بسیاری از سخنرانی ها و افاضاتی که این روزها در مراسم یادواره شهدا بخصوص سرداران بزرگ می شود، همه و همه این را می رساند که ما داریم خودمان را ارائه می دهیم نه شهدا را!
شهدای ایران: حمید داودآبادی، رزمنده و نویسنده دفاع مقدس در مطلبی نوشت:
می گویند: در زمان حیات "ژاک دریدا" (Jacques Derrida) فیلسوف الجزایری تبار فرانسوی (زاده ۱۹۳۰ - درگذشته ۲۰۰۴)، یک زن، حدود 15 سال با دوربین در زندگی او حضور داشت و از همه کارها و سخنان او فیلمبرداری می کرد.
آخرین روزهای حیات، دریدا از آن زن که مستندساز بود، پرسید: "تو برای چی 15 سال با دوربین در زندگی من بودی؟"
زن گفت: "می خواهم یک فیلم مستند از زندگی شما بسازم!"
دریدا پرسید: "این فیلمی که درباره من خواهی ساخت، مدتش چقدر است؟"
زن گفت: "حداکثر 2 ساعت!" دریدا گفت: "تو 15 سال از زندگی من فیلم گرفته ای که یک فیلم 2 ساعته بسازی؟!"
مستندساز گفت: "بله. چطور مگه؟"
دریدا گفت: "پس بگو که می خواهی خودت را نشان بدهی، نه من را!" (بنده به هیچ وجه به تفکرات و نظریات دریدا کاری ندارم و فقط بخاطر نکته مهمش، این خاطره را آوردم. پس لطفا نظرات غیرمرتبط نگذارید!) حواسمان باشد: بسیاری از سخنرانی ها و افاضاتی که این روزها در مراسم یادواره شهدا بخصوص سرداران بزرگ می شود، همه و همه این را می رساند که ما داریم خودمان را ارائه می دهیم نه شهدا را!
یادش بخیر، به فلانی گفتم من به تو دستور می دهم ...
شما نمی دانید، من فلانی را کشف کردم و گذاشتم مسئول فلان جا ...
بروید بپرسید، همه می دانند من فلان مسئولیت را به او دادم ...
در فلان عملیات که بودیم، فلان شهید هم با ما بود ...
در آن تصمیم گیری مهم، من بودم و امام بود و ...
می دانید که، فلان شهید آمد و از من درخواست کرد ...
و یادمان رفته که آن روزها و امروزها، بدون شهدا هیچ بودیم و هستیم!
می گویند: در زمان حیات "ژاک دریدا" (Jacques Derrida) فیلسوف الجزایری تبار فرانسوی (زاده ۱۹۳۰ - درگذشته ۲۰۰۴)، یک زن، حدود 15 سال با دوربین در زندگی او حضور داشت و از همه کارها و سخنان او فیلمبرداری می کرد.
آخرین روزهای حیات، دریدا از آن زن که مستندساز بود، پرسید: "تو برای چی 15 سال با دوربین در زندگی من بودی؟"
زن گفت: "می خواهم یک فیلم مستند از زندگی شما بسازم!"
دریدا پرسید: "این فیلمی که درباره من خواهی ساخت، مدتش چقدر است؟"
زن گفت: "حداکثر 2 ساعت!" دریدا گفت: "تو 15 سال از زندگی من فیلم گرفته ای که یک فیلم 2 ساعته بسازی؟!"
مستندساز گفت: "بله. چطور مگه؟"
دریدا گفت: "پس بگو که می خواهی خودت را نشان بدهی، نه من را!" (بنده به هیچ وجه به تفکرات و نظریات دریدا کاری ندارم و فقط بخاطر نکته مهمش، این خاطره را آوردم. پس لطفا نظرات غیرمرتبط نگذارید!) حواسمان باشد: بسیاری از سخنرانی ها و افاضاتی که این روزها در مراسم یادواره شهدا بخصوص سرداران بزرگ می شود، همه و همه این را می رساند که ما داریم خودمان را ارائه می دهیم نه شهدا را!
یادش بخیر، به فلانی گفتم من به تو دستور می دهم ...
شما نمی دانید، من فلانی را کشف کردم و گذاشتم مسئول فلان جا ...
بروید بپرسید، همه می دانند من فلان مسئولیت را به او دادم ...
در فلان عملیات که بودیم، فلان شهید هم با ما بود ...
در آن تصمیم گیری مهم، من بودم و امام بود و ...
می دانید که، فلان شهید آمد و از من درخواست کرد ...
و یادمان رفته که آن روزها و امروزها، بدون شهدا هیچ بودیم و هستیم!