زودتر از سه یا چهار هفته به خانه نمیآمد. طوری که بچهها با او غریبی میکردند. وقتی از او خواستم که بیشتر به منزل بیاید و به ما هم رسیدگی کند در جواب گفت: شما هیچ وقت از ذهن من دور نمیشوید.
شهدای ایران: تحمل تنهایی در اوج جوانی و بزرگ کردن کودکی که هر لحظه بهانه نبودِ پدر را میگیرد، سخت است؛ اما در دوران هشت سال دفاع مقدس و امروز در خانواده شهدای مدافع حرم از اینگونه وقایع به کرات رخ داده است. در ادامه روایت تنهایی و یتیم شدن فرزندان شهید محمد بروجردی معروف به مسیح کردستان را از زبان فاطمه بیغم همسر این شهید بزرگوار میخوانید:
مسوولیت سنگینی بر دوش داشت
منزل مان مدت زیادی در غرب بود. محل کار او با منزل فاصله زیادی نداشت و هر موقع که دلش میخواست میتوانست به دیدن ما بیاید. با این وجود، زودتر از سه یا چهار هفته به خانه نمیآمد. طوری که بچهها با او غریبی میکردند. وقتی از او خواستم که بیشتر به منزل بیاید و به ما هم رسیدگی کند در جواب گفت: «شما هیچ وقت از ذهن من دور نمیشوید؛ اما چه کنم که مسوولیت انقلاب سنگینتر است.»
محمد چطور مسیح کردستان شد؟
اواخر سال 58 بود. مردم مسلح و با دست خالی و به هر طریق که میتوانستند با ضدانقلاب درگیر شدند و هر لحظه هم پیروزیهای شگفتآوری میآفریدند. قبول این مسئله برای ضدانقلاب غیرممکن بود و آنها که اوضاع را خطرناک و علیه خود میدیدند، تصمیم به از بین بردن افراد مسلحی که علیه آنها برخاسته بودند، کردند. تا به این طریق در دل مردم مسلمان منطقه وحشت ایجاد کنند. تا حدودی هم موفق شدند. مردم به شهر و روستاهای مختلف مهاجرت کردند. آنها به شهرهای همدان، باختران و زنجان رفتند. بروجردی به محض با خبر شدن از مسئله، بین آنها رفت و برایشان صحبت کرد و از وضعیت بد منطقه گفت. تا این که با تلاش موفق شد هجرت آنها را به جهاد و مقابله با دشمن تبدیل کند.
در واقع سازمان پیشمرگان کُرد از همان سال رشد کرد و در قالب پیشمرگان مسلمان کُرد وارد عمل شد. همه اینها در نتیجه زحمتهای شبانه روزی و بیوقفه شهید بروجردی بود.
گفتنی است، سردار سرلشکر پاسدار محمد بروجردی یکی از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شرکت کننده در جنگ ایران و عراق بود که در کردستان شهید شد. محمد بروجردی خلاقیت و نبوغ جنگی زیادی از خود نشان داد و در بازگرداندن کنترل کردستان نقش کلیدی داشت. از این رو، از وی با عنوان مسیح کردستان نیز یاد می شود. وی یک خرداد 1362 به یاران شهیدش پیوست.
منبع: دفاع پرس
مسوولیت سنگینی بر دوش داشت
منزل مان مدت زیادی در غرب بود. محل کار او با منزل فاصله زیادی نداشت و هر موقع که دلش میخواست میتوانست به دیدن ما بیاید. با این وجود، زودتر از سه یا چهار هفته به خانه نمیآمد. طوری که بچهها با او غریبی میکردند. وقتی از او خواستم که بیشتر به منزل بیاید و به ما هم رسیدگی کند در جواب گفت: «شما هیچ وقت از ذهن من دور نمیشوید؛ اما چه کنم که مسوولیت انقلاب سنگینتر است.»
محمد چطور مسیح کردستان شد؟
اواخر سال 58 بود. مردم مسلح و با دست خالی و به هر طریق که میتوانستند با ضدانقلاب درگیر شدند و هر لحظه هم پیروزیهای شگفتآوری میآفریدند. قبول این مسئله برای ضدانقلاب غیرممکن بود و آنها که اوضاع را خطرناک و علیه خود میدیدند، تصمیم به از بین بردن افراد مسلحی که علیه آنها برخاسته بودند، کردند. تا به این طریق در دل مردم مسلمان منطقه وحشت ایجاد کنند. تا حدودی هم موفق شدند. مردم به شهر و روستاهای مختلف مهاجرت کردند. آنها به شهرهای همدان، باختران و زنجان رفتند. بروجردی به محض با خبر شدن از مسئله، بین آنها رفت و برایشان صحبت کرد و از وضعیت بد منطقه گفت. تا این که با تلاش موفق شد هجرت آنها را به جهاد و مقابله با دشمن تبدیل کند.
در واقع سازمان پیشمرگان کُرد از همان سال رشد کرد و در قالب پیشمرگان مسلمان کُرد وارد عمل شد. همه اینها در نتیجه زحمتهای شبانه روزی و بیوقفه شهید بروجردی بود.
گفتنی است، سردار سرلشکر پاسدار محمد بروجردی یکی از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شرکت کننده در جنگ ایران و عراق بود که در کردستان شهید شد. محمد بروجردی خلاقیت و نبوغ جنگی زیادی از خود نشان داد و در بازگرداندن کنترل کردستان نقش کلیدی داشت. از این رو، از وی با عنوان مسیح کردستان نیز یاد می شود. وی یک خرداد 1362 به یاران شهیدش پیوست.
منبع: دفاع پرس