لورانس، جاسوس آمریکایی اروپایی گرچه برای انگشت نما نشدن در جامعه سوریه، لباسهای تحریکآمیز نمیپوشید، اما کسانی را که برای فعالیتهای جاسوسی مناسب میدانست، به دام میانداخت.
به گزارش شهدای ایران به نقل از مشرق، غرب و رژیم صهیونیستی قطعاً هر موضوع مرتبط با رویکرد اتحاد امت عربی و اسلامی را رد میکنند، چرا که میدانند این اتفاق سبب ایجاد قدرت فراوان انسانی و سیاسی و اقتصادی و نظامی و فرهنگی مسلمانان میشود و مانعی در برابر تلاشهای غرب برای نفوذ در خاورمیانه مملو از منابع پولی و انرژی خواهد بود. منطقهای که موقعیت ژئواستراتژیک در چارچوب منافع جهانی دارد. از همین رو رویکرد استراتژیک غرب از مدتها پیش تاکنون بر اساس تجزیه منطقه و به ویژه دولتهای بازدارنده منطقه نظیر سوریه و عراق و لبنان و مصر رقم خورده است تا آنها را تحت اراده سیاسی و اقتصادی و امنیتی خود قرار دهد.
پروژه تجزیه سوریه و از بین بردن هویت عربی و اسلامی آن بخشی از پروژه خاورمیانه جدید بود که با استفاده از مبنای « هرج و مرج سازنده و هدفمند» و با به کارگیری گروههای گستردهای از عناصر مسلح و تروریست با تسلیحات فراوان و کشنده و ضمن آمادهسازی مادی و روانی این عناصر تحت عنوان عملیات موسوم به « یاسمن آبی» از ۷ سال پیش تاکنون به اجرا گذاشته شده است.
با توجه به نزدیک شدن به پایان زمان موجودیت گروههای تروریستی در سوریه، هر اندازه که با حجم بالای توطئهها و اهداف آمریکایی- صهیونیستی برای سقوط دولت سوریه یا تجزیه آن بیشتر آشنا میشویم، ابعاد شکست طرحهای آمریکایی و صهیونیستی بیش از پیش خود را نشان میدهد.
بخش هشتم: فعالیتهای جاسوسی آمریکا برای مقدمه سازی عملیات یاسمن آبی
از ابتدای سال ۲۰۰۰ میلادی جذب مزدوران بر ضد سوریه آغاز شد، البته واشنگتن که به بلعیدن ثروت های منطقه عادت کرده، در این مورد نیز هزینه ای از خود نمیکرد، بلکه هزینههای جذب مزدوران را از جیب کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس در می آورد. از این رو سفارت آمریکا در دمشق باب صدور روادید را به روی سوریها گشود و در مقابل هر فرم ۵۰ دلار دریافت کرد در حالی که حقوق یک کارمند سوری در ماه، حدوداً ۱۰۰ دلار بود.
به این ترتیب دهها هزار تقاضای روادید به سفارت آمریکا رسید و آمریکا کسانی را که میخواست اعزام کند غربال و انتخاب کرد. در آمریکا نیز بعد از انتهای اقامت این اشخاص، دستگاه اطلاعاتی این کشور وارد عمل شد، کسانی که تسلیم شده و به مخالفان نظام سوریه تبدیل میشدند، با آنها تماس گرفته شد و کسانی که با نظام سوریه مخالفت نمیکردند، با بازداشتگاههای اداره مهاجرت تحت فشار قرار گرفتند. این موضوع به ویژه در مورد مجردها و کسانی که اقامت نیز دریافت نکرده بودند، بیشتر صدق می کرد. با این وجود بسیاری از این تلاشها به شکست انجامید و تعدادی نیز جذب سازمانهای جاسوسی آمریکا شدند.
همچنین مرکز فرهنگی فرانسه و سفارتخانههای فرانسه و انگلیس در دمشق همزمان فعالیتهای خود را آغاز کردند. آن ها به وسیله تیمی از دختران فرانسوی شروع به جذب بسیاری از جاسوسان کردند، آن ها سعی داشتند از طعمه های خود عناصر فرهیخته ای بسازند که بتوانند بعداً آنها را به کار گیرند.
به درخواست دستگاه اطلاعاتی آمریکا، قطر در سال ۲۰۰۸ میلادی آغاز به استخدام تونسیها کرد و با وجود همه اختلافات با مصر، اختلافات حل شد و درهای قطر به روی مصریها باز شد و دوحه توانست تعداد زیادی از مصریها را به استخدام خود درآورد. در اینجا نباید فراموش کنیم که در سال ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ میلادی، قطر ارائه روادید به سوریها را تسهیل کرده بود تا دستگاه اطلاعاتی آمریکا در قطر بتواند آنها را به خدمت خود درآورده و مأموریتهایی را به آنها محول کند. باب صدور روادید برای جذب لبنانیها نیز در سال ۲۰۰۶ میلادی پس از سقوط رویای اشغال لبنان گشوده شده بود و این نشان می دهد که قطر در حقیقت مرکز دستگاه اطلاعاتی آمریکا در منطقه است.
در کشورهای عربی حوزه خلیج فارس عناصر کوچک و نیروهای میدانی متاثر از فتنهها از میان اسلامگرایان افراطی شناسایی و انتخاب شدند تا از آنها به عنوان مزدوران و گروههای مسلح استفاده شود. بسیاری از اعضای خاندان حاکم در کشورهای عربی در این عملیات مشارکت داشتند. اما فرماندهان و عناصر کلیدی امنیتی این طرح در واشنگتن و اروپا انتخاب میشدند.
نمونههایی از جاسوسهای عامل بحران سوریه
نکته قابل توجه در این راستا مقایسه هزینه ۳۰۰۰ میلیارد دلاری جنگ در عراق و هزینههای عملیاتی یاسمن آبی به ارزش ۳۰ میلیارد دلار است. مشخص است که تفاوت گستردهای در این موضوع وجود دارد و اعمال هزینه در عملیات یاسمن آبی بسیار اندک و تنها منحصر به برخی شخصیتها بوده است. این نشان میدهد که سرویس جاسوسی موساد رژیم صهیونیستی به همراه بخش جاسوسی ائتلاف ناتو مغز متفکر و اجرا کننده بخش اعظم عملیات جذب عناصر جاسوس برای این عملیات بودند.
تامر ع. یکی از مزدوران آمریکایی- صهیونیستی بود که گروهکی را تحت عنوان یک مرکز فرهنگی در دمشق ایجاد کرد. وی به ویژه بعد از سفر رئیسجمهور یک کشور غربی به سوریه فعالیتهای فرهنگی خود را علاوه بر دمشق به تعداد دیگری از استانهای سوریه نیز توسعه داد. وی از طریق ارسال چند زن به مرکز فرهنگی وابسته به این دولت، اقدامات جاسوسی مربوط به کشورش را آغاز کرد. مأموریت این دختران ورود به زندگی اجتماعی فعالان از قشرهای مختلف و انتخاب برخی اشخاص به عنوان مزدوران سرویسهای جاسوسی بود. آنها در عین حال مطالعات مربوط به اوضاع مردمشناختی ساکنان این مناطق را انجام میدادند و با هماهنگی بین سرویسهای جاسوسی آمریکایی و اروپایی موارد محافل مدنی آن ها نیز می شدند.
یکی از این زنان جوان که موفق شد ارتباطات گستردهای را با شخصیتهای سوریه برگزار کند، (لورانس ر.) بود. وی دوست و معلم تامر ع. جوان سوری بود و او را به فعالیتهای جاسوسی جذب کرد. تامر نیز تعدادی از این جوانان را به وی معرفی میکرد تا با آنها تماس بگیرد. وی با تامر به دیدار این دوستان میرفت، و بعد از مدتی به تنهایی به دیدار این جوانان میرفت.
لورانس برای اینکه ردی از خود بر جای نگذارد، لباسهای تحریکآمیز نمیپوشید، اما کسانی را که برای فعالیتهای جاسوسی مناسب میدانست، در دام خود میافکند. چند ماه بعد از این فعالیتها یک افسر اطلاعاتی اروپایی با پوست و مویی بور وارد سوریه شد. وی گذرنامه ای در اختیار داشت که نشان میداد برادر لورنس است. وی پل ر. نام داشت. این فرد با عناصری که لورنس جذب کرده بود، مصاحبه کرد و تعدادی از آنها را پذیرفت و به این ترتیب فعالیت برای تشکیل گروهکهای سیاسی معارض آغاز شد.
تامر ع. در اعتراضات مشارکت میکرد و فعالیتهای خود را با استفاده از پوشش این مرکز فرهنگی افزایش داده بود. وی به یک فعال سیاسی تبدیل شده بود، اما با شکست تجاوز به لبنان باید منتظر میماند. قبل از اینکه سال ۲۰۱۱ فرا برسد، عناصر جذب تامر بنا به دلایل نامعلومی او را از سوریه خارج شوند، احتمال میرود یکی از دلایل این موضوع نفوذ سرویسهای اطلاعاتی سوریه در این فعالیت های تروریستی است. وی در ادامه به اروپا منتقل شد و به جای فرماندهی تظاهرات در سال ۲۰۱۱ در سوریه حضور در ماهوارههای مخالفان سوریه را آغاز کرد. لورنس نیز به افغانستان اعزام شد.
تامر بعد از عزیمت به اروپا همکاری با یک افسر اطلاعاتی که به سوریه سفر کرده بود را آغاز کرد، وقتی که این افسر تصمیم گرفت که پول و سلاحهایی را به سوریه انتقال دهد، آن را به نام تامر ع. انجام داد. به این ترتیب به مقامات سوریه این گونه وانمود میشد که کسی که پول و سلاحها را میفرستد یک جوان سوری است، اما در واقع یک افسر اطلاعاتی در پشت پرده این ارسالها بود.
بعدها نام این جوان در اعترافات یکی از عاملان کشتار جسر الشغور به عنوان تأمین کننده سلاح و پول برای تروریستها مطرح شد، این جوان در گذشته به عنوان کارمند یک گلفروشی کار می کرد، در این رابطه میتوان به اعترافات عناصر جنایتکاری که در جسر الشغور بازداشت شدند، استناد کرد.
تامر نمونهای از ایجاد گروهکهای سیاسی علنی و آموزش برای انجام تحصنها و اعتراضات و ساختن عناصر به ظاهر فرهنگی از هیچ است، به گونهای که یک کارمند گلفروشی به کارگردان سناریوی کوچکی تبدیل میشود که مانند سناریوهای دانشآموزان مدرسه به اجرا گذاشته میشود،. این در حالی است که جوان مذکور برای تولید سناریوی کوچک خود مبالغ هنگفتی پول دریافت میکند، اما نکته مهمتر این است که صنعت ایجاد عناصر فرهنگی مخالف دولت از قشر بدون فرهنگ و تحصیلات قطعاً باید در پشت پرده از حمایت عناصر اطلاعاتی و مدیریت آنها برخوردار باشد.
ع. ف. یکی از مزدوران درجه دوم برای اقدامات میدانی است که جزو صدها فرد سوری است که ویزای سفارت آمریکا را دریافت کرد. در سفارت آمریکا کارشناسانی بودند که تصمیم گرفتند به کسانی که قصد ورود به آمریکا را دارند، ویزا بدهند. در این میان بسیاری از افراد انتخاب شدند، ولی همه آنها جذب سرویسهای اطلاعاتی نشدند، بلکه برخی نیز در شرایطی مبهم کشته شدند. افرادی وجود داشتند که سرویسهای اطلاعاتی آمریکایی قادر به جذب آنها نشدند و تعدادی از آن ها نیز رها شدند. یکی از این مزدوران ع. ف. است که از فراری های عملیات یاسمن آبی است.
ع. ف. بعد از ترک سوریه از سوی سرویسهای جاسوسی آمریکا که همه تحولات میدانی را مدیریت میکنند، مورد بازجویی قرار گرفت. ع. ف. جاسوس آمریکایی وقتی وارد واشنگتن شد، به مدت دو سال از تفاوت قیمت ارز در میان دو کشور لذت برد، اما وقتی مدت اقامت او به پایان رسید، به صورت ناگهانی خود را قربانی توطئهای بزرگ دید. به این ترتیب به زندان افتاد و کار خود را از دست داد و دهها هزار دلار زیر قرض رفت. فشارها بر وی از سوی جاسوسهای سرویسهای جاسوسی آمریکا که عربزبان بودند افزایش پیدا کرد، به این ترتیب وی در قامت یک مزدور از زندان آزاد شد تا روند آموزش وی آغاز شود.
وی مدتی بعد به سوریه بازگشت و مناسبات اجتماعی خود را براساس سخاوتی که هزینههای مالی آن را آمریکاییها میپرداختند، گسترش داد. هنگامی که رژیم صهیونیستی به لبنان تجاوز کرد، وی فعالیت میدانی خود را آغاز کرده بود. او مردم را تحریک کرده و برای مرحله بعد از تجاوز یعنی جنگ فرقهای آماده میشد. با آغاز عملیات اجرایی یاسمن آبی در سوریه، وی در عرصه میدانی حضور پیدا کرد. وی شبکهای برای انتشار شایعات در اختیار داشت و در مناطق متعددی کار میکرد. او در فعالیتهای خود از مکانی به مکان دیگر نقل مکان می کرد تا به این ترتیب از چشم نیروهای امنیتی مخفی بماند. وی این محیط امن را در طول چند سال برای خود ایجاد کرده بود.
مسئولیت جاسوس اصلی برای جذب عناصر دیگر در قالب گروههای غیر علنی و خفته شامل موارد زیر است:
ارائه خدمات آنها بدون دریافت هزینه (تامین تردد آنها با خودرو و دعوت به سفرهای تفریحی و امثال آن البته به گونهای که باعث شک نیروهای امنیتی نشود.)
پول دادن به اعضای گروه به صورت قرض و بدون این که برنامهای برای بازپرداخت آنها تعیین شود، البته این مبالغ باید محدود باشد و به عنوان قرض و نه بخشش به اعضا داده شود.
دادن هدایای ارزشمند در مناسبتهای اجتماعی. بهتر است این هدایا مبالغ مالی باشد. (مانند هدایای مالی برای ازدواج اشخاص یا تولد فرزندان آنها)
جلب اعتماد اعضا به صورت کامل بدون حضور در مسائل سیاسی، به این ترتیب فرد تصور می کند این اقدامات خیرخواهانه برای رضای خدا انجام میشود.
وظیفه جاسوس در زمان موعود:
انتشار شایعات بین مردم
تأکید بر دروغ شایعاتی که رسانهها دنبال خواهند کرد.
انتشار مطالبی برای از بین بردن اعتبار رسانهها با تأکید بر شایعات. مثال این مورد را میتوان در اظهارات مأمون الحمصی در شبکه العربیه دانست که از حضور ۳۰۰۰ مبارز حزبالله لبنان در شهر درعا خبر داده بود. این مزدور همچنین با تردد در میان مردم مدعی شده بود که "انقلابیون" (شورشیان مسلح ) سه تکتیرانداز ایرانی را در درعا بازداشت کردند که مردم را میکشند، چرا که ارتش از شلیک به سوی مردم خودداری میکند. وی مدعی شده بود که فیلم ها و مطالب مربوط به این عملیات را در زمان مناسب منتشر خواهد کرد.
سرپوش گذاشتن بر اخبار واقعی اعتراضات: درگیری ها ماهیت اصلی اقدامات گروههای تکفیری است. در این زمینه ممکن است شعارهایی در توهین به طوایف معین مطرح شود.
تشویق مردم برای مشارکت در اعتراضات از طریق دعوت آنها به حضور در مناطق اعتراضات به عنوان تماشاگر. طبعاً در طرف مقابل گروه سومی از مزدوران وجود دارند که وارد عرصه شده و اقدام به کشتار معترضین کرده و عناصر تماشاچی را نیز به افراد معترض تبدیل می کند.
کسانی که امکان بیرون آمدن آنها برای مزدوران محقق نشد، باید به عناصری تبدیل شوند که از دولت حمایت نمیکنند و مواضع بیطرفانهای را اتخاذ کرده و دست دولت را از حمایت آن ها کوتاه کنند.
اقدام رسانههای جمعی باید برای ایجاد ناامیدی و ترساندن مردم و انتشار اطلاعاتی مبنی بر اینکه دولت تحت هر هزینهای سقوط خواهد کرد و چارهای جز این نیست، معطوف شود.
مهمترین کار در فعالیت این مزدوران این است که آنها آموزشهای لازم را برای تعامل با تمام گروههای انسانی بر اساس روشهای مشخص و هوشمندانه دیدهاند. یک مزدور در دورانهای بسیار فشرده و آموزش میبیند تا بتواند بالاییها به عنوان یک لائیک و با فرقه گرایا به عنوان یک عنصر فرقه ای و با دینداران بر اساس مطالبات خود صحبت کنند.
یک مزدور علاوه بر ایجاد گروهکهای اجتماعی و مدنی، گروههای اجتماعی علنی و محرمانه را نیز تشکیل میدهد. این گروه های از میان عناصری انتخاب میشوند که با آن کار میکنند. البته جاسوسان در این زمینه باید بسیار هوشیار عمل کنند.
توزیع برخی داروها از نوع روانگردان و مسکن با ابزارهای متعدد که هدف از آن ایجاد حالتی بدون هوشیاری در نزد تظاهرات کنندگان است، به این ترتیب تظاهرات موجود در کشور به خشونت و خونریزی منجر شده و فتنه بین شهروندان و نیروهای امنیتی آغاز شده تا در ادامه به توسعه اعتراضات منجر شود.
ع. ف. نمونهای از یک کارشناس امنیتی است که در ایجاد این حوادث مداخله میکرد، اما تامر ع. نمونه مزدور عملیاتی است که در خیابان تحرک دارد. "ع. ف." در زمان نیاز حتی در فعالیتهای خیابانی نیز حاضر شده و به تحریک افکار عمومی میپرداخت، وی مردم بیشتری را به سوی اعتراضات جمع میکرد، این گروه از جاسوسان خطرناکتر از جاسوسانی هستند که تنها به شکل میدانی فعالیت دارند.
"م. ش." جاسوس آمریکا در عربستان: م.ش. جاسوسی است که تفاوت زیادی با "ع. ف." ندارد، غیر از اینکه وی ارتباط مستقیم با آمریکاییها ندارد، بلکه از طریق طرف سوم یعنی عربستان سعودی آموزشهای لازم را میبینند. این نوع از جاسوسان خطرناکترین انواع آن هستند، چرا که به دست عربستان سعودی آموزش دیده و ارتباط مستقیم با آمریکاییها ندارند، در نتیجه گرفتار آمدن آنها در دست سرویسهای اطلاعاتی سوریه مشکلتر است. وی در عرصه تحولات میدانی سوریه به مدت طولانی فعالیت کرد که این مدت بالغ بر چهار ماه میشد، او از شغل خود برای جذب مزدوران استفاده میکرد و همان نقشی را بازی میکرد که ع. ف. جاسوس آمریکایی آن را دنبال میکرد.
نکته قابل توجه اینکه جذب م. ش. از طریق برخی محافل عربی صورت گرفت که او را به مراکز ارتباطات جنسی و شرب خمر کشاندند، این موارد جز موارد ممنوعه در عربستان است که البته از سوی برخی جوانان تمایل زیادی برای آنها وجود دارد. به این ترتیب وی از ترس رسوا شدن خود و انتشار فیلم هایی که از او ضبط شده بود و همچنین در نتیجه مشوقهای مالی به دنیای جاسوسی بر ضد سوریه وارد شد. مدتی بعد این جاسوس به سوریه فرستاده شد و سعی کرد از طریق ایجاد یک نمایشگاه عکس و مشارکت در فعالیتهای مراکز فرهنگی وارد جامعه فرهنگی این کشور شود.
آمریکا بعد از شکست اولیه طرحهای خود در سوریه، مزدوران اصلی خود را از عرصه میدانی سوریه بیرون کشید، چرا که از روند تحقیقات از آنها و افشای اطلاعات آنها برای سرویسهای اطلاعاتی سوریه می ترسید. به این ترتیب تنها گروهکهای نظامی در عرصه میدانی باقی ماندند، چرا که آمریکا میدانست بار دیگر از آنها استفاده نخواهد کرد. یعنی بعد از اینکه سرویس اطلاعاتی سوریه در فعالیتهای جاسوسی نیروهای ناتو در این کشور نفوذ کرد، این عناصر به مهرههای سوخته تبدیل شدند، مهرهایی که باید آمریکا از دست آنها رها میشد. از سوی دیگر اوضاع سوریه در طولانیترین زمان ممکن باید به صورت بیثبات باقی میماند تا در روند مذاکره با دمشق برخی برگههای منطقهای در دست آمریکا باقی بماند و عقبنشینی ذلیلانه این کشور از عراق را پوشش دهد.
*تسنیم