تمام زندگی ظفرعلی خلاصه میشود در یک نایلون گره زده شده زیر تختش، با وجود لرزش دست، بالاخره گره را باز کرد و سه برگه را نشانم داد، یکی از این برگهها کارت حضور وی در جبهه بود.نام: غلامعلی ظفرعلی، صادره از: افغانستان، سال تولد: 1342، اولین اعزام: 25/1/1361، آخرین اعزام: 20/7/62. تمام زندگی و دلخوشی او انگار همین کارت است.
سرویس اجتماعی پایگاه خبری شهدای ایران - مهدیه محمدی؛ پنج شنبه دوم ماه رمضان، اینجا آسایشگاه کهریزک است، همه جور سالمندی را در اینجا میتوانید پیدا کنید، از پزشک و بازاری گرفته تا کشاورز و کارگر.
هر چند مددکاران تمام تلاش خود را برای تیمارداری باباهای سالمند به کار میبرند ولی نامگذاری بنفشه برای سالنهای آسایشگاه هم نتوانسته از فرسودگی بنا و امکانات قدیمی کهریزک دردی دوا کند.
شاید باور کردنی نباشد که میان میهمانان آسایشگاه سالمندان کهریزک جانبازان دوران دفاع مقدس هم باشند که یکی از آنها غلامعلی ظفرعلی جانباز افغانی نابیناست.
روایت زندگی ظفرعلی از آنجایی وارد رسانهها شد که فرمانده دوران جنگ ظفرعلی فریاد مظلومیت سرباز افغانی را به گوش رسانهها میرساند چرا که این جانباز افغانی تا همین دو سال پیش در یک حمام متروکه در ورامین زندگی میکرد و به قول خودش تنها آروزیش مرگ بود.
مرداد ماه سال 90 بود که انتشار خبر زندگی جانباز افغانی در حمام متروکه موجب شد تا مسوولان بنیاد شهید در محاصره خبری تکاندهنده قرار بگیرند. بنیاد شهید پس از انتشار این خبر اعلام کرد: فرد مذکور در تاریخ 2/3/69 توسط بنیاد جانبازاندرصد موقت دوساله دریافت کرده و پس از انجام بررسیهای لازم جهت حصول اطمینان از جانبازی وی سپاه ورامین در تاریخ 6/7/71 اعلام کرده است که هیچ مدرکی دال بر مجروحیت وی وجود ندارد.
بر طبق بررسیهای بنیاد شهید و امور ایثارگران شرایط فرد مذکور منطبق با مصادیق جانبازی نبوده و علی القاعده تحت پوشش قرار نمیگیرد.
جانبازی ظفرعلی اظهر من الشمس است
گفتههای مسوولان بنیاد شهید در حالی به آرشیو رسانهها تبدیل شد که رضا باصری فرمانده ظفرعلی در دوران جنگ بارها اعلام کرده است که نظر بنیاد شهید مبنی براینکه این رزمنده جانباز نیست، صحت ندارد چرا که ظفرعلی . 30درصد جانبازی موقت گرفته و این یعنی امکان دارد درصد مصدومیت جانبازی وی بیشتر شود و اگر امروز به کمیسیون پزشکی برود، جانباز 70درصد خواهد شد.
هرچند مسوولان بنیاد شهید زیر بار مسوولیت این جانباز نرفته اند ولی بهزیستی استان تهران بر اساس اهداف خود این جانباز را به عنوان معلول به آسایشگاه کهریزک منتقل کردند روز پنجشنبه بود که به عیادتش رفتیم. بعد از معارفه و حال و احوالپرسی، تختش را مرتب کرد و گفت بفرمایید، بنشینید.
رزمنده گردان مقداد لباس مناسب و درستی به تن نداشت و مشخص بود که ماههاست رنگ نظافت را به خود ندیده است، از او در مورد آخرین وضعیت زندگی اش که پرسیدم، آهی کشید و گفت دو سال مرخصی نرفتم و منم با این تخت و انتظاری که شاید یک خبری برایم بیاورند و بگویند: ظفرعلی تو را هم حسابت کردند، ایثارت را هم دیدند، تو هم جانباز لقب گرفتی.
تمام زندگی ظفرعلی خلاصه میشود در یک نایلون گره زده شده زیر تختش، با وجود لرزش دست، بالاخره گره را باز کرد و سه برگه را نشانم داد، یکی از این برگهها کارت حضور وی در جبهه بود.نام: غلامعلی ظفرعلی، صادره از: افغانستان، سال تولد: 1342، اولین اعزام: 25/1/1361، آخرین اعزام: 20/7/62. تمام زندگی و دلخوشی او انگار همین کارت است. به او گفتم، خبری ازدرصد جانبازیت نشده است؟ سری تکان داد و گفت: ای بابا…. برایم فرقی نمیکند چه کسی رئیسجمهور شود ظفرعلی خبرداری دور و برت در شهر چه میگذرد، از انتخابات خبرداری؟ پاسخ داد برایم فرقی نمیکند، چه کسی رئیسجمهور شود بااینحال دوست دارم و تنها خواستهام از شما این است که رئیسجمهور جدید یکبار به آسایشگاه کهریزک بیاید و بتوانم با وی مشکلاتم را درمیان بگذارم.
قول رئیس سازمان بازرسی کل کشور به ظفرعلی عملی نشد
حرف از سیاست که شد، خاطره آمدن یکی از مسوولان قضایی به آسایشگاه کهریزک را برایم تعریف کرد. جزئیات و زمان بازدید را درست به یاد نمیآورد، پس از پرس وجو فهمیدم حجتالاسلام مصطفی پورمحمدی درست نهم مرداد ماه سال گذشته در ماه مبارک رمضان با حضور در اتاق ظفرعلی با او احوالپرسی کرده و ظفرعلی هم برخی از مدارک جانبازی خود را به پورمحمدی نشان داده و از او درخواست کرده است که او را از این وضعیت رها کنند.
رییس سازمان بازرسی کل کشور هم از ظفرعلی پرسیده است که آیا کس و کاریداری که بیایند تو را از اینجا تحویل بگیرند که ظفرعلی در پاسخ گفته است؛ بله دارم به این ترتیب پورمحمدی به او قول داد تا اگر اقوامش به سراغش بیایند مسوولان او را از آسایشگاه مرخص کنند و در رسیدگی به وی کوتاهی نکنند.
به قول خودش خاطره زیاد دارد و تا صبح میتواند برایم تعریف کند و میگوید که هر شب خواب جنگ را میبینم و با این خاطرهها زندهام. از او پرسیدم ظفرعلی وقتی دلتنگ میشوی، چه میکنی؟ به جای پاسخ دادن و کلامی حرف زدن از جایش بلند شد و کورمال کورمال به سمت میز کنار تختش رفت و نی چوبی خود را از داخل کشوی میز در آورد و شروع کرد به زدن. انگار درد دو دلهای این جانباز تمامی ندارد؛ میگوید تنها دلخوشی اوقات دلتنگیام همین نی است که مسوولان آسایشگاه اجازه زدن آن را هم به من نمیدهند و اعتراض میکنند.
خواستم از او خداحافظی کنم که با اصرار دوست داشت تا صبح برایم خاطره تعریف کند، دم رفتن هم از من قول گرفت و گفت من تنها خواستهام را به تو گفتم، دلم میخواهد رئیسجمهور به اینجا بیاید……
مصادیق جانبازی، مجهولی که معادلات بنیادشهید با آن نمیخواند
در پایان ذکر این نکته ضروری است کهای کاش بنیادی که نام شهدا و ایثارگران را به همراه دارد به قول خودش مصادیق جانبازی را تشریح و از اندک باقی مانده فرهنگ ایثار و جانبازی دفاع کند. فرهنگ را در هر لغت نامهای که جستوجوکنی، در کنارش عدد و رقم نمییابی، تنها ارزش است و ارزش.
هر چند مددکاران تمام تلاش خود را برای تیمارداری باباهای سالمند به کار میبرند ولی نامگذاری بنفشه برای سالنهای آسایشگاه هم نتوانسته از فرسودگی بنا و امکانات قدیمی کهریزک دردی دوا کند.
شاید باور کردنی نباشد که میان میهمانان آسایشگاه سالمندان کهریزک جانبازان دوران دفاع مقدس هم باشند که یکی از آنها غلامعلی ظفرعلی جانباز افغانی نابیناست.
روایت زندگی ظفرعلی از آنجایی وارد رسانهها شد که فرمانده دوران جنگ ظفرعلی فریاد مظلومیت سرباز افغانی را به گوش رسانهها میرساند چرا که این جانباز افغانی تا همین دو سال پیش در یک حمام متروکه در ورامین زندگی میکرد و به قول خودش تنها آروزیش مرگ بود.
مرداد ماه سال 90 بود که انتشار خبر زندگی جانباز افغانی در حمام متروکه موجب شد تا مسوولان بنیاد شهید در محاصره خبری تکاندهنده قرار بگیرند. بنیاد شهید پس از انتشار این خبر اعلام کرد: فرد مذکور در تاریخ 2/3/69 توسط بنیاد جانبازاندرصد موقت دوساله دریافت کرده و پس از انجام بررسیهای لازم جهت حصول اطمینان از جانبازی وی سپاه ورامین در تاریخ 6/7/71 اعلام کرده است که هیچ مدرکی دال بر مجروحیت وی وجود ندارد.
بر طبق بررسیهای بنیاد شهید و امور ایثارگران شرایط فرد مذکور منطبق با مصادیق جانبازی نبوده و علی القاعده تحت پوشش قرار نمیگیرد.
جانبازی ظفرعلی اظهر من الشمس است
گفتههای مسوولان بنیاد شهید در حالی به آرشیو رسانهها تبدیل شد که رضا باصری فرمانده ظفرعلی در دوران جنگ بارها اعلام کرده است که نظر بنیاد شهید مبنی براینکه این رزمنده جانباز نیست، صحت ندارد چرا که ظفرعلی . 30درصد جانبازی موقت گرفته و این یعنی امکان دارد درصد مصدومیت جانبازی وی بیشتر شود و اگر امروز به کمیسیون پزشکی برود، جانباز 70درصد خواهد شد.
هرچند مسوولان بنیاد شهید زیر بار مسوولیت این جانباز نرفته اند ولی بهزیستی استان تهران بر اساس اهداف خود این جانباز را به عنوان معلول به آسایشگاه کهریزک منتقل کردند روز پنجشنبه بود که به عیادتش رفتیم. بعد از معارفه و حال و احوالپرسی، تختش را مرتب کرد و گفت بفرمایید، بنشینید.
رزمنده گردان مقداد لباس مناسب و درستی به تن نداشت و مشخص بود که ماههاست رنگ نظافت را به خود ندیده است، از او در مورد آخرین وضعیت زندگی اش که پرسیدم، آهی کشید و گفت دو سال مرخصی نرفتم و منم با این تخت و انتظاری که شاید یک خبری برایم بیاورند و بگویند: ظفرعلی تو را هم حسابت کردند، ایثارت را هم دیدند، تو هم جانباز لقب گرفتی.
تمام زندگی ظفرعلی خلاصه میشود در یک نایلون گره زده شده زیر تختش، با وجود لرزش دست، بالاخره گره را باز کرد و سه برگه را نشانم داد، یکی از این برگهها کارت حضور وی در جبهه بود.نام: غلامعلی ظفرعلی، صادره از: افغانستان، سال تولد: 1342، اولین اعزام: 25/1/1361، آخرین اعزام: 20/7/62. تمام زندگی و دلخوشی او انگار همین کارت است. به او گفتم، خبری ازدرصد جانبازیت نشده است؟ سری تکان داد و گفت: ای بابا…. برایم فرقی نمیکند چه کسی رئیسجمهور شود ظفرعلی خبرداری دور و برت در شهر چه میگذرد، از انتخابات خبرداری؟ پاسخ داد برایم فرقی نمیکند، چه کسی رئیسجمهور شود بااینحال دوست دارم و تنها خواستهام از شما این است که رئیسجمهور جدید یکبار به آسایشگاه کهریزک بیاید و بتوانم با وی مشکلاتم را درمیان بگذارم.
قول رئیس سازمان بازرسی کل کشور به ظفرعلی عملی نشد
حرف از سیاست که شد، خاطره آمدن یکی از مسوولان قضایی به آسایشگاه کهریزک را برایم تعریف کرد. جزئیات و زمان بازدید را درست به یاد نمیآورد، پس از پرس وجو فهمیدم حجتالاسلام مصطفی پورمحمدی درست نهم مرداد ماه سال گذشته در ماه مبارک رمضان با حضور در اتاق ظفرعلی با او احوالپرسی کرده و ظفرعلی هم برخی از مدارک جانبازی خود را به پورمحمدی نشان داده و از او درخواست کرده است که او را از این وضعیت رها کنند.
رییس سازمان بازرسی کل کشور هم از ظفرعلی پرسیده است که آیا کس و کاریداری که بیایند تو را از اینجا تحویل بگیرند که ظفرعلی در پاسخ گفته است؛ بله دارم به این ترتیب پورمحمدی به او قول داد تا اگر اقوامش به سراغش بیایند مسوولان او را از آسایشگاه مرخص کنند و در رسیدگی به وی کوتاهی نکنند.
به قول خودش خاطره زیاد دارد و تا صبح میتواند برایم تعریف کند و میگوید که هر شب خواب جنگ را میبینم و با این خاطرهها زندهام. از او پرسیدم ظفرعلی وقتی دلتنگ میشوی، چه میکنی؟ به جای پاسخ دادن و کلامی حرف زدن از جایش بلند شد و کورمال کورمال به سمت میز کنار تختش رفت و نی چوبی خود را از داخل کشوی میز در آورد و شروع کرد به زدن. انگار درد دو دلهای این جانباز تمامی ندارد؛ میگوید تنها دلخوشی اوقات دلتنگیام همین نی است که مسوولان آسایشگاه اجازه زدن آن را هم به من نمیدهند و اعتراض میکنند.
خواستم از او خداحافظی کنم که با اصرار دوست داشت تا صبح برایم خاطره تعریف کند، دم رفتن هم از من قول گرفت و گفت من تنها خواستهام را به تو گفتم، دلم میخواهد رئیسجمهور به اینجا بیاید……
مصادیق جانبازی، مجهولی که معادلات بنیادشهید با آن نمیخواند
در پایان ذکر این نکته ضروری است کهای کاش بنیادی که نام شهدا و ایثارگران را به همراه دارد به قول خودش مصادیق جانبازی را تشریح و از اندک باقی مانده فرهنگ ایثار و جانبازی دفاع کند. فرهنگ را در هر لغت نامهای که جستوجوکنی، در کنارش عدد و رقم نمییابی، تنها ارزش است و ارزش.