تاكنون مقالات و گزارشهاي متعددي با رويكرد هشدارهاي كاهش جمعيت در مطبوعات منتشر شده و زواياي متعدد اين چالش را بررسي كردهاند، اما به جرئت ميتوان گفت مقاله مفصل «شاخصها و سياستهاي جمعيتي در ايران» تأليف دكتر مصطفي سميعينسب، عضو هيئت علمي دانشگاه امام صادق(ع) و مرتضي ترابي كارشناس ارشد اقتصاد و دستيار پژوهشي مركز تحقيقات ميانرشتهاي علوم انساني و اسلامي دانشگاه امام صادق(ع) كه پيشتر در فصلنامه «نگاه دو» منتشر شده است.
شهدای ایران:تاكنون مقالات و گزارشهاي متعددي با رويكرد هشدارهاي كاهش جمعيت در مطبوعات منتشر شده و زواياي متعدد اين چالش را بررسي كردهاند، اما به جرئت ميتوان گفت مقاله مفصل «شاخصها و سياستهاي جمعيتي در ايران» تأليف دكتر مصطفي سميعينسب، عضو هيئت علمي دانشگاه امام صادق(ع) و مرتضي ترابي كارشناس ارشد اقتصاد و دستيار پژوهشي مركز تحقيقات ميانرشتهاي علوم انساني و اسلامي دانشگاه امام صادق(ع) كه پيشتر در فصلنامه «نگاه دو» منتشر شده است.
تاكنون مقالات و گزارشهاي متعددي با رويكرد هشدارهاي كاهش جمعيت در مطبوعات منتشر شده و زواياي متعدد اين چالش را بررسي كردهاند، اما به جرئت ميتوان گفت مقاله مفصل «شاخصها و سياستهاي جمعيتي در ايران» تأليف دكتر مصطفي سميعينسب، عضو هيئت علمي دانشگاه امام صادق(ع) و مرتضي ترابي كارشناس ارشد اقتصاد و دستيار پژوهشي مركز تحقيقات ميانرشتهاي علوم انساني و اسلامي دانشگاه امام صادق(ع) كه پيشتر در فصلنامه «نگاه دو» منتشر شده است، از جمله مقالات متفاوت در تحليل مؤلفههاي مرتبط با سياستهاي فرزندآوري و جمعيت است؛ متفاوت از اين حيث كه در اين مقاله دو شاخه برجسته ديده شده است. اول واكاوي اصولي كه در اذهان بسياري از ما به عنوان يك اصل مسلم درباره فرزندآوري تثبيت شده است. به طور مثال اينكه اكثر ما معتقديم بين رفاه اقتصادي و حتي شاخص فرهنگي خانواده و تعداد فرزندان رابطه عكس وجود دارد، به اين معناست كه هرچه تعداد فرزندان بيشتر ميشود، عيار تربيتي آنها افت ميكند و خانواده هم از حيث تأمين مايحتاج روان و تن فرزندان به زحمت ميافتد و فرسوده ميشود. در اين شاخه، این مقاله ميكوشد با ابزارهايي چون قياس، گزارههايي از بزرگان جامعهشناسي و البته رهيافتي ديني، به اصولي كه در ذهن بسياري از ما به عنوان امور مسلم جا خوش كرده است، خدشه وارد كند، اما شاخه دومي كه در اين مقاله ديده شده، نگاه به مسئله مهار جمعيت به عنوان بخشي از سياستهاي اعمالشده از سوي قدرتهاي جهاني در جهت تأمين منافع و خواستها و سياستهاي آنها در مناطق مختلف دنياست. در واقع قدرتهاي جهاني داراي سياستي دوگانه و يك بام و دو هوا در اين زمينه هستند؛ سياستي كه در پي افزايش جمعيت جوامع خودشان و كاهش جمعيت كشورهاي ديگر به ويژه جوامع مسلمان است. در اين ميان وقتي شهروندان جوامع هدف قيد فرزندآوري را ميزنند گامي براي خشنودي و منافع قدرتها برميدارند. آنچه در اين مقاله مطرح ميشود، نكات قابل تأمل و گاه تكاندهندهاي است. از آنجا كه اين مقاله بلند كه بيشتر صورت يك كتاب را به خود گرفته، حجم قابل توجهي دارد، ما در اينجا صرفاً به چكيدهاي از آن بسنده و مخاطبان را به خواندن نسخه كامل آن در منبع اصلي دعوت ميكنيم.
آيا جمعيت افزایش فقر ميآورد؟
در ابتدا بايد پرسيد آيا جمعيت بيشتر مستلزم فقر است؟ به طور قطع نميتوان اين الزام را پذيرفت كه جمعيت زياد با فقر ملازم باشد. به طور مثال كشور چين با بيش از يكميليارد و 300 ميليون جمعيت در وضعيتي كاملاً متفاوت با كشور هند با جمعيتي قريب به همان جمعيت قرار دارد. همچنين خانوادههاي پرجمعيت زيادي وجود دارند كه به اتكاي فراواني و جواني افراد، فعالتر و بانشاطتر بوده و به سلامت و صحت زندگي ميكنند. اگرچه خانوادههاي پرجمعيتي هم وجود دارند كه به دليل شرايط اجتماعي - اقتصادي ديگر، تعداد افراد خانواده براي آنها ايجاد مشكل كرده است. در عين حال ميتوان پذيرفت كه اگر خانوادههاي پرجمعيت در بستر فقر اجتماعي قرار گيرد، مشكلاتشان افزوده ميشود. به عبارت ديگر در چنان شرايطي، خانوادههاي كمجمعيت مشكلات كمتري را تحمل ميكنند و به مراتب نگرانيهاي كمتري نيز پيش رو دارند. تركيب «تكفرزندي و رفاه» نيز بر رفتار والدين و كودكان تأثير فراواني دارد. كودكان در خانوادههاي تكفرزند در سلسله فراواني از خواستههاي بيپايان خود رشد ميكنند كه همه يا اكثر آنها اجابت ميشود. مفاهيم اخلاقياي نظير كف نفس و قناعت، ايثار و گذشت براي ديگري، تلاش در جهت استقلال شخصيت به گونهاي مسئولانه براي اين كودكان تجربه نميشود. از سوي ديگر به دليل اصالت رفاه و لذت، والدين نيز فرزند بيشتر را «مزاحم» تلقي ميكنند. بديهي است كه فرزندان در رشد و ارتقاي شخصيت والدينشان تأثير دارند. در خانوادههاي تكفرزند والدين نيز از تأثيرات مثبت فرزندان كم بهره ميبرند. بنابراين اگر در نگرش ديني قناعت، ايثار، تمرين اخلاقي، كار و تلاش براي رشد و راحتي ديگران فينفسه ارزش است، رفاه و لذت مادي در درجه دوم اعتبار و اهميت قرار دارد. سياستهاي كاهش جمعيت تا حد پيدايش خانوادههاي تكفرزند از اين منظر ميتواند مورد تجديدنظر يا سؤال قرار بگيرند.
تراكم جمعيتي، عامل پويايي روابط
در گذشته، نگرشهاي جامعهشناختي، آثار اخلاقي فراواني را براي جمعيت در اجتماع قائل بود. براي مثال دوركيم براي تراكم جمعيتي دو اثر مثبت قائل بود: اول آنكه تراكم جمعيتي باعث تقسيم كار دائم و بهتر در طول توسعه اجتماعي ميشود؛ دوم آنكه اين تراكم، باعث تراكم اخلاقي ميشود. از نظر دوركيم، جمعيت بيشتر باعث ميشود روابط بيشتري بين انسانها برقرار شود. افزايش سطح روابط، تحرك فزايندهاي ايجاد ميكند كه به خلاقيت و در نهايت پيشرفت سطح تمدن منتهي ميشود. دوركيم معتقد است زماني كه جمعيت قابل توجه باشد، افراد ناچارند براي حفظ موجوديت خود، كار و تحرك بيشتري داشته باشند. اين تحرك وافر نيز باعث ايجاد و تحقق فرهنگي بسيار بالاست. شايد بتوان مراد دوركيم را چنين توضيح داد كه مردم در سايه كار و تقسيم آن به انسانهاي خودساختهتر، منضبطتر و متعاملتري بدل ميشوند. در چنين ساختي، دوره كودكي كوتاهتر است و انسانها زودتر وارد دوره پختگي و تلاش ميشوند.
اروپا در حال محو شدن است
يكي از مشكلات جوامع توسعهيافته و كمجمعيت، پيري و در نتيجه نداشتن نشاط اقتصادي - اجتماعي آنهاست. بديهي است كه رونق اقتصادي به نيروي جوان وابسته است. زماني كه جوامع پير ميشوند، دولتها و صاحبان سرمايه، احساس خطر ميكنند. جوانان مايه پويايي و سرزندگي جوامع هستند. اكثر جهشهاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي نيز از دل نيروهاي جوان جوشيده است. شيراك، زماني كه نخستوزير فرانسه بود، درباره كشورهاي مدرن اروپايي پيشبيني كرد: اروپا در حال محو شدن است. به زودي كشورهاي ما خالي ميشوند. به همين دليل بعضي كشورهاي بزرگ از جمله كانادا به طور جدي روي برنامه مهاجرتپذيري، سرمايهگذاري كردهاند. ايالت كبك در كانادا حمايت از زادآوري را شروع كرده است. در اين ايالت براي نوزادان جديد 7 هزار و 500 دلار نقد در نظر گرفته شده است، بنابراين بايد محاسبه كرد كه آيا اجراي سياستهاي كنترل جمعيت و ايجاد رفاه كامل براي مقطعي از عمر جوامع، به پيري و فرسودگي دائمي يا درازمدت آنها ترجيح دارد يا خير؟ زماني كه سياستهاي كاهش جمعيت اعمال ميشود، رفتارهاي زادآوري افراد تغيير ميكند و عادتهاي نوين جايگزين ميشود، ديگر جوان كردن جامعه به سهولت ممكن نيست.
هراس غرب از پويايي جمعيت در تمدن اسلام
افزايش جمعيت جوان كشورهاي اسلامي مسئله عمدهاي است كه از سوي قدرتهاي استعماري به عنوان يك خطر تلقي شده است. «ساموئل هانتينگتون» در بخشي از مصاحبه خود درباره تمدن اسلام و چين و چالش آنها با تمدن غرب، با اشاره به نقش روزافزون مسلمانان ميگويد: «تمدن اسلام، تمدني است كه چالش آن تا حدودي متفاوت از ديگر چالشهاست چراكه اين تمدن اساساً ريشه در نوعي پويايي جمعيت دارد. رشد بالاي زاد و ولد كه در اكثر كشورهاي اسلامي شاهد آن هستيم اين چالش را متفاوت كرده است. امروزه بيش از 20 درصد جمعيت جهان اسلام را جوانان 15 تا 25 ساله تشكيل دادهاند.» تحليلگران غربي هراسناك، جمعيت جوان كشورهاي اسلامي را تحليل ميكنند. در شرايط فعلي موازنه جمعيت جوان و تحصيلكرده جهان، به نفع كشورهاي اسلامي رقم ميخورد. از سوي ديگر همين جمعيت جوان و آگاه است كه انرژي خود را صرف دفاع و حمايت از كشور و نواميس خود و باطل ساختن توطئههاي قدرتهاي استكباري ميكند. به همين دليل اين جمعيت، خطر بزرگي بر سر راه اهداف آنها محسوب ميشود. افزايش جمعيت مسلمانان در درون كشورهاي غربي نيز نگراني ديگر قدرتهاي بزرگ است. رشد منفي جمعيت نژاد اروپايي و زاد و ولد زياد مسلمانان ميتواند در بسياري از مناسبات سياسي، اجتماعي و اقتصادي كشورهاي مذكور اثر بگذارد. از موضعگيريهايي كه در مقابل جمعيت مسلمانان ميشود، این به دست ميآيد كه جمعيت، يك فاكتور مهم در اقتدار سياسي است. اين مسئله در موارد ديگر هم صادق است. امروزه كشور چين با جمعيت فراوانش يك تهديد جدي براي قدرتهاي بزرگ به حساب ميآيد. البته روشن است كه جمعيت به كمك عوامل ديگري چون پويايي اقتصاد، اصرار بر حفظ ارزشهاي ملي، ديني و سنتي با اتكا بر فرهنگ و اجتماعي غني، چنان تأثيري را بر جاي خواهد گذاشت.
رويكرد ديني به جمعيت چيست؟
نكته مهم ديگر در بحث كنترل جمعيت و تنظيم خانواده، آگاهي از رويكرد ديني در اين باره است. حكومت ديني نميتواند در طراحي موضوعات اجتماعي، اقتصادي و خانوادگي نسبت به اولويتهاي ديني بيتفاوت باشد، اگرچه احراز نظريه قاطع ديني درباره كنترل جمعيت به عنوان يك پديده اجتماعي، چندان راحت نيست اما آگاهي دولتمردان از آنچه در متون مربوط آمده، يك ضرورت است. در آيات و روايات زيادي موضوعاتي طرح شده كه هر كدام به نوعي با مسئله كنترل جمعيت نفياً و اثباتاً مرتبط هستند.
اولين مسئله، ازدواج است. در آيات قرآن و روايات، تشويق فراواني به ازدواج و خروج از تجرد شده است. بديهي است كه يكي از نتايج ازدواج در اغلب موارد توليد و احياناً تكثير نسل است. در برخي روايات، توصيه به ازدواج با هدف تكثير نسل، صورت گرفته است.
آيات و رواياتي وجود دارد كه فزوني جمعيت مسلمانان را يك معيار مهم هم در دنيا و هم در آخرت قرار داده است. فرزندان در دنيا زينت، مايه استعانت، امداد و قدرت و مايه غلبه مؤمنان و در آخرت مايه مباهات پيامبر اسلام (ص) معرفي شدهاند. برخي محققان از مجموع اين روايات، اصل اولي را استحباب تكثير نسل دانستهاند. همچنين در روايات متعددي، فرزندكشي و امتناع از فرزنددار شدن به دليل ترس از فقر مورد نكوهش قرار گرفته است.
متقاعدسازي و مداخله سياسي در جمعيتزدايي
در سال 1327 دولت امريكا يك واحد پژوهشي به نام «دفتر تحقيق عمليات» تأسيس كرد تا پايههاي نظري عمليات رواني در علوم اجتماعي را استخراج كند. اين دفتر توسط دانشگاه جان هاپكينز و طي قراردادي با ارتش امريكا در بالتيمور مريلند پايهريزي شد. بعدها مهارت و تخصصي كه در برنامه دفتر تحقيق عمليات ارتش امريكا / دانشگاه جان هاپكينز ايجاد شده بود، به شكل استادانهاي در هم تافته و به مدرسه بهداشت و سلامت عمومي دانشگاه جان هاپكينز انتقال يافت كه رشته «ارتباطات سلامت عمومي» را ايجاد كرد. همچنين مركز برنامههاي ارتباطات در سال 1367 توسط فيليپس نيلسون پيوتر و به عنوان بخشي از اداره پويايي جمعيت در مدرسه بهداشت و سلامت عمومي تأسيس شد كه هدف اصلي اين مركز، كنترل جمعيت جهاني است. اين معنا هنگامي تقويت ميشود كه بدانيم كاهش جمعيت جهاني يكي از طرحهاي شوراي امنيت امريكا بوده است. طي دهه 1350 و در زمان هنري كیسينجر مشاور امنيت ملي رئيسجمهور وقت، طرح مطالعاتي درباره تأثير روند رشد جمعيت جهاني بر امنيت ملي امريكا انجام شد. اين پروژه كه «200 NSSM» نام گرفت روند فزاينده رشد جمعيت جهاني را برخلاف امنيت ملي امريكا دانست و با تشريح راهبرد امريكا در مورد جمعيت جهاني، سياستها، راهكارها، چگونگي همكاري سازمانهاي بينالمللي و روش ترغيب و اقناع رهبران كشورهاي مورد نظر براي كاهش روند رشد جمعيت را تبيين ميكند.
وقتي تئوري جمعيتي مالتوس موضوعيتش را از دست ميدهد
مطرحترين تئوري جمعيتي كه در مباحث توسعه اقتصادي بيان ميشود، توسط مالتوس مطرح شده كه شاهبيت آن به اين مسئله اشاره دارد كه «رشد جمعيت بر پايه تصاعد صعودي و افزايشي بوده در حالي كه رشد منابع غذايي بر پايه تصاعد عددي و حسابي و به آرامي صورت ميگيرد.» طبق برآورد مالتوس در برههاي از زمان، رشد جمعيت از رشد امكانات و منابع پيشي گرفته و بنابراين امكانات موجود پاسخگوي نيازهاي جمعيت نخواهد بود. در نتيجه بحران جمعيتي و انساني پديدار خواهد شد. توصيه مالتوس بر پذيرش جلوگيري از زاد و ولد به منظور تعويق انداختن بحران يا حذف بحران بود. البته اين تئوري با ورود بازده فرايند به مقياس و افزايش سطح تكنولوژي و در نتيجه افزايش بهرهوري از واحدهاي ثابت موضوعيت خود را از دست داد. در واقع نگرانيهاي موجود درباره تكافو نكردن منابع و امكانات طبيعي خدادادي در پاسخ به نيازهاي جمعيتي داراي ريشه در مباني معرفت شناختي علم اقتصاد مبتني بر آموزههاي ليبرال سرمايهداري است. در تعريف پايه علم اقتصاد تصريح ميشود كه علم اقتصاد عبارت است از علم تخصيص منابع محدود به نيازهاي نامحدود انسان، اما از منظر گزارههاي ايدئولوژيك اسلامي و قرآني اساس اين تعريف محل اشكال است چراكه اين تعريف دائماً مصرفگرايي انسان و نيازهاي او را به هر قيمتي دامن ميزند.
آيا هرم پير جمعيتي در انتظار ماست؟
تحليل نتايج سرشماريهاي جمعيتي در شش سرشماري صورت گرفته در تاريخ ايران از يك سو و همچنين كالبدشكافي هرم سني جمعيت مبتني بر سرشماري جمعيتي در سال 85 از منظر كوتاه مدت بيانگر آن است كه گرچه قواعد هرم سني جمعيتي هم اكنون درسنين30-20 سال بوده، بنابراين از اين منظر پاسخگويي به نيازهاي متنوع اين طيف جمعيتي، بزرگترين چالش اساسي كشور به شمار ميرود لكن سياستهاي جمعيتزدايي كه پس از دوران انفجار جمعيتي ايران در سالهاي اواخر دهه 60 و اوايل دهه 70 رخ داده، موجب شده آهنگ رشد جمعيت به شدت كاهش يابد. در تحليل مناسبات جمعيتي با توجه به گذشته و با توجه به روندهاي جهاني و شواهد موجود ايران، ميزان واكنش مردم به قبول كاهش جمعيت به مراتب بيشتر از واكنش آنها به افزايش جمعيت است. تغيير روندهاي توليدي از اقتصاد مبتني بر خانواده و كشاورزي به اقتصاد صنعتي و سپس مبتني بر دانش و كاهش نقش انسان در فرايندهاي توليدي مؤيد اين نكته است. از سوي ديگر وجود انواع جاذبههاي مصنوعي و مشغوليات و فناوريهاي سرگرمكننده نيز به تدريج جايگزين انسان و مناسبات خانوادگي شده است. برآيند اين تحولات به همراه تداوم روند كنوني كاهش آهنگ جمعيت و از سوي ديگر افزايش سن ازدواج و تحليل فرزندآوري از سوي خانوادههاي جديد، هرم سني پيشبيني شده در 40 سال آينده را يك هرم پير جمعيتي نشان ميدهد. به صدا درآوردن اين زنگ خطر از هماكنون از سوي كارشناسان و اركان عالي حكومت، اقدام شايستهاي است كه در صورت توجه خانوادهها به آن شايد بتوان نتايج آن را سه دهه بعد شاهد بود.
تاكنون مقالات و گزارشهاي متعددي با رويكرد هشدارهاي كاهش جمعيت در مطبوعات منتشر شده و زواياي متعدد اين چالش را بررسي كردهاند، اما به جرئت ميتوان گفت مقاله مفصل «شاخصها و سياستهاي جمعيتي در ايران» تأليف دكتر مصطفي سميعينسب، عضو هيئت علمي دانشگاه امام صادق(ع) و مرتضي ترابي كارشناس ارشد اقتصاد و دستيار پژوهشي مركز تحقيقات ميانرشتهاي علوم انساني و اسلامي دانشگاه امام صادق(ع) كه پيشتر در فصلنامه «نگاه دو» منتشر شده است، از جمله مقالات متفاوت در تحليل مؤلفههاي مرتبط با سياستهاي فرزندآوري و جمعيت است؛ متفاوت از اين حيث كه در اين مقاله دو شاخه برجسته ديده شده است. اول واكاوي اصولي كه در اذهان بسياري از ما به عنوان يك اصل مسلم درباره فرزندآوري تثبيت شده است. به طور مثال اينكه اكثر ما معتقديم بين رفاه اقتصادي و حتي شاخص فرهنگي خانواده و تعداد فرزندان رابطه عكس وجود دارد، به اين معناست كه هرچه تعداد فرزندان بيشتر ميشود، عيار تربيتي آنها افت ميكند و خانواده هم از حيث تأمين مايحتاج روان و تن فرزندان به زحمت ميافتد و فرسوده ميشود. در اين شاخه، این مقاله ميكوشد با ابزارهايي چون قياس، گزارههايي از بزرگان جامعهشناسي و البته رهيافتي ديني، به اصولي كه در ذهن بسياري از ما به عنوان امور مسلم جا خوش كرده است، خدشه وارد كند، اما شاخه دومي كه در اين مقاله ديده شده، نگاه به مسئله مهار جمعيت به عنوان بخشي از سياستهاي اعمالشده از سوي قدرتهاي جهاني در جهت تأمين منافع و خواستها و سياستهاي آنها در مناطق مختلف دنياست. در واقع قدرتهاي جهاني داراي سياستي دوگانه و يك بام و دو هوا در اين زمينه هستند؛ سياستي كه در پي افزايش جمعيت جوامع خودشان و كاهش جمعيت كشورهاي ديگر به ويژه جوامع مسلمان است. در اين ميان وقتي شهروندان جوامع هدف قيد فرزندآوري را ميزنند گامي براي خشنودي و منافع قدرتها برميدارند. آنچه در اين مقاله مطرح ميشود، نكات قابل تأمل و گاه تكاندهندهاي است. از آنجا كه اين مقاله بلند كه بيشتر صورت يك كتاب را به خود گرفته، حجم قابل توجهي دارد، ما در اينجا صرفاً به چكيدهاي از آن بسنده و مخاطبان را به خواندن نسخه كامل آن در منبع اصلي دعوت ميكنيم.
آيا جمعيت افزایش فقر ميآورد؟
در ابتدا بايد پرسيد آيا جمعيت بيشتر مستلزم فقر است؟ به طور قطع نميتوان اين الزام را پذيرفت كه جمعيت زياد با فقر ملازم باشد. به طور مثال كشور چين با بيش از يكميليارد و 300 ميليون جمعيت در وضعيتي كاملاً متفاوت با كشور هند با جمعيتي قريب به همان جمعيت قرار دارد. همچنين خانوادههاي پرجمعيت زيادي وجود دارند كه به اتكاي فراواني و جواني افراد، فعالتر و بانشاطتر بوده و به سلامت و صحت زندگي ميكنند. اگرچه خانوادههاي پرجمعيتي هم وجود دارند كه به دليل شرايط اجتماعي - اقتصادي ديگر، تعداد افراد خانواده براي آنها ايجاد مشكل كرده است. در عين حال ميتوان پذيرفت كه اگر خانوادههاي پرجمعيت در بستر فقر اجتماعي قرار گيرد، مشكلاتشان افزوده ميشود. به عبارت ديگر در چنان شرايطي، خانوادههاي كمجمعيت مشكلات كمتري را تحمل ميكنند و به مراتب نگرانيهاي كمتري نيز پيش رو دارند. تركيب «تكفرزندي و رفاه» نيز بر رفتار والدين و كودكان تأثير فراواني دارد. كودكان در خانوادههاي تكفرزند در سلسله فراواني از خواستههاي بيپايان خود رشد ميكنند كه همه يا اكثر آنها اجابت ميشود. مفاهيم اخلاقياي نظير كف نفس و قناعت، ايثار و گذشت براي ديگري، تلاش در جهت استقلال شخصيت به گونهاي مسئولانه براي اين كودكان تجربه نميشود. از سوي ديگر به دليل اصالت رفاه و لذت، والدين نيز فرزند بيشتر را «مزاحم» تلقي ميكنند. بديهي است كه فرزندان در رشد و ارتقاي شخصيت والدينشان تأثير دارند. در خانوادههاي تكفرزند والدين نيز از تأثيرات مثبت فرزندان كم بهره ميبرند. بنابراين اگر در نگرش ديني قناعت، ايثار، تمرين اخلاقي، كار و تلاش براي رشد و راحتي ديگران فينفسه ارزش است، رفاه و لذت مادي در درجه دوم اعتبار و اهميت قرار دارد. سياستهاي كاهش جمعيت تا حد پيدايش خانوادههاي تكفرزند از اين منظر ميتواند مورد تجديدنظر يا سؤال قرار بگيرند.
تراكم جمعيتي، عامل پويايي روابط
در گذشته، نگرشهاي جامعهشناختي، آثار اخلاقي فراواني را براي جمعيت در اجتماع قائل بود. براي مثال دوركيم براي تراكم جمعيتي دو اثر مثبت قائل بود: اول آنكه تراكم جمعيتي باعث تقسيم كار دائم و بهتر در طول توسعه اجتماعي ميشود؛ دوم آنكه اين تراكم، باعث تراكم اخلاقي ميشود. از نظر دوركيم، جمعيت بيشتر باعث ميشود روابط بيشتري بين انسانها برقرار شود. افزايش سطح روابط، تحرك فزايندهاي ايجاد ميكند كه به خلاقيت و در نهايت پيشرفت سطح تمدن منتهي ميشود. دوركيم معتقد است زماني كه جمعيت قابل توجه باشد، افراد ناچارند براي حفظ موجوديت خود، كار و تحرك بيشتري داشته باشند. اين تحرك وافر نيز باعث ايجاد و تحقق فرهنگي بسيار بالاست. شايد بتوان مراد دوركيم را چنين توضيح داد كه مردم در سايه كار و تقسيم آن به انسانهاي خودساختهتر، منضبطتر و متعاملتري بدل ميشوند. در چنين ساختي، دوره كودكي كوتاهتر است و انسانها زودتر وارد دوره پختگي و تلاش ميشوند.
اروپا در حال محو شدن است
يكي از مشكلات جوامع توسعهيافته و كمجمعيت، پيري و در نتيجه نداشتن نشاط اقتصادي - اجتماعي آنهاست. بديهي است كه رونق اقتصادي به نيروي جوان وابسته است. زماني كه جوامع پير ميشوند، دولتها و صاحبان سرمايه، احساس خطر ميكنند. جوانان مايه پويايي و سرزندگي جوامع هستند. اكثر جهشهاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي نيز از دل نيروهاي جوان جوشيده است. شيراك، زماني كه نخستوزير فرانسه بود، درباره كشورهاي مدرن اروپايي پيشبيني كرد: اروپا در حال محو شدن است. به زودي كشورهاي ما خالي ميشوند. به همين دليل بعضي كشورهاي بزرگ از جمله كانادا به طور جدي روي برنامه مهاجرتپذيري، سرمايهگذاري كردهاند. ايالت كبك در كانادا حمايت از زادآوري را شروع كرده است. در اين ايالت براي نوزادان جديد 7 هزار و 500 دلار نقد در نظر گرفته شده است، بنابراين بايد محاسبه كرد كه آيا اجراي سياستهاي كنترل جمعيت و ايجاد رفاه كامل براي مقطعي از عمر جوامع، به پيري و فرسودگي دائمي يا درازمدت آنها ترجيح دارد يا خير؟ زماني كه سياستهاي كاهش جمعيت اعمال ميشود، رفتارهاي زادآوري افراد تغيير ميكند و عادتهاي نوين جايگزين ميشود، ديگر جوان كردن جامعه به سهولت ممكن نيست.
هراس غرب از پويايي جمعيت در تمدن اسلام
افزايش جمعيت جوان كشورهاي اسلامي مسئله عمدهاي است كه از سوي قدرتهاي استعماري به عنوان يك خطر تلقي شده است. «ساموئل هانتينگتون» در بخشي از مصاحبه خود درباره تمدن اسلام و چين و چالش آنها با تمدن غرب، با اشاره به نقش روزافزون مسلمانان ميگويد: «تمدن اسلام، تمدني است كه چالش آن تا حدودي متفاوت از ديگر چالشهاست چراكه اين تمدن اساساً ريشه در نوعي پويايي جمعيت دارد. رشد بالاي زاد و ولد كه در اكثر كشورهاي اسلامي شاهد آن هستيم اين چالش را متفاوت كرده است. امروزه بيش از 20 درصد جمعيت جهان اسلام را جوانان 15 تا 25 ساله تشكيل دادهاند.» تحليلگران غربي هراسناك، جمعيت جوان كشورهاي اسلامي را تحليل ميكنند. در شرايط فعلي موازنه جمعيت جوان و تحصيلكرده جهان، به نفع كشورهاي اسلامي رقم ميخورد. از سوي ديگر همين جمعيت جوان و آگاه است كه انرژي خود را صرف دفاع و حمايت از كشور و نواميس خود و باطل ساختن توطئههاي قدرتهاي استكباري ميكند. به همين دليل اين جمعيت، خطر بزرگي بر سر راه اهداف آنها محسوب ميشود. افزايش جمعيت مسلمانان در درون كشورهاي غربي نيز نگراني ديگر قدرتهاي بزرگ است. رشد منفي جمعيت نژاد اروپايي و زاد و ولد زياد مسلمانان ميتواند در بسياري از مناسبات سياسي، اجتماعي و اقتصادي كشورهاي مذكور اثر بگذارد. از موضعگيريهايي كه در مقابل جمعيت مسلمانان ميشود، این به دست ميآيد كه جمعيت، يك فاكتور مهم در اقتدار سياسي است. اين مسئله در موارد ديگر هم صادق است. امروزه كشور چين با جمعيت فراوانش يك تهديد جدي براي قدرتهاي بزرگ به حساب ميآيد. البته روشن است كه جمعيت به كمك عوامل ديگري چون پويايي اقتصاد، اصرار بر حفظ ارزشهاي ملي، ديني و سنتي با اتكا بر فرهنگ و اجتماعي غني، چنان تأثيري را بر جاي خواهد گذاشت.
رويكرد ديني به جمعيت چيست؟
نكته مهم ديگر در بحث كنترل جمعيت و تنظيم خانواده، آگاهي از رويكرد ديني در اين باره است. حكومت ديني نميتواند در طراحي موضوعات اجتماعي، اقتصادي و خانوادگي نسبت به اولويتهاي ديني بيتفاوت باشد، اگرچه احراز نظريه قاطع ديني درباره كنترل جمعيت به عنوان يك پديده اجتماعي، چندان راحت نيست اما آگاهي دولتمردان از آنچه در متون مربوط آمده، يك ضرورت است. در آيات و روايات زيادي موضوعاتي طرح شده كه هر كدام به نوعي با مسئله كنترل جمعيت نفياً و اثباتاً مرتبط هستند.
اولين مسئله، ازدواج است. در آيات قرآن و روايات، تشويق فراواني به ازدواج و خروج از تجرد شده است. بديهي است كه يكي از نتايج ازدواج در اغلب موارد توليد و احياناً تكثير نسل است. در برخي روايات، توصيه به ازدواج با هدف تكثير نسل، صورت گرفته است.
آيات و رواياتي وجود دارد كه فزوني جمعيت مسلمانان را يك معيار مهم هم در دنيا و هم در آخرت قرار داده است. فرزندان در دنيا زينت، مايه استعانت، امداد و قدرت و مايه غلبه مؤمنان و در آخرت مايه مباهات پيامبر اسلام (ص) معرفي شدهاند. برخي محققان از مجموع اين روايات، اصل اولي را استحباب تكثير نسل دانستهاند. همچنين در روايات متعددي، فرزندكشي و امتناع از فرزنددار شدن به دليل ترس از فقر مورد نكوهش قرار گرفته است.
متقاعدسازي و مداخله سياسي در جمعيتزدايي
در سال 1327 دولت امريكا يك واحد پژوهشي به نام «دفتر تحقيق عمليات» تأسيس كرد تا پايههاي نظري عمليات رواني در علوم اجتماعي را استخراج كند. اين دفتر توسط دانشگاه جان هاپكينز و طي قراردادي با ارتش امريكا در بالتيمور مريلند پايهريزي شد. بعدها مهارت و تخصصي كه در برنامه دفتر تحقيق عمليات ارتش امريكا / دانشگاه جان هاپكينز ايجاد شده بود، به شكل استادانهاي در هم تافته و به مدرسه بهداشت و سلامت عمومي دانشگاه جان هاپكينز انتقال يافت كه رشته «ارتباطات سلامت عمومي» را ايجاد كرد. همچنين مركز برنامههاي ارتباطات در سال 1367 توسط فيليپس نيلسون پيوتر و به عنوان بخشي از اداره پويايي جمعيت در مدرسه بهداشت و سلامت عمومي تأسيس شد كه هدف اصلي اين مركز، كنترل جمعيت جهاني است. اين معنا هنگامي تقويت ميشود كه بدانيم كاهش جمعيت جهاني يكي از طرحهاي شوراي امنيت امريكا بوده است. طي دهه 1350 و در زمان هنري كیسينجر مشاور امنيت ملي رئيسجمهور وقت، طرح مطالعاتي درباره تأثير روند رشد جمعيت جهاني بر امنيت ملي امريكا انجام شد. اين پروژه كه «200 NSSM» نام گرفت روند فزاينده رشد جمعيت جهاني را برخلاف امنيت ملي امريكا دانست و با تشريح راهبرد امريكا در مورد جمعيت جهاني، سياستها، راهكارها، چگونگي همكاري سازمانهاي بينالمللي و روش ترغيب و اقناع رهبران كشورهاي مورد نظر براي كاهش روند رشد جمعيت را تبيين ميكند.
وقتي تئوري جمعيتي مالتوس موضوعيتش را از دست ميدهد
مطرحترين تئوري جمعيتي كه در مباحث توسعه اقتصادي بيان ميشود، توسط مالتوس مطرح شده كه شاهبيت آن به اين مسئله اشاره دارد كه «رشد جمعيت بر پايه تصاعد صعودي و افزايشي بوده در حالي كه رشد منابع غذايي بر پايه تصاعد عددي و حسابي و به آرامي صورت ميگيرد.» طبق برآورد مالتوس در برههاي از زمان، رشد جمعيت از رشد امكانات و منابع پيشي گرفته و بنابراين امكانات موجود پاسخگوي نيازهاي جمعيت نخواهد بود. در نتيجه بحران جمعيتي و انساني پديدار خواهد شد. توصيه مالتوس بر پذيرش جلوگيري از زاد و ولد به منظور تعويق انداختن بحران يا حذف بحران بود. البته اين تئوري با ورود بازده فرايند به مقياس و افزايش سطح تكنولوژي و در نتيجه افزايش بهرهوري از واحدهاي ثابت موضوعيت خود را از دست داد. در واقع نگرانيهاي موجود درباره تكافو نكردن منابع و امكانات طبيعي خدادادي در پاسخ به نيازهاي جمعيتي داراي ريشه در مباني معرفت شناختي علم اقتصاد مبتني بر آموزههاي ليبرال سرمايهداري است. در تعريف پايه علم اقتصاد تصريح ميشود كه علم اقتصاد عبارت است از علم تخصيص منابع محدود به نيازهاي نامحدود انسان، اما از منظر گزارههاي ايدئولوژيك اسلامي و قرآني اساس اين تعريف محل اشكال است چراكه اين تعريف دائماً مصرفگرايي انسان و نيازهاي او را به هر قيمتي دامن ميزند.
آيا هرم پير جمعيتي در انتظار ماست؟
تحليل نتايج سرشماريهاي جمعيتي در شش سرشماري صورت گرفته در تاريخ ايران از يك سو و همچنين كالبدشكافي هرم سني جمعيت مبتني بر سرشماري جمعيتي در سال 85 از منظر كوتاه مدت بيانگر آن است كه گرچه قواعد هرم سني جمعيتي هم اكنون درسنين30-20 سال بوده، بنابراين از اين منظر پاسخگويي به نيازهاي متنوع اين طيف جمعيتي، بزرگترين چالش اساسي كشور به شمار ميرود لكن سياستهاي جمعيتزدايي كه پس از دوران انفجار جمعيتي ايران در سالهاي اواخر دهه 60 و اوايل دهه 70 رخ داده، موجب شده آهنگ رشد جمعيت به شدت كاهش يابد. در تحليل مناسبات جمعيتي با توجه به گذشته و با توجه به روندهاي جهاني و شواهد موجود ايران، ميزان واكنش مردم به قبول كاهش جمعيت به مراتب بيشتر از واكنش آنها به افزايش جمعيت است. تغيير روندهاي توليدي از اقتصاد مبتني بر خانواده و كشاورزي به اقتصاد صنعتي و سپس مبتني بر دانش و كاهش نقش انسان در فرايندهاي توليدي مؤيد اين نكته است. از سوي ديگر وجود انواع جاذبههاي مصنوعي و مشغوليات و فناوريهاي سرگرمكننده نيز به تدريج جايگزين انسان و مناسبات خانوادگي شده است. برآيند اين تحولات به همراه تداوم روند كنوني كاهش آهنگ جمعيت و از سوي ديگر افزايش سن ازدواج و تحليل فرزندآوري از سوي خانوادههاي جديد، هرم سني پيشبيني شده در 40 سال آينده را يك هرم پير جمعيتي نشان ميدهد. به صدا درآوردن اين زنگ خطر از هماكنون از سوي كارشناسان و اركان عالي حكومت، اقدام شايستهاي است كه در صورت توجه خانوادهها به آن شايد بتوان نتايج آن را سه دهه بعد شاهد بود.