چندی پیش جانباز شیمیایی «ابوطالب فلاح» به منظور درمان عوارض ناشی از جانبازی، از خراسان رضوی به تهران آمد؛ اما به دلیل نداشتن توانایی پرداخت مخارج درمان، در هیچ بیمارستانی پذیرش نشد.
شهدای ایران: بارها و بارها از سوی مسئولین شنیدهایم که گفتهاند که ایثارگران نقش برجستهای در به ثمر رساندن انقلاب داشتند و جامعه ما باید قدر این افراد را بداند تا این پیشکسوتان جهاد و شهادت در پیچ و خم امور به فراموشی سپرده نشوند.
همچنین امام خمینی (ره) مکرر تاکید فرمودند که حفظ نظام از اوجب واجبات است و طبیعتا برای حفظ آن با هم وحدت داشته باشید، اما در عمل چیزهایی میبینیم که قلبمان را به درد میآورد. گاهی میشنویم که خانواده شهدا یا ایثارگران میگویند که مردم و مسئولین ما را فراموش کردهاند.
در رسانهها نیز گاهی اخباری منتشر میشود که کم لطفیهایی در خصوص خانواده شهدا و جانبازان صورت میگیرد که جای بسی تامل و تاسف دارد. آنها از جان و مالشان گذشتند تا امروز با افتخار سرمان را بالا بگیریم و بگوییم که ما یک ایرانی هستیم. برخی از رزمندگان پس از اتمام جنگ با وجود مجروحیت، به بنیاد شهید مراجعه نکردند تا اجر حضور در جبهه بیشتر نصیبشان شود.
اما این سوال پیش میآید که نسل امروز وقتی اخباری را میخواند که یک جانباز یا خانواده شهید در شرایط سختی به سر میبرند، این نوع رسیدگی به خانوادههای ایثارگر تاثیر منفی در نسل جوان ندارد؟ آیا میتوان انتظار داشت که جوانان با خیال راحت امروز خانوادههایشان را بگذارند و به سوریه بروند و ترسی از آینده آنها نداشته باشند؟ این سوالات کوتاه به تاملی زیاد نیاز دارد؟!
این بار بر خلاف میلمان باید خبری مبنی بر آوارگی یک جانباز شیمیایی منتشر کنیم که به مدت سه ماه است در پارکهای تهران روزگار میگذارند.
«ابوطالب فلاح» به همراه همسرش با شرایط جانبازی و تاولهایی که ناشی از عوارض جانبازی است، مدتهاست که در «بوستان جوانمردان» اسکان دارد. همسر جانباز که طی این سالها با افتخار از وی پرستاری کرده است، میگوید: «به جهت ازدحام جمعیت در پارک نمیتوانم به خوبی از همسرم مراقبت کنم. مجبورم در ساعتهایی که جمعیت کمتری از پارک گذر میکنند، چادرم را بر روی پاهای وی بیاندازم و زخمهای عفونی همسرم را پانسمان میکنم.»
«جوانمردی» که در پارک «جوانمردان» آواره شد
جانباز فلاح که از سن 16 سالگی عازم جبهه شده است، از ناحیه چشم و گوش مجروح شد. مدتی بعد جهت گذراندن خدمت سربازی، از سوی ارتش به جبهه اعزام و در طی این مدت مجروح شیمیایی شد اما از آنجایی که خدمت در راه خدا را وظیفه خود میدانست به بنیاد شهید مراجعه نکرد. در طی پنج سال گذشته عوارض جانبازی وی عود میکند و از سوی ارگانها و سازمانهای مختلفی نامهای مبنی بر تایید جانبازی میگیرد و پس از پنج سال جانبازی وی به تایید نزاجا میرسد. در این مدت وی تمام دارایی خود را برای درمان از دست داد و از آنجایی که از پنج ماه گذشته تاولهایی نیز در بدن وی ایجاد شده است، تاب و توان را از وی گرفته. قولهایی از سوی نزاجا جهت پرداخت حقوق به وی داده شد اما همچنان در انتظار پاسخ است.
جانباز فلاح سه ماه قبل جهت درمان راهی تهران شد اما از آنجایی که هزینههای درمان زیاد است، از سوی هیچ بیمارستانی پذیرش نمیشود.
*دفاع پرس
همچنین امام خمینی (ره) مکرر تاکید فرمودند که حفظ نظام از اوجب واجبات است و طبیعتا برای حفظ آن با هم وحدت داشته باشید، اما در عمل چیزهایی میبینیم که قلبمان را به درد میآورد. گاهی میشنویم که خانواده شهدا یا ایثارگران میگویند که مردم و مسئولین ما را فراموش کردهاند.
در رسانهها نیز گاهی اخباری منتشر میشود که کم لطفیهایی در خصوص خانواده شهدا و جانبازان صورت میگیرد که جای بسی تامل و تاسف دارد. آنها از جان و مالشان گذشتند تا امروز با افتخار سرمان را بالا بگیریم و بگوییم که ما یک ایرانی هستیم. برخی از رزمندگان پس از اتمام جنگ با وجود مجروحیت، به بنیاد شهید مراجعه نکردند تا اجر حضور در جبهه بیشتر نصیبشان شود.
اما این سوال پیش میآید که نسل امروز وقتی اخباری را میخواند که یک جانباز یا خانواده شهید در شرایط سختی به سر میبرند، این نوع رسیدگی به خانوادههای ایثارگر تاثیر منفی در نسل جوان ندارد؟ آیا میتوان انتظار داشت که جوانان با خیال راحت امروز خانوادههایشان را بگذارند و به سوریه بروند و ترسی از آینده آنها نداشته باشند؟ این سوالات کوتاه به تاملی زیاد نیاز دارد؟!
این بار بر خلاف میلمان باید خبری مبنی بر آوارگی یک جانباز شیمیایی منتشر کنیم که به مدت سه ماه است در پارکهای تهران روزگار میگذارند.
«ابوطالب فلاح» به همراه همسرش با شرایط جانبازی و تاولهایی که ناشی از عوارض جانبازی است، مدتهاست که در «بوستان جوانمردان» اسکان دارد. همسر جانباز که طی این سالها با افتخار از وی پرستاری کرده است، میگوید: «به جهت ازدحام جمعیت در پارک نمیتوانم به خوبی از همسرم مراقبت کنم. مجبورم در ساعتهایی که جمعیت کمتری از پارک گذر میکنند، چادرم را بر روی پاهای وی بیاندازم و زخمهای عفونی همسرم را پانسمان میکنم.»
«جوانمردی» که در پارک «جوانمردان» آواره شد
جانباز فلاح که از سن 16 سالگی عازم جبهه شده است، از ناحیه چشم و گوش مجروح شد. مدتی بعد جهت گذراندن خدمت سربازی، از سوی ارتش به جبهه اعزام و در طی این مدت مجروح شیمیایی شد اما از آنجایی که خدمت در راه خدا را وظیفه خود میدانست به بنیاد شهید مراجعه نکرد. در طی پنج سال گذشته عوارض جانبازی وی عود میکند و از سوی ارگانها و سازمانهای مختلفی نامهای مبنی بر تایید جانبازی میگیرد و پس از پنج سال جانبازی وی به تایید نزاجا میرسد. در این مدت وی تمام دارایی خود را برای درمان از دست داد و از آنجایی که از پنج ماه گذشته تاولهایی نیز در بدن وی ایجاد شده است، تاب و توان را از وی گرفته. قولهایی از سوی نزاجا جهت پرداخت حقوق به وی داده شد اما همچنان در انتظار پاسخ است.
جانباز فلاح سه ماه قبل جهت درمان راهی تهران شد اما از آنجایی که هزینههای درمان زیاد است، از سوی هیچ بیمارستانی پذیرش نمیشود.
*دفاع پرس