شهدای ایران shohadayeiran.com

در جنگ نیابتی سوریه، تکفیری‌ها به نیابت از اربابان آمریکایی، اروپایی و عرب خود می‌جنگند و سوریه، حزب‌الله و مجاهدین عراقی به نیابت از مقاومت.
به گزارش گروه بین الملل پایگاه خبری شهدای ایران؛ در وبلاگ دست نوشت آمده است: در روزگاران قدیم که هنوز محله‌های مختلف شهر، محل جولان لات‌ها و قداره‌بندها بود، هر از گاهی به مناسبت‌های مختلف، میان این محله و آن محله یا این شهر و آن شهر دعوا به‌راه می‌افتاد. اما این برای گنده لات‌های هر محل زشت بود که همان ابتدای دعوا خودشان وارد ماجرا شده و با رقیب دست به یقه شوند.

ابتدا نوچه‌های‌شان را جلو می‌فرستادند. آنها که با هم گلاویز می‌شدند، آن گروهی که میدان را واگذار می‌کرد، چند نفر از نیروهای قوی‌تر خود را به میدان می‌فرستاد تا زمانی که دیگر لازم بود تا خود گنده لات گروه پا به میدان بگذارد.

در مثل که مناقشه نیست ولی داستان روزگاران قدیم این شهر و این کشور، امروزه تبدیل به تئوری اصلی جنگ در دنیا شده است. در چند سال گذشته قدرت‌های بزرگ با تغییر جدی رویکرد خود در عرصه عملیات‌های نظامی در سرتاسر دنیا، به‌جای مداخله مستقیم در مناطق مختلف، به «جنگ نیابتی» یا «Proxy War»  روی آوردند.

در جنگ نیابتی، همچون مثال قدیم لات‌های محله‌های شهرهای ما، ابرقدرت‌ها و قدرت‌های جهانی به جای مداخله اولیه مستقیم نظامی در مناطق هدف، گروه‌ها و کشورهای کوچک‌تر و ضعیف‌تر و هم پیمان با خود را به نیابت از خود، به وادی عملیات نظامی می‌کشند و در پس پرده، حمایت‌های مالی و تسلیحاتی و اطلاعاتی خود را از ایشان به عمل می‌آورند.

چنانچه گروه‌ها یا کشورهای نایب در جنگ، در رسیدن به اهداف خود و کشورهایی که به نیابت از آنها وارد جنگ شدند، موفق نبودند، آن موقع است که کشورهای اصلی و قدرتمند ابتدا حمایت‌های خود را بیشتر می‌کنند، روش‌های حمایتی خود را گسترده می‌کنند و در نهایت اگر کار به جایی نرسید، هم‌چون لات‌های قدیم، خودشان وارد میدان می‌شوند تا به اصطلاح کار را تمام کنند.

این رویکرد را می‌توان در سال‌های اخیر مشاهده کرد؛ اگر روزگاری ایالات متحده یک تنه به ویتنام حمله می‌کرد و در سال‌های اخیر مثلا با اجماع جهانی، افغانستان و عراق را با عملیات مستقیم نظامی به تصرف در می‌آورد، اما در این یکی دو سال که نظام بشار اسد کانون توجهات جهانی بوده است و سوریه، خط مقدم عملیات همه جریان‌های سیاسی دنیا بوده است، تقریباً برای اولین بار به صورت جدی، جنگ نیابتی به مرحله اجرا درآمد.

آمریکا و متحدین مرتجع عرب‌اش، به جای اینکه از همان 2 سال پیش، کار را یک سره کنند و بعد از مقدمه چینی‌های رسانه‌ای معمول با استفاده از غول‌های رسانه‌ای‌شان، با حمله نظامی، نظام اسد را برکنار کنند، ابتدا حمایت و تجهیز رسانه‌ای جریان‌های مخالف داخلی سوریه را در دستور کار قرار دادند و پس از گسترش ماجرا، اقدام به حمایت تسلیحاتی و نظامی آنان برای درگیری‌های شهری برای در اختیار گرفتن مناطق حساس و راهبردی این کشور کردند. اما از آن جایی که باز هم نتوانستند موفقیت شایان توجهی جلب کنند، گروه‌های تکفیری و سلفی را از جای جای دنیا روانه این منطقه کردند و به نوعی با «نیابت عام» به تکفیری‌ها و سلفی‌ها که در قالب ارتش آزاد و جبهه النصره فعالیت می‌کردند، نظام سوریه را تحت فشار جدی قرار دادند و امید داشتند دیگر در این مرحله موفق به سرنگونی حزب بعث سوریه شوند.

در این مرحله موفقیت‌های مقطعی جدی نیز به دست آوردند؛ اما باز هم با از دست دادن مناطق مهم و راهبردی چون القصیر که بازپس گیری آن با همکاری حزب الله لبنان صورت گرفت، باز هم دست ارتش سوریه در مقابل گروه‌های مسلح تکفیری بسیار بالاتر قرار گرفت.

فشارهای جهانی بر آمریکا و اروپا برای حل سیاسی بحران سوریه به جای حمایت بی‌دریغ از گروه‌های تروریستی مسلح و برگزاری کنفرانس ژنو 2 و دست پایین این کشورها در مقابل سوریه و حامیان آن، باعث می‌شد تا آمریکا نتواند میوه دلخواه خود از اتفاقات سوریه را در ژنو 2 بچیند و آنچه را که می‌خواهد بر نظام سوریه تحمیل کند، اینجاست که باید جنگ نیابتی را کنار بگذارد و به جای نوچه‌هایش خود وارد میدان شود و این چنین این روزها با تهدید نظامی شاخ و شانه بکشد.

اما این جنگ نیابتی بین چه گروه‌هایی در جریان بود؟ همان گونه که اگر حمله آمریکا به عراق را که ظاهراً به دلیل تسلیحات کشتار جمعی عراق! بود، برای دست یابی به نفت این کشور بدانیم و جنگ افغانستان را برای مبارزه با تروریسم، اتفاقات سوریه را هم مشکل آمریکا با سوریه و شخص بشار اسد بدانیم، سخت در مرحله ساده‌لوحی گیر کرده‌ایم.

دنیا هم علی‌رغم همه بمباران‌های رسانه‌ای امروز به این نتیجه رسیده است، که سوریه امروز خط مقدم «مقاومت» است و چون مقاومت که سردمدار آن جمهوری اسلامی است باید از پای دربیاید، سوریه به عنوان نقطه‌ای بسیار راهبردی در قلب جریان مقاومت که شاهراه ارتباطی جریان‌های مختلف مقاومت نیز هست و به عنوان نقطه رابط حزب الله و ایران و عراق تمام قد ایستاده است، باید دیگر داعیه دار مقاومت نباشد.

حال چه بشار اسد باشد و دست از مقاومت بکشد و اگر نه، نظامش سرنگون شود؛ حمایت روسیه و شاید چین هم به دلیل منافع مشترکی است که در این نقطه در مقابله با آمریکا، با جریان مقاومت پیدا کرده است؛ سوریه برای روسیه هم خط مقدمی در مقابل آمریکاست تا تقریباً آخرین متحد منطقه‌ای‌اش را از دست ندهد.

همان اوایل متن گفته شد که در مثل مناقشه نیست ولی در جنگ نیابتی سوریه، تکفیری‌ها به نیابت از اربابان آمریکایی، اروپایی و عرب خود می‌جنگند و سوریه، حزب الله و مجاهدین عراقی به نیابت از مقاومت.

اما نتیجه جنگ نیابتی چه شد؟ نتیجه جنگ عیان است. ورود آمریکا به صحنه تهدیدات عملی برای حمله نظامی به سوریه، نشان می‌دهد که جنگ نیابتی به چه نتیجه ای رسیده است؛ آمریکا نتوانسته است از اقدامات نایبان خود (همان نوچه‌ها!) به نتیجه دلخواه خود برسد و مجبور شده است خودش وارد گود شود.

آمریکا جنگ نیابتی را به جریان مقاومت واگذار کرده است؛ بدون تردید؛ و نکته جالب‌تر اینکه نه تنها این ابرقدرت مجبور به ورود در این عرصه شده است بلکه همچنان قرار است با نایبان جریان مقاومت به مقابله دربیاید؛ آمریکایی که سال‌های قبل هفته‌ای را بدون اینکه ایران را تهدید به حمله نظامی کند به اتمام نمی‌رساند، حالا مجبور شده است دو سالی را با سوریه ای درگیر باشد که تحت حمایت ایران و روسیه است؛ درگیری که شک و تردید درباره عواقب آن، بدجوری گریبان دولتمردان کاخ سفید را گرفته است.

نگاهی گذرا به جریان مقاومت در طول چند سال گذشته بیندازید؛ کار به جایی رسیده است که برای حمله به سوریه‌ای که به مراتب از ایران اسلامی ضعیف‌تر است، دست و دل جریان استکبار بدجوری می‌لرزد، چه رسد که جمهوری اسلامی ایران را تهدید به حمله نظامی کنند؛ آینده جریان مقاومت بسی روشن‌تر از گذشته است.

 
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار