شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۱۵۷۲۲
تاریخ انتشار: ۲۳ شهريور ۱۳۹۲ - ۱۳:۱۴
گروه سیاسی پایگاه خبری شهدای ایران؛ راست گفت آن که گفت: «رستگاری در وفای به عهد است و ماندگاری در فراز و نشیب روزگارش .» شاید خودمان هم از آستانه صبر و وفاداریمان به آرمان‌ها بی‌خبریم و در فضای باز و گاه بسته – و در مواقعی فضای بسته و گاه باز – نسنجیده لب می‌گشاییم و بعد می‌افتیم به فکر کردن – یکی از علائم سیاسیون جهان سومی – اجازه دهید تکلیف شما و آنان که این عریضه را می‌خوانند، روشن کنم و خیلی شفاف اعلام کنم که موضوع بر سر دفاع از اصلاح‌طلب یا اصول‌گرا، دفاع از شهرداری که رکورد کریم بوذرجمهری را شکست یا رقیبی که ناخودآگاه در فرمول سیاست آتش زیرخاکستر قرار دارد، نیست. حتی بحث از خوشحال کردن جناحی و دمغ کردن جناح مقابل نیست. این عریضه حتی حوصله چگونگی قرار و مدار شما با آنان که در سال‌های اخیر در آمپاس شدید سیاسی روزگار به سر می¬کردند را هم ندارد . اصلاً هم دلم به آن رأی طلایی انتخاب شهردار که شبیه مس بود، نسوخته؛ رأیی که بهانه‌ای شد برای شکارچیانی که آنرا بر روی نیزه بردند و در بازار داغ سیاست عوام‌فریبی چرخانند.

    لابد شاهد بودید که از عصر چهارشنبه 20/6/92 تا بوق شب همه ی کانال‌های رسانه ملی و سایت‌هایی که روزگاری حتی امثال شما را مرده‌هایی متحرک تصور می‌کردند، چه شوی جذاب و اکشنی را با محوریت جنابعالی نمایش دادند. هشت سال به احترام نظام، جملات چندش‌آوری چون «بگم، بگم» را تحمل کردیم، اما تصور نمی‌شد نوبت به امثال شما خواهد رسید.

بگویید، لطفا جار بزنید، پرده بردارید. و شاید شما هم به مصلحت نمی‌بینید که افشا کنید، همچنان که هنوز مردم بنا به مصلحتی در انتظار شناخت لیدر اصلی پرونده سه هزار میلیاردی سر کارند. لطفا به احترام همه ی افرادی که خام شدند و به شما رای دادند، هرچه در دل دارید، بیرون بریزید .اگر اعتبار و حیثیت حزب یا گروهی منوط به بیان نگفته‌های یکی از یاران خود باشد، آن جریان به درد لای جرز پل های نیمه تمام تهران بزرگ می خورد. گاه در تیتر اول قرار گرفتن عین سقوط است – تب تندی که زود عرق می‌کند.

از حاشیه بر می‌گردم به متن. متنی که سال‌هاست نداشته ی آن ملت را می رنجاند . متنی که بزرگترین صحنه‌های سیاسی آن – انتخابات- با سیاستی عقب مانده و منسوخ پوشش گرفت. انتخاباتی که بیشترین تاثیر سیاسی آن ناشی از پیروزی جناحی در برابر عملکرد غلط جناح مقابل بود. - چند دوی ماراتن 8 ساله که بازنده آن مردم بودند.- این نگاه به سیاست، یعنی مردم را در عمق وارد سیاست نکردن و دمکراسی را در سطح نگه داشتن. باز هم وعده دادن و بعد عبور از پل انتخابات، سوار خر دجال خود شدن.

هنوز یاد نگرفتیم چگونه منافع ملی را در درازمدت تعریف کنیم. بی‌جهت نیست که جملگی در امر سامان بخشیدن به تشکل‌ها –  چه چپ، چه راست – موفق نبودیم. نیامده ایم یاد بگیریم که در جریان وفاداری به یک آرمان، اعمال سیاست‌های شخصی – اگرچه به حق – بزرگترین عامل عقب‌ماندگی توسعه دمکراسی است.

شما با این حرکت، به سهم خود، اعتماد مردم خسته از سیاست‌زدگی و سیاسی کاری را نسبت به حرکت سیستماتیک و جمع‌گرایی سلب کردید. مهم این است که هنوز یاد نگرفته‌اید برای رساندن این ملت به قله اصالت منافع ملی، در سپیده صبح خروس خوان دمکراسی شوید. آواز خروس در سحرگاه خوش است، نه لنگ ظهر در خیابان بهشت.

این وفاداری به آرمانگرایی متوجه همه احزاب است؛ همچنان که اگر اصول‌گرایان از این آرمان تخطی نمی‌کردند، این همه نزد مردم بی‌اعتماد نمی‌شدند.

وفاداری به اصول، به معنی اطاعت کورکورانه نیست. بخشی از رای دکتر روحانی ناشی از مواضع متضاد و عملکرد غلط جناح مقابل است، نه برنامه‌های اعتدالیون با تدبیر. و اگر آقای دکتر در آرمان های اعلام شده وفادار نماند، او و یارانش هم سال‌ها تفکر جمع‌گرایی و توسعه پایدار و دمکراسی را به تاخیر خواهد انداخت.

     دغدغه اینجانب در دوران جنگ و سال‌های پس از جنگ تدوین داستان زندگی فرماندهانی است که بسیجی وارد جنگ شدند و در میدان دود و باروت به عقل و عشق، فرمانده شدند. اغلب این شهدا در اتاق جنگ قرارگاه خاتم به شدت از مواضع خود دفاع می‌کردند،اما وقتی طرحی تصویب می‌شد، چون سربازی وفادار وارد عملیات می‌شدند و از طرحی که خود مخالف بودند، دفاع می‌کردند.

متاسفانه بسیاری از سیاسیون پس از جنگ فرصت نکردند دمکراسی حاکم بر مردان آتش و عشق را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دهند تا متوجه شوند استقرار نظام دمکراسی و خردگرایی جمعی نیازمند چه ایثارهاست!

کاش ذره‌ای از سیاست شهید بروجردی، حسن باقری، خرازی و..... را درک می کردیم، بلکه مشخص می شد عریضه اینجانب متوجه چیست؟ کاش تقوای سیاسی را از امام یاد می‌گرفتیم و جام زهر نوشیدن را جایگزین سیاست‌های مقطعی و منفعلانه می‌کردیم. کاش درک می‌کردیم عبور از مرحله سخت سیاست جهان سوم، در گرو چه صبر و درایتی است.

وقتی کتاب" سرزمین آبی من" – با الهامی از هنجارهای شهید حمید باکری – را می‌نوشتم، به آن جمله منتسب به او که می‌رسیدم، – بازماندگان جنگ را به سه قشر تقسیم کرده است – دوست داشتم به گونه‌ای قشر سوم دسته‌بندی او را دنبال می¬کردم که در عمل در اقلیت قرار گیرند– آنان که پس از جنگ عزلت را انتخاب می‌کنند و دق می‌کنند –  اما وقتی حال و روز دنیای کثیف قشر اول را دنبال می‌کردم – از اعتقادات خود فاصله گرفته و می‌افتند به حراج ارزشها و تاراج اموال مردم – ترجیح می‌دادم همان قشر سوم، اکثریتی شوند. باز هم دم قشر دومی‌ها گرم که رفتند دنبال زندگی بدون سیاست.

کاش، کاش... چقدر کاش. تا کی افسوس و تکرار اشتباه. تا کی میدان دادن به نفس. اگر در کرسی شورای شهر، استراتژی فرهنگ و تعالی معرفت اجتماعی را درست تدوین می‌کردند و به سرهنگ پادگانی به پهنای تهران بزرگ دستور می‌دادند که به جای حبس کردن نام فرماندهان جنگ در بزرگراه‌ها- بزرگراه همت، زین¬الدین، بروجردی، باقری، چمران و...-  شعور و معرفت و معجونی از عقل و عشق این مردان را در کوچه پس کوچه‌های تهران ترویج می‌دادند،  امروز خرد جمعی و عقلانیت اسلام ناب بر انتخابات حاکم می‌شد.

در این صورت هر کس به خود اجازه نمی‌داد نان به نرخ روز بخورد. بسیاری هم سیاستی اتخاذ کردند که مرحوم دکتر شریعتی آن را به سیاست خاکشیر مزاج تعبیر می‌کرد. این سیاست با هر ذائقه‌ای سازگاری دارد و بیشترین خاصیت آن این است که نتنها هیچ خاصیتی ندارد، بلکه هیچ ضرری هم ندارد. اکنون هم اگر چرخی در خیابان بهشت بزنید، به آسانی با این تفکر آشنا خواهید شد. لذا بی‌علت نبود که شهید بهشتی، بهشت را به بهاء بدست آورد، نه به بهانه.

   عضو شورای شهر؛ حکایت ما حکایت تشیع صفوی است که در ظهر عاشورا در جا زد و با بی‌بی زینب روانه تاریخ نشد که ورق زند سرنوشت تشیع را. زیرا که تشیع علوی مرد میدان می‌طلبد و آنان که از میان آن همه تدبیر و درایت عاشورا، کفن پوشیدندش را یاد گرفتند، تصور می‌کنند نتیجه هر حرکتی بایستی عین نتیجه عاشورا باشد و سراغ دیگر ائمه نمی‌روند تا متوجه شوند مجموعه تفکرات12 امام که جملگی در یک مسیرند، الگوی تشیع است و جوهر نهضت امام حسین(ع) عبور از عاشوراست، نه ماندن در کربلا. حتی اگر شما برنامه شهردار وقت اصفهان در دوره شاه عباس صفوی را هم در استراتژی مدیر کاخ بهشت قرار دهید و دانشمندانی چون شیخ بهایی و میرداماد و... را به مشاوره گیرید، اگر خرد جمعی و عقلانیت را در برنامه توسعه تهرانی‌ها قرار ندهید، تازه این همه عملکرد شهرداری می‌شود پیشانی تبلیغات سه قرن فعالیت تشیع صفوی که با حیله ی غرب افتادند به جان عثمانی سنی مذهبی که در برابر قدرت رومیان قد علم کرده بود. دولت عثمانی را که به خاک سیاه نشاندند، همه ی تاج و تخت این تشیع صفوی سپرده شد به امثال فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه و رضا قلدر. این روزگار گذشت تا که یک سید بزرگوار پرچم تشیع علوی را بر قله ی باور مردم برافراشت. این روح خدا سربازانی تربیت نکرد که امروز در سنگر چپ و راست به روی هم آر.پی.جی شلیک کنند.

راستگوخانم؛ وادار به قصه‌گویی شدم، بلکه متوجه شوید چرا به کاهدان زدید. خدایا! چرا سربازان امام، این پرچمداران تشیع علوی در عالم دیانت و سیاست این قدر به خاکی می زنند؟ خدایا، چرا قبل از اینکه آستانه درک و فهم ما را نسبت به دمکراسی، آزادی و استقلال بالا نبردی، ما را سهامدار این ارزش‌ها کردی؟ خدایا، چرا این قدر رهایمان کردی؛ گاه جناحی در انزوا و جناحی مست قدرت و میدان داری و گاه بر عکس.

منتخب مردم؛ در جریان مبارزه سیاسی انتخاب شهردار، عمل شما به آنان که به شما رای دادند این پیام را صادر کرد: «هنوز احزاب و شخصیت‌های سیاسی قابل اعتماد نیستند». کاش برابری نرخ این سرمایه ی در حال جوانه زدن را در برابر شهردار کردن حاج باقر – ببخشید، دکتر قالیباف – تشخیص می‌دادید، راستی که چقدر نرخ مان پایین است.

  راستگو خانم؛ خسته‌ام. سال‌هاست که جز برای ثبت و ماندگاری فرماندهان شهید 8 سال جنگ، به هیچ راهی قلم نمی‌زنم، اما امشب که بازی سیاسی منفعلانه شما را در رسانه ملی مشاهده کردم، مسیح کردستان – زندگی شهید بروجردی - را برای ساعتی کنار گذاشتم و این عریضه را نوشتم. باشد که به خود بیاییم و عاقل شویم.

عمری از ما گذشته، دیگر جوان نیستیم. عمر دوره عقلانیت کوتاه است، اما پرمغز. بپّا که دیگر پا روی پوست خربزه نگذارید. مدتی در برابر دوربین شکارچی‌ها آفتابی نشو، بلکه مردم – همچون خدای رحمان – شما را ببخشند و عاقبت بخیر شوید. و مردم به این بلوغ سیاسی رسیده‌اند که بدانند، همچنان که با یک گل بهار نمی‌شود، با گزیدن یک نیش هم به شما پشت نخواهند کرد. که؛ این سیاست سیاه و سفید، خودی و غیرخودی هرگز ما را به ریسمان خدا وصل نخواهد کرد. و اگر چنین نیست، لطفا با جسارت در انتخابات بعدی از طرف جناح خاکشیر مزاج ها کاندید شوید و بر آرمان هایشان وفادار بمانید تا که راستگو بمانید و رستگار شوید. الهی هیچ مسافری، از رفیقاش جا نمونه.

 والسلام
نصرت‌اله محمودزاده
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار