آقایان مسئولین مربوطه! این نامه ی یک بچه ی ده ساله است که خواستید شهید و شهادت را نشناسد. این نامه را بخوانید و تا می توانید از حرص دندان بر هم بسایید. دهه شصتی ها و دهه هفتادی ها که در سوریه به شما ثابت کردند که به قول حضرت امام « راه و رسم شهادت کور شدنی نیست؛ و این ملتها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود» و این هم از دهه هشتادی ها!
سرویس فرهنگی شهدای ایران:پیامبر اکرم(ص) فرمودند :«إنَّ لِقَتْلِ الحسینِ حَرارَةً فی قلوبِ المومنینَ لا تَبْرُدُ أبداً؛ همانا به خاطر کشته شدن حسین (ع) حرارتی در دل های مومنین است که هرگز سرد نمی شود»
همین شد که روزگاری با اینکه قبر شریف امام حسین (ع) را ویران نموده و خانه های اطراف را ویران کردند و آن محل را شخم زده و زراعت کردند و زائران را از زیارتبازداشته و به زندان انداخته و شکنجه دادند و کار به قطع دست زائران حسین(ع) رسید، اما همان شد که پیامبر گفت و این حرارت روز به روز بیشتر شد تا جایی که پس از 1400 سال، جهان بالاترین جلوه ی این حرارت را در اجتماع میلیونی اربعین به زیارت نشسته است.
روزگاری هم حضرت امام(ره) فرمودند : «خون شهيدان ما،امتداد خون پاك شهيدان كربلاست.» به این معنا که اگر خون شهدای کربلا شورآفرین و حرارت بخش قلب هاست، خون شهدای ما هم از همان نوع است.
پس خوب است بسیاری از آقایان بدانند خیلی کوچک تر از آن هستند که با حذف درس «شهید حسین فهمیده» از کتب درسی، کودکان را از واژه و فرهنگ شهادت دور کنند. آقایان بدانند خیلی حقیر تر از آن هستند که با حذف بیت «در هر کجایت خون شهیدان پیوسته جاری است ای خاک ایران » در کتاب فارسی دبستان، بچه ها را از این مسیر جدا کنند.
رهبر عزیزمان چند ماه پیش فرمودند: «انگیزههایی وجود دارد برایاینکه یاد شهدا به فراموشی سپرده بشود؛ انگیزههای بسیار شدیدی وجود دارد که اینها را به فراموشی بسپارند؛ چیزهای دیگری را مطرح کنند و جلوههای کاذب و عظمتهای دروغین را مطرح کنند تا عظمتهای واقعی از یادها برود.»
آقایان عزیز! این انگیزه های شما در ایجاد جلوه های کاذب و حذف شهدا، هر چند خیانتی بزرگ است ، اما یقین بدانید که بی اثر خواهد بود، چرا که به قول شهید سیدهبت الله فرج الهی « نظر کردن در زندگی شهید، شهید ساز است»
شما حسین فهمیده را حذف کردید تا کسی نگاهش به شهید نیفتد و شهیدسازی اتفاق نیفتد و خداوند «محسن حججی » را نه در پیش چشم کودکان دبستانی که در پیش چشم عالمیان عَلَم کرد تا این کارخانه ی شهید سازی در عالم ، با سرعت بیشتری شهید بسازد و به قول حضرت آقا « شهید حججیِ عزیز در دنیایی که روزنههای اغواگر صوتی و تصویری فراوانی وجود دارد، چنین درخشید و خداوند او را همچون حجتی در مقابل چشم همگان قرار داد»
شما حقیرتر از آن هستید که بتوانید سرخی خون شهید را پاک کنید چرا که به قول حضرت آقا «زمان، همه چیز را کهنه مىکند؛ مگر خون شهید را و یاد شهیدان و خون شهیدان، روزبهروز اثرش برجستهتر شده است.»
این روزها هم که بخشنامه کرده اید برای مدارس ابتدایی که «عیادت از جانبازان و حضور در گلزار شهدا ممنوع است»
باز هم بدانید که این نیرنگ بی اثر خواهد بود. زمان راه خودش را می رود و خون شهید اثری را که باید بگذارد، می گذارد. فقط این شما خواهید بود که خوار و خفیف و شکست خورده ، باید شهیدپروری را در این کشور مشاهده کنید، همانگونه که بچه های دهه هفتادی در سوریه شگفتی آفریدند و تابوت های سه رنگشان بر شانه های شهر، شهید سازی کرده و می کند.
همه ی این ها را گفتم تا برسم به یک نامه. نامه ای از علیرضا، یک بچه دبستانی در یکی از همین دبستان های دولتی پایین شهر دزفول که برای معلمش نوشته است. این نامه منتشر می شود تا بدانید اگر گلزارهای شهدا را هم با خاک یکسان کنید و بجایش برج بسازید ، خون شهید از راهی که خدا می خواهد اثرش را بر جان و دل همه می گذارد. حتی بر جان و دل بچه دبستانی ها!
در این نامه «علیرضا موجودی» دانش آموز کلاس چهارم دبستان ، در نامه ای جهت تقدیر از معلمش، می نویسد: « ما هزاران معلم شهید داشتیم، باز هم برای شما دعای خیر و مقام بلند پایه ی شهادت را آرزو می کنم.» نامه ای که آقای عباسی، معلم علیرضا را هم شگفت زده می کند!
«علیرضا» مُشتی است نمونه ی خروار، از همان نسلی است که شما نخواستید حسین فهمیده را بشناسد، اما در دیدگاه اعتقادی اش، شهادت بالاترین مقام است. پس بدانید که تمام زحماتتان برای محو شهدا، به باد رفت و کشور پر است از علیرضاهایی که محسن حججی های آینده خواهند بود.
همین شد که روزگاری با اینکه قبر شریف امام حسین (ع) را ویران نموده و خانه های اطراف را ویران کردند و آن محل را شخم زده و زراعت کردند و زائران را از زیارتبازداشته و به زندان انداخته و شکنجه دادند و کار به قطع دست زائران حسین(ع) رسید، اما همان شد که پیامبر گفت و این حرارت روز به روز بیشتر شد تا جایی که پس از 1400 سال، جهان بالاترین جلوه ی این حرارت را در اجتماع میلیونی اربعین به زیارت نشسته است.
روزگاری هم حضرت امام(ره) فرمودند : «خون شهيدان ما،امتداد خون پاك شهيدان كربلاست.» به این معنا که اگر خون شهدای کربلا شورآفرین و حرارت بخش قلب هاست، خون شهدای ما هم از همان نوع است.
پس خوب است بسیاری از آقایان بدانند خیلی کوچک تر از آن هستند که با حذف درس «شهید حسین فهمیده» از کتب درسی، کودکان را از واژه و فرهنگ شهادت دور کنند. آقایان بدانند خیلی حقیر تر از آن هستند که با حذف بیت «در هر کجایت خون شهیدان پیوسته جاری است ای خاک ایران » در کتاب فارسی دبستان، بچه ها را از این مسیر جدا کنند.
رهبر عزیزمان چند ماه پیش فرمودند: «انگیزههایی وجود دارد برایاینکه یاد شهدا به فراموشی سپرده بشود؛ انگیزههای بسیار شدیدی وجود دارد که اینها را به فراموشی بسپارند؛ چیزهای دیگری را مطرح کنند و جلوههای کاذب و عظمتهای دروغین را مطرح کنند تا عظمتهای واقعی از یادها برود.»
آقایان عزیز! این انگیزه های شما در ایجاد جلوه های کاذب و حذف شهدا، هر چند خیانتی بزرگ است ، اما یقین بدانید که بی اثر خواهد بود، چرا که به قول شهید سیدهبت الله فرج الهی « نظر کردن در زندگی شهید، شهید ساز است»
شما حسین فهمیده را حذف کردید تا کسی نگاهش به شهید نیفتد و شهیدسازی اتفاق نیفتد و خداوند «محسن حججی » را نه در پیش چشم کودکان دبستانی که در پیش چشم عالمیان عَلَم کرد تا این کارخانه ی شهید سازی در عالم ، با سرعت بیشتری شهید بسازد و به قول حضرت آقا « شهید حججیِ عزیز در دنیایی که روزنههای اغواگر صوتی و تصویری فراوانی وجود دارد، چنین درخشید و خداوند او را همچون حجتی در مقابل چشم همگان قرار داد»
شما حقیرتر از آن هستید که بتوانید سرخی خون شهید را پاک کنید چرا که به قول حضرت آقا «زمان، همه چیز را کهنه مىکند؛ مگر خون شهید را و یاد شهیدان و خون شهیدان، روزبهروز اثرش برجستهتر شده است.»
این روزها هم که بخشنامه کرده اید برای مدارس ابتدایی که «عیادت از جانبازان و حضور در گلزار شهدا ممنوع است»
باز هم بدانید که این نیرنگ بی اثر خواهد بود. زمان راه خودش را می رود و خون شهید اثری را که باید بگذارد، می گذارد. فقط این شما خواهید بود که خوار و خفیف و شکست خورده ، باید شهیدپروری را در این کشور مشاهده کنید، همانگونه که بچه های دهه هفتادی در سوریه شگفتی آفریدند و تابوت های سه رنگشان بر شانه های شهر، شهید سازی کرده و می کند.
همه ی این ها را گفتم تا برسم به یک نامه. نامه ای از علیرضا، یک بچه دبستانی در یکی از همین دبستان های دولتی پایین شهر دزفول که برای معلمش نوشته است. این نامه منتشر می شود تا بدانید اگر گلزارهای شهدا را هم با خاک یکسان کنید و بجایش برج بسازید ، خون شهید از راهی که خدا می خواهد اثرش را بر جان و دل همه می گذارد. حتی بر جان و دل بچه دبستانی ها!
در این نامه «علیرضا موجودی» دانش آموز کلاس چهارم دبستان ، در نامه ای جهت تقدیر از معلمش، می نویسد: « ما هزاران معلم شهید داشتیم، باز هم برای شما دعای خیر و مقام بلند پایه ی شهادت را آرزو می کنم.» نامه ای که آقای عباسی، معلم علیرضا را هم شگفت زده می کند!
«علیرضا» مُشتی است نمونه ی خروار، از همان نسلی است که شما نخواستید حسین فهمیده را بشناسد، اما در دیدگاه اعتقادی اش، شهادت بالاترین مقام است. پس بدانید که تمام زحماتتان برای محو شهدا، به باد رفت و کشور پر است از علیرضاهایی که محسن حججی های آینده خواهند بود.