اسفندماه به فیض شهادت نائل آمد.
منبع: جوان
منبع: جوان