نویسنده «لشکر خوبان» با بیان اینکه این کتاب در مظلومیت به سر برده است، گفت: دوست داشتم که این کتاب به دست مخاطبان اصلیاش برسد، اما این اتفاق رخ نداد.
به گزارش گروه فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛ معصومه سپهری، نویسنده کتاب «لشکر خوبان» در مراسم رونمایی از متن تقریظ مقام معظم رهبری بر این کتاب که عصر امروز در وزارت کشور برگزار شد، گفت: : 18 سال پیش وقتی با صدای مهدیقلی رضایی آشنا شدم، 20 سالم بود که تشنه یافتن حقیقت را داشتم؛ در واقع مسیر زندگی ام را در راه جستوجوی آن چیزی بودم که حق تلقی می شود.
وی با بیان اینکه در این زمینه راه های زیادی را تجربه کردم، ادامه داد: عجیب این است که در این راه به دفاع مقدس به دیده تردید نگاه میکردم و به نظرم لزومی نداشت که به جنگی که سالها پیش تمام شده است، بخواهیم به صورت جدی بپردازیم. در واقع من در این تشنگی صداقت داشتم و دوست داشتم که عمرم در راهی سپری شود که بعداً حسرت آن را نخورم.
نویسنده «لشکر خوبان» با بیان اینکه خدا را شاکرم که من را در مسیری قرار داد که حالا همه زندگیام با آن پیوند خورده است، اظهار داشت: خدا را شکر میکنم که در سال 74 دفتر ادبیات مقاومت استان آذربایجان به من اعتماد کرد و نوشتن کتابی در این حوزه را به رغم نداشتن تجربه به من سپرد.
سپهری با اشاره به زمان صرف شده برای نوشتن «لشکر خوبان» افزود: بیش از چهار سال نگارش این کتاب طول کشید؛ در فضایی که نه من ادعایی در نوشتن داشتم و نه راوی به دنبال کسب نام برای خودش بود و فقط هر دو دوست داشتیم که در صداقت کامل کار کنیم.
وی با بیان اینکه راوی در مدت نگارش این کتاب، نقشههای جنگ را به من نشان میداد و تلاش میکرد تا از دریچه خودم به این واقعه نگاه کنم، ادامه داد: نگارش این اثر در نهایت در سال 79 به اتمام رسید و بعد از یک وقفه در سال 84 به چاپ رسید و منتشر شد. لشکر خوبان در دهمین جشنواره کتاب سال دفاع مقدس به عنوان برگزیده بخش خاطرات اعلام شد و در یک سال بعد در سال 87 به عنوان برگزیده بخش خاطرات جشنواره ربع قرن دفاع مقدس شد، با این حال هیچ اتفاقی برای این کتاب نیفتاد و در مظلومیت به سر برد. دوست داشتم که این کتاب به دست مخاطبان اصلیاش برسد، اما این اتفاق رخ نداد.
نویسنده «لشکر خوبان» گفت: پس از انتشار «نورالدین پسر ایران» این اثر از مظلومیت خارج و به مخاطبان معرفی شد. به خوبی می دانم که گرد پیری بر چهره برخی از این افرادی که در جبهه ها حضور داشتند، نشسته است، اما اینها همان چشمهای توانای مهدی باکری بودند که طی جنگ مظلومیت مضاعفی را تحمل کردند. همه نیروها میتوانستند به مرخصی بروند، اما این نیروها یا باید آموزش میدیدند و یا آموزش میدادند و یا در بستر جراحت بودند.
سپهری با بیان اینکه دوست دارم در این مراسم از کسانی یاد کنم که مهدی باکری از آنها با عنوان کدخدای لشکرش یاد میکرد، اظهار داشت: کاش قلمها و قدمها به سمت تکتک این افراد میرفت و خاطرات آنها را مینوشت. در دل هر یک از این دلاوران حرفهای ناگفتهای است که نتیجه آن عزت و حس غروری است که فرزندان این ملت در حق این سرزمین چه کردهاند، چطور در اوج مظلومیت کار را پیش بردند. موفقیتی که برای «لشکر خوبان» رخ داد، ثمره حضور همین بچههای لشکر عاشورا است.
وی در پایان خاطر نشان کرد: امیدوارم به قلمهای جسور و باهوشی که خواهند آمد و لشکرهای خوبان را به تصویر خواهند کشید تا به دور از هر گونه نگاههای سیاسی و جناحی این رویداد را به نسل آینده معرفی کنند.
در ادامه مراسم مهدیقلی رضایی، راوی کتاب لشکر خوبان با بیان اینکه از توجه مقام معظم رهبری به این کتاب سپاسگزارم، گفت: حضرت آقا امروز ما را شرمنده کردند و از این که مورد توجه رهبر قرار گرفتم بسیار خوشحال هستم
راوی «لشکر خوبان» با ذکر خاطره ای خاطر نشان کرد: زمانی که جنگ شروع شد، من جوانی 15 ساله بودم که به جبهه رفتم و تا آخرین روزهای جبهه در آرزوی آرم مخمل سپاه بودم. یادم میآید در آن سالها یکی از دوستانم به نام شهید احمد یوسفی منیر شفاعتنامهای از قول من نوشته بود تا من زیر آن را امضا بزنم که اگر شهید شدم پیش خداوند تبارک و تعالی او را شفاعت کنم اما من در پایان این شفاعتنامه نوشتم به شرطی که در این راه بماند و راه ادامه داشته باشد. شاید همین مساله موجب شد که من شهید نشوم.
وی با بیان اینکه در این زمینه راه های زیادی را تجربه کردم، ادامه داد: عجیب این است که در این راه به دفاع مقدس به دیده تردید نگاه میکردم و به نظرم لزومی نداشت که به جنگی که سالها پیش تمام شده است، بخواهیم به صورت جدی بپردازیم. در واقع من در این تشنگی صداقت داشتم و دوست داشتم که عمرم در راهی سپری شود که بعداً حسرت آن را نخورم.
نویسنده «لشکر خوبان» با بیان اینکه خدا را شاکرم که من را در مسیری قرار داد که حالا همه زندگیام با آن پیوند خورده است، اظهار داشت: خدا را شکر میکنم که در سال 74 دفتر ادبیات مقاومت استان آذربایجان به من اعتماد کرد و نوشتن کتابی در این حوزه را به رغم نداشتن تجربه به من سپرد.
سپهری با اشاره به زمان صرف شده برای نوشتن «لشکر خوبان» افزود: بیش از چهار سال نگارش این کتاب طول کشید؛ در فضایی که نه من ادعایی در نوشتن داشتم و نه راوی به دنبال کسب نام برای خودش بود و فقط هر دو دوست داشتیم که در صداقت کامل کار کنیم.
وی با بیان اینکه راوی در مدت نگارش این کتاب، نقشههای جنگ را به من نشان میداد و تلاش میکرد تا از دریچه خودم به این واقعه نگاه کنم، ادامه داد: نگارش این اثر در نهایت در سال 79 به اتمام رسید و بعد از یک وقفه در سال 84 به چاپ رسید و منتشر شد. لشکر خوبان در دهمین جشنواره کتاب سال دفاع مقدس به عنوان برگزیده بخش خاطرات اعلام شد و در یک سال بعد در سال 87 به عنوان برگزیده بخش خاطرات جشنواره ربع قرن دفاع مقدس شد، با این حال هیچ اتفاقی برای این کتاب نیفتاد و در مظلومیت به سر برد. دوست داشتم که این کتاب به دست مخاطبان اصلیاش برسد، اما این اتفاق رخ نداد.
نویسنده «لشکر خوبان» گفت: پس از انتشار «نورالدین پسر ایران» این اثر از مظلومیت خارج و به مخاطبان معرفی شد. به خوبی می دانم که گرد پیری بر چهره برخی از این افرادی که در جبهه ها حضور داشتند، نشسته است، اما اینها همان چشمهای توانای مهدی باکری بودند که طی جنگ مظلومیت مضاعفی را تحمل کردند. همه نیروها میتوانستند به مرخصی بروند، اما این نیروها یا باید آموزش میدیدند و یا آموزش میدادند و یا در بستر جراحت بودند.
سپهری با بیان اینکه دوست دارم در این مراسم از کسانی یاد کنم که مهدی باکری از آنها با عنوان کدخدای لشکرش یاد میکرد، اظهار داشت: کاش قلمها و قدمها به سمت تکتک این افراد میرفت و خاطرات آنها را مینوشت. در دل هر یک از این دلاوران حرفهای ناگفتهای است که نتیجه آن عزت و حس غروری است که فرزندان این ملت در حق این سرزمین چه کردهاند، چطور در اوج مظلومیت کار را پیش بردند. موفقیتی که برای «لشکر خوبان» رخ داد، ثمره حضور همین بچههای لشکر عاشورا است.
وی در پایان خاطر نشان کرد: امیدوارم به قلمهای جسور و باهوشی که خواهند آمد و لشکرهای خوبان را به تصویر خواهند کشید تا به دور از هر گونه نگاههای سیاسی و جناحی این رویداد را به نسل آینده معرفی کنند.
در ادامه مراسم مهدیقلی رضایی، راوی کتاب لشکر خوبان با بیان اینکه از توجه مقام معظم رهبری به این کتاب سپاسگزارم، گفت: حضرت آقا امروز ما را شرمنده کردند و از این که مورد توجه رهبر قرار گرفتم بسیار خوشحال هستم
راوی «لشکر خوبان» با ذکر خاطره ای خاطر نشان کرد: زمانی که جنگ شروع شد، من جوانی 15 ساله بودم که به جبهه رفتم و تا آخرین روزهای جبهه در آرزوی آرم مخمل سپاه بودم. یادم میآید در آن سالها یکی از دوستانم به نام شهید احمد یوسفی منیر شفاعتنامهای از قول من نوشته بود تا من زیر آن را امضا بزنم که اگر شهید شدم پیش خداوند تبارک و تعالی او را شفاعت کنم اما من در پایان این شفاعتنامه نوشتم به شرطی که در این راه بماند و راه ادامه داشته باشد. شاید همین مساله موجب شد که من شهید نشوم.