قبح شکنی از چادر با بازی آزاده نامداری
مالاریا حکایت نسل دهه 70 است که جهان خود را از دریچه گوشی همراه میشناسد و انگار قاب 6 اینچی این وسیله ارتباطی بهتر میتواند حوادث روزمره را به این نسل نمایش دهد. جهانی که خلاصه شود در قابهای کوچک قطعا نمیتواند عمق زیادی داشته باشد و باید به سطح آن اکتفا کرد.
به گزارش سرویس فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛ فاصله نسل دهه 50 با دهه 70 اگرچه 20 سال است اما تغییرات در حوزه ارتباطات توانست بین این دو نسل فاصلهای طولانی بیندازد. دهه 70 در بستر گسترش ارتباطات به وسیله اینترنت و به تبع آن بسترهای فضای مجازی و... اجتماعی شد و این بستر زیربنای فکری این نسل را در نگاه به جهان تحت تاثیر شدید خود قرار داد.
مالاریا حکایت نسل دهه 70 است که جهان خود را از دریچه گوشی همراه میشناسد و انگار قاب 6 اینچی این وسیله ارتباطی بهتر میتواند حوادث روزمره را به این نسل نمایش دهد. جهانی که خلاصه شود در قابهای کوچک قطعا نمیتواند عمق زیادی داشته باشد و باید به سطح آن اکتفا کرد.
نسلی که قرار گذاشته است دامنه ارتباطات و اطلاعات خود را از درگاه این قابهای کوچک گسترش دهد محکوم است به حرکت در سطح. شهبازی سعی میکند داستان مالاریا را به سبک و سیاق این نسل روایت کند بنابراین بسیاری از صحنهها از گوشی همراه و فیلمی که با آن گرفته شده است نشان داده میشود.
در دیگر صحنهها نیز به فراخور صحنههای پخش شده از گوشی همراه، دوربین بسان نوجوانان، بازیگوش است و سر به هوا. بازیگوشی دوربین تا جایی است که در برخی صحنهها همانند پایکوبی جشن برجام (که پخش آن در این روزها مفهوم بسیار خاصی دارد) مخاطب را آزار میدهد و فیلم را به سینمای تجربی نزدیک میکند.
مالاریا روایت تازهای نیست و به جز دوربین متفاوت که در بسیاری مواقع نقطه قوت فیلم محسوب میشود، ما شاهد پدیدهای تازه در درام و بازی و... نیستیم. حتی حضور آزاده نامداری اگر نگوییم موجب ضعف شده قطعا کمکی به مالاریا نکرده است.
داستان جوانانی که همدیگر را دوست دارند و شور و عشق خود را قرار است با فرار و گشت و گذارهای عموما مخاطرهانگیز نشان دهند. داستان از زمانی که حنا با جعبه بزرگ آذرخش میتواند از چنگ پدر و برادران بگریزد دیگر کششی دراماتیک ندارد و ما تا پایان فیلم شاهد قصهای با اوج و فرود نیستیم.
اوج مالاریا در یک سوم ابتدایی فیلم میگذرد و در ادامه فقط شاهد بدبیاریهای متوالی قهرمانان فیلم هستیم. مالاریا خواسته یا ناخواسته سطحی بودن نسل امروز را به رخ مخاطب میکشد. جوانانی که فقط به دنبال خوشی هستند و کاری با سبب آن ندارند؛ میخواهد برجام باشد یا باخت ایران از آرژانتین. نسلی که زود اعتماد میکند بعد از اعتماد خود برافروخته میشود و زودتر از آن از این برافروخته شدن پشیمان میشود. نسلی که پوشش، نشاندهنده تفکر آن نیست. میتوانی چادر سر کنی و با گروه موسیقی دورهگرد همراه شوی.
آنچه از همه بیشتر مخاطب را آزار میدهد پایان نامفهوم فیلم است. پایانی که سراسر ابهام است و کانه ترتیب داده شده است تا حداقل در جایی فیلم به انتها برسد. چرا باید 2 جوان چنین اقدام ابلهانهای بکنند. آیا دخترک غرق شد؟ اگر غرق شد پس پسری که میخواست نقش قهرمان را ایفا کند کجا بود؟
در نهایت باید اذعان کرد شهبازی جز شکل روایت که آن را مدیون دوربین بازیگوش است در بیان مشکلات جوانان نسل جدید در سطح حرکت کرده است و نه قصه خوبی میگوید و نه مخاطب را امیدوار به آیندهای روشن به بیرون از سینما روانه میکند.
مالاریا حکایت نسل دهه 70 است که جهان خود را از دریچه گوشی همراه میشناسد و انگار قاب 6 اینچی این وسیله ارتباطی بهتر میتواند حوادث روزمره را به این نسل نمایش دهد. جهانی که خلاصه شود در قابهای کوچک قطعا نمیتواند عمق زیادی داشته باشد و باید به سطح آن اکتفا کرد.
نسلی که قرار گذاشته است دامنه ارتباطات و اطلاعات خود را از درگاه این قابهای کوچک گسترش دهد محکوم است به حرکت در سطح. شهبازی سعی میکند داستان مالاریا را به سبک و سیاق این نسل روایت کند بنابراین بسیاری از صحنهها از گوشی همراه و فیلمی که با آن گرفته شده است نشان داده میشود.
در دیگر صحنهها نیز به فراخور صحنههای پخش شده از گوشی همراه، دوربین بسان نوجوانان، بازیگوش است و سر به هوا. بازیگوشی دوربین تا جایی است که در برخی صحنهها همانند پایکوبی جشن برجام (که پخش آن در این روزها مفهوم بسیار خاصی دارد) مخاطب را آزار میدهد و فیلم را به سینمای تجربی نزدیک میکند.
مالاریا روایت تازهای نیست و به جز دوربین متفاوت که در بسیاری مواقع نقطه قوت فیلم محسوب میشود، ما شاهد پدیدهای تازه در درام و بازی و... نیستیم. حتی حضور آزاده نامداری اگر نگوییم موجب ضعف شده قطعا کمکی به مالاریا نکرده است.
داستان جوانانی که همدیگر را دوست دارند و شور و عشق خود را قرار است با فرار و گشت و گذارهای عموما مخاطرهانگیز نشان دهند. داستان از زمانی که حنا با جعبه بزرگ آذرخش میتواند از چنگ پدر و برادران بگریزد دیگر کششی دراماتیک ندارد و ما تا پایان فیلم شاهد قصهای با اوج و فرود نیستیم.
اوج مالاریا در یک سوم ابتدایی فیلم میگذرد و در ادامه فقط شاهد بدبیاریهای متوالی قهرمانان فیلم هستیم. مالاریا خواسته یا ناخواسته سطحی بودن نسل امروز را به رخ مخاطب میکشد. جوانانی که فقط به دنبال خوشی هستند و کاری با سبب آن ندارند؛ میخواهد برجام باشد یا باخت ایران از آرژانتین. نسلی که زود اعتماد میکند بعد از اعتماد خود برافروخته میشود و زودتر از آن از این برافروخته شدن پشیمان میشود. نسلی که پوشش، نشاندهنده تفکر آن نیست. میتوانی چادر سر کنی و با گروه موسیقی دورهگرد همراه شوی.
آنچه از همه بیشتر مخاطب را آزار میدهد پایان نامفهوم فیلم است. پایانی که سراسر ابهام است و کانه ترتیب داده شده است تا حداقل در جایی فیلم به انتها برسد. چرا باید 2 جوان چنین اقدام ابلهانهای بکنند. آیا دخترک غرق شد؟ اگر غرق شد پس پسری که میخواست نقش قهرمان را ایفا کند کجا بود؟
در نهایت باید اذعان کرد شهبازی جز شکل روایت که آن را مدیون دوربین بازیگوش است در بیان مشکلات جوانان نسل جدید در سطح حرکت کرده است و نه قصه خوبی میگوید و نه مخاطب را امیدوار به آیندهای روشن به بیرون از سینما روانه میکند.
www.instagram.com/p/BaeatWLn00f
فروش لباس زیر زنانه فانتزی و زیبا