بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیم اشغالگر صهیونیستی در جمع سفرای مقیم فلسطین اشغالی اعلام کرد روند عادی سازی روابط با رژیمهای عربی در جریان است و به خوبی پیش میرود.
به گزارش شهدای ایران؛ به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی، این روزنامه در سرمقاله امروز نوشت: وی افزود اعراب نیازمند اتکا به قدرتی در منطقه هستند که بتواند خلا قدرت آنها در منطقه را جبران کند و این قدرت، اسرائیل است! این جملات با محتوای تحقیر کنندهاش اگر در کنار اظهارات اخیر ترامپ قرار گیرد، معنی واقعی خود را پیدا میکند. ترامپ بارها با تحقیر رژیمهای فاسد عربی به آنها رسماً و صراحتاً خاطرنشان کرد که اگر آمریکا از آنها حمایت نکند، آنها حتی دو هفته هم دوام نخواهند آورد. علاوه بر این سناتور لیندسی گراهام با اشاره به فساد، جنایت و ضعف رژیم سعودی خاطرنشان کرده است که ارتش عربستان ضعیف و ناتوان است و اگر حمایت آمریکا در کار نبود، سعودیها ظرف یک هفته فارسی حرف میزدند!
در اینجا نکات مهمی وجود دارد که ایکاش رژیمهای فاسد عربی قدری درباره آنها میاندیشیدند و در محاسبات، رفتار و تصمیمات خود تجدیدنظر میکردند. نکته اول خریدهای عظیم و نجومی رژیمهای عربی است که علیرغم صدها میلیارد دلار خرید اسلحه، باز هم آمریکا به عنوان اصلیترین منبع تامین جنگ افزارهای فوق مدرن برای آنها اعتراف میکند که ارتش عربستان ضعیف و ناتوان است. وقتی دیدگاه واشنگتن در مورد ارتش سعودی چنین باشد، تکلیف سایر رژیمهای دست چندم عربی روشن است.
اگرچه آمریکا و سایر کشورهای عربی، منطقه را به زرادخانه اسلحه، مهمات و جنگ افزارهای فوق مدرن تبدیل کرده اند، ولی به اعتراف خودشان هنوز هم رژیمهای عربی ضعیف و ناتوانند و اگر حمایت آمریکا در کار نباشد، آنها حتی یک هفته هم دوام نخواهند آورد.
نکته دوم که اهمیتش از نکته اول بیشتر است، آنکه آمریکا با تحقیر ارتجاع عرب تلاش میکند از ناتوانی و ضعف اعراب هم استفاده ابزاری کند بطوری که از یکطرف با تقویت بیحد و مرز اسرائیل و از سوی دیگر با تحقیر اعراب، آنها را به دام اشغالگران صهیونیست بیندازد که انداخته است. این برای رژیمهای فاسد عربی بسیار شرم آور است که ملتهای خود را سرکوب میکنند ولی در برابر آمریکا و صهیونیستهای اشغالگر دست تمنا و ذلت دراز کردهاند تا بلکه صهیونیستها کمکی به تامین امنیت آنها بکنند و حتی بقای آنها را تضمین نمایند.
باید پرسید از حیثیت و عزت اعراب چه چیزی باقی مانده که حراج نشده باشد؟ آیا ساختاری، قدرتی، اعتباری برای اعراب هنوز هم وجود دارد که برای تامین امنیت جمعی خود به آن اتکا نمایند؟ یا آنکه پیشاپیش تمامی توان و ظرفیت خود را به نفع دشمنان و اشغالگران شرور، از میان بردهاند؟ این برای اتحادیه عرب ننگ بزرگی است که در اوج حملات ناجوانمردانه تروریستها به سوریه، به جای کمک و حمایت از ارتش و مردم سوریه، کرسی سوریه در اتحادیه عرب را به تروریستهای موسوم به ارتش آزاد سوریه هدیه کردند ولی دولت سوریه را از اتحادیه عرب اخراج نمودند درحالی که بخوبی میدانستند سوریه در خط مقدم جبهه مبارزه علیه اشغالگران قرار دارد و در معرض تهاجم وحشیانه تروریسم لجام گسیختهایست که از 85 کشور جهان برای اشغال سوریه و عراق و به قدرت رساندن تروریستهای اجارهای تحت عنوان مجعول دولت عراق و شام شکل گرفته است.
آن طرحهای شیطانی به برکت مجاهدات نفس گیر ملتها و به ویژه مقاومت اسلامی در منطقه با شکست و رسوائی مواجه گردید ولی آنچنان اعراب را تضعیف کرد که امروزه دشمن صهیونیستی مدعی قدرتی است که میگوید نقطه اتکای اعراب منطقه خواهد بود! حتی همین اراجیف هم بلوف بزرگی است که هیچگونه پشتوانهای ندارد.
ارتش صهیونیستی طی دو جنگ نابرابر نتوانست بیش از 33 روز در مقابل حزبالله لبنان و بیش از 23 روز در مقابل مقاومت اسلامی حماس در غزه دوام بیاورد آنهم در شرایطی که نه تنها هیچ کشور عربی از آنها حمایت نکرد، بلکه بخش اعظم هزینههای ارتش صهیونیستی علیه حزبالله لبنان را برخی از همین رژیمهای فاسد عربی تامین کرده بودند.
ایهود اولمرت نخستوزیر وقت اسرائیل در همان روزها گفت فشار و درخواست برخی از اعراب منطقه برای نپذیرفتن آتش بس در لبنان وادامه جنگ علیه نیروهای حزبالله لبنان، بیش از اصرار تل آویو به ادامه جنگ است! حتی بندر بن سلطان و ترکی الفیصل ضمن دیدار از تلآویو خواستار شروع جنگی تازه علیه حزبالله لبنان شدند، جنگی که این بار تماماً به خرج سعودیها بود هر چند صهیونیستها جرات انجام آنرا نداشتند و گزارش رسمی «وینوگراد» نشان میداد که در جنگ احتمالی بعدی حتماً تل آویو، یافا، حیفا و سایر شهرها و مراکز استراتژیک اسرائیل در معرض حملات موشکی حزبالله لبنان قرار خواهد گرفت.
اینکه چرا ارتجاع عرب تا این اندازه نسبت به مقاومت اسلامی در منطقه بغض و کینه انباشته دارد ولی در عوض با اشغالگران شرور صهیونیستی نردعشق میبازد، از عبرتهای بزرگ تاریخ معاصر است که رمز و راز آنرا باید در وابستگی مطلق دربارهای بیافتخار عرب به بیگانگان جستجو کرد که باعث شده آنها تا این اندازه به مقاومتی که فخر اعراب است و پوزه اشغالگران را به خاک مالیده دشمنی بورزند.
در واقع مشکل اصلی در خرید اسلحه از غرب نیست بلکه مسئله این است که مرکز ثقل تصمیم گیری و تصمیم سازی رژیمهای عرب در خارج از مرزهای جغرافیائی این کشورها قرار گرفته و در واشنگتن، لندن و تل آویو برای آنها برنامه ریزی و هدفگذاری میشود و این خیانت عظیمی است که در حق دنیای اسلام و جهان عرب روا میدارند. بسیار دور از ذهن و باورنکردنی بود که روزی دشمن صهیونیستی مدعی شود نقطه اتکای اعراب در منطقه است و میتواند خلاء قدرت در دنیای عرب را پر کند! ولی وقتی بن سلمان در سفر به واشنگتن اعتراف میکند که دیگر مسئله فلسطین، اولویت اعراب نیست و از این پس اسرائیل به عنوان خطری برای اعراب تلقی نمیشود، بلکه باید تمامی توان و ظرفیت اعراب وحتی مسلمانان علیه ایران سازماندهی شود، معلوم است که ابتکار عمل در این طرح شوم در اختیار صهیونیستها قرار گرفته و این لابی صهیونیستی ایپک است که برای ارتجاع عرب در منطقه ریلگذاری و برنامه ریزی میکند.
ناگفته پیداست که حتی همین تصمیمات و رفتار خائنانه هم با مخالفتهای جدی درون حلقه اعراب مواجه است که ناکامی ائتلاف نیم بند 54 کشور عرب و اسلامی علیه ایران و شکست آن در کمتر از 5 ساعت نیز جدیترین شاخص برای اثبات این حقیقت عینی و ملموس است.
تجربه نشان داده که حتی همین ذلت پذیریها نیز دردی را از ارتجاع عرب درمان نکرد و شمشیری شد که امروزه علیه خودشان به کار گرفته میشود.
آن طرحهای شیطانی به برکت مجاهدات نفس گیر ملتها و به ویژه مقاومت اسلامی در منطقه با شکست و رسوائی مواجه گردید ولی آنچنان اعراب را تضعیف کرد که امروزه دشمن صهیونیستی مدعی قدرتی است که میگوید نقطه اتکای اعراب منطقه خواهد بود! حتی همین اراجیف هم بلوف بزرگی است که هیچگونه پشتوانهای ندارد.
ارتش صهیونیستی طی دو جنگ نابرابر نتوانست بیش از 33 روز در مقابل حزبالله لبنان و بیش از 23 روز در مقابل مقاومت اسلامی حماس در غزه دوام بیاورد آنهم در شرایطی که نه تنها هیچ کشور عربی از آنها حمایت نکرد، بلکه بخش اعظم هزینههای ارتش صهیونیستی علیه حزبالله لبنان را برخی از همین رژیمهای فاسد عربی تامین کرده بودند.
ایهود اولمرت نخستوزیر وقت اسرائیل در همان روزها گفت فشار و درخواست برخی از اعراب منطقه برای نپذیرفتن آتش بس در لبنان وادامه جنگ علیه نیروهای حزبالله لبنان، بیش از اصرار تل آویو به ادامه جنگ است! حتی بندر بن سلطان و ترکی الفیصل ضمن دیدار از تلآویو خواستار شروع جنگی تازه علیه حزبالله لبنان شدند، جنگی که این بار تماماً به خرج سعودیها بود هر چند صهیونیستها جرات انجام آنرا نداشتند و گزارش رسمی «وینوگراد» نشان میداد که در جنگ احتمالی بعدی حتماً تل آویو، یافا، حیفا و سایر شهرها و مراکز استراتژیک اسرائیل در معرض حملات موشکی حزبالله لبنان قرار خواهد گرفت.
اینکه چرا ارتجاع عرب تا این اندازه نسبت به مقاومت اسلامی در منطقه بغض و کینه انباشته دارد ولی در عوض با اشغالگران شرور صهیونیستی نردعشق میبازد، از عبرتهای بزرگ تاریخ معاصر است که رمز و راز آنرا باید در وابستگی مطلق دربارهای بیافتخار عرب به بیگانگان جستجو کرد که باعث شده آنها تا این اندازه به مقاومتی که فخر اعراب است و پوزه اشغالگران را به خاک مالیده دشمنی بورزند.
در واقع مشکل اصلی در خرید اسلحه از غرب نیست بلکه مسئله این است که مرکز ثقل تصمیم گیری و تصمیم سازی رژیمهای عرب در خارج از مرزهای جغرافیائی این کشورها قرار گرفته و در واشنگتن، لندن و تل آویو برای آنها برنامه ریزی و هدفگذاری میشود و این خیانت عظیمی است که در حق دنیای اسلام و جهان عرب روا میدارند. بسیار دور از ذهن و باورنکردنی بود که روزی دشمن صهیونیستی مدعی شود نقطه اتکای اعراب در منطقه است و میتواند خلاء قدرت در دنیای عرب را پر کند! ولی وقتی بن سلمان در سفر به واشنگتن اعتراف میکند که دیگر مسئله فلسطین، اولویت اعراب نیست و از این پس اسرائیل به عنوان خطری برای اعراب تلقی نمیشود، بلکه باید تمامی توان و ظرفیت اعراب وحتی مسلمانان علیه ایران سازماندهی شود، معلوم است که ابتکار عمل در این طرح شوم در اختیار صهیونیستها قرار گرفته و این لابی صهیونیستی ایپک است که برای ارتجاع عرب در منطقه ریلگذاری و برنامه ریزی میکند.
ناگفته پیداست که حتی همین تصمیمات و رفتار خائنانه هم با مخالفتهای جدی درون حلقه اعراب مواجه است که ناکامی ائتلاف نیم بند 54 کشور عرب و اسلامی علیه ایران و شکست آن در کمتر از 5 ساعت نیز جدیترین شاخص برای اثبات این حقیقت عینی و ملموس است.
تجربه نشان داده که حتی همین ذلت پذیریها نیز دردی را از ارتجاع عرب درمان نکرد و شمشیری شد که امروزه علیه خودشان به کار گرفته میشود.