روزهایی که بر ما میگذرد، تداعیگر سالروز ارتحال آیتالله بهجت است. به همین مناسبت، شمهای از خاطرات آن بزرگ درباره زمینهها و پیامدهای سیاست دینستیزی رضاخان را برگزیدهایم.
به گزارش شهدای ایران، روزهایی که بر ما میگذرد، تداعیگر سالروز ارتحال جمالالسالکین و شیخالعارفین، مرحوم آیتالله العظمی حاج شیخ محمدتقی بهجت فومنی(قده) است. به همین مناسبت، شمهای از خاطرات و تحلیلهای آن بزرگ درباره زمینهها و پیامدهای سیاست دینستیزی رضاخان- که توسط یکی از شاگردان ایشان تقریر شده است- را برگزیدهایم که در پی میآید. امید آنکه مقبول افتد.
انگلیسیها به رضاخان وعده دادند قاجار رااز بين ميبريم و تو را بر مسند امور مينشانيم!
منشأ پیدایش و قدرتیابی رضاخان، از سرفصلهای شاخص در زندگی اوست. مرحوم آیتالله العظمی بهجت با اتکا به برخی شواهد تاریخی، در اینباره تحلیلی دارند که شنیدنی است: «از عجايب اينكه در جنگ انگليس با عثمانيها، قويترين نيروي روي زمين يعني دولت عثماني- مغلوب ضعيفترين دولت- يعني دولت انگليس- شد! انگليس در آن زمان در مقايسه با دولت عثماني هيچ نيرو و سلاحي نداشت، ولي با رشوه بر دولت عثماني غلبه كرد! رضاخان پهلوي در آن زمان صدراعظم ايران بود، به او گفتند: مطيع ما باش. به او وعده دادند كه قاجار را از بين ميبريم و تو را بر مسند امور مينشانيم و شاه ايران ميكنيم! و او هم براي رياست و سلطنت دينفروشي كرد. در حقيقت اين دولت انگليس بود كه حكومت ميكرد.
در كشور تركيه هم دولت انگليس به مصطفي كمال وعده و وعيد داد كه تركيه از آن تو باشد، لذا مصطفي كمال به جايي كه بايد نيرو بفرستد، نميفرستاد و به فرماندهان لشكر ميگفت: شما مرد جنگ نيستيد، برويد منزل نزد خانمتان! برعكس، به آن نقطه از جبهه كه نبايد نيرو بفرستد و نبايد بجنگد، نيرو ميفرستاد و به فرمانده آن نقطه بد ميگفت كه فلان فلان شده، چرا نميجنگي؟! در حجاز هم شريف را روي كار آوردند. بدين ترتيب، تسلط انگليس بر تمام نقاط ممالك اسلامي از روي رشوه بود وگرنه محال بود كه بر عثماني غلبه كند؛ لذا فرانسه كه همپيمان انگلیس بود، بعد از تسلط انگليس بر دولت عثماني، ادعا كرد بر بزرگترين نيروي نظامي جهان، پيروز شديم و اين به دليل آن بود كه غلبه انگليس بر عثماني، عادتاً غيرممكن بود، زيرا قدرت نظامي عثماني با قدرت نظامي انگليس قابل مقايسه نبود.»
* * *
رضاخان قدرت خود را در گرفتن نفوذ روحانيت از مردم می دانست
در فرازی که از آیتالله بهجت در پی میآید، ایشان بر این باورند که استعمار با استفاده از قدرت روحانیت به قدرت میرسد و پس از نیل به مقصود، به مصاف با آنان میپردازد، چنان که رضاخان اینگونه رفتار کرد: «در همان اوايل سلطنت پهلوي كه فيصل (پادشاه عراق) به ايران آمد، زماني كه با رضاخان در درشكه سوار بودند و به سر مرز ميرفتند، رضاشاه به فيصل گفت من با دو چيز بر اوضاع مردم، مسلط شدم: 1- با خلع سلاح عشاير و قبايل، 2- با گرفتن نفوذ روحانيت از مردم. آري، با فتوا گرفتن از اهل علم و علما، بساط مشروطه را به پا كردند، بعد كه سر كار آمدند و قدرت را به دست گرفتند، همانها را مفسد جامعه معرفي كردند. همان علما و روحانيون كه ديروز مصلح جامعه بودند، امروز مفسد جامعه و اخلالگر معرفي شدند، چون ديدند اينها همين كارها را كه عليه ديگران و بر له آنها كردند، فردا ممكن است بر له ديگران و عليه آنها بكنند.»
* * *
برنامه کشف حجاب و اتحاد لباس از300 سال قبل طراحی شده بود!
ریشههای سیاست کشف حجاب و اتحاد لباس رضاخان، از دیگر مواردی است که در روایات و تحلیلهای آیتالله بهجت مورد توجه قرار گرفته است. ایشان در این باره میگویند: «امر عجيب كشف حجاب براي چه بود؟ و چرا چادر زنهاي مسلمان بايد برداشته شود و چرا بايد اتحاد لباس به وجود آيد؟! نميدانستيم كه از 300سال قبل در همان عهدنامه آنها اين امر بود كه اينگونه كار براي استبداد و نوكري و استثمار انجام شود. اگر دين را از دست داديم، ديگر براي ما ديانت شاه و عدم آن فرقي ندارد. به خدا پناه ميبريم از ابتلائات بزرگ در امر دين.»
* * *
امضاگرفتن از علمای تبریز برای کشف حجاب!
سیاست کشف حجاب رضاخانی در آغاز کار، حواشی و ماجراهای فراوان داشت. رضاخان در آغاز سعی داشت که این سیاست را با گرفتن امضا از علما به انجام برساند. آیتالله بهجت در این باره خاطرهای شنیدنی را نقل نمودهاند: «در روزهاي اول كشف حجاب، علماي تبريز را براي امضا گرفتن جمع كرده بودند. نخست فرماندار شهر داخل شد، سپس رئيس شهرباني آمد و نشست و گفت آقايان! براي چه اينجا جمع شدهاند؟ همان فرمان اعليحضرت كافي است و امضاي آقايان لازم نيست! علما نيز با كمال خوشحالي و اشتياق از اينكه گرفتار امضاي تحميلي نشدهاند، از مجلس خارج شدند. در رشت نيز چنين اجتماعي تشكيل شده بود.»
* * *
پاسخ فرزند آخوند خراسانی
به درخواست رضاخان
رضاخان برای اجرای سیاست کشف حجاب، از فرزند آیتالله آخوند خراسانی در مشهد نیز توقع تأيید داشت که به دلیل سر باز زدن او از برآوردن درخواست شاه، به مرگی فجیع محکوم شد. آیتالله بهجت در این باره نقل می کنند: «به خدا پناه ميبريم! انسان نبايد هيچگاه از عاقبت خود خاطرجمع باشد. هنگامي كه براي بار دوم آقازاده مرحوم آخوند خراساني را در زمان رضاشاه پهلوي به زندان بردند، به او فهماندند كه اگر كشف حجاب را امضا كنيد، شما را نجات ميدهيم و اگر امضا ميكرد، نجاتش ميدادند ولي ايشان گفت گناهانم نزد خدا زياد است، چه بهتر كه در همين راه به شهادت برسم... و شاه او را كشت، چه كشتني! با اينكه در آن زمان در خراسان مانند شاه خراسان بود، وقتي يكي از مقامهاي دولتي به او جسارتي كرده بود، مردم ميخواستند او را بكشند، خودش نزد آقا آمد و از ترس مردم به ايشان پناهنده شد، همين آقا كارش به جايي رسيد كه در بازار و در ملأعام او را با پيراهن بلند، بدون عمامه و عبا و شايد با پاي برهنه در ميان مردم از شهرباني به دادگستري برد! (الملك عقيم؛ سلطنت نازاست و به انسان وفا نميكند) خدا اينگونه بلاها را براي اهل ايمان قسمت نكند و اگر قسمت كرد، تزلزل قلبي از دين و ايمان را قسمت نكند، وگرنه اشد از اين بلاها را هم بر سر اهل ايمان و ولاء آوردهاند.»
***
رضاشاه به مرحوم بهبهاني گفته بود
اول تو عمامهات را بردار!
از دیگر ترفندهای رضاخان برای برانداختن لباسهای سنتی، درخواست از علما برای خلع لباس روحانیت بوده است. به گفته آیتالله بهجت، رضاخان در آغاز از آیتالله بهبهانی چنین درخواستی داشته است: «رضاشاه به مرحوم بهبهاني گفته بود اول تو عمامهات را بردار تا بقيه نمايندگان مجلس بردارند ولي او برنداشت. اين برنامه، يك مأموريت عمومي بود. ميخواستند اتحاد شكل و اتحاد متشكل و هويت كفر و اسلام صورت بگيرد و ظاهر عنوان باطن گردد. اتحاد شكل براي چه بود؟! هنوز هم نميدانيم. آيا براي تجارت و اقتصاد بود يا چيز ديگري؟ ما كه در مقام اصلاح خود نيستيم. خدا ميداند كه در ركون و اعتماد و همپيمان شدن با كفار چقدر خسارت دنيويه داريم تا چه رسد به خسارت اخرويه. آيا نميدانيم نبايد نزد آنها رفت؟»
* * *
اگر پاسباني در فيضيه پيدا ميشد
طلاب از در و ديوار فرار ميكردند!
برنامه سرکوب روحانیت توسط رضاخان، از دیگر رویکردهای دینستیزانه وی به شمار میرود. آیتالله بهجت برخی بازتابهای بیرونی این سیاست در شهر قم را بدین شکل روایت کردهاند: «فشار و اختناق بر علما و روحانيون حوزه علميه قم در زمان رضاخان پهلوي به جايي رسيده بود كه اگر پاسباني در مدرسه فيضيه پيدا ميشد، طلاب از در و ديوار به بالاي بامها فرار ميكردند يا براي درس و مباحثه اول صبح به باغهاي اطراف قم ميرفتند و مخفي ميشدند تا كسي متعرض آنها نشود. به حساب خودشان ايران ترقي كرده بود و خيلي هم ترقي كرده بود.»
* * *
بسیاری از طلاب، تحصيل را رها كردند
و عمامهها را از سر برداشتند
پیامدهای سیاست فشار رضاخان بر روحانیت، ابعاد متنوعی دارد. یکی از نتایج این رویکرد، انصراف بسیاری از طلاب از تحصیل و سوق یافتن آنان به مشاغل دیگر بوده است. آیتالله بهجت در تحلیل خود، عاقبت برخی از محصلین را که چنین تصمیمی گرفتند، اینگونه توصیف کردهاند: «در زمان رضاشاه پهلوي خيلي از اهل علم و طلاب از فقر و نداري بيچاره شدند، لذا براي كسب و به دست آوردن مال و ثروت، طلبگي و تحصيل را رها كردند و عمامهها را از سر برداشتند، ولي از آنچه احتمال ميدادند، بدتر شدند! به گونهاي كه گويي در خانوادهها قحطي آمده بود، وضع آنها بيبركت شد و اين وضع و فشار حدود هفت سال طول كشيد. ابتدا عقل انسان را از او ميگيرند و بعد از اينكه عقل در وجود او حاكم نبود، به خيال خام خود براي نجات از چاله به طرف چاه فرار ميكند و خود را در آن ميافكند! آيا كسي هست كه بگويد اگر كاري برايم روشن باشد ميكنم و تا روشن نباشد و ضد روشنايي باشد توقف ميكنم؟! ما مثل ديگران نيستيم، بلكه ائمه(ع) به ما خبر دادهاند كه در آخرالزمان حفظ دين به حفظ آتش در كف دست ميماند.»
* * *
حاضرم به روستا بروم و لنگ بپوشم و كار عملگي انجام دهم!
مرحوم آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری زعیم و مؤسس حوزه علمیه قم، در دوران اختناق و فشار رضاخانی، با اتخاذ سیاستی خردمندانه، حوزه قم را از گزند حملات او حفظ نمود. آیتالله بهجت در خاطرهای که در پی میآید، جلوهای از رفتارهای اینگونه «آیتاللهِ موسس»را تببین نمودهاند: «مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائري با قيام عليه دولت در زمان رضاشاه پهلوي مخالف بود، ولي مرحوم آقا سيدمحمدتقي خوانساري تمايل داشت كه حركتي صورت گيرد و به نقل آقاي خميني (ره) از ايشان تقاضا ميكرد كه كاري بكند. يكي از حرفهاي مرحوم خوانساري به حاجشيخ(ره) اين بود كه اگر كاري نكنيد، مردم برميگردند؛ البته همين طور هم شد و عده زيادي در اصفهان حتي از تقليد ايشان برگشتند به اينكه اين همه بلا و فشار بر سر مسلمانها وارد ميشود، چرا شما ساكت نشستهايد؟ مرحوم حاج شيخ خيال كرد كه مقصد آقاي خوانساري (ره) از اين جمله كه اگر كاري نكنيد، مردم برميگردند، اين است كه از تقليد شما برميگردند، در حالي كه مقصود آقاي خوانساري اين نبود، بلكه منظورش اين بود كه مردم از دين برميگردند. آقاي حائري در جواب فرمود: حاضرم عملي برخلاف يقين انجام ندهم اما به روستا بروم و لنگ بپوشم و كار عملگي انجام دهم. البته آخرالامر تلگرافي اعتراضآميز به شاه كرد كه مردم ناراحتند، ولي شاه اعتنايي نكرد. آري، چقدر انسان مؤمن بايد مقيد باشد كه خلاف يقين مرتكب نشود. حفظ دين، روي آتش راه رفتن يا آتش در دست گرفتن است.»
* * *
روضهخوانی مستحب است اما هزار واجب در آن است!
رویکرد مؤسس حوزه علمیه قم در برابر اقدام رضاخان به برچیدن مجالس عزاداری و روضه نیز درخور توجه است. از آیتالله بهجت در این باره منقول است: «مأموريت رضاخان پهلوي اين بود كه دستگاه روحانيت و روضهخواني را تقريباً تعطيل كند، لذا در آن زمان نزد آقا شيخ عبدالكريم حائري (ره) گفته شد: روضهخواني امر مستحبي است، شما با جلوگيري رضاخان از آن مخالفت نكنيد. ايشان در جواب فرمودند بله مستحب است، اما هزار واجب در آن است... زيرا مجلس روضه فقط روضهخواني نيست، بلكه مجلس درس احكام و معارف و عقايد و ترويج مذهب است.»
***
نامهای که پستچی برای آیتالله حائری آورد!
برانداختن القاب و عناوین مذهبی نیز در زمره تصمیمات حکومت رضاخان به شمار میرود. آیتالله بهجت از این اقدام هیئت حاکمه در مورد آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری، خاطرهای شنیدنی دارند: «روزي توسط پستچي، پاكتي به حاجشيخ عبدالكريم حائري(قده) رسيد. وقتي حاجشيخ پاكت را ديد، شگفتزده شد. ديد همه عناوين را به دستور حكومت قلم زدهاند و فقط روي نام او، يعني عبدالكريم خط نكشيدهاند! بله، فقط روي نامها مانند حسين، تقي، علي، رضا و... خط نميكشيدند، ولي روي عناوين مذهبي مانند مشهدي، كربلايي، حاج و امثال اينها خط ميكشيدند. اگر بر فرض براي كساني- با عذر يا بلاعذر- جايز باشد كه او را به پادشاهي و سلطنت برسانند، آيا براي من هم دخول در ولايت سلطان جابر، جايز است؟! گيرم كه با وجود شرايط، دخول در ولايت جابر، براي من هم جايز باشد و من هم رفتم و نام خود را در ديوان و دفتر دولت جابر نوشتم، آيا روشن كردن آتش او هم براي من جايز است؟»
* * *
ضرب و شتم زنان محجبه در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه(س)
روایتی که در پی میآید، توسط آیتالله العظمی بهجت و از زبان مرحوم آیتالله العظمی سیدشهابالدین مرعشی نجفی نقل شده است. این داستان عمق خشونت مأموران رضاخان در اجرای سیاست کشف حجاب را نشان میدهد: «آقاي مرعشي(ره) فرمود: زمان رضاشاه پهلوي در قم، پاسباني در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه(س) در صفوف نماز جماعت زنها را ضرب و شتم و ايذا مينمود كه چرا محجبه هستند؟! عِرق ديني و مذهبي من باعث شد يك سيلي محكم به صورت او زدم، برگشت به من گفت: «خدمت شما هم ميرسم» و رفت تا به خدمتشان برسد!»
انگلیسیها به رضاخان وعده دادند قاجار رااز بين ميبريم و تو را بر مسند امور مينشانيم!
منشأ پیدایش و قدرتیابی رضاخان، از سرفصلهای شاخص در زندگی اوست. مرحوم آیتالله العظمی بهجت با اتکا به برخی شواهد تاریخی، در اینباره تحلیلی دارند که شنیدنی است: «از عجايب اينكه در جنگ انگليس با عثمانيها، قويترين نيروي روي زمين يعني دولت عثماني- مغلوب ضعيفترين دولت- يعني دولت انگليس- شد! انگليس در آن زمان در مقايسه با دولت عثماني هيچ نيرو و سلاحي نداشت، ولي با رشوه بر دولت عثماني غلبه كرد! رضاخان پهلوي در آن زمان صدراعظم ايران بود، به او گفتند: مطيع ما باش. به او وعده دادند كه قاجار را از بين ميبريم و تو را بر مسند امور مينشانيم و شاه ايران ميكنيم! و او هم براي رياست و سلطنت دينفروشي كرد. در حقيقت اين دولت انگليس بود كه حكومت ميكرد.
در كشور تركيه هم دولت انگليس به مصطفي كمال وعده و وعيد داد كه تركيه از آن تو باشد، لذا مصطفي كمال به جايي كه بايد نيرو بفرستد، نميفرستاد و به فرماندهان لشكر ميگفت: شما مرد جنگ نيستيد، برويد منزل نزد خانمتان! برعكس، به آن نقطه از جبهه كه نبايد نيرو بفرستد و نبايد بجنگد، نيرو ميفرستاد و به فرمانده آن نقطه بد ميگفت كه فلان فلان شده، چرا نميجنگي؟! در حجاز هم شريف را روي كار آوردند. بدين ترتيب، تسلط انگليس بر تمام نقاط ممالك اسلامي از روي رشوه بود وگرنه محال بود كه بر عثماني غلبه كند؛ لذا فرانسه كه همپيمان انگلیس بود، بعد از تسلط انگليس بر دولت عثماني، ادعا كرد بر بزرگترين نيروي نظامي جهان، پيروز شديم و اين به دليل آن بود كه غلبه انگليس بر عثماني، عادتاً غيرممكن بود، زيرا قدرت نظامي عثماني با قدرت نظامي انگليس قابل مقايسه نبود.»
* * *
رضاخان قدرت خود را در گرفتن نفوذ روحانيت از مردم می دانست
در فرازی که از آیتالله بهجت در پی میآید، ایشان بر این باورند که استعمار با استفاده از قدرت روحانیت به قدرت میرسد و پس از نیل به مقصود، به مصاف با آنان میپردازد، چنان که رضاخان اینگونه رفتار کرد: «در همان اوايل سلطنت پهلوي كه فيصل (پادشاه عراق) به ايران آمد، زماني كه با رضاخان در درشكه سوار بودند و به سر مرز ميرفتند، رضاشاه به فيصل گفت من با دو چيز بر اوضاع مردم، مسلط شدم: 1- با خلع سلاح عشاير و قبايل، 2- با گرفتن نفوذ روحانيت از مردم. آري، با فتوا گرفتن از اهل علم و علما، بساط مشروطه را به پا كردند، بعد كه سر كار آمدند و قدرت را به دست گرفتند، همانها را مفسد جامعه معرفي كردند. همان علما و روحانيون كه ديروز مصلح جامعه بودند، امروز مفسد جامعه و اخلالگر معرفي شدند، چون ديدند اينها همين كارها را كه عليه ديگران و بر له آنها كردند، فردا ممكن است بر له ديگران و عليه آنها بكنند.»
* * *
برنامه کشف حجاب و اتحاد لباس از300 سال قبل طراحی شده بود!
ریشههای سیاست کشف حجاب و اتحاد لباس رضاخان، از دیگر مواردی است که در روایات و تحلیلهای آیتالله بهجت مورد توجه قرار گرفته است. ایشان در این باره میگویند: «امر عجيب كشف حجاب براي چه بود؟ و چرا چادر زنهاي مسلمان بايد برداشته شود و چرا بايد اتحاد لباس به وجود آيد؟! نميدانستيم كه از 300سال قبل در همان عهدنامه آنها اين امر بود كه اينگونه كار براي استبداد و نوكري و استثمار انجام شود. اگر دين را از دست داديم، ديگر براي ما ديانت شاه و عدم آن فرقي ندارد. به خدا پناه ميبريم از ابتلائات بزرگ در امر دين.»
* * *
امضاگرفتن از علمای تبریز برای کشف حجاب!
سیاست کشف حجاب رضاخانی در آغاز کار، حواشی و ماجراهای فراوان داشت. رضاخان در آغاز سعی داشت که این سیاست را با گرفتن امضا از علما به انجام برساند. آیتالله بهجت در این باره خاطرهای شنیدنی را نقل نمودهاند: «در روزهاي اول كشف حجاب، علماي تبريز را براي امضا گرفتن جمع كرده بودند. نخست فرماندار شهر داخل شد، سپس رئيس شهرباني آمد و نشست و گفت آقايان! براي چه اينجا جمع شدهاند؟ همان فرمان اعليحضرت كافي است و امضاي آقايان لازم نيست! علما نيز با كمال خوشحالي و اشتياق از اينكه گرفتار امضاي تحميلي نشدهاند، از مجلس خارج شدند. در رشت نيز چنين اجتماعي تشكيل شده بود.»
* * *
پاسخ فرزند آخوند خراسانی
به درخواست رضاخان
رضاخان برای اجرای سیاست کشف حجاب، از فرزند آیتالله آخوند خراسانی در مشهد نیز توقع تأيید داشت که به دلیل سر باز زدن او از برآوردن درخواست شاه، به مرگی فجیع محکوم شد. آیتالله بهجت در این باره نقل می کنند: «به خدا پناه ميبريم! انسان نبايد هيچگاه از عاقبت خود خاطرجمع باشد. هنگامي كه براي بار دوم آقازاده مرحوم آخوند خراساني را در زمان رضاشاه پهلوي به زندان بردند، به او فهماندند كه اگر كشف حجاب را امضا كنيد، شما را نجات ميدهيم و اگر امضا ميكرد، نجاتش ميدادند ولي ايشان گفت گناهانم نزد خدا زياد است، چه بهتر كه در همين راه به شهادت برسم... و شاه او را كشت، چه كشتني! با اينكه در آن زمان در خراسان مانند شاه خراسان بود، وقتي يكي از مقامهاي دولتي به او جسارتي كرده بود، مردم ميخواستند او را بكشند، خودش نزد آقا آمد و از ترس مردم به ايشان پناهنده شد، همين آقا كارش به جايي رسيد كه در بازار و در ملأعام او را با پيراهن بلند، بدون عمامه و عبا و شايد با پاي برهنه در ميان مردم از شهرباني به دادگستري برد! (الملك عقيم؛ سلطنت نازاست و به انسان وفا نميكند) خدا اينگونه بلاها را براي اهل ايمان قسمت نكند و اگر قسمت كرد، تزلزل قلبي از دين و ايمان را قسمت نكند، وگرنه اشد از اين بلاها را هم بر سر اهل ايمان و ولاء آوردهاند.»
***
رضاشاه به مرحوم بهبهاني گفته بود
اول تو عمامهات را بردار!
از دیگر ترفندهای رضاخان برای برانداختن لباسهای سنتی، درخواست از علما برای خلع لباس روحانیت بوده است. به گفته آیتالله بهجت، رضاخان در آغاز از آیتالله بهبهانی چنین درخواستی داشته است: «رضاشاه به مرحوم بهبهاني گفته بود اول تو عمامهات را بردار تا بقيه نمايندگان مجلس بردارند ولي او برنداشت. اين برنامه، يك مأموريت عمومي بود. ميخواستند اتحاد شكل و اتحاد متشكل و هويت كفر و اسلام صورت بگيرد و ظاهر عنوان باطن گردد. اتحاد شكل براي چه بود؟! هنوز هم نميدانيم. آيا براي تجارت و اقتصاد بود يا چيز ديگري؟ ما كه در مقام اصلاح خود نيستيم. خدا ميداند كه در ركون و اعتماد و همپيمان شدن با كفار چقدر خسارت دنيويه داريم تا چه رسد به خسارت اخرويه. آيا نميدانيم نبايد نزد آنها رفت؟»
* * *
اگر پاسباني در فيضيه پيدا ميشد
طلاب از در و ديوار فرار ميكردند!
برنامه سرکوب روحانیت توسط رضاخان، از دیگر رویکردهای دینستیزانه وی به شمار میرود. آیتالله بهجت برخی بازتابهای بیرونی این سیاست در شهر قم را بدین شکل روایت کردهاند: «فشار و اختناق بر علما و روحانيون حوزه علميه قم در زمان رضاخان پهلوي به جايي رسيده بود كه اگر پاسباني در مدرسه فيضيه پيدا ميشد، طلاب از در و ديوار به بالاي بامها فرار ميكردند يا براي درس و مباحثه اول صبح به باغهاي اطراف قم ميرفتند و مخفي ميشدند تا كسي متعرض آنها نشود. به حساب خودشان ايران ترقي كرده بود و خيلي هم ترقي كرده بود.»
* * *
بسیاری از طلاب، تحصيل را رها كردند
و عمامهها را از سر برداشتند
پیامدهای سیاست فشار رضاخان بر روحانیت، ابعاد متنوعی دارد. یکی از نتایج این رویکرد، انصراف بسیاری از طلاب از تحصیل و سوق یافتن آنان به مشاغل دیگر بوده است. آیتالله بهجت در تحلیل خود، عاقبت برخی از محصلین را که چنین تصمیمی گرفتند، اینگونه توصیف کردهاند: «در زمان رضاشاه پهلوي خيلي از اهل علم و طلاب از فقر و نداري بيچاره شدند، لذا براي كسب و به دست آوردن مال و ثروت، طلبگي و تحصيل را رها كردند و عمامهها را از سر برداشتند، ولي از آنچه احتمال ميدادند، بدتر شدند! به گونهاي كه گويي در خانوادهها قحطي آمده بود، وضع آنها بيبركت شد و اين وضع و فشار حدود هفت سال طول كشيد. ابتدا عقل انسان را از او ميگيرند و بعد از اينكه عقل در وجود او حاكم نبود، به خيال خام خود براي نجات از چاله به طرف چاه فرار ميكند و خود را در آن ميافكند! آيا كسي هست كه بگويد اگر كاري برايم روشن باشد ميكنم و تا روشن نباشد و ضد روشنايي باشد توقف ميكنم؟! ما مثل ديگران نيستيم، بلكه ائمه(ع) به ما خبر دادهاند كه در آخرالزمان حفظ دين به حفظ آتش در كف دست ميماند.»
* * *
حاضرم به روستا بروم و لنگ بپوشم و كار عملگي انجام دهم!
مرحوم آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری زعیم و مؤسس حوزه علمیه قم، در دوران اختناق و فشار رضاخانی، با اتخاذ سیاستی خردمندانه، حوزه قم را از گزند حملات او حفظ نمود. آیتالله بهجت در خاطرهای که در پی میآید، جلوهای از رفتارهای اینگونه «آیتاللهِ موسس»را تببین نمودهاند: «مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائري با قيام عليه دولت در زمان رضاشاه پهلوي مخالف بود، ولي مرحوم آقا سيدمحمدتقي خوانساري تمايل داشت كه حركتي صورت گيرد و به نقل آقاي خميني (ره) از ايشان تقاضا ميكرد كه كاري بكند. يكي از حرفهاي مرحوم خوانساري به حاجشيخ(ره) اين بود كه اگر كاري نكنيد، مردم برميگردند؛ البته همين طور هم شد و عده زيادي در اصفهان حتي از تقليد ايشان برگشتند به اينكه اين همه بلا و فشار بر سر مسلمانها وارد ميشود، چرا شما ساكت نشستهايد؟ مرحوم حاج شيخ خيال كرد كه مقصد آقاي خوانساري (ره) از اين جمله كه اگر كاري نكنيد، مردم برميگردند، اين است كه از تقليد شما برميگردند، در حالي كه مقصود آقاي خوانساري اين نبود، بلكه منظورش اين بود كه مردم از دين برميگردند. آقاي حائري در جواب فرمود: حاضرم عملي برخلاف يقين انجام ندهم اما به روستا بروم و لنگ بپوشم و كار عملگي انجام دهم. البته آخرالامر تلگرافي اعتراضآميز به شاه كرد كه مردم ناراحتند، ولي شاه اعتنايي نكرد. آري، چقدر انسان مؤمن بايد مقيد باشد كه خلاف يقين مرتكب نشود. حفظ دين، روي آتش راه رفتن يا آتش در دست گرفتن است.»
* * *
روضهخوانی مستحب است اما هزار واجب در آن است!
رویکرد مؤسس حوزه علمیه قم در برابر اقدام رضاخان به برچیدن مجالس عزاداری و روضه نیز درخور توجه است. از آیتالله بهجت در این باره منقول است: «مأموريت رضاخان پهلوي اين بود كه دستگاه روحانيت و روضهخواني را تقريباً تعطيل كند، لذا در آن زمان نزد آقا شيخ عبدالكريم حائري (ره) گفته شد: روضهخواني امر مستحبي است، شما با جلوگيري رضاخان از آن مخالفت نكنيد. ايشان در جواب فرمودند بله مستحب است، اما هزار واجب در آن است... زيرا مجلس روضه فقط روضهخواني نيست، بلكه مجلس درس احكام و معارف و عقايد و ترويج مذهب است.»
***
نامهای که پستچی برای آیتالله حائری آورد!
برانداختن القاب و عناوین مذهبی نیز در زمره تصمیمات حکومت رضاخان به شمار میرود. آیتالله بهجت از این اقدام هیئت حاکمه در مورد آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری، خاطرهای شنیدنی دارند: «روزي توسط پستچي، پاكتي به حاجشيخ عبدالكريم حائري(قده) رسيد. وقتي حاجشيخ پاكت را ديد، شگفتزده شد. ديد همه عناوين را به دستور حكومت قلم زدهاند و فقط روي نام او، يعني عبدالكريم خط نكشيدهاند! بله، فقط روي نامها مانند حسين، تقي، علي، رضا و... خط نميكشيدند، ولي روي عناوين مذهبي مانند مشهدي، كربلايي، حاج و امثال اينها خط ميكشيدند. اگر بر فرض براي كساني- با عذر يا بلاعذر- جايز باشد كه او را به پادشاهي و سلطنت برسانند، آيا براي من هم دخول در ولايت سلطان جابر، جايز است؟! گيرم كه با وجود شرايط، دخول در ولايت جابر، براي من هم جايز باشد و من هم رفتم و نام خود را در ديوان و دفتر دولت جابر نوشتم، آيا روشن كردن آتش او هم براي من جايز است؟»
* * *
ضرب و شتم زنان محجبه در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه(س)
روایتی که در پی میآید، توسط آیتالله العظمی بهجت و از زبان مرحوم آیتالله العظمی سیدشهابالدین مرعشی نجفی نقل شده است. این داستان عمق خشونت مأموران رضاخان در اجرای سیاست کشف حجاب را نشان میدهد: «آقاي مرعشي(ره) فرمود: زمان رضاشاه پهلوي در قم، پاسباني در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه(س) در صفوف نماز جماعت زنها را ضرب و شتم و ايذا مينمود كه چرا محجبه هستند؟! عِرق ديني و مذهبي من باعث شد يك سيلي محكم به صورت او زدم، برگشت به من گفت: «خدمت شما هم ميرسم» و رفت تا به خدمتشان برسد!»