یکی از کارکردهای بیبیسی اولویت بخشی به مسائل فرعی به جای مسایل اصلی است که برجستهسازی موضوع ورود زنان به استادیوم نیز از همین موارد حساب میشود تا دو قطبی حاکمیت در برابر مردم و تفرقه را تشکیل دهد.
به گزارش شهدای ایران، یکی از مهمترین سیاستهای انگلیس در عملیات روانی علیه ایران که بخش مهمی از مأموریت اجرای آن در بیبیسی فارسی پیگیری میشود، تعریف مسئله برای مخاطب ایرانی و القای مطالبه آن از سوی جامعه ایران است؛ مسئله ورود بانوان به ورزشگاهها هم دقیقاً از همین دست سیاستهای انگلیسی است که به عنوان کار ویژه این رسانه انگلیسی به شدت پیگیری میشود. در واقع سیاست انگلیسی بر پایه تحریک مردم و ایجاد مطالبات فرعی و مشغولسازی به مسائلی است که موجب تقابل میان مردم و نظام میگردد.
نگاهی به اخبار بیبیسی در آستانه یک مسابقه فوتبال پراهمیت، مشخص میکند که میزان مانور و خبرسازی این رسانه به شکلی غیرطبیعی و غیرحرفهای بر مسئله ورود زنان به ورزشگاه اختصاص داشته، به طوری که اهمیت خود آن رویداد ورزشی زیر سایه مسئله ورود بانوان به ورزشگاه قرار میگیرد. در توضیح دقیقتر رفتار غیرحرفهای و جهت دار بیبیسی در این موضوع میتوان گفت که برنامهسازان در این شبکه به گونهای با این مسئله برخورد میکنند که گویی یک معظل اجتماعی ملی است که باید به کمک رسانه مورد توجه قرار گرفته تا حل شود!
بررسی رفتار بیبیسی ابعاد بیشتری از مسئله را نشان داده و میتوان با برشمردن برخی از مولفههای موضوع حضور زنان و شیوه برخورد این رسانه، نشان داد که چقدر رویکرد غیرحرفه ای و جهتدار بر بیبیسی فارسی حاکم است.
در مرحله نخست باید به این موضوع اشاره کنیم که زنان به عنوان نیمی از جامعه ایران نه تنها در عرصه ورزش، بلکه در سایر عرصههای اجتماعی پا به پای مردان حضور دارند و ایفای نقش میکنند که حاصل نگاه دینی و قانونی در حمایت از ورزش بانوان است. مشخصاً در عرصه مسابقات ورزشی در اکثر رشتهها، ورزشکاران زنی در ایران وجود دارند که در رشتههای ورزشی متعدد صاحب عنوان جهانی، آسیایی و ملی هستند.
این مهم از یکسو نشان از فراهم بودن بستر و امکانات برای حضور زنان در عرصههای ورزشی بوده و از سوی دیگر نشان دهنده حمایتهای کلان نظام بوده است. حال در چنین شرایطی ادعای عدم امکان حضور زنان در ورزشگاهها و طرح مسئله به شکل نقض حقوق زنان، درواقع نازلترین نگاه به حقوق زن در این عرصه است. به عبارت دقیقتر کشوری که برای حضور زنان در صحنههای ورزشی به شکلی کلان سیاستگذاری و سرمایهگذاری میکند و تاکنون بارها موفق به کسب نتایج غرور آفرینی در عرصههای بینالمللی شده است، چطور ممکن است به مسئله حضور زن به عنوان تماشاچی ورزش بیتوجه باشد.
در نتیجه در مسئله عدم حضور زنان در ورزشگاهها که البته در برخی از مسابقات ورزشی وجود دارد، باید به دنبال دلایل دیگری بود که شامل ناکافی بودن امنیت و سلامت برخی محیطهای ورزشی به شکل موردی است که باز هم نشان از نگاه عالی نظام اسلامی ایران به کرامت زن دارد.
این در حالی است که رسانههای مخالف نظام از جمله بیبیسی در طرح مسئله به گونهای عمل میکنند که گویی موضوع اصلی عدم توجه به حقوق زنان و مخالفت با نقش آفرینی آنها در اجتماع و همچنین در ورزش است! درج مطالبی با عناوین همچون «زنانه جنگیدن در میدان ورزشی» و «استادیوم؛ منطقه ممنوعه برای زنان» و «تفکیک یا تبعیض جنسیتی» در همین رسانه انگلیسی، رویکرد کاملاً خطدار آن را بیشتر روشن میکند.
دو قطبیسازی مسئله نیز وجه دیگری از سیاست کلان بیبیسی در قبال جامعه ایران است که نمود آن در مسئله ورود زنان به ورزشگاهها کاملا آشکار است. بسیاری از مطالب بیبیسی در این رابطه به اظهار نظر و یکی دو مورد تجمع و مطالبه بخشی از جامعه در مورد حمایت از ممانعت از ورود زنان به ورزشگاهها اختصاص دارد. درواقع در تحلیلهای بیبیسی صحبت از مخالف تندروها با ورود زنان به ورزشگاه، یک پای ثابت است که قصد دارد با الصاق نظرات مخالف با ورود زنان به برخی محیطهای ورزشی به جریان حاکمیت، دو قطبی حاکمیت در برابر مردم را تشکیل داده و همان سیاست قدیمی تفرقه را دنبال میکند.
طرح انحرافی موضوع و حساسیتبخشی بیمورد به این مسئله نیز زمانی روشن میشود که میبینیم اولاً منع حضور زنان در نقش تماشاچی فقط در برخی محیطهای خاص ورزشی و به همان دلایل منطقی عدم وجود زیرساختهای لازم برای حضور امن و سلامت زنان وجود دارد. درواقع بسیاری از محیطهای ورزشی نیز نه تنها برای حضور زنان محدودیتی قائل نیست، بلکه زنان همراه بخشی از هواداران ورزش را تشکیل دادهاند.
ثانیاً توجه کنیم که در مسابقات فوتبال به عنوان مهمترین ادعای بیبیسی مبنی بر منع ورود زنان تماشاگر، این مطالبه کل جامعه زنان ایرانی نیست اما بیبیسی میخواهد که بشود؛ درواقع اکثریت قاطع زنان در جامعه ایران اولویت بالاتری نسبت به اینگونه مسئله دارند.
اما کارشناسان و تحلیلهای بیبیسی همواره امکان حضور زنان در ورزشگاهها را به عنوان مطالبه اکثریت القاء میکنند. تیترها و مطالبی از این دست نیز در این رسانه انگلیسی فراوان یافت میشود که «حضور زنان در استادیوم ها: مطالبهای بی پاسخ» نمونهای از آن است.
مقایسه ایران با عربستان سعودی که اخیراً به شکلی افراطی و تبلیغاتی دست به تصویب یک سری قوانین در رابطه با برخورداریهای اجتماعی زنان زده است، نیز فرافکنی بیبیسی در همین زمینه محسوب میشود. بیبیسی فارسی سعی میکند عربستان را که اساساً در بحث نقض آزادیهای اجتماعی برای همه افراد جامعهاش نمونهای بینظیر محسوب میشود، صرفاً به دلیل تغییر قانون و اجازه ورود زنان به ورزشگاه به عنوان نمونهای مطرح کند که در عین شهرت به نقض حقوق بشر و آزادی، چنین امکانی را برای زنان در کشورش فراهم نموده است. این در حالی است که به واقع اگر قرار به اعمال اصلاحات در عربستان سعودی باشد، مسئله ورود زنان به مسابقات ورزشی شاید در صدمین اولویت مطالبات مردم این کشور نیز قرار نگیرد؛ کشوری که حق فعالیت مذاهب حتی اسلامی، ادیان و گروههای سیاسی را نیز به کلی نادیده میگیرد.
آنچه در این یادداشت مورد بررسی قرار گرفت، فقط به بخشی از عملیات روانی بیبیسی فارسی در موضوع حق ورود زنان و تلاش این رسانه انگلیسی برای تولید مسئله، حساسیتزایی، ایجاد مطالبه و فرافکنی پرداخته است، اما خود به تنهایی نشان از رفتار کاملاً غیرحرفهای، سیاسی و جهتدار این رسانه دارد.
و در پایان نیز باید اشاره کرد که بدون شک ایران اسلامی نمونهای کمنظیر در برقراری حقوق زنان بر مبنای قانون بوده و رشد و شکوفایی این بخش مهم از جامعه نیز در سایه فضای آزاد و برخوردار ایران صورت گرفته است.
*مشرق
نگاهی به اخبار بیبیسی در آستانه یک مسابقه فوتبال پراهمیت، مشخص میکند که میزان مانور و خبرسازی این رسانه به شکلی غیرطبیعی و غیرحرفهای بر مسئله ورود زنان به ورزشگاه اختصاص داشته، به طوری که اهمیت خود آن رویداد ورزشی زیر سایه مسئله ورود بانوان به ورزشگاه قرار میگیرد. در توضیح دقیقتر رفتار غیرحرفهای و جهت دار بیبیسی در این موضوع میتوان گفت که برنامهسازان در این شبکه به گونهای با این مسئله برخورد میکنند که گویی یک معظل اجتماعی ملی است که باید به کمک رسانه مورد توجه قرار گرفته تا حل شود!
بررسی رفتار بیبیسی ابعاد بیشتری از مسئله را نشان داده و میتوان با برشمردن برخی از مولفههای موضوع حضور زنان و شیوه برخورد این رسانه، نشان داد که چقدر رویکرد غیرحرفه ای و جهتدار بر بیبیسی فارسی حاکم است.
در مرحله نخست باید به این موضوع اشاره کنیم که زنان به عنوان نیمی از جامعه ایران نه تنها در عرصه ورزش، بلکه در سایر عرصههای اجتماعی پا به پای مردان حضور دارند و ایفای نقش میکنند که حاصل نگاه دینی و قانونی در حمایت از ورزش بانوان است. مشخصاً در عرصه مسابقات ورزشی در اکثر رشتهها، ورزشکاران زنی در ایران وجود دارند که در رشتههای ورزشی متعدد صاحب عنوان جهانی، آسیایی و ملی هستند.
این مهم از یکسو نشان از فراهم بودن بستر و امکانات برای حضور زنان در عرصههای ورزشی بوده و از سوی دیگر نشان دهنده حمایتهای کلان نظام بوده است. حال در چنین شرایطی ادعای عدم امکان حضور زنان در ورزشگاهها و طرح مسئله به شکل نقض حقوق زنان، درواقع نازلترین نگاه به حقوق زن در این عرصه است. به عبارت دقیقتر کشوری که برای حضور زنان در صحنههای ورزشی به شکلی کلان سیاستگذاری و سرمایهگذاری میکند و تاکنون بارها موفق به کسب نتایج غرور آفرینی در عرصههای بینالمللی شده است، چطور ممکن است به مسئله حضور زن به عنوان تماشاچی ورزش بیتوجه باشد.
در نتیجه در مسئله عدم حضور زنان در ورزشگاهها که البته در برخی از مسابقات ورزشی وجود دارد، باید به دنبال دلایل دیگری بود که شامل ناکافی بودن امنیت و سلامت برخی محیطهای ورزشی به شکل موردی است که باز هم نشان از نگاه عالی نظام اسلامی ایران به کرامت زن دارد.
این در حالی است که رسانههای مخالف نظام از جمله بیبیسی در طرح مسئله به گونهای عمل میکنند که گویی موضوع اصلی عدم توجه به حقوق زنان و مخالفت با نقش آفرینی آنها در اجتماع و همچنین در ورزش است! درج مطالبی با عناوین همچون «زنانه جنگیدن در میدان ورزشی» و «استادیوم؛ منطقه ممنوعه برای زنان» و «تفکیک یا تبعیض جنسیتی» در همین رسانه انگلیسی، رویکرد کاملاً خطدار آن را بیشتر روشن میکند.
دو قطبیسازی مسئله نیز وجه دیگری از سیاست کلان بیبیسی در قبال جامعه ایران است که نمود آن در مسئله ورود زنان به ورزشگاهها کاملا آشکار است. بسیاری از مطالب بیبیسی در این رابطه به اظهار نظر و یکی دو مورد تجمع و مطالبه بخشی از جامعه در مورد حمایت از ممانعت از ورود زنان به ورزشگاهها اختصاص دارد. درواقع در تحلیلهای بیبیسی صحبت از مخالف تندروها با ورود زنان به ورزشگاه، یک پای ثابت است که قصد دارد با الصاق نظرات مخالف با ورود زنان به برخی محیطهای ورزشی به جریان حاکمیت، دو قطبی حاکمیت در برابر مردم را تشکیل داده و همان سیاست قدیمی تفرقه را دنبال میکند.
طرح انحرافی موضوع و حساسیتبخشی بیمورد به این مسئله نیز زمانی روشن میشود که میبینیم اولاً منع حضور زنان در نقش تماشاچی فقط در برخی محیطهای خاص ورزشی و به همان دلایل منطقی عدم وجود زیرساختهای لازم برای حضور امن و سلامت زنان وجود دارد. درواقع بسیاری از محیطهای ورزشی نیز نه تنها برای حضور زنان محدودیتی قائل نیست، بلکه زنان همراه بخشی از هواداران ورزش را تشکیل دادهاند.
ثانیاً توجه کنیم که در مسابقات فوتبال به عنوان مهمترین ادعای بیبیسی مبنی بر منع ورود زنان تماشاگر، این مطالبه کل جامعه زنان ایرانی نیست اما بیبیسی میخواهد که بشود؛ درواقع اکثریت قاطع زنان در جامعه ایران اولویت بالاتری نسبت به اینگونه مسئله دارند.
اما کارشناسان و تحلیلهای بیبیسی همواره امکان حضور زنان در ورزشگاهها را به عنوان مطالبه اکثریت القاء میکنند. تیترها و مطالبی از این دست نیز در این رسانه انگلیسی فراوان یافت میشود که «حضور زنان در استادیوم ها: مطالبهای بی پاسخ» نمونهای از آن است.
مقایسه ایران با عربستان سعودی که اخیراً به شکلی افراطی و تبلیغاتی دست به تصویب یک سری قوانین در رابطه با برخورداریهای اجتماعی زنان زده است، نیز فرافکنی بیبیسی در همین زمینه محسوب میشود. بیبیسی فارسی سعی میکند عربستان را که اساساً در بحث نقض آزادیهای اجتماعی برای همه افراد جامعهاش نمونهای بینظیر محسوب میشود، صرفاً به دلیل تغییر قانون و اجازه ورود زنان به ورزشگاه به عنوان نمونهای مطرح کند که در عین شهرت به نقض حقوق بشر و آزادی، چنین امکانی را برای زنان در کشورش فراهم نموده است. این در حالی است که به واقع اگر قرار به اعمال اصلاحات در عربستان سعودی باشد، مسئله ورود زنان به مسابقات ورزشی شاید در صدمین اولویت مطالبات مردم این کشور نیز قرار نگیرد؛ کشوری که حق فعالیت مذاهب حتی اسلامی، ادیان و گروههای سیاسی را نیز به کلی نادیده میگیرد.
آنچه در این یادداشت مورد بررسی قرار گرفت، فقط به بخشی از عملیات روانی بیبیسی فارسی در موضوع حق ورود زنان و تلاش این رسانه انگلیسی برای تولید مسئله، حساسیتزایی، ایجاد مطالبه و فرافکنی پرداخته است، اما خود به تنهایی نشان از رفتار کاملاً غیرحرفهای، سیاسی و جهتدار این رسانه دارد.
و در پایان نیز باید اشاره کرد که بدون شک ایران اسلامی نمونهای کمنظیر در برقراری حقوق زنان بر مبنای قانون بوده و رشد و شکوفایی این بخش مهم از جامعه نیز در سایه فضای آزاد و برخوردار ایران صورت گرفته است.
*مشرق