در خبرها خواندیم که یکی از وزرای دولت برای توجیه خرید خودروی گران قیمت می می گوید:" ما به جاده می رویم و بالاخره باید ماشینمان امن باشد، من که پول دارم، وقتی نخرم یعنی نفاق دارم. آن هم به خاطر حرف دیگران... باید جامعه را عادت داد.
به گزارش شهدای ایران ،دکتر شعبانعلی رمضانیان در یادداشت خود اینچنین نوشتند: در خبرها خواندیم که یکی از وزرای دولت برای توجیه خرید خودروی گران قیمت می می گوید:" ما به جاده می رویم و بالاخره باید ماشینمان امن باشد، من که پول دارم، دلم هم که می خواهد، وقتی نخرم یعنی نفاق دارم. آن هم به خاطر حرف دیگران... باید جامعه را عادت داد...".
اگر چه وزیر محترم می خواهد وانمود کند که صداقت دارد و حتی آنها که غیر از این عمل می کنند را دچار نفاق و ریاکاری می داند و... اما این حاکی از یک خطر بزرگ و بازگشت به فرهنگ قبل از انقلاب است که اگر چاره نشود، بی زحمت فرهنگ اشرافی راجایگزین فرهنگ انقلابی کرده و دیگر علی الاسلام والسلام!
هر چند بعد از انقلاب روحیه اشرافی و خوی پادشاهی کاملا زدوده نشد و رگه هایی از آن تا مدت ها مخفی بود و در سال های اخیر به لحاظ غفلت ها و قصورها مجدد در حال احیاء و بازگشت است اما, اینکه یک مسئول با صراحت و آن هم به بهانه صداقت، از اشرافی گری بگوید و مخالفان خود را متهم هم بکند، این پدیده نویی است که باید همه دلسوزان انقلاب را به هوش آورد و از خواب بیش از این بیدار نماید.
فرق اسلام و غیر اسلام چیست؟ فرق مسلمان و غیر مسلمان کدام است؟ و حکومت اسلامی با حکومت غیر اسلامی چه تفاوتی دارد؟! مگر غیر از این است که در اسلام، فرد مسلمان باید تابع ضوابط و مقرراتی باشد که دین بیان کرده؟! یا هر کس مجاز است هر چیزی را که می پسندد عمل کند و خود را مسلمان هم بشمارد؟! حکومت اسلامی چه فرقی با حکومت غیر اسلامی دارد؟ آیا هر کس به هر شکل عملکرد باز هم می تواند داعیه اسلامی بودن و حاکم مسلمان را داشته باشد؟!
بسیار جای تعجب است که بعد از چهل سال از عمر انقلاب کسانی پیدا می شوند که با وجود صراحت های قرآن کریم و اهل بیت علیه السلام و سیره های آن بزرگواران، میل و علاقه خودشان را به نام اسلام و دین ارائه می دهند و...
مگر در حکومت اسلامی، حاکم هیچ معیار و ملاکی ندارد و مگر هر کسی می تواند هر گونه که خواست زندگی کند و در عین حال چشم بر حکومت هم نبندد و با حرص و ولع به دنبال حاکمیت هم باشد؟!
اگر کمترین دقتی در مبانی اسلامی و سیره ائمه علیه السلام صورت گیرد، دیده می شود که حاکم اسلامی پیش و بیش از دیگران مسئولیت دارد و باید از خیلی خصلت ها دوری کند والا مشروعیت پیدا نمی کند و مجاز نیست مسئولیت بپذیرد.
ساده زیستی (به ویژه ساده زیستی مسئولان) یکی از همین خصوصیات و از جمله تمایزات برجسته حکومت اسلامی با غیر اسلامی است.امیرالمومنین علی (علیه السلام) می فرماید; خداوند بر پیشوایان دادگر واجب فرموده خود را با مردم ناتوان برابر نهند تا مستمندی تنگدست را به هیجان نیاورد و به طغیان واندارد.(خطبه ۲۰۹)
همان امام بزرگوار در جایی دیگر بیان می دارد که; خداوند مرا پیشوای خلقش قرار داده و بر من واجب کرده است که درباره خودم، خوراکم و پوشاکم مانند مردمان ناتوان عمل کنم تا اینکه فقیر به سیره فقیرانه من تأسی کند و ثروتمند به ثروتش سرکشی و طغیان نکند.(اصول کافی جلد۱ ص ۴۱۰)
در دوران حکومت آن امام وقتی به او خبر می دهند که کارگزار او (عثمان بن حنیف) در بصره به مهمانی یکی از ثروتمندان آن شهر رفته که در آن مهمانی، غذاهای رنگارنگ تدارک دیده شده و جای فقرا خالی بوده است، او را سرزنش می کند و به وی گوشزد می نماید که گمان نمی کردم تو مهمانی مردمی را بپذیری که نیازمندانشان به جفا رانده شده اند.(نامه ۴۵)
امام باقر (علیه السلام) فرمودند; که به راستی شیعیان علی (علیه السلام) بردباران و دانشورانند که لب به یاد خدا تر دارند و چهره هاشان رنگ عبادت و ساده زیستی پیداست.(اصول کافی.ج۳ ص۳۳۲) و فاطمه زهرا سلام الله علیها به محضر پیامبر بزرگوار اسلام عرضه می دارد: یا رسول الله سلمان ازلباس من تعجب می کند! قسم به خدایی که تو را به پیامبری برانگیخته است، مدت پنج سال است که زیر انداز شبانه من و علی پوست گوسفندی است که روزها علوفه شترمان را بر روی آن می ریزیم و بالش ما نیز قطعه پوستی است که درون آن لیف خرماست.(الدروع الواقعیه:۲۷۵) و همینطور علی علیه السلام می فرماید: از حقوق مردم بر حاکمانشان این است که حاکم هر امری را که برای خود صلاح می داند، برای جامعه و مردم خود نیز همان را بخواهد(غررالحکم ص 344)
اینها گوشه های اندکی از سنت و سیره ائمه(ع) در اسلام و حکومت اسلامی است به همین خاطر است که می بینیم امام راحل عظیم الشأن که اسلام را فهمیده و با آن خو گرفته می فرماید; آن روزی که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد، آن روز است که باید فاتحه دولت و ملت را بخوانیم. از نظر امام رواج خوی کاخ نشینی در بین مسئولین، نابودی کشور را بدنبال دارد و لذا تاکید بر ساده زیستی مسئولان زهد فروشی و ریا کاری نیست بلکه تعبیری عالمانه، حکیمانه و یک تکلیف واجب شرعی برای هر انسان در کسوت مسئول می باشد.
در حکومت اسلامی مسئول وظیفه دارد ساده زیستی را سر مشق و تکلیف خود بداند و مانند مردم عادی زندگی کند و اگر نمی خواهد و یا نمی تواند باید لباس مسئولیت را از تن بدر کند
خوی کاخ نشینی انسان را به رفاه زدگی و راحت طلبی عادت می دهد و قدرت مبارزه و ایستادگی در برابر قدرتها رااز او می گیرد. بحث مبارزه و رفاه; بحث قیام و راحت طلبی، بحث دنیا خواهی و آخرت گرایی دو مقوله ای است که هرگز با هم جمع نمی شوند. خوی کاخ نشینی انسان را به سازش و کنار آمدن با مستکبرین ترغیب می کند و نه تنها در عمل و رفتار، بلکه در کلام و گفتار نیز اثر می گذارد و انسان متدین انقلابی را که تا دیروز صریح و بی پرده حرف می زد را، به رودربایستی، ملاحظه و تعارف با مستکبران عادت می دهد و کار را به جایی می رساند که دست به توجیه گری و حتی تحریف حقایق می زند و....
اینجاست که نباید تعجب کرد وقتی که می بینیم در این سال ها کسانی پیدا می شوند که از عاشورادرس مذاکره می گیرند و علی (علیه السلام) را که جان مبارکش در راه اسلام و برای حکومت اسلامی فدا شده را، از جمله کسانی معرفی می کنند که مشروعیت حکومت را (نه مقبولیت آنرا) به رأی مردم می دانست و... اینها کمترین آثار و عوارض خوی اشرافی گری است که اگر چاره نشود بنیاد جامعه اسلامی را نابود خواهد کرد. پس وظیفه دلسوزان انقلاب است که از این حرفها به هیچ وجه ساده نگذرند و آن را دنبال کنند تا انشاءالله ریشه اشرافی گری و خوی کاخ نشینی در ایران و انقلاب اسلامی بخشکد و مسئولان جامعه در تراز علی (علیه السلام) و اولاد ایشان قرار گیرند انشاءالله
اگر چه وزیر محترم می خواهد وانمود کند که صداقت دارد و حتی آنها که غیر از این عمل می کنند را دچار نفاق و ریاکاری می داند و... اما این حاکی از یک خطر بزرگ و بازگشت به فرهنگ قبل از انقلاب است که اگر چاره نشود، بی زحمت فرهنگ اشرافی راجایگزین فرهنگ انقلابی کرده و دیگر علی الاسلام والسلام!
هر چند بعد از انقلاب روحیه اشرافی و خوی پادشاهی کاملا زدوده نشد و رگه هایی از آن تا مدت ها مخفی بود و در سال های اخیر به لحاظ غفلت ها و قصورها مجدد در حال احیاء و بازگشت است اما, اینکه یک مسئول با صراحت و آن هم به بهانه صداقت، از اشرافی گری بگوید و مخالفان خود را متهم هم بکند، این پدیده نویی است که باید همه دلسوزان انقلاب را به هوش آورد و از خواب بیش از این بیدار نماید.
فرق اسلام و غیر اسلام چیست؟ فرق مسلمان و غیر مسلمان کدام است؟ و حکومت اسلامی با حکومت غیر اسلامی چه تفاوتی دارد؟! مگر غیر از این است که در اسلام، فرد مسلمان باید تابع ضوابط و مقرراتی باشد که دین بیان کرده؟! یا هر کس مجاز است هر چیزی را که می پسندد عمل کند و خود را مسلمان هم بشمارد؟! حکومت اسلامی چه فرقی با حکومت غیر اسلامی دارد؟ آیا هر کس به هر شکل عملکرد باز هم می تواند داعیه اسلامی بودن و حاکم مسلمان را داشته باشد؟!
بسیار جای تعجب است که بعد از چهل سال از عمر انقلاب کسانی پیدا می شوند که با وجود صراحت های قرآن کریم و اهل بیت علیه السلام و سیره های آن بزرگواران، میل و علاقه خودشان را به نام اسلام و دین ارائه می دهند و...
مگر در حکومت اسلامی، حاکم هیچ معیار و ملاکی ندارد و مگر هر کسی می تواند هر گونه که خواست زندگی کند و در عین حال چشم بر حکومت هم نبندد و با حرص و ولع به دنبال حاکمیت هم باشد؟!
اگر کمترین دقتی در مبانی اسلامی و سیره ائمه علیه السلام صورت گیرد، دیده می شود که حاکم اسلامی پیش و بیش از دیگران مسئولیت دارد و باید از خیلی خصلت ها دوری کند والا مشروعیت پیدا نمی کند و مجاز نیست مسئولیت بپذیرد.
ساده زیستی (به ویژه ساده زیستی مسئولان) یکی از همین خصوصیات و از جمله تمایزات برجسته حکومت اسلامی با غیر اسلامی است.امیرالمومنین علی (علیه السلام) می فرماید; خداوند بر پیشوایان دادگر واجب فرموده خود را با مردم ناتوان برابر نهند تا مستمندی تنگدست را به هیجان نیاورد و به طغیان واندارد.(خطبه ۲۰۹)
همان امام بزرگوار در جایی دیگر بیان می دارد که; خداوند مرا پیشوای خلقش قرار داده و بر من واجب کرده است که درباره خودم، خوراکم و پوشاکم مانند مردمان ناتوان عمل کنم تا اینکه فقیر به سیره فقیرانه من تأسی کند و ثروتمند به ثروتش سرکشی و طغیان نکند.(اصول کافی جلد۱ ص ۴۱۰)
در دوران حکومت آن امام وقتی به او خبر می دهند که کارگزار او (عثمان بن حنیف) در بصره به مهمانی یکی از ثروتمندان آن شهر رفته که در آن مهمانی، غذاهای رنگارنگ تدارک دیده شده و جای فقرا خالی بوده است، او را سرزنش می کند و به وی گوشزد می نماید که گمان نمی کردم تو مهمانی مردمی را بپذیری که نیازمندانشان به جفا رانده شده اند.(نامه ۴۵)
امام باقر (علیه السلام) فرمودند; که به راستی شیعیان علی (علیه السلام) بردباران و دانشورانند که لب به یاد خدا تر دارند و چهره هاشان رنگ عبادت و ساده زیستی پیداست.(اصول کافی.ج۳ ص۳۳۲) و فاطمه زهرا سلام الله علیها به محضر پیامبر بزرگوار اسلام عرضه می دارد: یا رسول الله سلمان ازلباس من تعجب می کند! قسم به خدایی که تو را به پیامبری برانگیخته است، مدت پنج سال است که زیر انداز شبانه من و علی پوست گوسفندی است که روزها علوفه شترمان را بر روی آن می ریزیم و بالش ما نیز قطعه پوستی است که درون آن لیف خرماست.(الدروع الواقعیه:۲۷۵) و همینطور علی علیه السلام می فرماید: از حقوق مردم بر حاکمانشان این است که حاکم هر امری را که برای خود صلاح می داند، برای جامعه و مردم خود نیز همان را بخواهد(غررالحکم ص 344)
اینها گوشه های اندکی از سنت و سیره ائمه(ع) در اسلام و حکومت اسلامی است به همین خاطر است که می بینیم امام راحل عظیم الشأن که اسلام را فهمیده و با آن خو گرفته می فرماید; آن روزی که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد، آن روز است که باید فاتحه دولت و ملت را بخوانیم. از نظر امام رواج خوی کاخ نشینی در بین مسئولین، نابودی کشور را بدنبال دارد و لذا تاکید بر ساده زیستی مسئولان زهد فروشی و ریا کاری نیست بلکه تعبیری عالمانه، حکیمانه و یک تکلیف واجب شرعی برای هر انسان در کسوت مسئول می باشد.
در حکومت اسلامی مسئول وظیفه دارد ساده زیستی را سر مشق و تکلیف خود بداند و مانند مردم عادی زندگی کند و اگر نمی خواهد و یا نمی تواند باید لباس مسئولیت را از تن بدر کند
خوی کاخ نشینی انسان را به رفاه زدگی و راحت طلبی عادت می دهد و قدرت مبارزه و ایستادگی در برابر قدرتها رااز او می گیرد. بحث مبارزه و رفاه; بحث قیام و راحت طلبی، بحث دنیا خواهی و آخرت گرایی دو مقوله ای است که هرگز با هم جمع نمی شوند. خوی کاخ نشینی انسان را به سازش و کنار آمدن با مستکبرین ترغیب می کند و نه تنها در عمل و رفتار، بلکه در کلام و گفتار نیز اثر می گذارد و انسان متدین انقلابی را که تا دیروز صریح و بی پرده حرف می زد را، به رودربایستی، ملاحظه و تعارف با مستکبران عادت می دهد و کار را به جایی می رساند که دست به توجیه گری و حتی تحریف حقایق می زند و....
اینجاست که نباید تعجب کرد وقتی که می بینیم در این سال ها کسانی پیدا می شوند که از عاشورادرس مذاکره می گیرند و علی (علیه السلام) را که جان مبارکش در راه اسلام و برای حکومت اسلامی فدا شده را، از جمله کسانی معرفی می کنند که مشروعیت حکومت را (نه مقبولیت آنرا) به رأی مردم می دانست و... اینها کمترین آثار و عوارض خوی اشرافی گری است که اگر چاره نشود بنیاد جامعه اسلامی را نابود خواهد کرد. پس وظیفه دلسوزان انقلاب است که از این حرفها به هیچ وجه ساده نگذرند و آن را دنبال کنند تا انشاءالله ریشه اشرافی گری و خوی کاخ نشینی در ایران و انقلاب اسلامی بخشکد و مسئولان جامعه در تراز علی (علیه السلام) و اولاد ایشان قرار گیرند انشاءالله