برخی فرماندهان مقاومت نقل کردند که وقتی تل قرین به تصرف رزمندگان مقاومت درآمد، شاهد بودیم که چگونه موشکها یکی پس از دیگری از سوی مناطق اشغالی فلسطین به تل قرین شلیک میشود و این یعنی اسرائیل مستقیماً وارد جنگ شده بود.
به گزارش شهدای ایران، امروز 9 اسفند ماه، سومین سالگرد شهادت سرداران شهید فاطمیون، ابوحامد و فاتح است که چند سال پیش فاطمیون را تأسیس کردند و با انسجام رزمندگان افغانستانی مدافع حرم، این لشکر را قوام بخشیدند. مطلب زیر، روال تشکیل فاطمیون و اهداف مبارزهاش در خط مقاومت اسلامی را شرح میدهد:
رزمندههای قدیمی جنگهای مختلف افغانستان بودند که حالا در ایران یک زندگی عادی را برای خود به عنوان مهاجر کنار خانوادههایشان میگذراندند. هفتهای یک بار دور هم جمع شده و مراسم قرائت دعای توسل برگزار میکردند. هم دیدارها تازه میشد هم خاطرات قدیمشان مرور.
مدتی گذشت. زمزمه جنگ و ناامنی در سوریه به مرور به گوش رزمندههای کهنه کار افغانستانی هم رسید. سخت است که مرد جنگ باشی و اخبار غارت مظلومان را در نقطهای از دنیا بشنوی و کاری نکنی. سخت است که شیعه غیرتی باشی و اخبار حملات وحشیانه به حرم اهل بیت(ع) به گوشت برسد و فقط تماشاچی باشی. حالا چه فرقی میکند که سوریه چندین کیلومتر با آنها فاصله دارد و مرزهای جغرافیایاش متفاوت است. مهم اینست که امنیت از دیار این مسلمانان رخت بربسته و زن و مرد، پیر و جوان و بزرگ و کودک به جرم گناه ناکرده در خانههای خودشان به خاک و خون کشیده میشوند.
ابوحامد داوطلب شد برای تشکیل یک گروه از میان همین مردان مبارزه. 22 نفر جمع شدند و به فرماندهی ابوحامد راهی سوریه شدند. به این یقین رسیده بودند که راه جهاد دیگر سوریه و افغانستان نمیشناسد. خیلی وقت است که فاصله مرزها دلیل قانع کنندهای برای بی تفاوتی نیست. اما جریان ایستادگی مقابل تروریستهای تکفیری به 22 نفر محدود نشد. کم کم گروههای بعدی هم تشکیل شده و به ابوحامد پیوستند. تا نوبت به گروه چهارم رسید. گروهی که فاتح در آن حضور داشت...
فاتح چه کسی بود؟ طلبه جوانی که وقتی عزیمت هموطنان افغانستانیاش برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) را شنید، شرایط خوب برای ادامه تحصیل با بورسیه مسکو را رها کرد و سراسیمه خود را به همرزمانش در تیپ رزمندگان افغانستانی فاطمیون رساند. چند ماهی از تشکیل فاطمیون و حضورش در سوریه نگذشته بود که جانشین ابوحامد به نام سیدحسین حسینی از کهنه چریکهای جنگهای افغانستان در شهریور 92 به شهادت رسید. بعد از شهادت شهید حسینی، گزینههای مختلفی برای جانشینی ابوحامد که سابقه جهادی درخشان داشت مطرح شد، اما ابوحامد، فاتح را به خاطر تواناییهای علمی و شخصیتی انتخاب کرد.
در واقع یک رزمنده کهنهکاری چون ابوحامد که حالا فرمانده همه نیروها بود، یک جوان خوش فکر و با انرژی همچون فاتح را جانشین خودش قرار میدهد. دو بازوی تجربه و قدرت جوانی در عمل یکدیگر را تکمیل کردند و در صدر مدافعان حرم افغانستانی قرار گرفتند. شخصیت کاریزماتیک و با صلابت ابوحامد در کنار روحیات جوان پسند فاتح، کمبودی را در فاطمیون باقی نمیگذاشت. رزمندگان قدیمی و جدید همه با هم در کنار این فرماندهان خوش فکر، انگیزه وصف ناپذیری برای دفاع داشتند.
ابوحامد و فاتح در کنار یکدیگر عملیاتهای مختلفی را فرماندهی و هدایت کردند. تا نوبت به عملیات آزادسازی بلندیهای لاذقیه رسید. بلندیهایی که رزمندگان حزب الله و ارتش سوریه برای دسترسی به آن تلاش زیادی کرده و عملیات انجام داده بودند اما نتیجه بخش نبود و در این شرایط رزمندگان فاطمیون در مدت زمان بسیار کوتاهی توانستند ارتفاعات لاذقیه را بگیرند. شوق و شعف رزمندگان مقاومت از افغانستانی تا لبنانی از این فتح بزرگ جبهه سوریه را در برگرفت و همان زمان بود که سید حسن نصرالله دبیر کل مقاومت حزبالله لبنان، طی پیامی شفاها از رزمندگان فاطمیون به خاطر این پیروزی بزرگ قدردانی کرد.
یکی دیگر از عملیاتهای مشترک ابوحامد و فاتح ماجرای تل قرین بود. تل قرین منطقهای در سوریه است که موقعیت استراتژیک و حساسی دارد و این حساسیت به خاطر نزدیکی 15 کیلومتری به مناطق اشغالی فلسطین است. این نزدیکی باعث شده بود که تروریستهای مورد حمایت رژیم صهیونیستی این نقطه را به عنوان مرکز ثقل دیدهبانی و برای اشراف بر سایر مناطق انتخاب کنند. همه اینها دلایلی بود که توجه و تمرکز بر تل قرین بیش از سایر مناطق قرار بگیرد. وقتی تل قرین توسط رزمندگان فاطمیون آزاد شد، دشمن آشفته شد و تحمل این شکست برایش خیلی سنگین بود تا جایی که برای به دست آوردنش دست به عملیاتهای مختلفی زد.
برخی فرماندهان مقاومت نقل کردند که وقتی تل قرین به تصرف رزمندگان مقاومت درآمد، شاهد بودیم که چگونه موشکها یکی پس از دیگری از سوی مناطق اشغالی فلسطین به تل قرین شلیک میشود و این یعنی اسرائیل مستقیما وارد جنگ شده بود. هرچند حدود 17 شهید از رزمندگان فاطمیون برای حفظ این موقعیت منحصر به فرد جبهه مقاومت، جان خود را فدا کردند، اما اجازه ندادند دوباره این منطقه به چنگ تروریستها بیفتد. نهایتا فاتح در حال و هوای ایام فاطمیه سال 93، در تل قرین؛ 15 کیلومتری حائل مرز اسرائیل همراه با فرمانده خود ابوحامد هم زمان در یک مکان به شهادت رسید.
ابوحامد میگفت: «آرزوی ما فاطمیون مقابله رودر رو با رژیم غاصب اسرائیل است.... فاطمیون در سوریه در حال تمرین است و قطعاً بعد از تمرین در سوریه ، نه تنها در افغانستان و هرکجای این کره خاکی بلکه سراغ اسرائیل هم خواهیم رفت... و آن وعده الهی حضرت روح الله را محقق خواهیم کرد. اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود.»
تقریبا همه همرزمان فاتح و ابوحامد میدانستند که آنها دشمن درجه یک جامعه بشریت و انسانیت را در تمام دنیا، رژیم صهیونیستی میدانند که به واقع هم چنین بود. اسرائیل نه تنها فلسطین که به دنبال غصب تمامی ملتهای آزاده است. در تمام آشوبها، ردپای صهیونیستها وجود دارد و در بسیاری از موارد حتی از ظرفیت مسلمانهای ناآگاه علیه خود مسلمانها استفاده کرده و نقشههای شوم خود را پیش بردهاند. همین ظلمهای بی شمار این رژیم غاصب بود که باعث شده بود آرزوی همیشگی فاتح به گواه همرزمانش نابودی اسرائیل باشد. و بزرگترین افتخار را آن میدانست که در این نابودی حضور داشته باشد. در نهایت هم فاتح و ابوحامد در این راه جهاد در راه خدا به فیض شهادت رسید.
هرچند چند سالی از شهادت فاتح و ابوحامد میگذرد، اما مسیری که آنان در قدم گذاشتن بر آن از دیگران سبقت گرفتند و در صدر رزمندگان افغانستانی مدافع حرم پرچم فاطمیون را به دست گرفتند همچنان وجود دارد. مسیری که برای شیعیان افغانستانی، انتخاب جهادی آگاهانه را در بر داشته و شهدای بسیاری را تقدیم اسلام کرده است. روشن است که این مسیر باید برای تمام ملتهای آزاده جهان ادامه داشته باشد. هر کسی که به ظلم و تعدی رژیم غاصب اسرائیل، انحصار طلبی آمریکا و حماقت و خونخواری تروریستهای تکفیری منطقه اشراف و آگاهی داشته باشد، آرام نمینشیند تا قدرتهای زورگو او را هدف بگیرند. نجات بخشی از انسانها و مقابله با متجاوز به مثابه مبارزه رودر رو با دشمنی است که به دیوارهای خانهات رسیده است، دشمنی که میدانی تا او را ادب نکنی، آرام نمینشیند و رویاهای زیادی برای غصب تمامی مسلمانان و شیعیان جهان در سر دارد.
راه ابوحامد و فاتح برای همه رزمندگان مقاومت تا پیروزی نهایی ادامه دارد....
*تسنیم
رزمندههای قدیمی جنگهای مختلف افغانستان بودند که حالا در ایران یک زندگی عادی را برای خود به عنوان مهاجر کنار خانوادههایشان میگذراندند. هفتهای یک بار دور هم جمع شده و مراسم قرائت دعای توسل برگزار میکردند. هم دیدارها تازه میشد هم خاطرات قدیمشان مرور.
مدتی گذشت. زمزمه جنگ و ناامنی در سوریه به مرور به گوش رزمندههای کهنه کار افغانستانی هم رسید. سخت است که مرد جنگ باشی و اخبار غارت مظلومان را در نقطهای از دنیا بشنوی و کاری نکنی. سخت است که شیعه غیرتی باشی و اخبار حملات وحشیانه به حرم اهل بیت(ع) به گوشت برسد و فقط تماشاچی باشی. حالا چه فرقی میکند که سوریه چندین کیلومتر با آنها فاصله دارد و مرزهای جغرافیایاش متفاوت است. مهم اینست که امنیت از دیار این مسلمانان رخت بربسته و زن و مرد، پیر و جوان و بزرگ و کودک به جرم گناه ناکرده در خانههای خودشان به خاک و خون کشیده میشوند.
ابوحامد داوطلب شد برای تشکیل یک گروه از میان همین مردان مبارزه. 22 نفر جمع شدند و به فرماندهی ابوحامد راهی سوریه شدند. به این یقین رسیده بودند که راه جهاد دیگر سوریه و افغانستان نمیشناسد. خیلی وقت است که فاصله مرزها دلیل قانع کنندهای برای بی تفاوتی نیست. اما جریان ایستادگی مقابل تروریستهای تکفیری به 22 نفر محدود نشد. کم کم گروههای بعدی هم تشکیل شده و به ابوحامد پیوستند. تا نوبت به گروه چهارم رسید. گروهی که فاتح در آن حضور داشت...
فاتح چه کسی بود؟ طلبه جوانی که وقتی عزیمت هموطنان افغانستانیاش برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) را شنید، شرایط خوب برای ادامه تحصیل با بورسیه مسکو را رها کرد و سراسیمه خود را به همرزمانش در تیپ رزمندگان افغانستانی فاطمیون رساند. چند ماهی از تشکیل فاطمیون و حضورش در سوریه نگذشته بود که جانشین ابوحامد به نام سیدحسین حسینی از کهنه چریکهای جنگهای افغانستان در شهریور 92 به شهادت رسید. بعد از شهادت شهید حسینی، گزینههای مختلفی برای جانشینی ابوحامد که سابقه جهادی درخشان داشت مطرح شد، اما ابوحامد، فاتح را به خاطر تواناییهای علمی و شخصیتی انتخاب کرد.
در واقع یک رزمنده کهنهکاری چون ابوحامد که حالا فرمانده همه نیروها بود، یک جوان خوش فکر و با انرژی همچون فاتح را جانشین خودش قرار میدهد. دو بازوی تجربه و قدرت جوانی در عمل یکدیگر را تکمیل کردند و در صدر مدافعان حرم افغانستانی قرار گرفتند. شخصیت کاریزماتیک و با صلابت ابوحامد در کنار روحیات جوان پسند فاتح، کمبودی را در فاطمیون باقی نمیگذاشت. رزمندگان قدیمی و جدید همه با هم در کنار این فرماندهان خوش فکر، انگیزه وصف ناپذیری برای دفاع داشتند.
ابوحامد و فاتح در کنار یکدیگر عملیاتهای مختلفی را فرماندهی و هدایت کردند. تا نوبت به عملیات آزادسازی بلندیهای لاذقیه رسید. بلندیهایی که رزمندگان حزب الله و ارتش سوریه برای دسترسی به آن تلاش زیادی کرده و عملیات انجام داده بودند اما نتیجه بخش نبود و در این شرایط رزمندگان فاطمیون در مدت زمان بسیار کوتاهی توانستند ارتفاعات لاذقیه را بگیرند. شوق و شعف رزمندگان مقاومت از افغانستانی تا لبنانی از این فتح بزرگ جبهه سوریه را در برگرفت و همان زمان بود که سید حسن نصرالله دبیر کل مقاومت حزبالله لبنان، طی پیامی شفاها از رزمندگان فاطمیون به خاطر این پیروزی بزرگ قدردانی کرد.
یکی دیگر از عملیاتهای مشترک ابوحامد و فاتح ماجرای تل قرین بود. تل قرین منطقهای در سوریه است که موقعیت استراتژیک و حساسی دارد و این حساسیت به خاطر نزدیکی 15 کیلومتری به مناطق اشغالی فلسطین است. این نزدیکی باعث شده بود که تروریستهای مورد حمایت رژیم صهیونیستی این نقطه را به عنوان مرکز ثقل دیدهبانی و برای اشراف بر سایر مناطق انتخاب کنند. همه اینها دلایلی بود که توجه و تمرکز بر تل قرین بیش از سایر مناطق قرار بگیرد. وقتی تل قرین توسط رزمندگان فاطمیون آزاد شد، دشمن آشفته شد و تحمل این شکست برایش خیلی سنگین بود تا جایی که برای به دست آوردنش دست به عملیاتهای مختلفی زد.
برخی فرماندهان مقاومت نقل کردند که وقتی تل قرین به تصرف رزمندگان مقاومت درآمد، شاهد بودیم که چگونه موشکها یکی پس از دیگری از سوی مناطق اشغالی فلسطین به تل قرین شلیک میشود و این یعنی اسرائیل مستقیما وارد جنگ شده بود. هرچند حدود 17 شهید از رزمندگان فاطمیون برای حفظ این موقعیت منحصر به فرد جبهه مقاومت، جان خود را فدا کردند، اما اجازه ندادند دوباره این منطقه به چنگ تروریستها بیفتد. نهایتا فاتح در حال و هوای ایام فاطمیه سال 93، در تل قرین؛ 15 کیلومتری حائل مرز اسرائیل همراه با فرمانده خود ابوحامد هم زمان در یک مکان به شهادت رسید.
ابوحامد میگفت: «آرزوی ما فاطمیون مقابله رودر رو با رژیم غاصب اسرائیل است.... فاطمیون در سوریه در حال تمرین است و قطعاً بعد از تمرین در سوریه ، نه تنها در افغانستان و هرکجای این کره خاکی بلکه سراغ اسرائیل هم خواهیم رفت... و آن وعده الهی حضرت روح الله را محقق خواهیم کرد. اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود.»
تقریبا همه همرزمان فاتح و ابوحامد میدانستند که آنها دشمن درجه یک جامعه بشریت و انسانیت را در تمام دنیا، رژیم صهیونیستی میدانند که به واقع هم چنین بود. اسرائیل نه تنها فلسطین که به دنبال غصب تمامی ملتهای آزاده است. در تمام آشوبها، ردپای صهیونیستها وجود دارد و در بسیاری از موارد حتی از ظرفیت مسلمانهای ناآگاه علیه خود مسلمانها استفاده کرده و نقشههای شوم خود را پیش بردهاند. همین ظلمهای بی شمار این رژیم غاصب بود که باعث شده بود آرزوی همیشگی فاتح به گواه همرزمانش نابودی اسرائیل باشد. و بزرگترین افتخار را آن میدانست که در این نابودی حضور داشته باشد. در نهایت هم فاتح و ابوحامد در این راه جهاد در راه خدا به فیض شهادت رسید.
هرچند چند سالی از شهادت فاتح و ابوحامد میگذرد، اما مسیری که آنان در قدم گذاشتن بر آن از دیگران سبقت گرفتند و در صدر رزمندگان افغانستانی مدافع حرم پرچم فاطمیون را به دست گرفتند همچنان وجود دارد. مسیری که برای شیعیان افغانستانی، انتخاب جهادی آگاهانه را در بر داشته و شهدای بسیاری را تقدیم اسلام کرده است. روشن است که این مسیر باید برای تمام ملتهای آزاده جهان ادامه داشته باشد. هر کسی که به ظلم و تعدی رژیم غاصب اسرائیل، انحصار طلبی آمریکا و حماقت و خونخواری تروریستهای تکفیری منطقه اشراف و آگاهی داشته باشد، آرام نمینشیند تا قدرتهای زورگو او را هدف بگیرند. نجات بخشی از انسانها و مقابله با متجاوز به مثابه مبارزه رودر رو با دشمنی است که به دیوارهای خانهات رسیده است، دشمنی که میدانی تا او را ادب نکنی، آرام نمینشیند و رویاهای زیادی برای غصب تمامی مسلمانان و شیعیان جهان در سر دارد.
راه ابوحامد و فاتح برای همه رزمندگان مقاومت تا پیروزی نهایی ادامه دارد....
*تسنیم