نادر غلامی روایت کرد: به سمت بولدوزر زارع رفتم و شروع به زدن خاکریز کردم. با روشن شدن هوا کار تعطیل شد و در برگشت مطلع شدم که حسین زارع مجروح نشده بلکه به شهادت رسیده بود و من تا صبح مشغول تکمیل کار شهید بودهام.
به گزارش شهدای ایران به نقل از دفاع پرس، هشت سال جنگ رژیم بعث علیه ایران، بیشک از دوران طلایی و پرافتخار مردمان این مرز و بوم است که انعکاس هر کدام از حوادث آن میتواند چراغ راه و وسیلهای برای شناخت بیشتر آیندگان باشد. وقایع آن روزها همچون یک گنج در سینه رزمندگان نهفته مانده است که باید آن را استخراج کنیم. از آنجایی که جهاد سازندگی در پیشبرد عملیاتها نقش فعالی داشت، واکاوی فعالیتهایشان بیش از پیش مورد نیاز است.
در ادامه روایت «نادر غلامی» از نیروهای جهادسازندگی در خصوص فعالیت سنگرسازان بیسنگر را زیر آتش دشمن را میخوانید:
در عملیات کربلای 5 در منطقه شلمچه به همراه همرزمان زیادی همچون شهید حسین زارع از برادران جهاد سازندگی علیه بعثیها مبارزه میکردیم.
در یکی از شبهای عملیات قرار بود در فاصله 400 متری خط مقدم اقدام به احداث خاکریز کنیم. برای انجام این کار توسط برادران سپاه پاسداران محل احداث خاکریز را با نوار شب نما مشخص کرده بودیم.
در حال زدن خاکریز بودم و بدون توجه به عبور گلولههای رسام که پشت سر هم از کنارم رد می شد و در شب به راحتی قابل رویت بود، فقط به انجام وظیفهای که به من محول شده بود توجه داشتم. صحنه عجیبی بود. صدای جنگ افزارهای مختلف به قدری فضا را پر کرده بود که افراد متوجه شهید و مجروح شدن نیروها نمیشدند.
هر چند لحظه فضای منطقه عملیاتی به وسیله منورهای دشمن مانند روز روشن میشد. همانطور که مشغول کار بودم در زیر نور منورها دیدم که زیر بولدوزر پر از آب است لذا دستگاه را متوقف کردم و پیاده شدم. پس از بررسی متوجه شدم که رادیاتور بولدوزر با تیر مستقیم دشمن سوراخ شده و دیگر با این دستگاه نمیتوان به کار ادامه داد.
با انتقال بولدوزر به کنار خاکریز به سراغ سنگر گروه نجات رفتم و موضوع را به آنان منتقل کردم. در پاسخ اعلام کردند به دلیل مجرح شدن حسین زارع شما برای ادامه کار از بولدوزر ایشان استفاده کن. بلافاصله به سمت بولدوزر زارع رفتم و شروع به زدن خاکریز کردم. با روشن شدن هوا کار تعطیل شد و در برگشت مطلع شدم که حسین زارع مجروح نشده بلکه به شهادت رسیده بود و من تا صبح مشغول تکمیل کار شهید بودهام. آنها به من نگفته بودند که زارع شهید شده است تا بتوانم با روحیه خوب کار این شهید بزرگوار را به اتمام برسانم.