شهدای ایران shohadayeiran.com

مهدی زین‌الدین در ۲۷ آبان سال ۱۳۶۳ درحالی که به همراه برادرش مجید مسئول اطلاعات و عملیات تیپ دو لشکر ۱۷، برای شناسایی منطقه عملیاتی از باختران به سمت سردشت در حرکت بودند، در منطقه دارساوین بر اثر کمین ضد انقلاب به شهادت رسیدند.
به گزارش شهدای ایران، مهدی زین‌الدین در دوران نوجوانی از بزرگان علوم دینی همچون شهید آیت الله مدنی کسب علم کرد. او به جهت اینکه به عضویت حزب رستاخیر در نیامد از دبیرستان اخراج شد. در نهایت با تغییر رشته، مدرک دیپلم خود را در رشته علوم طبیعی کسب کرد.



روایتی از شهادت 2 برادر در یک روز از سوی ضد انقلاب

اواخر عمر رژیم پهلوی، اعتصابات عمومی بیشتر شهر‌های این مرز و بوم را فرا گرفته بود. این حرکات عمومی مردمی، باعث تعطیلی مغازه‌ها و ادارات و کارخانه‌ها شده بود. مهدی زین الدین هم جهت پیوستن به صف انقلاب مغازه پدر را تعطیل کرد، ولی کسب دانش برای او تعطیل نشد و یادگیری زبان خارجی در اولویت کاری او قرار گرفت؛ زیرا قصد عزیمت به یکی از کشور‌های خارجی برای ادامه تحصیل داشت. او با چهار دانشگاه از دانشگاه‌های فرانسه مکاتبه کرد و بعد از مدتی، نامه قبولی از یکی از آن‌ها دریافت کرد. بعد برای انتخاب یکی از دانشگاه ها، به یکی از دوستانش که به تازگی از فرانسه برگشته بود مراجعه کرد، او در جواب گفته بود: در فرانسه خدمت حضرت امام رسیدم، ایشان فرمود: «به ایران برگردید؛ زیرا ایران به جوانانی مثل شما نیازمند است» و این سخن، باعث انصراف شهید زین الدین از عزیمت به خارج از کشور برای ادامه تحصیل می‌شود.

سال ۵۶ در دانشگاه شیراز قبول شد، اما دیری نگذشت که به جهت تبعید پدرش به سقز، درس را رها کرد و به مبارزه علیه رژیم پهلوی پرداخت. چندی بعد پدرش از سقز به اقلید فارس منتقل شد. این ایام مصادف با جریانات انقلاب بود. مهدی نیز در این دوران به مبارزه با رژیم ستم‌شاهی پرداخت تا سرانجام انقلاب به پیروزی رسید. پس از آن به عضویت جهاد سازندگی درآمد. وقتی سپاه پاسداران به فرمان امام راحل تشکیل شد، به عضویت این نهاد انقلابی درآمد.

با آغاز جنگ تحمیلی وارد عرصه نبرد شد و در عملیات بیت المقدس مسئولیت اطلاعات عملیات قرارگاه نصر را بر عهده گرفت. وی همچنین فرماندهی تیپ امام علی ابن ابی طالب را در سن ۲۳ سالگی بر عهده داشت.


مجید همراه همیشگی شهید مهدی زین الدین بود

مجید نیز از همان دوران نوجوانی همراه با برادرش مهدی به مبارزه علیه رژیم پهلوی پرداخت. او نوار‌ها و اعلامیه‌ها را از پدرش تحویل می‌گرفت و به دست مردم می‌رساند. با آغاز جنگ تحمیلی او نیز به میدان نبرد حق علیه باطل شتافت و سرانجام به عضویت سپاه پاسداران درآمد و در لشکر علی ابن ابیطالب (ع) که برادرش فرماندهی آن را بر عهده داشت، در قسمت اطلاعات و عملیات فعالیت کرد.

مهدی زین‌الدین در ۲۷ آبان سال ۱۳۶۳ درحالی که به همراه برادرش مجید مسئول اطلاعات و عملیات تیپ دو لشکر ۱۷، برای شناسایی منطقه عملیاتی از باختران به سمت سردشت در حرکت بودند، در منطقه دارساوین بر اثر کمین ضد انقلاب به شهادت رسیدند.

شهیدان زین الدین به روایت فرماندهان و خانواده

محسن رضایی فرمانده سپاه در دوران دفاع مقدس در خصوص شهید مهدی زین الدین روایت کرده است: «برادر عزیزمان مهدی یکی از چهره‌های بارز و محبوب جبهه بود. مهدی در قلب رزمندگان جای داشت و یکی از محبوبترین فرماندهان ما بود که وقتی رزمندگان و فرماندهان او را می‌دیدند خوشحال می‌شدند که زمان بیشتری با او باشند زیرا که از او معرفت، نور، تقوا، صبر و استقامت می‌گرفتند.»

سردار صفوی نیز در خصوص مهدی زین الدین روایت کرد: «نشد لشکر ۱۷ با فرماندهی شهید زین الدین، به خطی از دشمن بزند، و آن خط شکسته نشود. حماسه‌ای که آقا مهدی در جزایر مجنون در عملیات خیبر آفرید، کمر دشمن را شکست.

مهدی از برادران عزیزی بود که از ابتدای جنگ کردستان، به آنجا رفته بود و در آزادی شهر‌های بانه، سنندج، سقز، بوکان و مریوان، شرکت داشت و با شروع جنگ تحمیلی به جنوب رفت و در شهر حماسه و مقاومت، شهر سوسنگرد مسئولیت اطلاعات و عملیات را عهده‌دار شد. او به معنای واقعی، یک معلم و یک فرمانده برای نیرو‌های تحت فرمانش بود و عاقبت به عهد و پیمانی که با خدا و به بیعتی که با امام بسته بود صادقانه عمل کرد و به درجة رفیع شهادت نائل آمد.»

سردار غلامعلی رشید نیز عنوان کرده است: اواخر سال ۶۰ بود که حسن باقری آمد و گفت: من یک انسان متعالی را کشف کردم، اسمش مهدی زین الدین است. بعد هم سوابقش را گفت. قرار شد برای زمینه سازی عملیات بعدی از سوسنگرد او را بفرستیم. مدتی بعد با مهدی و جمعی از فرماندهان به سوریه رفتیم. وضعیت بد حجاب، بچه‌ها به خصوص مهدی را ناراحت کرد. مهدی گفت: «اینطور نمی‌شود من باید یک کاری بکنم. این کشور اسلامی است. به یکی از مسئولین سوریه نامه نویسم و نامه‌اش را با آیات قرآن و احادیث ائمه آغاز کرد.»

سردار احمد غلامپور در بیان خاطره‌ای گفت: «وقتی مهدی به سوسنگرد آمد، زودتر از آن چیزی که فکرش را می‌کردم با منطقه آشنا شد. آموزش‌هایی را که دیده بود خیلی خوب در میدان عمل آورد. علم شناسایی، استفاده از قطب نما، نوشتن گزارش‌هایی که می‌داد، معلوم بود زمین را خوب شناخته و درست مختصات می‌دهد. آمدنش در آن شرایط حساس که نیروهایمان به کار وارد نبودند، هم اثر چشم‌گیری روی اطلاعات منطقه گذاشت، هم سواد اطلاعاتی نیرو‌ها را بالا برد.»

سردار بابامرادی نیز در خصوص شهید زین الدین روایت کرده است: «مهدی ساده بود. آن قدر ساده و بی‌تکلف که وقتی میان جمع می‌نشست، اگر نمی‌شناختی‌اش، نمی‌توانستی تشخیص بدهی کدام زین الدین است. خودش را قاطی رزمنده‌ها می‌دانست. گاهی که کارهایش سبک‌تر بود، با بچه‌ها فوتبال هم بازی می‌کرد.»

مرحوم عبدالرزاق زین الدین پدر شهیدان مجید و مهدی زین الدین در خصوص پنهان‌کاری مجید بیان کرد: «روزی مجید در اوایل آغاز جنگ تحمیلی به مرخصی آمد. مادرش از او پرسید که در جبهه چه می‌خوری؟ او پاسخ داد: «اکثرا آبگوشت ماهی می‌خوریم.» بعد‌ها متوجه شدیم که آن‌ها نان خشک‌ها را در آب رودخانه خیس می‌کنند و می‌خورند. مجید حتی مجروحیت را هم از ما پنهان می‌کرد.

به گزارش دفاع پرس، زمانی که چند نفر از سپاه آمدند و خبر شهادت مجید و مهدی را دادند، درخواست عکس کردند تا بر روی اعلامیه چاپ کنند. تمام آلبوم‌ها را گشتیم، اما خبری از عکس مجید نبود. متوجه شدیم که او پیش از رفتن به منطقه عکس‌هایش را از آلبوم جمع کرده است.

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار