بد حجابی، چون علنیتر است و میتواند فتح الباب خیلی از فسادهای دیگر باشد شاید بیشتر در منابر مطرح شده است. اما سوالم این است که آیا بدحجابی به مملکت بیشتر آسیب میزند یا اختلاس؟
به گزارش شهدای ایران، روحانیت در جامعه ایران یکی از گروههای مرجع به حساب می آید که نقش پررنگی در مناسبات اجتماعی جامعه ما دارد. اما به نظر می رسد در سالهای اخیر این نقش در حال کم رنگ شدن است و مخصوصا روحانیت نتوانسته است با جوانان که قشر عظیمی از جامعه ایران را تشکیل میدهند رابطه مناسبی برقرار کند.
برای بررسی این موضوع به گفت وگو با حجت الاسلام مهدی دانشمند از روحانیون منبری شناخته شده کشورمان نشستیم تا نظرات ایشان را در این حوزه جویا شویم. حاج آقا دانشمند خیلی معتقد به کمرنگ شدن نقش روحانیت نیست بلکه معتقد است مردم سخت پسند شده اند و اگر روحانیون ما خود را به روز کنند خواهند توانست با مردم و مخصوصا جوانان رابطه گرمی داشته باشند. در ادامه مشروح قسمت اول این مصاحبه را می خوانید.
وظیفه روحانیت دفاع از دستاوردهای انقلاب اسلامی است
برای شروع بحث بفرمایید از نظر شما وقتی حکومت اسلامی شکل گرفت و ولی فقیه در راس آن قرار گرفت روحانیت در چنینی حکومتی چه نقشی برعهده دارد؟
همانطور که از اسم و واژه روحانیت مشخص است روحانیون وظیفه شان رسیدگی به روح مردم ، معنویت مردم ، افکار و اندیشه مردم است. چون اندیشه مثل درخت است، میوه این درخت عمل است. اگر فکر درست شود عمل هم درست میشود. بزرگترین وظیفه یک روحانی این است که به روز باشد و مردم را به سیبلهای دشمن آگاه کند که دشمن به دنبال چه هدفی است. فکر مردم را باز کند. مردم را آگاه کنند که سیبلهای دشمن پاکی و اتحاد مردم را نشانه رفته است، هدف دشمن ضربه زدن به ولایت فقیه و انقلاب است، سیبل دشمن دستاوردهای انقلاب است، سیبل دشمن این است که کانون خانواده را بهم بریزد. خانواده سیبل دشمن است. آمار طلاق را بالا ببرد. روحانیت باید زمان و زمانه را به مردم یادآوری کند. خدا رحمت کند استاد بزرگوار ما ؛ مرحوم آیت الله امامی را که می فرمود که وقتی کسی برای مردم صحبت میکند دو تا کار باید بکند، یکی این که آنچه که مردم نمیدانند یاد مردم بدهد. دوم اینکه چیزهایی که مردم میدانند اما یادشان رفته است را یادآوری کند. عمده نقش روحانی در جامعه این دوتا مسئله است. حالا یک روحانی چطور موفق میشود در دل مردم جا بگیرد و مردم او را بپذیرند باید یک سری شرایط را دارا باشد، برخی نکات را رعایت کند. در بحث صحبت کردن یک سری تکنیکها را عمل کند. چون آخوندی یک بعدش عبا و عمامه داشتن است. یک جز از صد جز منبر رفتن است. 99 جز دیگر هم دارد که باید به آنها بپردازد.
روحانیت نباید برای مردم تصمیم بگیرد
آنچه که من از صحبت های شما برداشت کردم این است که شما معتقد هستید روحانیت باید مردم را هدایت کند
نه اینکه برای مردم تصمیم بگیرد، بلکه روحانیت باید خوب و بد را به مردم گوشزد کند منتها در آخر خود مردم باید انتخاب کنند. مثل دکتر، نسخه میدهد، میگوید من اعتقادم این است، معده شما مشکل دارد و این قرص و این شربت معده را باید استفاده کنید. حالا مریض میخواهد بخورد، میخواهد نخورد. قرار نیست شربت در حلق مریض کنیم.
روحانیت باید در موضع نقد مسئولان قرار داشته باشد/ نباید به چارچوب های نظام خدشه وارد شود
در این میان نسبت روحانیت با مسئولان و کسانی که جامعه را اداره می کنند چگونه است؟
نسبت روحانیت نقد مسئولان است؛ یعنی روحانیت باید منتقد باشد. خود مقام معظم رهبری هم فرمودند که «روحانیون همانطور که سابق نصیحت و انتقاد میکردند مثل مرحوم شهید کافی، مثل مرحوم فلسفی، مثل خود مقام معظم رهبری در زمان شاه، مثل مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی، مثل مرحوم آیت الله، مشکینی، آیت لله جنتی، مرحوم آیت الله کنی، خود امام خمینی (ره). الان هم موضع نقادی خود را حفظ کنند» منتهی باید در انتقاد کردن مواظب باشیم که چارچوب نظام بهم نریزد. چون بالاخره حکومت پهلوی که نیست، جمهوری اسلامی است و ما برای این جمهوری اسلامی شهید دادیم، هنوز هم داریم شهید میدهیم. اشتباهات بوده است، کم کار ی هم شده است، خیانت هم شده است، الان نباید همه را با یک چوب برانیم. من همیشه به مردم گفتم الان در همین مصاحبه که مردم میشنوند هم می گوییم که انصاف این است که همه مسئولین ما بنی صدر نیستند و همه هم شهید رجایی نیستند. یعنی خوش باورانه است که بگوییم همه مسئولان مثل شهید رجایی هستند و از طرف دیگر هم بسیار بی انصافی است که بگوییم همه هم عین بنی صدر خائن هستند. واقعا این جوری نیست.
همه آخوند های اهل سنت درباری نبوده اند
در طول تاریخ تشیع روحانیت شیعه همیشه در موضع اعتراض و نقد بوده است ویژگی که کم تر در روحانیت اهل سنت دیده شده است این گزاره را قبول دارید؟
قبوول دارم اما نباید کلیت داد. ما مولویهای اهل سنت را داریم که واقعا با طاغوتهای زمان مبارزه کردند. این طور نیست که بگوییم همه آخوند سنی درباری هستند، واقعا بعضی هایشان حر هستند؛ و حتی زمان شاه داشتیم که خیلیها دستگیر شدند و در تاریخ هم داریم که از علمای اهل سنت که مردم را از خطر یهود، از خطر وهابیت و.. بیدار کرده اند. الان همین آل سعود ملعون 100 سال پیش خیلی از علمای اهل سنت را به شهادت رساندند.
معارف شیعه انقلابی تر است
پس به نظر شما نمی شود درباری بودن را به همه علمای اهل سنت تعمیم داد؟
نه! ما مولویهایی از اهل سنت داریم که خیلی منصف هستند. در روحانیت شیعه همین طور است. البته در روحانیت شیعه اعتراض و نقد بیشتر بوده است. چون اهل سنت، معارفشان دست شان را باز گذاشته برای اینکه خیلی دخالت در امور سیاسی نکنند. ولی خوب در شیعه اینطوری نیست. ما رهبری چون امام حسین(ع) را داریم که ندای «هیهات من الذله» را یادمان داده است که مبارزه کنیم ولو اینکه خون مان ریخته شود. به قوت و قدرت علمای شیعی، علمای اهل سنت نبودند، خودشان هم میدانند. ولی من میخواهم بگویم بی انصافی نکنیم، از بین علمای اهل سنت هم بودند عالمانی که خیلی زحمت برای اسلام کشیده اند.
مردم مشکل پسند شده اند
حاج آقا قبول دارید که رابطه روحانیت و مردم مثل سابق نیست؟
من این طوری نگاه نمیکنم، من میگویم مردم یک مقدار مشکل پسند شده اند. خدایی نکرده تعریف از خود نباشد، ولی من چیزی در این قصه در طول سی سال حس نکرده ام. هر چه دارد میگذرد، اتفاقا استقبال مردم را من بیشتر میبینم. دلیل اینکه احساس می شد رابطه مردم و روحانیت مثل سابق نیست این است که رسانه ها گسترش پیدا کرده اند از طرف دیگر هم بی انصافی دشمن زیاده شده است. مثلا یک سخنرانی را سر و تهش را می زنند، بعد فتوشاپ میکنند و یک جنجالی را درست می کنند همین بلا را سر من هم خیلی آوردند. من یک چیز میگویم میبینم یک چیز دیگر شده است. من یک مسیر دیگر آدرس میدهم، کلیپی که از سخنان من در آورده اند مسیر دیگری را آدرس می دهد. بارها و بارها این ذهنیت برای من در جامعه درست کرده اند که دانشمند وحدت را قبول ندارد، و مخالف اهل سنت است در حالی که واقعا این طور نیست. ما اخیرا به سفر کربلا رفته بودیم در آنجا با دوتا جوان سنی مواجه شدم خیلی گریه کردند و با اصرار می گفتند تو را به خدا ما را ببخشید، گفتم چرا؟ گفت من به شما خیلی ظلم کردم. من سنی بودم، و در هر ماهی، نزدیک به 70 . 80 میلیون تومان از عربستان برای من میآمد با یک اکیپی فقط روی شما کار کنیم. سخنرانیهای شما را جمع می کردیم، مثلا شما میگفتید عمر سعد ملعون، سعدش را برمی داشتیم میشد عمر ملعون. برای اینکه شما را ضد وحدت نشان بدهیم. اصلا من خودم حرام میدانم کسی که امنیت ملی کشور را بهم بزند. اشکال دارد. وفاق و اتحاد خیلی مهم است. الان چقدر سنی، مسیحی و.. داریم. نمیشود که هر که هر چی دلش میخواهد بگوید. امنیت از بین میرود. همه ایرانی هستند و در ایران حق زندگی دارند. سنی ها برادران ما هستند. یهودیها و زرتشتی های که زندگی می کنند همگی برداران و هم وطنان ما هستند، اینجوری نیست که من مخالف این بردارانمان باشم. اما خوب این ذهنیت را درست کرده اند.
شایعه کردند دانشمند با رهبری زاویه دارد
شایعه دیگری که در مورد خود من باز راه انداختند این بود که دانشمند با رهبری زاویه دارد این حرف را می زنند اما نمی گویند در طول این سی سال یک سخنرانی از من وجود ندارد که برای سلامتی ایشان دعا نکرده باشم. از فرمایشان ایشان استفاده نکرده باشم. بی انصافی میکنند. من هم خیلی دنبال دفاع از خودم نبودم. چون مردم را خیلی فهیم میدانم. من منتقد هستم؛ و انتقاد به سیستم اداری کشور، فلان اداره و ارگان دارم. خود آقا هم به صدا وسیما وارگان های دیگر انتقاد دارند. ولی اصل نظام را همه قبول دارند. نظام را من یک مثلث میدانم، شهدا، ولی فقیه و ملت. اگر کسی با این سه مشکل داشته باشد میشود ضد ولایت، ضد انقلاب. اگر کسی با ملت ایران مشکل داشته باشد میشود ضد انقلاب. ضد ایران. با شهدا مشکل داشته باشد هم همین وضعیت را خواهد داشت.
مردم گوش شان به این شایعات بدهکار نیست
من اگر میدیدم این شایعات روی مردم تاثیر میگذارد،لازم و واجب بود که واکنش نشان بدهم اما وقتی میبینم مردم گوششان بدهکار نیست سکوت می کنم. مردم با نوارهای من بزرگ شدند. من کسی را دارم که با بچه اش پای منبر میآید، میگوید من خودم بچه بودم پا منبر شما بودم. من 50 سالم هست. ولی من سخنرانی رسمی کشوری ام را از سال های دور آغاز کرده ام. دانشمند که سال 90 دانشمند نشده است، آن زمانی که من در کشور سخنرانی میکردم، نوارهایی که بین مردم بود و مردم گوش می دادند نوار آقای فلسفی ، مرحوم کافی ، آقای انصاریان ، هاشمی نژاد و نوار های بنده بود. هیچ کدام از این اساتید حاضر که در تلویزیون هستند، این آقایانی که من دوست شان دارم هیچ کدام مطرح نبودند. اینها خیلی هایشان 5 سال است که سابقه سخنرانی دارند. 10 سال سابقه دارند، اصلا با تلویزیون مطرح شدند. 4 روز تلویزیون نشان شان ندهد فراموش میشوند. پس چون مردم به رسانه های مختلف دسترسی دارند سخت پسند شده اند . الان بیایید برویم در مغازه پوشاک فروشی، 100 تا تی شرت جلو شما میگذارد. همه هم جنس شان عالی است. اما مدلها و رنگها که فرق میکند، خود ما هم گیج میشویم تا اینکه برویم مغازهای که دو تا سه تا بیشتر تی شرت و پیراهن نداشته باشد. من به مردم حق میدهم.
مردم گول رسانه ها را نخورند
حرف من به مردم این است، شما اگر یک کلیپ را از یک روحانی دید که هر بچهای هم میگوید این حرف بی خودی میزند، مطمئن باشید یک کاسهای زیر نیم کاسه است. من نمیخواهم بگویم ما روحانیون اشتباه نمیکنیم، اما اشتباهات فاحش که یک بچه 5 ساله هم میفهمد نمیکنیم. درست است بعضی از سخنرانها و طلبههای ما که من دست شان را میبوسم در انتخاب موضوع بد سلیقه هستند. دشمن دنبال این است که بگوید روحانیت مثلا سواد ندارد، به روز نیست، روحانیت به درد نمیخورد. اینها به دنبال حذف روحانیت هستند. ما قبل از انقلاب هم داشتیم، همین تفکری که سروش دارد، خدا لعنت کند کسروی را، خدا لعنت کند آن کسانی که امثال کسروی بودند اینها اصلا تز اسلام منهای روحانیت را مطرح میکردند. اتفاقا یکی از کسانی که به شدت با این تز خطرناک مبارزه کرد خود رهبری بود. اینکه آقا میفرماید اسلام انگلیسی، اسلام انگلیسی چه هست؟ آقا باید کلیات را بگوید. اینکه آقا میفرماید عین عمار. عمار همین سخنرانها هستند. نمیگویند عین مالک. مالک اشتر در سپاه هستند، ماشالله مالک هم زیاد داریم. اما عمارها آنهایی هستند که میکروفون جلویشان است. باید حرفهای کلی که آقا کلی که آقا می زنند باید به مردم گفته شود که حواستان را جمع کنید. هر کلیپی شما را عوض نکند، هر حرفی شما را تغییر ندهد. شک کنید وقتی میبینید یک کلیپ از این روحانی درست کردند، گذاشتند بعد هم کامنت میگذارند، اسلام منهای روحانیت را یکی از کسایی که با او صد در صد مخالفت میکردند، و هنوز هم مخالفت میکنند، خود آقاست.
اسلام انگلیسی یعنی چه؟
اسلام منهای روحانیت. اسلام منهای توسل، منهای امام حسین(ع)، منهای عزاداری. اسلام منهای حسینیه. اسلام منهای هیئت، اسلام کلیسایی. این گونه اسلام می شود اسلام ناب انگلیسی که ما با آن مخالف هستیم.
یعنی رو حانیت به کسی کاری نداشته باشد؟
بله. سکولار شود.
حرف اول را هنوز هم منبر می زند
پس شما معتقد هستید تاثیر نفوذ کلام روحانیت عین سابق است؟ پذیرش این مسئله قدری سخت است
باور کنید حرف اول را هنوز هم منبر میزند. اتفاقا مقام معظم رهبری هم، همین را فرمودند. مقام معظم رهبری قبل از اینکه رهبر شوند واعظ بودند. الان هم در جمع دوستان همین صحبت را داشتیم، چرا ایشان آنقدر خوش اخلاق هستند، به روز هستند. این سوای استعداد و علم به دلیل این است که منبری بودند، چون واعظ بودند، چون در دل مردم بودند. مردم را خیلی خوب میشناسند. الان ما در روحانیونی که منبری و واعظ نبودند میبینیم که خیلی نمیتوانند موثر باشند و تاثیر گذار عمل کنند.
اخیرا صحبتی یکی از مراجع تقلید فرموده بودند که مضمونش این بود که مردم مثل سابق به حرف مراجع گوش نمیدهند. این مخالف با سخنی که شما مطرح می کنید نیست؟
دلیل دارد.
روحانیتون باید مسلط به زبان زمان و جوانان باشند
سوال را از این زاویه بپرسم، خودتان چه نقدی به روحانیت دارید؟
مقام معظم رهبری چند سال پیش برای روحانیونی که در ماه مبارک رمضان می خواستند برای تبلیغ بروند صحبت جالبی کردند و فرمودند «روحانی باید مسلح و مسلط به دوزبان باشد، یکی زبان زمان و یکی زبان جوان». خوب خیلیها نیستند. خیلی هم مردم مقصر نیستند. وقتی یک کسی نمیتواند به زبان جوان صحبت کند، خوب عقب میرود. وقتی یکی کسی مسلط به زبان زمان نباشد، زمان را نمیشناسد، الان که شما در دانشگاه هستید، نگاه کنید یک روحانی که سر کلاس می رود و یا در حوزه و در بین جوانان است است به مراتب رفتارش از خیلی از روحانیونی که در این محیطها نیستند بهتر و جذابتر است. چرا؟ چون جنس را، زمان را میشناسد. موبایل را که نگاه می کند میداند در این موبایل چه خبر است. گوشی و اینترنت را میشناسد. اینکه چند هزار کانال داریم را میفهمد. چقدر از این کانالها دست دشمن است را میفهمد. میداند الان هر موبایلی که در جیب مردم است، دنیای از اطلاعات وجود دارد که متاسفانه دشمن در آن نفوذ کرده است. البته معارف پاک و قرآنی هم وجود دارد. روحانی باید با این محیط آشنا باشد. علاوه بر این مسئله روحانیون ما به روز هم باید باشند یعنی اطلاعاتشان دقیق باشد من خودم شاهد هستم وقتی من یک رفرنس میدهم میگویم فلان آیه، میبینم اکثر جوانها موبایل را در میآورند، سرچ میکنند. امروز اطلاعات به سرعت نور جلو می رود و ما خیلی خوشحالیم که مردم با سواد شده اند. خیلی خوشحالیم که مردم از تکنولوژی برای بهتر فهمیدن منبر استفاده می کنند.
اصلیترین نقد شما به روحانیت این است که خود را به روز نمی کند؟
بله. روحانیت باید پا به پای مردم جلو بیاید و حرکت کند.
اگر حرف شما در مورد تاثر گذاری روحانیون را بپذیریم پس این همه مشکلات فرهنگی را چگونه باید تحلیل کرد؟ مثلا در مورد بدحجابی نقش روحانیت و تاثیر روحانیت کجاست؟
عرصه فرهنگ که همه اش دست روحانیت نیست. دانشگاه،صدا وسیما و خیلی مراکز دیگر هم در این زمینه دخیل هستند
روحانیت در سهم خود موفق عمل کرده است؟
اصلا کل روحانیت در کشورمان 80 هزار تا بیشتر نیستند.
بار فرهنگ را روحانیت به تنهایی نمی تواند به دوش بکشد
ولی تاثیرگذاریشان بیشتر است
دو درصد از این 80 هزار تا مسئولیت دارند. بقیه نماز جماعت می خوانند. نمیخواهم خدایی ناکرده کم کاری روحانیت را توجیه کنم. ما یک تنه و یک دست هستیم. بارها و بارها شده منبرهای روحانیت را نهاد های دیگر خنثی کرده اند شما فیلم ها را ببینید چقدر در آن ها حجاب رعایت شده است؟شما ببینید، چقدر ادب و حیا در آن رعایت شده است. شما که می دانید رسانه و فیلم و سریال خیلی تاثیر گذار است، منبر هم تاثیر دارد، ولی به شرطی که طرف پای منبر بنشیند. خدا آقای سلحشور را رحمت کند، دیروز اتفاقا پای منبر میخواستم به قسمتی از سریال حضرت یوسف اشاره کنم که گفت خدا آقای سلحشور را بیامرزد کار ما آخوند ها را راحت کرد من قصه حضرت یوسف را می خواستم بگوییم که همه صحنه ها جلوی چشم مردم می آید. خوب رسانه این همه تاثیر دارد. رسانه باید در خدمت روحانیت و دین قرار بگیرد که هماهنگ شدن این دو قدری سخت است.
برخی حرف ها را روحانیون در قالب آرزو مطرح کردند
ما این سخن مشهور را داریم که قبل از انقلاب یکی از روحانیون گفته بودند اگر تلویزیون یک روز یا یک سال دست ما باشد ما جامعه را متحول میکنیم. الان مگر رسانه دست روحانیت نیست؟
این حرفهایی که ما قبل از انقلاب میزدیم ، چون تجریه نداشتیم، اینها را بیشتر در قالب آرزو باید دسته بندی کنیم نه در قالب ادعا که حالا دشمن بگویند روحانیون نتوانستند کاری انجام بدهند. من هم قبل از انقلاب 8 یا 9 سالم بیشتر نبود. ولی شاید اگر من هم قبل از انقلاب روحانی بودم آرزو داشتم که صدا و سیما دست ما باشد. اما الان که وارد مرحله کار شده ایم می بینم به آن راحتی هم که ما فکر می کردیم نیست، چون املا ننوشته غلط ندارد. ولی اینکه این ادعا بوده، نه. این آرزو بود، حالا دشمن هی میگوید شما قبل زا انقلاب این را گفتید، خوب آرزو داشتیم. من هم میگویم همه میگوییمای خدا اگر پولی دست ما میآمد من صد تا دختر جهیزیه میدادم، اتفاقا پول دستش میآید، ولی یادش میرود. اخیرا مقام معظم رهبری سخنرانی داشتند که فرمودند من خودم رئیس جمهور بودم، من خودم مجری قانون بودم. آقا خیلی خوش انصاف هستند، انصافا. اصلا دنبال این اصلاح طلبی و اصولگرایی نبودند. پدر است، پدر دلسوزی که باید برای همه دلسوزی کند. اینجوری هم نیست که کسی کار نکند، واقعا مسئولین دارند کار میکنند. ولی خیلی خرابی است، خیلی مملکت بزرگ است، مشکلات خیلی زیاد است که شما هر چه می سازید فعلا به چشم نمیآید.
به نظر می رسد بعد از انقلاب و با حضور روحانیون در نهاد های مختلف، روحانیت نقد آن نهادها را مساوی تضعیف نظام می دانست و خیلی علاقه ای به نقد نشان نداد
چرا؟
روحانیت باید در قبال همه منکر ها موضع گیری کند
خوب نسبت این نقد ها را به مسئولان با نقد های که مثلا به بد حجابی در تریبون نماز جمعه صورت می گیرد را در نظر بگیرید.
بله. یک مقدار بد حجابی، چون علنیتر است و میتواند فتح الباب خیلی از فسادهای دیگر باشد شاید بیشتر در منابر مطرح شده است. من هم اتفاقا میخواستم همین را بگویم. سوالم همین است که آیا بد حجابی به مملکت بیشتر آسیب میزند یا اختلاس؟
اصلا بدحجابی معلول است یا علت؟
من معلول میدانم. ولی این طور هم نباشد که حجاب را ول کنیم و فقط بگوییم اختلاس، رانت خواری. من میگویم همه اینها باید باشد. یک پازلی است که باید همه را با هم دیگر دید، مثل خورشتی که مادر درست میکند، نمکش باید به اندازه باشد، ادویه، حبوبات... باید به اندازه باشد. اینکه اگر بخواهیم قوطی نمک را زیاد بریزیم خورده نمیشود. اصلا نریزیم خورده نمیشود. من میگویم هر چیزی باید به جای خود باشد. من پیشنهادم این است که روحانیون بیایند، منبرها را تقسیم کنند. یا خودمان تقسیم بندی کنیم. مثلا دانشمند فقط در مباحث خانواده صحبت کند، چه اشکالی دارد؟
روحانیون شناخته شده هر کدام در یک حوزه تخصصی منبر بروند
یعنی روحانیت تخصصی شود؟
بله. آقای پناهیان در مسائل سیاسی صحبت کند. آقای استاد انصاریان فقط اخلاق بگویند. آقای هاشمی نژاد فقط مهدویت بگویند. آقا عالی فقط تاریخ بگویند. آقای دکتر رفیعی مسائل روایی بگویند. نه اینکه اگر قرار شد من مسائل خانواده بگویم، تاریخ نگویم، یک کاری کنیم با همدیگر. مثل باغبانی که وقتی میخواهد یک گل را تزئین کند علف هرزها را میکند، شاخههای خشکیده را میچیند، مثلا در یک مجلسی که سه چهار تا روحانی بر روی منبر میروند همه روی یک موضوع صحبت نکنیم. خیلی خوب است. مثلا به بانی روضه بگوییم، قبل از من کیست، بعد از من کیست؟ یا قبل از شما انصاریان، بعد شما پناهیان است. من زنگ بزنم بگویم استاد من با شما یک جا منبر میرویم، اگر جسارت نباشد موضوع بحث شما چیست. ایشان بگویند من میخواهم تفسیر سوره لقمان را بگویم. جناب آقای پناهیان نظر شما چیست؟ ایشان میگویند من میخواهم فلان خطبه نهج البلاغه را بگویم. آنها هم میپرسند، من میگویم اجازه میدهید من بحث خانواده را بگویم. اجازه میدهید مثلا من تاریخ بگویم. اما اینکه سه تا روحانی در یک مجلس منبر بروند، چون خبر از هم ندارند، هر سه در یک موضوع مشابه و یا نزدیک به هم صحبت کنند درست نیست ومخاطب زده می شود.
برای بررسی این موضوع به گفت وگو با حجت الاسلام مهدی دانشمند از روحانیون منبری شناخته شده کشورمان نشستیم تا نظرات ایشان را در این حوزه جویا شویم. حاج آقا دانشمند خیلی معتقد به کمرنگ شدن نقش روحانیت نیست بلکه معتقد است مردم سخت پسند شده اند و اگر روحانیون ما خود را به روز کنند خواهند توانست با مردم و مخصوصا جوانان رابطه گرمی داشته باشند. در ادامه مشروح قسمت اول این مصاحبه را می خوانید.
وظیفه روحانیت دفاع از دستاوردهای انقلاب اسلامی است
برای شروع بحث بفرمایید از نظر شما وقتی حکومت اسلامی شکل گرفت و ولی فقیه در راس آن قرار گرفت روحانیت در چنینی حکومتی چه نقشی برعهده دارد؟
همانطور که از اسم و واژه روحانیت مشخص است روحانیون وظیفه شان رسیدگی به روح مردم ، معنویت مردم ، افکار و اندیشه مردم است. چون اندیشه مثل درخت است، میوه این درخت عمل است. اگر فکر درست شود عمل هم درست میشود. بزرگترین وظیفه یک روحانی این است که به روز باشد و مردم را به سیبلهای دشمن آگاه کند که دشمن به دنبال چه هدفی است. فکر مردم را باز کند. مردم را آگاه کنند که سیبلهای دشمن پاکی و اتحاد مردم را نشانه رفته است، هدف دشمن ضربه زدن به ولایت فقیه و انقلاب است، سیبل دشمن دستاوردهای انقلاب است، سیبل دشمن این است که کانون خانواده را بهم بریزد. خانواده سیبل دشمن است. آمار طلاق را بالا ببرد. روحانیت باید زمان و زمانه را به مردم یادآوری کند. خدا رحمت کند استاد بزرگوار ما ؛ مرحوم آیت الله امامی را که می فرمود که وقتی کسی برای مردم صحبت میکند دو تا کار باید بکند، یکی این که آنچه که مردم نمیدانند یاد مردم بدهد. دوم اینکه چیزهایی که مردم میدانند اما یادشان رفته است را یادآوری کند. عمده نقش روحانی در جامعه این دوتا مسئله است. حالا یک روحانی چطور موفق میشود در دل مردم جا بگیرد و مردم او را بپذیرند باید یک سری شرایط را دارا باشد، برخی نکات را رعایت کند. در بحث صحبت کردن یک سری تکنیکها را عمل کند. چون آخوندی یک بعدش عبا و عمامه داشتن است. یک جز از صد جز منبر رفتن است. 99 جز دیگر هم دارد که باید به آنها بپردازد.
روحانیت نباید برای مردم تصمیم بگیرد
آنچه که من از صحبت های شما برداشت کردم این است که شما معتقد هستید روحانیت باید مردم را هدایت کند
نه اینکه برای مردم تصمیم بگیرد، بلکه روحانیت باید خوب و بد را به مردم گوشزد کند منتها در آخر خود مردم باید انتخاب کنند. مثل دکتر، نسخه میدهد، میگوید من اعتقادم این است، معده شما مشکل دارد و این قرص و این شربت معده را باید استفاده کنید. حالا مریض میخواهد بخورد، میخواهد نخورد. قرار نیست شربت در حلق مریض کنیم.
روحانیت باید در موضع نقد مسئولان قرار داشته باشد/ نباید به چارچوب های نظام خدشه وارد شود
در این میان نسبت روحانیت با مسئولان و کسانی که جامعه را اداره می کنند چگونه است؟
نسبت روحانیت نقد مسئولان است؛ یعنی روحانیت باید منتقد باشد. خود مقام معظم رهبری هم فرمودند که «روحانیون همانطور که سابق نصیحت و انتقاد میکردند مثل مرحوم شهید کافی، مثل مرحوم فلسفی، مثل خود مقام معظم رهبری در زمان شاه، مثل مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی، مثل مرحوم آیت الله، مشکینی، آیت لله جنتی، مرحوم آیت الله کنی، خود امام خمینی (ره). الان هم موضع نقادی خود را حفظ کنند» منتهی باید در انتقاد کردن مواظب باشیم که چارچوب نظام بهم نریزد. چون بالاخره حکومت پهلوی که نیست، جمهوری اسلامی است و ما برای این جمهوری اسلامی شهید دادیم، هنوز هم داریم شهید میدهیم. اشتباهات بوده است، کم کار ی هم شده است، خیانت هم شده است، الان نباید همه را با یک چوب برانیم. من همیشه به مردم گفتم الان در همین مصاحبه که مردم میشنوند هم می گوییم که انصاف این است که همه مسئولین ما بنی صدر نیستند و همه هم شهید رجایی نیستند. یعنی خوش باورانه است که بگوییم همه مسئولان مثل شهید رجایی هستند و از طرف دیگر هم بسیار بی انصافی است که بگوییم همه هم عین بنی صدر خائن هستند. واقعا این جوری نیست.
همه آخوند های اهل سنت درباری نبوده اند
در طول تاریخ تشیع روحانیت شیعه همیشه در موضع اعتراض و نقد بوده است ویژگی که کم تر در روحانیت اهل سنت دیده شده است این گزاره را قبول دارید؟
قبوول دارم اما نباید کلیت داد. ما مولویهای اهل سنت را داریم که واقعا با طاغوتهای زمان مبارزه کردند. این طور نیست که بگوییم همه آخوند سنی درباری هستند، واقعا بعضی هایشان حر هستند؛ و حتی زمان شاه داشتیم که خیلیها دستگیر شدند و در تاریخ هم داریم که از علمای اهل سنت که مردم را از خطر یهود، از خطر وهابیت و.. بیدار کرده اند. الان همین آل سعود ملعون 100 سال پیش خیلی از علمای اهل سنت را به شهادت رساندند.
معارف شیعه انقلابی تر است
پس به نظر شما نمی شود درباری بودن را به همه علمای اهل سنت تعمیم داد؟
نه! ما مولویهایی از اهل سنت داریم که خیلی منصف هستند. در روحانیت شیعه همین طور است. البته در روحانیت شیعه اعتراض و نقد بیشتر بوده است. چون اهل سنت، معارفشان دست شان را باز گذاشته برای اینکه خیلی دخالت در امور سیاسی نکنند. ولی خوب در شیعه اینطوری نیست. ما رهبری چون امام حسین(ع) را داریم که ندای «هیهات من الذله» را یادمان داده است که مبارزه کنیم ولو اینکه خون مان ریخته شود. به قوت و قدرت علمای شیعی، علمای اهل سنت نبودند، خودشان هم میدانند. ولی من میخواهم بگویم بی انصافی نکنیم، از بین علمای اهل سنت هم بودند عالمانی که خیلی زحمت برای اسلام کشیده اند.
مردم مشکل پسند شده اند
حاج آقا قبول دارید که رابطه روحانیت و مردم مثل سابق نیست؟
من این طوری نگاه نمیکنم، من میگویم مردم یک مقدار مشکل پسند شده اند. خدایی نکرده تعریف از خود نباشد، ولی من چیزی در این قصه در طول سی سال حس نکرده ام. هر چه دارد میگذرد، اتفاقا استقبال مردم را من بیشتر میبینم. دلیل اینکه احساس می شد رابطه مردم و روحانیت مثل سابق نیست این است که رسانه ها گسترش پیدا کرده اند از طرف دیگر هم بی انصافی دشمن زیاده شده است. مثلا یک سخنرانی را سر و تهش را می زنند، بعد فتوشاپ میکنند و یک جنجالی را درست می کنند همین بلا را سر من هم خیلی آوردند. من یک چیز میگویم میبینم یک چیز دیگر شده است. من یک مسیر دیگر آدرس میدهم، کلیپی که از سخنان من در آورده اند مسیر دیگری را آدرس می دهد. بارها و بارها این ذهنیت برای من در جامعه درست کرده اند که دانشمند وحدت را قبول ندارد، و مخالف اهل سنت است در حالی که واقعا این طور نیست. ما اخیرا به سفر کربلا رفته بودیم در آنجا با دوتا جوان سنی مواجه شدم خیلی گریه کردند و با اصرار می گفتند تو را به خدا ما را ببخشید، گفتم چرا؟ گفت من به شما خیلی ظلم کردم. من سنی بودم، و در هر ماهی، نزدیک به 70 . 80 میلیون تومان از عربستان برای من میآمد با یک اکیپی فقط روی شما کار کنیم. سخنرانیهای شما را جمع می کردیم، مثلا شما میگفتید عمر سعد ملعون، سعدش را برمی داشتیم میشد عمر ملعون. برای اینکه شما را ضد وحدت نشان بدهیم. اصلا من خودم حرام میدانم کسی که امنیت ملی کشور را بهم بزند. اشکال دارد. وفاق و اتحاد خیلی مهم است. الان چقدر سنی، مسیحی و.. داریم. نمیشود که هر که هر چی دلش میخواهد بگوید. امنیت از بین میرود. همه ایرانی هستند و در ایران حق زندگی دارند. سنی ها برادران ما هستند. یهودیها و زرتشتی های که زندگی می کنند همگی برداران و هم وطنان ما هستند، اینجوری نیست که من مخالف این بردارانمان باشم. اما خوب این ذهنیت را درست کرده اند.
شایعه کردند دانشمند با رهبری زاویه دارد
شایعه دیگری که در مورد خود من باز راه انداختند این بود که دانشمند با رهبری زاویه دارد این حرف را می زنند اما نمی گویند در طول این سی سال یک سخنرانی از من وجود ندارد که برای سلامتی ایشان دعا نکرده باشم. از فرمایشان ایشان استفاده نکرده باشم. بی انصافی میکنند. من هم خیلی دنبال دفاع از خودم نبودم. چون مردم را خیلی فهیم میدانم. من منتقد هستم؛ و انتقاد به سیستم اداری کشور، فلان اداره و ارگان دارم. خود آقا هم به صدا وسیما وارگان های دیگر انتقاد دارند. ولی اصل نظام را همه قبول دارند. نظام را من یک مثلث میدانم، شهدا، ولی فقیه و ملت. اگر کسی با این سه مشکل داشته باشد میشود ضد ولایت، ضد انقلاب. اگر کسی با ملت ایران مشکل داشته باشد میشود ضد انقلاب. ضد ایران. با شهدا مشکل داشته باشد هم همین وضعیت را خواهد داشت.
مردم گوش شان به این شایعات بدهکار نیست
من اگر میدیدم این شایعات روی مردم تاثیر میگذارد،لازم و واجب بود که واکنش نشان بدهم اما وقتی میبینم مردم گوششان بدهکار نیست سکوت می کنم. مردم با نوارهای من بزرگ شدند. من کسی را دارم که با بچه اش پای منبر میآید، میگوید من خودم بچه بودم پا منبر شما بودم. من 50 سالم هست. ولی من سخنرانی رسمی کشوری ام را از سال های دور آغاز کرده ام. دانشمند که سال 90 دانشمند نشده است، آن زمانی که من در کشور سخنرانی میکردم، نوارهایی که بین مردم بود و مردم گوش می دادند نوار آقای فلسفی ، مرحوم کافی ، آقای انصاریان ، هاشمی نژاد و نوار های بنده بود. هیچ کدام از این اساتید حاضر که در تلویزیون هستند، این آقایانی که من دوست شان دارم هیچ کدام مطرح نبودند. اینها خیلی هایشان 5 سال است که سابقه سخنرانی دارند. 10 سال سابقه دارند، اصلا با تلویزیون مطرح شدند. 4 روز تلویزیون نشان شان ندهد فراموش میشوند. پس چون مردم به رسانه های مختلف دسترسی دارند سخت پسند شده اند . الان بیایید برویم در مغازه پوشاک فروشی، 100 تا تی شرت جلو شما میگذارد. همه هم جنس شان عالی است. اما مدلها و رنگها که فرق میکند، خود ما هم گیج میشویم تا اینکه برویم مغازهای که دو تا سه تا بیشتر تی شرت و پیراهن نداشته باشد. من به مردم حق میدهم.
مردم گول رسانه ها را نخورند
حرف من به مردم این است، شما اگر یک کلیپ را از یک روحانی دید که هر بچهای هم میگوید این حرف بی خودی میزند، مطمئن باشید یک کاسهای زیر نیم کاسه است. من نمیخواهم بگویم ما روحانیون اشتباه نمیکنیم، اما اشتباهات فاحش که یک بچه 5 ساله هم میفهمد نمیکنیم. درست است بعضی از سخنرانها و طلبههای ما که من دست شان را میبوسم در انتخاب موضوع بد سلیقه هستند. دشمن دنبال این است که بگوید روحانیت مثلا سواد ندارد، به روز نیست، روحانیت به درد نمیخورد. اینها به دنبال حذف روحانیت هستند. ما قبل از انقلاب هم داشتیم، همین تفکری که سروش دارد، خدا لعنت کند کسروی را، خدا لعنت کند آن کسانی که امثال کسروی بودند اینها اصلا تز اسلام منهای روحانیت را مطرح میکردند. اتفاقا یکی از کسانی که به شدت با این تز خطرناک مبارزه کرد خود رهبری بود. اینکه آقا میفرماید اسلام انگلیسی، اسلام انگلیسی چه هست؟ آقا باید کلیات را بگوید. اینکه آقا میفرماید عین عمار. عمار همین سخنرانها هستند. نمیگویند عین مالک. مالک اشتر در سپاه هستند، ماشالله مالک هم زیاد داریم. اما عمارها آنهایی هستند که میکروفون جلویشان است. باید حرفهای کلی که آقا کلی که آقا می زنند باید به مردم گفته شود که حواستان را جمع کنید. هر کلیپی شما را عوض نکند، هر حرفی شما را تغییر ندهد. شک کنید وقتی میبینید یک کلیپ از این روحانی درست کردند، گذاشتند بعد هم کامنت میگذارند، اسلام منهای روحانیت را یکی از کسایی که با او صد در صد مخالفت میکردند، و هنوز هم مخالفت میکنند، خود آقاست.
اسلام انگلیسی یعنی چه؟
اسلام منهای روحانیت. اسلام منهای توسل، منهای امام حسین(ع)، منهای عزاداری. اسلام منهای حسینیه. اسلام منهای هیئت، اسلام کلیسایی. این گونه اسلام می شود اسلام ناب انگلیسی که ما با آن مخالف هستیم.
یعنی رو حانیت به کسی کاری نداشته باشد؟
بله. سکولار شود.
حرف اول را هنوز هم منبر می زند
پس شما معتقد هستید تاثیر نفوذ کلام روحانیت عین سابق است؟ پذیرش این مسئله قدری سخت است
باور کنید حرف اول را هنوز هم منبر میزند. اتفاقا مقام معظم رهبری هم، همین را فرمودند. مقام معظم رهبری قبل از اینکه رهبر شوند واعظ بودند. الان هم در جمع دوستان همین صحبت را داشتیم، چرا ایشان آنقدر خوش اخلاق هستند، به روز هستند. این سوای استعداد و علم به دلیل این است که منبری بودند، چون واعظ بودند، چون در دل مردم بودند. مردم را خیلی خوب میشناسند. الان ما در روحانیونی که منبری و واعظ نبودند میبینیم که خیلی نمیتوانند موثر باشند و تاثیر گذار عمل کنند.
اخیرا صحبتی یکی از مراجع تقلید فرموده بودند که مضمونش این بود که مردم مثل سابق به حرف مراجع گوش نمیدهند. این مخالف با سخنی که شما مطرح می کنید نیست؟
دلیل دارد.
روحانیتون باید مسلط به زبان زمان و جوانان باشند
سوال را از این زاویه بپرسم، خودتان چه نقدی به روحانیت دارید؟
مقام معظم رهبری چند سال پیش برای روحانیونی که در ماه مبارک رمضان می خواستند برای تبلیغ بروند صحبت جالبی کردند و فرمودند «روحانی باید مسلح و مسلط به دوزبان باشد، یکی زبان زمان و یکی زبان جوان». خوب خیلیها نیستند. خیلی هم مردم مقصر نیستند. وقتی یک کسی نمیتواند به زبان جوان صحبت کند، خوب عقب میرود. وقتی یکی کسی مسلط به زبان زمان نباشد، زمان را نمیشناسد، الان که شما در دانشگاه هستید، نگاه کنید یک روحانی که سر کلاس می رود و یا در حوزه و در بین جوانان است است به مراتب رفتارش از خیلی از روحانیونی که در این محیطها نیستند بهتر و جذابتر است. چرا؟ چون جنس را، زمان را میشناسد. موبایل را که نگاه می کند میداند در این موبایل چه خبر است. گوشی و اینترنت را میشناسد. اینکه چند هزار کانال داریم را میفهمد. چقدر از این کانالها دست دشمن است را میفهمد. میداند الان هر موبایلی که در جیب مردم است، دنیای از اطلاعات وجود دارد که متاسفانه دشمن در آن نفوذ کرده است. البته معارف پاک و قرآنی هم وجود دارد. روحانی باید با این محیط آشنا باشد. علاوه بر این مسئله روحانیون ما به روز هم باید باشند یعنی اطلاعاتشان دقیق باشد من خودم شاهد هستم وقتی من یک رفرنس میدهم میگویم فلان آیه، میبینم اکثر جوانها موبایل را در میآورند، سرچ میکنند. امروز اطلاعات به سرعت نور جلو می رود و ما خیلی خوشحالیم که مردم با سواد شده اند. خیلی خوشحالیم که مردم از تکنولوژی برای بهتر فهمیدن منبر استفاده می کنند.
اصلیترین نقد شما به روحانیت این است که خود را به روز نمی کند؟
بله. روحانیت باید پا به پای مردم جلو بیاید و حرکت کند.
اگر حرف شما در مورد تاثر گذاری روحانیون را بپذیریم پس این همه مشکلات فرهنگی را چگونه باید تحلیل کرد؟ مثلا در مورد بدحجابی نقش روحانیت و تاثیر روحانیت کجاست؟
عرصه فرهنگ که همه اش دست روحانیت نیست. دانشگاه،صدا وسیما و خیلی مراکز دیگر هم در این زمینه دخیل هستند
روحانیت در سهم خود موفق عمل کرده است؟
اصلا کل روحانیت در کشورمان 80 هزار تا بیشتر نیستند.
بار فرهنگ را روحانیت به تنهایی نمی تواند به دوش بکشد
ولی تاثیرگذاریشان بیشتر است
دو درصد از این 80 هزار تا مسئولیت دارند. بقیه نماز جماعت می خوانند. نمیخواهم خدایی ناکرده کم کاری روحانیت را توجیه کنم. ما یک تنه و یک دست هستیم. بارها و بارها شده منبرهای روحانیت را نهاد های دیگر خنثی کرده اند شما فیلم ها را ببینید چقدر در آن ها حجاب رعایت شده است؟شما ببینید، چقدر ادب و حیا در آن رعایت شده است. شما که می دانید رسانه و فیلم و سریال خیلی تاثیر گذار است، منبر هم تاثیر دارد، ولی به شرطی که طرف پای منبر بنشیند. خدا آقای سلحشور را رحمت کند، دیروز اتفاقا پای منبر میخواستم به قسمتی از سریال حضرت یوسف اشاره کنم که گفت خدا آقای سلحشور را بیامرزد کار ما آخوند ها را راحت کرد من قصه حضرت یوسف را می خواستم بگوییم که همه صحنه ها جلوی چشم مردم می آید. خوب رسانه این همه تاثیر دارد. رسانه باید در خدمت روحانیت و دین قرار بگیرد که هماهنگ شدن این دو قدری سخت است.
برخی حرف ها را روحانیون در قالب آرزو مطرح کردند
ما این سخن مشهور را داریم که قبل از انقلاب یکی از روحانیون گفته بودند اگر تلویزیون یک روز یا یک سال دست ما باشد ما جامعه را متحول میکنیم. الان مگر رسانه دست روحانیت نیست؟
این حرفهایی که ما قبل از انقلاب میزدیم ، چون تجریه نداشتیم، اینها را بیشتر در قالب آرزو باید دسته بندی کنیم نه در قالب ادعا که حالا دشمن بگویند روحانیون نتوانستند کاری انجام بدهند. من هم قبل از انقلاب 8 یا 9 سالم بیشتر نبود. ولی شاید اگر من هم قبل از انقلاب روحانی بودم آرزو داشتم که صدا و سیما دست ما باشد. اما الان که وارد مرحله کار شده ایم می بینم به آن راحتی هم که ما فکر می کردیم نیست، چون املا ننوشته غلط ندارد. ولی اینکه این ادعا بوده، نه. این آرزو بود، حالا دشمن هی میگوید شما قبل زا انقلاب این را گفتید، خوب آرزو داشتیم. من هم میگویم همه میگوییمای خدا اگر پولی دست ما میآمد من صد تا دختر جهیزیه میدادم، اتفاقا پول دستش میآید، ولی یادش میرود. اخیرا مقام معظم رهبری سخنرانی داشتند که فرمودند من خودم رئیس جمهور بودم، من خودم مجری قانون بودم. آقا خیلی خوش انصاف هستند، انصافا. اصلا دنبال این اصلاح طلبی و اصولگرایی نبودند. پدر است، پدر دلسوزی که باید برای همه دلسوزی کند. اینجوری هم نیست که کسی کار نکند، واقعا مسئولین دارند کار میکنند. ولی خیلی خرابی است، خیلی مملکت بزرگ است، مشکلات خیلی زیاد است که شما هر چه می سازید فعلا به چشم نمیآید.
به نظر می رسد بعد از انقلاب و با حضور روحانیون در نهاد های مختلف، روحانیت نقد آن نهادها را مساوی تضعیف نظام می دانست و خیلی علاقه ای به نقد نشان نداد
چرا؟
روحانیت باید در قبال همه منکر ها موضع گیری کند
خوب نسبت این نقد ها را به مسئولان با نقد های که مثلا به بد حجابی در تریبون نماز جمعه صورت می گیرد را در نظر بگیرید.
بله. یک مقدار بد حجابی، چون علنیتر است و میتواند فتح الباب خیلی از فسادهای دیگر باشد شاید بیشتر در منابر مطرح شده است. من هم اتفاقا میخواستم همین را بگویم. سوالم همین است که آیا بد حجابی به مملکت بیشتر آسیب میزند یا اختلاس؟
اصلا بدحجابی معلول است یا علت؟
من معلول میدانم. ولی این طور هم نباشد که حجاب را ول کنیم و فقط بگوییم اختلاس، رانت خواری. من میگویم همه اینها باید باشد. یک پازلی است که باید همه را با هم دیگر دید، مثل خورشتی که مادر درست میکند، نمکش باید به اندازه باشد، ادویه، حبوبات... باید به اندازه باشد. اینکه اگر بخواهیم قوطی نمک را زیاد بریزیم خورده نمیشود. اصلا نریزیم خورده نمیشود. من میگویم هر چیزی باید به جای خود باشد. من پیشنهادم این است که روحانیون بیایند، منبرها را تقسیم کنند. یا خودمان تقسیم بندی کنیم. مثلا دانشمند فقط در مباحث خانواده صحبت کند، چه اشکالی دارد؟
روحانیون شناخته شده هر کدام در یک حوزه تخصصی منبر بروند
یعنی روحانیت تخصصی شود؟
بله. آقای پناهیان در مسائل سیاسی صحبت کند. آقای استاد انصاریان فقط اخلاق بگویند. آقای هاشمی نژاد فقط مهدویت بگویند. آقا عالی فقط تاریخ بگویند. آقای دکتر رفیعی مسائل روایی بگویند. نه اینکه اگر قرار شد من مسائل خانواده بگویم، تاریخ نگویم، یک کاری کنیم با همدیگر. مثل باغبانی که وقتی میخواهد یک گل را تزئین کند علف هرزها را میکند، شاخههای خشکیده را میچیند، مثلا در یک مجلسی که سه چهار تا روحانی بر روی منبر میروند همه روی یک موضوع صحبت نکنیم. خیلی خوب است. مثلا به بانی روضه بگوییم، قبل از من کیست، بعد از من کیست؟ یا قبل از شما انصاریان، بعد شما پناهیان است. من زنگ بزنم بگویم استاد من با شما یک جا منبر میرویم، اگر جسارت نباشد موضوع بحث شما چیست. ایشان بگویند من میخواهم تفسیر سوره لقمان را بگویم. جناب آقای پناهیان نظر شما چیست؟ ایشان میگویند من میخواهم فلان خطبه نهج البلاغه را بگویم. آنها هم میپرسند، من میگویم اجازه میدهید من بحث خانواده را بگویم. اجازه میدهید مثلا من تاریخ بگویم. اما اینکه سه تا روحانی در یک مجلس منبر بروند، چون خبر از هم ندارند، هر سه در یک موضوع مشابه و یا نزدیک به هم صحبت کنند درست نیست ومخاطب زده می شود.
*فردا