حمله معاندین در آستانه چهل سالگی انقلاب
حجاریان قبل از این هم در یادداشتی دیگر معترض ولایت فقیه شده و از این گفته بود که روش فعلی انتخاب رهبری عقلانی و حقوقی نیست.
به گزارش سرویس سیاسی پایگاه خبری شهدای ایران؛ «سعید حجاریان»، فعال اصلاحطلب و از عاملان وضع موجود طی یادداشتی در یک
رسانه اینترنتی که با عنوان «چهلسالگی؛ آغاز پایان یا آغازی نو» منتشر شد،
نوشته است: درباره اصل ولایتفقیه بعضاً گفته
میشود، این جایگاه فوق قانون اساسی است. در صورتیکه اگر به انسجام درونی
قانونی اساسی باور داشته باشیم، بهنظر نمیرسد اصلی ناقض دیگر اصول باشد.
اساساً هیچ اصلی از اصول قانون اساسی به نحو قضیه موجبه ولیفقیه را دارای
اختیارات مطلقه معرفی نکرده است و صرفاً در اصل ۵۷ و آن هم با عنوان مشار
از این مقام صحبت به میان آمده است و هر طلبهای میداند، عنوان مشار کفایت
از امر مولوی نمیکند.
او در ادامه تصریح میکند: همچنین شاهد هستیم اصل ۷۱ قانون اساسی بیان میدارد، «مجلس شورای اسلامی در عموم مسائل در حدود مقرر در قانون اساس میتواند قانون وضع کند». درحالیکه اکنون شاهد هستیم، شورای عالی انقلاب فرهنگی، مجمع تشخیص مصلحت نظام و… در قامت قانونگذار ظاهر شدهاند و فیالواقع از متن صریح تفسیر نادرست ارائه میشود.
حجاریان میافزاید: این نمونهها حاکی از آن است اعوجاجی در مسیر انقلاب بهوجود آمده که باید تصحیح شود و مادامیکه مسیر را به سمت شعارهای اصل انقلاب بازنگردانیم، انحطاط و زوال سرنوشت محتوم و مختوم ما خواهد بود!
*حجاریان قبل از این هم در یادداشتی دیگر معترض ولایت فقیه شده و از این گفته بود که روش فعلی انتخاب رهبری عقلانی و حقوقی نیست.
او مدتی پیشتر نیز مدعی ضرورت قانونیسازی منویات رهبری در مجلس شورای اسلامی شده بود.
معارضه جریان سیاسی خاص با مطلقه و فراقانونی بودن ولایت فقیه امری مسبوق به سابقه است و حتی رئیس دولت اصلاحات نیز چنین ادعایی را در مقابل رهبر معظم انقلاب مطرح کرده است.
جالب آنکه شخص وی پس از این ادعا بارها و بارها خواستار استفاده رهبر انقلاب از اختیارات فراقانونی خود شد.
این نگاه معارض اما در حالت خوشبینانه، ناشی از عدم فهم صحیح نسبت به جایگاه ولایت فقیه و تعریف نسبت آن با قانون است.
حجاریان و دوستان او اگر در خانه ذهنشان کسی هست! بایستی نکته زیر را درباره ولایت مطلقه فقیه و نسبت آن با قانون بدانند: «ولایت مطلقه به معنی آن نیست که رهبری هر وقت که اراده کند، میتواند آن ساز و کار را نقض کند. رهبری به نظم حقوقی کشور ملتزم است. با این همه ممکن است نظام دچار معضلی شود که ساز و کار پیشبینی شده در قانون نتواند آن را حل نماید ». (همان قضیهای که پس از اعتراض خاتمی به مطلقه بودن ولایت فقیه رخنمون شد)
معنایی که اینگونه در بیان رهبر معظم انقلاب مورد اشاره و شرح و بسط قرار گرفته است: «رهبری، یک مدیریت کلان ارزشی است. همین طور که اشاره کردم، گاهی اوقات فشارها، مضیقهها و ضرورتها، مدیریتهای گوناگون را به بعضی از انعطافهای غیر لازم یا غیر جائز وادار میکند؛ رهبری بایستی مراقب باشد، نگذارد چنین اتفاقی بیفتد. این مسئولیتِ بسیار سنگینی است. این مسئولیت، مسئولیت اجرائی نیست؛ دخالت در کارها هم نیست. حالا بعضیها دوست میدارند همین طور بگویند؛ فلان تصمیمها بدون نظر رهبری گرفته نمیشود. نه، اینطور نیست. مسئولین در بخشهای مختلف، مسئولیتهای مشخصی دارند. در بخش اقتصادی، در بخش سیاسی، در بخش دیپلماسی، نمایندگان مجلس در بخشهای خودشان، مسئولان قوهی قضائیه در بخش خودشان، مسئولیتهای مشخصی دارند. در همهی اینها رهبری نه میتواند دخالت کند، نه حق دارد دخالت کند، نه قادر است دخالت کند؛ اصلاً امکان ندارد. خیلی از تصمیمهای اقتصادی ممکن است گرفته شود، رهبری قبول هم نداشته باشد، اما دخالت نمیکند؛ مسئولینی دارد، مسئولینش باید عمل کنند. بله، آنجائی که اتخاذ یک سیاستی منتهی خواهد شد به کج شدن راه انقلاب، رهبری مسئولیت پیدا میکند. در تصمیم و عملِ رهبری باید عقلانیت در خدمت اصول قرار بگیرد، واقعبینی در خدمت آرمانگرائیها قرار بگیرد ».
لازم به توضیح است که صحبتهای حجاریان مبنی بر بروز اعوجاج در مسیر انقلاب و ضرورت تصحیح مسیری که اصلاحطلبان میگویند؛ سعی در القای این معنا دارد که مادام که نظام جمهوری اسلامی نظر اصلاحطلبان را در مقولاتی مثل مطلقه نبودن ولایت فقیه نپذیرد محکوم به انحطاط و زوال خواهد بود!
یک دلیل ساده برای ردّ این معنی این است که انقلاب اسلامی از تمام بحرانهایی که در طول سالهای گذشته از جانب جریان سیاسی خاص برای کشور ایجاد شده و عنوان «راهبرد تصحیح» هم داشته به سلامت عبور کرده و هر بار تئوریسینهای این جریان را مقهور اقتدار و عقلانیت خود کرده است.
این نکته بدیهیست که ما و حجاریان میرویم اما «انقلاب اسلامی» میماند و مدتی بعدتر نیز این تحلیلهای ناشی از شکست در مقابل عقلانیت نظام، در یاد کسی نخواهد ماند...
گفتنیست، قبل از حجاریان، یک چهره اصلاحطلب دیگر مدعی شده بود طلّاب زیادی در حوزه علمیه هستند که به حکومت بدون ولایت فقیه فکر میکنند!
او در ادامه تصریح میکند: همچنین شاهد هستیم اصل ۷۱ قانون اساسی بیان میدارد، «مجلس شورای اسلامی در عموم مسائل در حدود مقرر در قانون اساس میتواند قانون وضع کند». درحالیکه اکنون شاهد هستیم، شورای عالی انقلاب فرهنگی، مجمع تشخیص مصلحت نظام و… در قامت قانونگذار ظاهر شدهاند و فیالواقع از متن صریح تفسیر نادرست ارائه میشود.
حجاریان میافزاید: این نمونهها حاکی از آن است اعوجاجی در مسیر انقلاب بهوجود آمده که باید تصحیح شود و مادامیکه مسیر را به سمت شعارهای اصل انقلاب بازنگردانیم، انحطاط و زوال سرنوشت محتوم و مختوم ما خواهد بود!
*حجاریان قبل از این هم در یادداشتی دیگر معترض ولایت فقیه شده و از این گفته بود که روش فعلی انتخاب رهبری عقلانی و حقوقی نیست.
او مدتی پیشتر نیز مدعی ضرورت قانونیسازی منویات رهبری در مجلس شورای اسلامی شده بود.
معارضه جریان سیاسی خاص با مطلقه و فراقانونی بودن ولایت فقیه امری مسبوق به سابقه است و حتی رئیس دولت اصلاحات نیز چنین ادعایی را در مقابل رهبر معظم انقلاب مطرح کرده است.
جالب آنکه شخص وی پس از این ادعا بارها و بارها خواستار استفاده رهبر انقلاب از اختیارات فراقانونی خود شد.
این نگاه معارض اما در حالت خوشبینانه، ناشی از عدم فهم صحیح نسبت به جایگاه ولایت فقیه و تعریف نسبت آن با قانون است.
حجاریان و دوستان او اگر در خانه ذهنشان کسی هست! بایستی نکته زیر را درباره ولایت مطلقه فقیه و نسبت آن با قانون بدانند: «ولایت مطلقه به معنی آن نیست که رهبری هر وقت که اراده کند، میتواند آن ساز و کار را نقض کند. رهبری به نظم حقوقی کشور ملتزم است. با این همه ممکن است نظام دچار معضلی شود که ساز و کار پیشبینی شده در قانون نتواند آن را حل نماید ». (همان قضیهای که پس از اعتراض خاتمی به مطلقه بودن ولایت فقیه رخنمون شد)
معنایی که اینگونه در بیان رهبر معظم انقلاب مورد اشاره و شرح و بسط قرار گرفته است: «رهبری، یک مدیریت کلان ارزشی است. همین طور که اشاره کردم، گاهی اوقات فشارها، مضیقهها و ضرورتها، مدیریتهای گوناگون را به بعضی از انعطافهای غیر لازم یا غیر جائز وادار میکند؛ رهبری بایستی مراقب باشد، نگذارد چنین اتفاقی بیفتد. این مسئولیتِ بسیار سنگینی است. این مسئولیت، مسئولیت اجرائی نیست؛ دخالت در کارها هم نیست. حالا بعضیها دوست میدارند همین طور بگویند؛ فلان تصمیمها بدون نظر رهبری گرفته نمیشود. نه، اینطور نیست. مسئولین در بخشهای مختلف، مسئولیتهای مشخصی دارند. در بخش اقتصادی، در بخش سیاسی، در بخش دیپلماسی، نمایندگان مجلس در بخشهای خودشان، مسئولان قوهی قضائیه در بخش خودشان، مسئولیتهای مشخصی دارند. در همهی اینها رهبری نه میتواند دخالت کند، نه حق دارد دخالت کند، نه قادر است دخالت کند؛ اصلاً امکان ندارد. خیلی از تصمیمهای اقتصادی ممکن است گرفته شود، رهبری قبول هم نداشته باشد، اما دخالت نمیکند؛ مسئولینی دارد، مسئولینش باید عمل کنند. بله، آنجائی که اتخاذ یک سیاستی منتهی خواهد شد به کج شدن راه انقلاب، رهبری مسئولیت پیدا میکند. در تصمیم و عملِ رهبری باید عقلانیت در خدمت اصول قرار بگیرد، واقعبینی در خدمت آرمانگرائیها قرار بگیرد ».
لازم به توضیح است که صحبتهای حجاریان مبنی بر بروز اعوجاج در مسیر انقلاب و ضرورت تصحیح مسیری که اصلاحطلبان میگویند؛ سعی در القای این معنا دارد که مادام که نظام جمهوری اسلامی نظر اصلاحطلبان را در مقولاتی مثل مطلقه نبودن ولایت فقیه نپذیرد محکوم به انحطاط و زوال خواهد بود!
یک دلیل ساده برای ردّ این معنی این است که انقلاب اسلامی از تمام بحرانهایی که در طول سالهای گذشته از جانب جریان سیاسی خاص برای کشور ایجاد شده و عنوان «راهبرد تصحیح» هم داشته به سلامت عبور کرده و هر بار تئوریسینهای این جریان را مقهور اقتدار و عقلانیت خود کرده است.
این نکته بدیهیست که ما و حجاریان میرویم اما «انقلاب اسلامی» میماند و مدتی بعدتر نیز این تحلیلهای ناشی از شکست در مقابل عقلانیت نظام، در یاد کسی نخواهد ماند...
گفتنیست، قبل از حجاریان، یک چهره اصلاحطلب دیگر مدعی شده بود طلّاب زیادی در حوزه علمیه هستند که به حکومت بدون ولایت فقیه فکر میکنند!