جناب فرهاد مهندس پور قرار است جشنواره را به نفع ولنگاری مهندسی کنند و روی صحنه آوردن معارضان کوچ کرده از ایران و کسانی که به فجر جمهوری اسلامی دهن کجی میکنند،بخشی از مهندسی خاص ایشان است؟!
شهدای ایران: در طول چهارسال اخیر در جشنواره جهانی فجر شاهد چهرههایی مثل «فابریس پوشو» مدیر و سردبیر ضد ایرانی بخش مستند شبکه ARTE بودیم که در تهران برایش جشن تولد برگزار کردند. مدیر شبکهای که سیاهترین و ضد ایرانیترین مستندهای ساخته شده در ایران را با قیمتهای غیر متعارفی میخرید و شبکه آرته در طول ۱۶ سال اخیر در سیاه نشان دادن فضای اجتماعی و سیاسی کشورمان سنگ تمام گذاشت. از سوی دیگر مجری اتاق خبر شبکه «من و تو » (نزدیک به فرقه بهاییت) در همان جشنواره جهانی فجر به عنوان میهمان ویژه حاضر شد و پرویز جاهد منتقد سینمایی شبکه بیبیسی فارسی حضور پررنگی در این جشنواره داشت. اما این روند درهای باز یا به عبارتی بی درو پیکری عرصه فرهنگ یا به تعبیر حضرت آیت الله خامنهای ولنگاری فرهنگی پایانی ندارد؟
روز گذشته در جشنواره تئاتر فجردر سالن ایرانشهر نمایشی با عنوان تنهایی پر هیاهو ،برداشتی آزاد از رمانی با همین نام از بهومیل هرابا به صورت پرفورمنس و با حرکات موزون (رقص)، توسط افشین غفاریان اجرا و کارگردانی شد.اما حضور این رقاص معروف، با تعجبی همگانی توام بود و گویا حضور غفاریان در ایران کاملا برنامه ریزی شده بود. مشخص نیست پس چهار سال جنجال آفرینی سیاسی غفاریان در رسانههای معاند، حضور و اجرای نمایش توسط او در جشنواره فجر انقلاب چه ضرورتی داشته است.
افشین غفاریان کیست؟
در هیاهوی وقایع با دوران پسافتنه ۸۸ ، رسانههای معارض هر جنبدهای که اندک حرکت نمایشی ضد ایرانی از خود نشان میداد را به عنوان هنرمند معرفی میکردند. برای نخستین بار صدای آمریکا از افشین غفاریان به عنوان هنرمند معترض تئاتر و رقص رونمایی کرد. افشین غفاریان در سال ۱۳۸۸ برای اجرای نمایش به آلمان رفت و پس از پایان نمایش در حرکتی نمایشی به سرکوب دروغین مردم در ایران اعتراض کرد. غفاریان که رقصیدن را توسط سایت یوتیوب یاد گرفته و سالها در بیابانها به تمرین رقص و اجرا مشغول بود از موج سیاسی ۸۸ ،نهایت بهره را برد و به عنوان هنرمند سیاسی معترض، روی صحنه تئاتر، فعالیت تبلیغاتی علیه نظام را آغاز میکرد. این روایت را بهنود مکری مجری صدای آمریکا به صورت رسمی در برنامه شباهت صدای آمریکا تصدیق میکند و بارها تلویزیون صدای آمریکا اعلام کرده به ایران باز نخواهد گشت.
غفاریان در ایران رقصندهای زیرزمینی بود اما با اعزام به آلمان در سال ۱۳۸۸ تبدیل به فعالی سیاسی علیه نظام شد و دامنه فعالیت سیاسی تبدیل به یک فیلم سینمایی شد.از زندگی افشین غفاریان به عنوان یک رقاص زیرزمینی ، فیلمی با عنوان «رقصنده بیابان» ساخته میشود. فیلمی بیوگرافیک که از زندگی او به عنوان فعال سیاسی علیه جمهوری اسلامی پرده برمیدارد. در فیلم «رقصنده بیابان» که روایت آن توسط غفاریان در اختیار کمپانی فیلمسازی بشدت سیاسی «سناتور» قرار گرفته، فیلمی ضد ایرانی با تم ضدیت علیه جمهوری اسلامی و حتی بزرگان سیاسی و مذهبی ایران ساخته میشود ودر صحنهای به صورت خاص بارها و بارها رهبران سیاسی و بزرگان مذهبی به تمسخر گرفته میشوند. این فیلم به صورت گسترده در اروپا و آمریکا اکران شده و فیلمی درباره یک رقصنده زیرزمینی با غلظت سیاسی فراوان، برای نخستین بار در آمریکا در سینمای کنگره این کشور رونمایی میشود. (استناد به گزارش صدای آمریکا در ویدئوهای منتشر شده)
فیلم «رقصنده بیابان» داستان واقعی افشین غفاریان (ریس ریچی) دانش آموز مشهدی است که به رقص و پایکوبی علاقه ویژه ای دارد اما برای اجرای آن محدودیتهای بسیاری دارد بطوریکه مادرش به او می گوید هرگز نباید بر خلاف نظر افراد طرفدار حکومت رفتار کند.او با استفاده از فیلترشکنهای مخلتف وارد سایت یوتیوب میشود و با دیدن فیلمها و موزیک ویدیوهای مختلف از مایکل جکسون، باب فاسی، پینا بوش و میخایل باریشنیکوف رقص یاد میگیرد تا بتواند به بزرگترین آرزویش که وارد شدن به دنیای رقص به عنوان یک حرفه تمام وقت است برسد.
سالها می گذرد و حال افشین دانشجوی دانشگاه تهران است اما هنوز از شوق او برای اجرای رقص کم نشده است. او در زیرزمین دانشگاه خود و با کمک چند دوست علاقهمند دیگرش یک کمپانی رقص به راه میاندازد و آنها با هم در خفا به تمرین میپردازند. یکی از این دوستها الهه (با بازی فریدا پینتو، بازیگر فیلم برنده اسکار «میلیونر زاغه نشین») است که مانند مادر فقیدش شدیدا به هروئین مبتلاست و آینده روشنی برای خود نمیبیند. بعد از گذر زمان و وقتی که آنها در حرفه خود مهارت بیشتری پیدا میکنند، افشین تصمیم به اجرای یک کنسرت میگیرد، آن هم در تنها مکانی که امکان اجرای همچین برنامهای موجود است: صدها کیلومتر خارج از پایتخت کشور و در مرکز صحرا. با وجود تمام خطرها، جمعیتی برای تماشای اجرای او به صحرا سفر میکنند و او لقب رقصنده بیابان را به دست میآورد.
فضای روایت فیلم در پسزمینه اتفاقات انتخابات سال ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ ایران اتفاق میافتد. افشین بی وقفه تلاش میکند استاد هنر و رقص پیدا کند بالاخره موفق می شود در «مرکز هنری صبا» رقصیدن را بیاموزد تا اینکه یک روز بسیجیها کلاس را تعطیل میکنند و شیشه های کلاس رقص آنان را می شکنند و به آنها برچسب جاسوس آمریکایی بودن می زنند. وقتی افشین با این صحنه مواجه می شود با استادش سئوالی مطرح میکند که چرا آنها (بسیجی ها) از ما متنفرند؟ استادش در پاسخ می گوید: «به خاطر اینکه ما هنر را می آموزیم و آموزش می دهیم.» و باز هم این جمله در جای جای فیلم تکرار می شود که «جمهوری اسلامی از هنر و هنرمند متنفر است»!
با اتکا به همین بخش از فیلم اگر جمهوری اسلامی از هنر و هنرمند متنفر است، چطور به فردی که روی موج سیاسی رخداهای ۸۸ سوار شده و در رسانههای معارض بارها جمهوری اسلامی را متهم به سرکوب گری کرده و با اکران فیلم «رقصنده بیابان» به رقاص فتنه ۸۸ معروف شده است میتواند در جشنواره فیلم فجر انقلاب که بنایش استوار بر اشاعه فرهنگ وهنر انقلابی است، می تواند در قالب یک نمایش با عنوان برداشت آزاد، نمایش موزون و رقص را در پایتخت ایران اجرا کند. آیا جناب فرهاد مهندس پور دبیر جشنواره تئاتر فجر قرار است جشنواره را به نفع ولنگاری مهندسی کنند و روی صحنه آوردن معارضان کوچ کرده از ایران و کسانی که به فجر جمهوری اسلامی دهن کجی میکنند،بخشی از مهندسی خاص ایشان است؟!
*مشرق
روز گذشته در جشنواره تئاتر فجردر سالن ایرانشهر نمایشی با عنوان تنهایی پر هیاهو ،برداشتی آزاد از رمانی با همین نام از بهومیل هرابا به صورت پرفورمنس و با حرکات موزون (رقص)، توسط افشین غفاریان اجرا و کارگردانی شد.اما حضور این رقاص معروف، با تعجبی همگانی توام بود و گویا حضور غفاریان در ایران کاملا برنامه ریزی شده بود. مشخص نیست پس چهار سال جنجال آفرینی سیاسی غفاریان در رسانههای معاند، حضور و اجرای نمایش توسط او در جشنواره فجر انقلاب چه ضرورتی داشته است.
افشین غفاریان کیست؟
در هیاهوی وقایع با دوران پسافتنه ۸۸ ، رسانههای معارض هر جنبدهای که اندک حرکت نمایشی ضد ایرانی از خود نشان میداد را به عنوان هنرمند معرفی میکردند. برای نخستین بار صدای آمریکا از افشین غفاریان به عنوان هنرمند معترض تئاتر و رقص رونمایی کرد. افشین غفاریان در سال ۱۳۸۸ برای اجرای نمایش به آلمان رفت و پس از پایان نمایش در حرکتی نمایشی به سرکوب دروغین مردم در ایران اعتراض کرد. غفاریان که رقصیدن را توسط سایت یوتیوب یاد گرفته و سالها در بیابانها به تمرین رقص و اجرا مشغول بود از موج سیاسی ۸۸ ،نهایت بهره را برد و به عنوان هنرمند سیاسی معترض، روی صحنه تئاتر، فعالیت تبلیغاتی علیه نظام را آغاز میکرد. این روایت را بهنود مکری مجری صدای آمریکا به صورت رسمی در برنامه شباهت صدای آمریکا تصدیق میکند و بارها تلویزیون صدای آمریکا اعلام کرده به ایران باز نخواهد گشت.
غفاریان در ایران رقصندهای زیرزمینی بود اما با اعزام به آلمان در سال ۱۳۸۸ تبدیل به فعالی سیاسی علیه نظام شد و دامنه فعالیت سیاسی تبدیل به یک فیلم سینمایی شد.از زندگی افشین غفاریان به عنوان یک رقاص زیرزمینی ، فیلمی با عنوان «رقصنده بیابان» ساخته میشود. فیلمی بیوگرافیک که از زندگی او به عنوان فعال سیاسی علیه جمهوری اسلامی پرده برمیدارد. در فیلم «رقصنده بیابان» که روایت آن توسط غفاریان در اختیار کمپانی فیلمسازی بشدت سیاسی «سناتور» قرار گرفته، فیلمی ضد ایرانی با تم ضدیت علیه جمهوری اسلامی و حتی بزرگان سیاسی و مذهبی ایران ساخته میشود ودر صحنهای به صورت خاص بارها و بارها رهبران سیاسی و بزرگان مذهبی به تمسخر گرفته میشوند. این فیلم به صورت گسترده در اروپا و آمریکا اکران شده و فیلمی درباره یک رقصنده زیرزمینی با غلظت سیاسی فراوان، برای نخستین بار در آمریکا در سینمای کنگره این کشور رونمایی میشود. (استناد به گزارش صدای آمریکا در ویدئوهای منتشر شده)
فیلم «رقصنده بیابان» داستان واقعی افشین غفاریان (ریس ریچی) دانش آموز مشهدی است که به رقص و پایکوبی علاقه ویژه ای دارد اما برای اجرای آن محدودیتهای بسیاری دارد بطوریکه مادرش به او می گوید هرگز نباید بر خلاف نظر افراد طرفدار حکومت رفتار کند.او با استفاده از فیلترشکنهای مخلتف وارد سایت یوتیوب میشود و با دیدن فیلمها و موزیک ویدیوهای مختلف از مایکل جکسون، باب فاسی، پینا بوش و میخایل باریشنیکوف رقص یاد میگیرد تا بتواند به بزرگترین آرزویش که وارد شدن به دنیای رقص به عنوان یک حرفه تمام وقت است برسد.
سالها می گذرد و حال افشین دانشجوی دانشگاه تهران است اما هنوز از شوق او برای اجرای رقص کم نشده است. او در زیرزمین دانشگاه خود و با کمک چند دوست علاقهمند دیگرش یک کمپانی رقص به راه میاندازد و آنها با هم در خفا به تمرین میپردازند. یکی از این دوستها الهه (با بازی فریدا پینتو، بازیگر فیلم برنده اسکار «میلیونر زاغه نشین») است که مانند مادر فقیدش شدیدا به هروئین مبتلاست و آینده روشنی برای خود نمیبیند. بعد از گذر زمان و وقتی که آنها در حرفه خود مهارت بیشتری پیدا میکنند، افشین تصمیم به اجرای یک کنسرت میگیرد، آن هم در تنها مکانی که امکان اجرای همچین برنامهای موجود است: صدها کیلومتر خارج از پایتخت کشور و در مرکز صحرا. با وجود تمام خطرها، جمعیتی برای تماشای اجرای او به صحرا سفر میکنند و او لقب رقصنده بیابان را به دست میآورد.
فضای روایت فیلم در پسزمینه اتفاقات انتخابات سال ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ ایران اتفاق میافتد. افشین بی وقفه تلاش میکند استاد هنر و رقص پیدا کند بالاخره موفق می شود در «مرکز هنری صبا» رقصیدن را بیاموزد تا اینکه یک روز بسیجیها کلاس را تعطیل میکنند و شیشه های کلاس رقص آنان را می شکنند و به آنها برچسب جاسوس آمریکایی بودن می زنند. وقتی افشین با این صحنه مواجه می شود با استادش سئوالی مطرح میکند که چرا آنها (بسیجی ها) از ما متنفرند؟ استادش در پاسخ می گوید: «به خاطر اینکه ما هنر را می آموزیم و آموزش می دهیم.» و باز هم این جمله در جای جای فیلم تکرار می شود که «جمهوری اسلامی از هنر و هنرمند متنفر است»!
با اتکا به همین بخش از فیلم اگر جمهوری اسلامی از هنر و هنرمند متنفر است، چطور به فردی که روی موج سیاسی رخداهای ۸۸ سوار شده و در رسانههای معارض بارها جمهوری اسلامی را متهم به سرکوب گری کرده و با اکران فیلم «رقصنده بیابان» به رقاص فتنه ۸۸ معروف شده است میتواند در جشنواره فیلم فجر انقلاب که بنایش استوار بر اشاعه فرهنگ وهنر انقلابی است، می تواند در قالب یک نمایش با عنوان برداشت آزاد، نمایش موزون و رقص را در پایتخت ایران اجرا کند. آیا جناب فرهاد مهندس پور دبیر جشنواره تئاتر فجر قرار است جشنواره را به نفع ولنگاری مهندسی کنند و روی صحنه آوردن معارضان کوچ کرده از ایران و کسانی که به فجر جمهوری اسلامی دهن کجی میکنند،بخشی از مهندسی خاص ایشان است؟!
*مشرق
عمله طرب دیروز بی بی سی و مطرب فاسق و زن باره مجید درخشانی با همراهی مدیر فاسد و اخراجی آن شبکه صادق صبا در رادیو فردا با یاد خاطرات دوران تجرد و عیش و نوش با گروه سلیطه های ماه بانو و مهدیه محمد خانی و سحر محمدی به تبلیغ اباحه گری و ولنگاری مشغول شدند !!!!!!!
www.radiofarda.com/a/mizban-e70-majid-derakhshani/28988031.html