بحث بسیار طولانی شد و به عنوان یک محقق از جناب موسوی خوئینی ها می خواهم جدای از بررسی عملکرد جریان رقیب مجمع روحانیون – که قطعا در موارد متعددی جای نقد و بررسی دارد- بپرسم که اصولا امروز ایشان از کدام امام(ره) سخن به میان آورده اند؟ و عموم اعضای مجمع روحانیون با اصول فکری و قطعی امام(ره) از قبیل پیروی از ولایت فقیه، استکبارستیزی، اعتقاد به استقلال ملی، مخالفت صریح با قلدرمآبان بین المللی -که در منابع مربوط به امام راحل به صورت مستمر و مکرر وجود دارد- چه نسبتی دارند؟
شهدای ایران:علی خضریان، در پاسخ به اظهارات اخیر سیدمحمد موسوی خوئینیها دبیر مجمع روحانیون مبارز، دربارهی علت انشعاب مجمع روحانیون از جامعه روحانیت، یادداشت مهمی نوشت که در ادامه میخوانید.
در بخش مهمی از این یادداشت آمده است: اما جناب موسوی خوئینی ها در این یادداشت برخی موارد دیگر را نیز به صورت نیم بند بیان کرده اند که در جای خود قابل بحث است به طوریکه ایشان پایبندی مجمع روحانیون بر حمایتش از فردی در انتخابات را نسبت به رقیبش که امروز نگاهش نسبت به فردی که روزی مورد حمایتش بوده را به عنوان یک امر مناسب یاد کرده که مشخص نیست چنین نتیجه گیری ای کجای سیاست اسلامی است! و کجای دین آمده که اگر فردی دیدگاه هایش تغییر کرد می بایست همچنان او را همراهی کرد چون روزی مواضعش مورد تأییدت بود؟ و آیا دست کشیدن از حمایت از مصداق برای حفظ معیار بیشتر مورد تأکید نیست؟ و یا ادامه حمایت مجمع روحانیون از فردی با تمام خطاها و اقدامات ناصوابش را افتخاری برای خود و مجموعه شان تلقی می کند؟! جناب موسوی خوئینی ها همیشه اینطور تحلیل می کنند؟!
متن کامل یادداشت را در ادامه میخوانید:
جناب سیدمحمد موسویخویینیها اخیراً با انتشار یادداشتی در کانال تلگرامی اش به بهانه پرداختن به علت انشعاب مجمع روحانیون از جامعه روحانیت که در سی سال پیش به وقوع پیوسته بیان داشته که "عملکرد این دو مجموعه روحانی خود نشاندهنده آن است که حق با حضرت امام(رض) بود که با این انشعاب موافقت کردند و معتقد بودند که این دو نمیتوانند زیر یک سقف فعالیت کنند" و او برای اثبات این حرف خود به بازخوانی برخی عملکردها و اختلاف دیدگاه های دو مجموعه از منظر خود در بزنگاه های مهم سی سال گذشته پرداخته است.
در ابتدای بحث لازم است بیان کنم که معتقدم در هر جناح و طیفی و حتی در هر تشکلی ممکن است نظرات و دیدگاههای مختلفی وجود داشته باشد و مجمع روحانیون مبارز نیز از این قاعده مستثنی نیست؛ فلذا نحوه پرداختن کلی و ناقص جناب موسوی خوئینی ها به تاریخ نیز به نظر حرف درست و دقیقی نیست اما از آنجایی که ایشان به صورت جریانی به بررسی موضوع پرداخته است، صرفا براساس همین مدل به پرداخت موضوع می پردازم و البته قائلم برخی افراد که در آن روز در زمره موسسین، همراهان و هواداران تاسیس مجمع روحانیون بوده اند همگی شامل مواردی که در ادامه به آن می پردازم نمی شوند.
اما برای روشن تر شدن موضوع و بررسی عملکرد جریانی ابتدا جا داشت جناب موسوی خوئینی ها که با بازخوانی برخی اقدامات و وقایع تاریخی از امام خمینی(ره) برای تأیید امروز مجموعه خود خرج کرده، مواضع و دیدگاه های ایشان را که در خصوص تأسیس مجمع روحانیون به صورت ناقص بیان نمی کرد و همچنین ای کاش همانطور که در ابتدای متن خود ابراز داشته که "اگر بخواهم بدون ارزشگذاری و تنها به عنوان یک ناظر بیرونی به این انشعاب نگاه کنم". واقعا اینگونه به تاریخ می پرداخت تا خدای ناکرده احساس بی صداقتی نسبت به خود را تقویت نمی کرد.
ابتدا پیش از پرداختن به برخی ادعاهای نادقیق در آن نوشته به دلیل اهمیت داشتن نقش امام خمینی(ره) در تأسیس مجمع روحانیون مبارز- که جناب موسوی خوئینی ها به گونه ای روایت کرده که این شائبه ای مبنی بر اینکه انگار امام راحل در موافقتشان با تأسیس مجمع روحانیون مخالف مجموعه دیگری بودند- می پردازم.
امام خمینی(ره) در پاسخ به نامه محمدعلی انصاری در تاریخ 10 آبان 67 -که به منشور برادری معروف شد- پیرامون موضوع تأسیس مجمع روحانیون مبارز و همین مدل نحوه پرداخت برخی رسانه ها از جمله روزنامه کیهان -که آن زمان تحت اختیار سیدمحمد خاتمی از اعضای شاخص مجمع روحانیون بود- این جریان را برحذر میدارد که با استناد به بعضی از اختلافات فقهی، علمای اسلام را متهم به مخالفت با حق و دین کنند بیان می دارند: "آیا میتوان تصور نمود که چون فقها با یکدیگر اختلاف نظر داشتهاند ـ نعوذبالله ـ خلاف حق و خلاف دین خدا عمل کردهاند؟"
همان زمان هم برخلاف رویه امروزین جناب موسوی خوئینی ها، امام(ره) با صراحت این افراد را از تولید بدگمانی نسبت به جامعه روحانیت و مراجع عظام بازداشتند و فرمودند: "من آنان را تأیید مینمایم... موضعگیریها باید بهگونهای باشد که در عین حفظ اصول اسلام برای همیشهی تاریخ، حافظ خشم و کینه انقلابی خود علیه سرمایهداری غرب و در رأس آن آمریکای جهان خوار، کمونیسم و سوسیالیزم بینالملل و در رأس آن شوروی متجاوز باشند".
در پایان نامه نیز امام(ره) همچنان از حضور اختلاف افکنان و همچنین حضور کسانی که از اصول انقلاب تخطی می کنند ابراز نگرانی کرده و بیان می کنند: "باید از واسطههایی که فقط کارشان القای بدبینی نسبت به جناح مقابل (جامعه روحانیت مبارز) است، پرهیز نمود... اگر دیدید کسی از اصول تخطی میکند، در برابرش قاطعانه بایستید".
حال مشخص نیست چرا امروز جناب موسوی خوئینی ها برخلاف دیدگاه امام(ره) و جدای از پرداختن به مهم ترین اصول دیدگاهی مجمع روحانیونی که تأسیسش و جدایی اش از جامعه روحانیت مورد موافقت امام خمینی(ره) قرار گرفته صرفا به پرداختن بی ربط به موضوع و نقل ناقص از وقایع تاریخی برای همقطارانش تأیید امام(ره) را صرفا بیان می دارد.
برای اینکه به ایشان یادآوری شود که کدام مجموعه فکری بود که امام(ره) با تأسیسش موافقت نموده است و آیا عموم اعضای مجمع روحانیون امروز چنین دیدگاه هایی دارند و یا نه، صرفا به بیان چند مورد از مواضع این جریان در آن سال ها رجوع می کنیم.
این تشکل سیاسی در اول اسفند 1367 با انتشار بیانیهای به مناسبت انتشار کتاب موهن «آیات شیطانی» از دولت خواست تا با انگلیس قطع رابطه کند. در بخشی از این بیانیه آمده بود: "از وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران مصرانه میخواهیم با استعمار انگلیس که در واداشتن یکی از مزدوران قلم به دست خود به اهانت و جسارت به ساحت مقدس پیامبر گرامی اسلام(صلیاللهعلیهوآله) نقش اساسی داشته، هرچه زودتر قطع رابطه نماید".
مجمع روحانیون در یکی دیگر از مواضع خود پس از برکناری «آیت ا... منتظری» از قائم مقامی رهبری با صدور بیانیه ای نظرها و دیدگاه هایش را درباره این موضوع به تفصیل بیان می کند که در یکی از مهمترین بندهای آن با حمایت از اعدام منافقین در سال 67 – که امروز با سکوت برخی از همان اعضای مجمع روحانیون در مقابل شبهه پراکنی منافقین در کشور دستمایه زیرسوال رفتن جنایات آنها در دهه 60 گردیده- آورده است: "مهمترین عاملی که امام(ره) را بر آن داشت تا نظر خود را نسبت به آینده رهبری اعلام کنند همین خطری بود که نفوذ ناپاکان و ایادی دشمن در بالاترین و مقدس ترین مرکز نظام، اسلام و انقلاب را تهدید میکرد و متأسفانه آیت الله منتظری نسبت به آن توجه خاص مبذول نداشتند و در نتیجه بیت بالاترین مقام معنوی بعد از مقام رهبری کانون امید همهی دشمنانی شد که در جنگ و ترور و مبارزهی سیاسی و تبلیغی با جمهوری اسلامی ناامید شده بودند. با کمال تأسف در حالی نسبت به اجرای احکام اسلامی در مورد جنایتکاران منافق و آدمکشان محارب احساس ترحم میشد که در همان حال نه تنها نسبت به جنایت افرادی چون «مهدی هاشمی» و باند تبهکار وی که با قساوت مخالفان فکری خود از روحانی و غیر روحانی را به قتل میرساندند و با جعل و انتشار اسناد دروغین نیروهای متعهد و انقلابی را ترور شخصیت میکردند، از سوی ایشان حساسیتی نشان داده نمیشد بلکه همواره از آنان حمایت میکردند و بیت ایشان پناهگاه و یکی از مراکز خرابکاری آنان بود".
مجمع روحانیون همچنین در بیانیه دیگری که در 4 شهریور 1368 منتشر گردیده به موضوع دلایل دشمنی آشتی ناپذیر ایران با آمریکا پرداخته و بیان داشته: "دشمنی آمریکا با ما و آشتی ناپذیری انقلاب و مردم ما با آمریکا ناشی از یک سوءِ تفاهم سیاسی نیست تا با مذاکره یا تهدید و تطمیع آمریکا با پا درمیانی این و آن از میان برود بلکه ریشه در ماهیت جنایتکار حکومت های آمریکایی از یکسو و ذات الهی و مردمی انقلاب اسلامی از سوی دیگر دارد".
تا اینجا سعی شد به بازخوانی اصول اساسی فکری و عقیدتی مجمع روحانیونی که تأسیسش مورد تأیید امام(ره) قرار گرفت در حوزه سیاست داخلی و خارجی پرداخته شود و البته نگاه امام(ره) نیز به محدوده مورد تأیید ایشان در خصوص اختلافات دو جناح سیاسی- که محصول اختلاف دیدگاه در چارچوب مسائل فقهی بوده است- نیز بیان گردد.
اینکه اعضای مجمع روحانیون امروز چه نسبتی با اصول اساسی فکری و عقیدتی خود در هنگام تأسیسش دارد و چقدر در چارچوب محدوده مذکور اقدام کرده اند به نظر خیلی نیازی به بازخوانی ندارد و برای همگان فاصله امروز اکثر اعضای اصلی این جریان با اصول فکری مورد تأیید امام(ره) در هنگامه تأسیس مشخص است.
اما جناب موسوی خوئینی ها در این یادداشت برخی موارد دیگر را نیز به صورت نیم بند بیان کرده اند که در جای خود قابل بحث است به طوریکه ایشان پایبندی مجمع روحانیون بر حمایتش از فردی در انتخابات را نسبت به رقیبش که امروز نگاهش نسبت به فردی که روزی مورد حمایتش بوده را به عنوان یک امر مناسب یاد کرده که مشخص نیست چنین نتیجه گیری ای کجای سیاست اسلامی است! و کجای دین آمده که اگر فردی دیدگاه هایش تغییر کرد می بایست همچنان او را همراهی کرد چون روزی مواضعش مورد تأییدت بود؟ و آیا دست کشیدن از حمایت از مصداق برای حفظ معیار بیشتر مورد تأکید نیست؟ و یا ادامه حمایت مجمع روحانیون از فردی با تمام خطاها و اقدامات ناصوابش را افتخاری برای خود و مجموعه شان تلقی می کند؟! جناب موسوی خوئینی ها همیشه اینطور تحلیل می کنند؟!
یا ایشان در بخشی دیگر از نوشته خود با اشاره به اختلاف دیدگاه هایشان با رقیب بیان داشته: "این دو مجموعه روحانی حامل دو پیام، دو دیدگاه و دو روش در مدیریت کشورند... و نگاهشان به اصل طلایی «میزان، رأی ملت است» دو گونه است؛ مجمع معتقد است تمام سازوکارهای لازم باید به کار بسته شود تا این اصل شرعی و عقلانی در اداره امور کشور تجلی عینی پیدا کند و تحقق این اصل با هیچگونه توجیه شرعی، مصلحتی و... خدشهدار نشود". پاسخشان به اتفاقات پس از انتخابات سال 88 و عدم تمکین به نتیجه حاصله از صندوق انتخابات به عنوان مهمترین تجلی مردمسالاری در کشور چیست؟ اگر همچون جناب موسوی و کروبی که بدون ارائه سند معتقد به تقلب در آن می باشند که اصلا بحثی باقی نمی ماند چرا که نمی شود اینطور انتظار داشت هیچ وقت بازندگان در انتخابات به نتیجه انتخابات پایبند بمانند و اگر پایبند به نتیجه آن بوده است که چرا مستندات پس از انتخابات چیز دیگری را نشان می دهد؟!
یک جای دیگر این یادداشت هم با بیان اینکه: "حامیانِ مجمع روحانیون هرگز اعتقاد به ضربوشتم مخالفان خود نداشتهاند". بحث را آنقدر بی پایه و اساس کرده اند که نمی شود به آن بصورت دقیق پرداخت اما یک تجربه شخصی نگارنده در دوران دانشجویی در دانشگاه تهران در سال 87 خلاف این امر را ثابت می کند و اعضای انجمن دانشگاه تهران که از اصلی ترین حامیان جناحی که مجمع روحانیون و جناب موسوی خوئینی ها در دانشگاه می باشند، با حمله به یک نشست دانشجویی تعدادی از دانشجویان و شخص نگارنده را براساس استدلال لات های کوچه و بازار -که برای خود محدوده ای را فرض می گیرند و کسی حق حضور در محدوده آنها را ندارد- به جرم اینکه اینجا اجازه نمی دهیم انجمنی جز ما فعالیت داشته باشد مورد ضرب و شتم قرار دادند که مستندات آن در دانشگاه تهران موجود می باشد.
بحث بسیار طولانی شد و به عنوان یک محقق از جناب موسوی خوئینی ها می خواهم جدای از بررسی عملکرد جریان رقیب مجمع روحانیون – که قطعا در موارد متعددی جای نقد و بررسی دارد- بپرسم که اصولا امروز ایشان از کدام امام(ره) سخن به میان آورده اند؟ و عموم اعضای مجمع روحانیون با اصول فکری و قطعی امام(ره) از قبیل پیروی از ولایت فقیه، استکبارستیزی، اعتقاد به استقلال ملی، مخالفت صریح با قلدرمآبان بین المللی -که در منابع مربوط به امام راحل به صورت مستمر و مکرر وجود دارد- چه نسبتی دارند؟
*خبرنامه دانشجویان
در بخش مهمی از این یادداشت آمده است: اما جناب موسوی خوئینی ها در این یادداشت برخی موارد دیگر را نیز به صورت نیم بند بیان کرده اند که در جای خود قابل بحث است به طوریکه ایشان پایبندی مجمع روحانیون بر حمایتش از فردی در انتخابات را نسبت به رقیبش که امروز نگاهش نسبت به فردی که روزی مورد حمایتش بوده را به عنوان یک امر مناسب یاد کرده که مشخص نیست چنین نتیجه گیری ای کجای سیاست اسلامی است! و کجای دین آمده که اگر فردی دیدگاه هایش تغییر کرد می بایست همچنان او را همراهی کرد چون روزی مواضعش مورد تأییدت بود؟ و آیا دست کشیدن از حمایت از مصداق برای حفظ معیار بیشتر مورد تأکید نیست؟ و یا ادامه حمایت مجمع روحانیون از فردی با تمام خطاها و اقدامات ناصوابش را افتخاری برای خود و مجموعه شان تلقی می کند؟! جناب موسوی خوئینی ها همیشه اینطور تحلیل می کنند؟!
متن کامل یادداشت را در ادامه میخوانید:
جناب سیدمحمد موسویخویینیها اخیراً با انتشار یادداشتی در کانال تلگرامی اش به بهانه پرداختن به علت انشعاب مجمع روحانیون از جامعه روحانیت که در سی سال پیش به وقوع پیوسته بیان داشته که "عملکرد این دو مجموعه روحانی خود نشاندهنده آن است که حق با حضرت امام(رض) بود که با این انشعاب موافقت کردند و معتقد بودند که این دو نمیتوانند زیر یک سقف فعالیت کنند" و او برای اثبات این حرف خود به بازخوانی برخی عملکردها و اختلاف دیدگاه های دو مجموعه از منظر خود در بزنگاه های مهم سی سال گذشته پرداخته است.
در ابتدای بحث لازم است بیان کنم که معتقدم در هر جناح و طیفی و حتی در هر تشکلی ممکن است نظرات و دیدگاههای مختلفی وجود داشته باشد و مجمع روحانیون مبارز نیز از این قاعده مستثنی نیست؛ فلذا نحوه پرداختن کلی و ناقص جناب موسوی خوئینی ها به تاریخ نیز به نظر حرف درست و دقیقی نیست اما از آنجایی که ایشان به صورت جریانی به بررسی موضوع پرداخته است، صرفا براساس همین مدل به پرداخت موضوع می پردازم و البته قائلم برخی افراد که در آن روز در زمره موسسین، همراهان و هواداران تاسیس مجمع روحانیون بوده اند همگی شامل مواردی که در ادامه به آن می پردازم نمی شوند.
اما برای روشن تر شدن موضوع و بررسی عملکرد جریانی ابتدا جا داشت جناب موسوی خوئینی ها که با بازخوانی برخی اقدامات و وقایع تاریخی از امام خمینی(ره) برای تأیید امروز مجموعه خود خرج کرده، مواضع و دیدگاه های ایشان را که در خصوص تأسیس مجمع روحانیون به صورت ناقص بیان نمی کرد و همچنین ای کاش همانطور که در ابتدای متن خود ابراز داشته که "اگر بخواهم بدون ارزشگذاری و تنها به عنوان یک ناظر بیرونی به این انشعاب نگاه کنم". واقعا اینگونه به تاریخ می پرداخت تا خدای ناکرده احساس بی صداقتی نسبت به خود را تقویت نمی کرد.
ابتدا پیش از پرداختن به برخی ادعاهای نادقیق در آن نوشته به دلیل اهمیت داشتن نقش امام خمینی(ره) در تأسیس مجمع روحانیون مبارز- که جناب موسوی خوئینی ها به گونه ای روایت کرده که این شائبه ای مبنی بر اینکه انگار امام راحل در موافقتشان با تأسیس مجمع روحانیون مخالف مجموعه دیگری بودند- می پردازم.
امام خمینی(ره) در پاسخ به نامه محمدعلی انصاری در تاریخ 10 آبان 67 -که به منشور برادری معروف شد- پیرامون موضوع تأسیس مجمع روحانیون مبارز و همین مدل نحوه پرداخت برخی رسانه ها از جمله روزنامه کیهان -که آن زمان تحت اختیار سیدمحمد خاتمی از اعضای شاخص مجمع روحانیون بود- این جریان را برحذر میدارد که با استناد به بعضی از اختلافات فقهی، علمای اسلام را متهم به مخالفت با حق و دین کنند بیان می دارند: "آیا میتوان تصور نمود که چون فقها با یکدیگر اختلاف نظر داشتهاند ـ نعوذبالله ـ خلاف حق و خلاف دین خدا عمل کردهاند؟"
همان زمان هم برخلاف رویه امروزین جناب موسوی خوئینی ها، امام(ره) با صراحت این افراد را از تولید بدگمانی نسبت به جامعه روحانیت و مراجع عظام بازداشتند و فرمودند: "من آنان را تأیید مینمایم... موضعگیریها باید بهگونهای باشد که در عین حفظ اصول اسلام برای همیشهی تاریخ، حافظ خشم و کینه انقلابی خود علیه سرمایهداری غرب و در رأس آن آمریکای جهان خوار، کمونیسم و سوسیالیزم بینالملل و در رأس آن شوروی متجاوز باشند".
در پایان نامه نیز امام(ره) همچنان از حضور اختلاف افکنان و همچنین حضور کسانی که از اصول انقلاب تخطی می کنند ابراز نگرانی کرده و بیان می کنند: "باید از واسطههایی که فقط کارشان القای بدبینی نسبت به جناح مقابل (جامعه روحانیت مبارز) است، پرهیز نمود... اگر دیدید کسی از اصول تخطی میکند، در برابرش قاطعانه بایستید".
حال مشخص نیست چرا امروز جناب موسوی خوئینی ها برخلاف دیدگاه امام(ره) و جدای از پرداختن به مهم ترین اصول دیدگاهی مجمع روحانیونی که تأسیسش و جدایی اش از جامعه روحانیت مورد موافقت امام خمینی(ره) قرار گرفته صرفا به پرداختن بی ربط به موضوع و نقل ناقص از وقایع تاریخی برای همقطارانش تأیید امام(ره) را صرفا بیان می دارد.
برای اینکه به ایشان یادآوری شود که کدام مجموعه فکری بود که امام(ره) با تأسیسش موافقت نموده است و آیا عموم اعضای مجمع روحانیون امروز چنین دیدگاه هایی دارند و یا نه، صرفا به بیان چند مورد از مواضع این جریان در آن سال ها رجوع می کنیم.
این تشکل سیاسی در اول اسفند 1367 با انتشار بیانیهای به مناسبت انتشار کتاب موهن «آیات شیطانی» از دولت خواست تا با انگلیس قطع رابطه کند. در بخشی از این بیانیه آمده بود: "از وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران مصرانه میخواهیم با استعمار انگلیس که در واداشتن یکی از مزدوران قلم به دست خود به اهانت و جسارت به ساحت مقدس پیامبر گرامی اسلام(صلیاللهعلیهوآله) نقش اساسی داشته، هرچه زودتر قطع رابطه نماید".
مجمع روحانیون در یکی دیگر از مواضع خود پس از برکناری «آیت ا... منتظری» از قائم مقامی رهبری با صدور بیانیه ای نظرها و دیدگاه هایش را درباره این موضوع به تفصیل بیان می کند که در یکی از مهمترین بندهای آن با حمایت از اعدام منافقین در سال 67 – که امروز با سکوت برخی از همان اعضای مجمع روحانیون در مقابل شبهه پراکنی منافقین در کشور دستمایه زیرسوال رفتن جنایات آنها در دهه 60 گردیده- آورده است: "مهمترین عاملی که امام(ره) را بر آن داشت تا نظر خود را نسبت به آینده رهبری اعلام کنند همین خطری بود که نفوذ ناپاکان و ایادی دشمن در بالاترین و مقدس ترین مرکز نظام، اسلام و انقلاب را تهدید میکرد و متأسفانه آیت الله منتظری نسبت به آن توجه خاص مبذول نداشتند و در نتیجه بیت بالاترین مقام معنوی بعد از مقام رهبری کانون امید همهی دشمنانی شد که در جنگ و ترور و مبارزهی سیاسی و تبلیغی با جمهوری اسلامی ناامید شده بودند. با کمال تأسف در حالی نسبت به اجرای احکام اسلامی در مورد جنایتکاران منافق و آدمکشان محارب احساس ترحم میشد که در همان حال نه تنها نسبت به جنایت افرادی چون «مهدی هاشمی» و باند تبهکار وی که با قساوت مخالفان فکری خود از روحانی و غیر روحانی را به قتل میرساندند و با جعل و انتشار اسناد دروغین نیروهای متعهد و انقلابی را ترور شخصیت میکردند، از سوی ایشان حساسیتی نشان داده نمیشد بلکه همواره از آنان حمایت میکردند و بیت ایشان پناهگاه و یکی از مراکز خرابکاری آنان بود".
مجمع روحانیون همچنین در بیانیه دیگری که در 4 شهریور 1368 منتشر گردیده به موضوع دلایل دشمنی آشتی ناپذیر ایران با آمریکا پرداخته و بیان داشته: "دشمنی آمریکا با ما و آشتی ناپذیری انقلاب و مردم ما با آمریکا ناشی از یک سوءِ تفاهم سیاسی نیست تا با مذاکره یا تهدید و تطمیع آمریکا با پا درمیانی این و آن از میان برود بلکه ریشه در ماهیت جنایتکار حکومت های آمریکایی از یکسو و ذات الهی و مردمی انقلاب اسلامی از سوی دیگر دارد".
تا اینجا سعی شد به بازخوانی اصول اساسی فکری و عقیدتی مجمع روحانیونی که تأسیسش مورد تأیید امام(ره) قرار گرفت در حوزه سیاست داخلی و خارجی پرداخته شود و البته نگاه امام(ره) نیز به محدوده مورد تأیید ایشان در خصوص اختلافات دو جناح سیاسی- که محصول اختلاف دیدگاه در چارچوب مسائل فقهی بوده است- نیز بیان گردد.
اینکه اعضای مجمع روحانیون امروز چه نسبتی با اصول اساسی فکری و عقیدتی خود در هنگام تأسیسش دارد و چقدر در چارچوب محدوده مذکور اقدام کرده اند به نظر خیلی نیازی به بازخوانی ندارد و برای همگان فاصله امروز اکثر اعضای اصلی این جریان با اصول فکری مورد تأیید امام(ره) در هنگامه تأسیس مشخص است.
اما جناب موسوی خوئینی ها در این یادداشت برخی موارد دیگر را نیز به صورت نیم بند بیان کرده اند که در جای خود قابل بحث است به طوریکه ایشان پایبندی مجمع روحانیون بر حمایتش از فردی در انتخابات را نسبت به رقیبش که امروز نگاهش نسبت به فردی که روزی مورد حمایتش بوده را به عنوان یک امر مناسب یاد کرده که مشخص نیست چنین نتیجه گیری ای کجای سیاست اسلامی است! و کجای دین آمده که اگر فردی دیدگاه هایش تغییر کرد می بایست همچنان او را همراهی کرد چون روزی مواضعش مورد تأییدت بود؟ و آیا دست کشیدن از حمایت از مصداق برای حفظ معیار بیشتر مورد تأکید نیست؟ و یا ادامه حمایت مجمع روحانیون از فردی با تمام خطاها و اقدامات ناصوابش را افتخاری برای خود و مجموعه شان تلقی می کند؟! جناب موسوی خوئینی ها همیشه اینطور تحلیل می کنند؟!
یا ایشان در بخشی دیگر از نوشته خود با اشاره به اختلاف دیدگاه هایشان با رقیب بیان داشته: "این دو مجموعه روحانی حامل دو پیام، دو دیدگاه و دو روش در مدیریت کشورند... و نگاهشان به اصل طلایی «میزان، رأی ملت است» دو گونه است؛ مجمع معتقد است تمام سازوکارهای لازم باید به کار بسته شود تا این اصل شرعی و عقلانی در اداره امور کشور تجلی عینی پیدا کند و تحقق این اصل با هیچگونه توجیه شرعی، مصلحتی و... خدشهدار نشود". پاسخشان به اتفاقات پس از انتخابات سال 88 و عدم تمکین به نتیجه حاصله از صندوق انتخابات به عنوان مهمترین تجلی مردمسالاری در کشور چیست؟ اگر همچون جناب موسوی و کروبی که بدون ارائه سند معتقد به تقلب در آن می باشند که اصلا بحثی باقی نمی ماند چرا که نمی شود اینطور انتظار داشت هیچ وقت بازندگان در انتخابات به نتیجه انتخابات پایبند بمانند و اگر پایبند به نتیجه آن بوده است که چرا مستندات پس از انتخابات چیز دیگری را نشان می دهد؟!
یک جای دیگر این یادداشت هم با بیان اینکه: "حامیانِ مجمع روحانیون هرگز اعتقاد به ضربوشتم مخالفان خود نداشتهاند". بحث را آنقدر بی پایه و اساس کرده اند که نمی شود به آن بصورت دقیق پرداخت اما یک تجربه شخصی نگارنده در دوران دانشجویی در دانشگاه تهران در سال 87 خلاف این امر را ثابت می کند و اعضای انجمن دانشگاه تهران که از اصلی ترین حامیان جناحی که مجمع روحانیون و جناب موسوی خوئینی ها در دانشگاه می باشند، با حمله به یک نشست دانشجویی تعدادی از دانشجویان و شخص نگارنده را براساس استدلال لات های کوچه و بازار -که برای خود محدوده ای را فرض می گیرند و کسی حق حضور در محدوده آنها را ندارد- به جرم اینکه اینجا اجازه نمی دهیم انجمنی جز ما فعالیت داشته باشد مورد ضرب و شتم قرار دادند که مستندات آن در دانشگاه تهران موجود می باشد.
بحث بسیار طولانی شد و به عنوان یک محقق از جناب موسوی خوئینی ها می خواهم جدای از بررسی عملکرد جریان رقیب مجمع روحانیون – که قطعا در موارد متعددی جای نقد و بررسی دارد- بپرسم که اصولا امروز ایشان از کدام امام(ره) سخن به میان آورده اند؟ و عموم اعضای مجمع روحانیون با اصول فکری و قطعی امام(ره) از قبیل پیروی از ولایت فقیه، استکبارستیزی، اعتقاد به استقلال ملی، مخالفت صریح با قلدرمآبان بین المللی -که در منابع مربوط به امام راحل به صورت مستمر و مکرر وجود دارد- چه نسبتی دارند؟
*خبرنامه دانشجویان