تاجر افغان وقتی برای قهرمانسازی و کسب رضایت دختر مورد علاقهاش، سناریوی ربودن برادر او را طراحی کرد، نمیدانست سرانجام نقشهاش 15 سال زندان میشود.
به گزارش شهدای ایران، رسیدگی به این پرونده از شامگاه 15 اسفند سال گذشته و بهدنبال گزارش ناپدید شدن پسر 10 سالهای در دستور کار پلیس قرار گرفت.
شاکی به ماموران گفت: پسرم دانشآموز است و بعد از مدرسه با معرفی مردی به نام خانآقا در یک پردهفروشی حوالی مولوی کار میکرد. در این ایام کار آنها زیاد است و پسرم اغلب تا ساعت 9 شب در مغازه میماند. امروز هم بعد از مدرسه به مغازه رفت اما دیگر بازنگشت. با صاحبکارش تماس گرفتم و که او مدعی شد، پسرم ساعت 7 عصر به خانه آمده و دیگر به مغازه بازنگشته است. احتمال میدهم بلایی سر او آمده باشد.
پس از این شکایت تجسسهای پلیس برای پیدا کردن پسربچه آغاز شد. از سوی دیگر، پدر محمدرضا همراه خانآقا جستوجو در بیمارستانها و پارکهای محله شوش را آغاز کرد. در حالی که هیچ ردی از پسربچه نبود، یک روز بعد ساکنان ساختمانی در تماس با پلیس اعلام کردند از زیرزمین خانه صدای ناله میآید. ماموران به خانه مورد نظر اعزام و متوجه شدند، مردی افغان مستاجر زیرزمین است. او روز قبل با یک چمدان بزرگ به خانه آمده و سپس هم آنجا را ترک کرده و دیگر بازنگشته بود.
همزمان با شروع تحقیقات، مرد افغان وارد خانه شد و ماموران نیز برای بررسی موضوع همراه او وارد خانهاش شده و پس از بررسی، در داخل چمدان با پسر بچهای که دست و پا و دهانش با چسب بسته شده بود، مواجه شدند. با نجات پسر 10 ساله و دستگیری متهم، آنها برای تحقیقات به کلانتری منتقل شدند. بررسیها نشان داد، گروگان محمدرضا نام دارد و عامل این گروگانگیری خانآقا، آشنای خانوادگی آنهاست.
خانآقا در بازجویی منکر آدمربایی شد و گفت: پس از گم شدن محمدرضا همراه خانوادهاش به جستوجوی او پرداختم و در این میان متوجه شدم دو نفر از هموطنانم، پسربچه را دزدیده و برای آزادی او 20 هزار دلار میخواهند. من این پول را تهیه کرده و به آدمربایان دادم. آنها نیز او را به خانهام آوردند. قصد آزاد کردن محمدرضا را داشتم که پلیس دستگیرم کرد.
وی ادامه داد: من تاجر وسایل گازسوز هستم و وضع مالی خوبی دارم، دلیلی نداشت بخواهم برای اخاذی گروگانگیری کنم.
محمدرضا هم در تحقیقات اظهار کرد: خانآقا به من آبمیوه داد که پس از خوردن آن بیهوش شدم. وقتی به هوش آمدم، دست و پا و دهانم بسته بود.
در ادامه با دستور بازپرس جنایی، پسربچه به پزشکی قانونی منتقل شد که پزشکان پس از معاینه آزار و اذیت محمدرضا را رد کردند.
خانآقا دوباره بازجویی شد که این بار گفت: من در این ماجرا نقشی نداشتم. دو مرد او را دزدیده و به خانهام آوردند. آنها مستاجران من بودند و برای اینکه مرا گرفتار کنند، این نقشه را طراحی کردند.
با توجه به اظهارات متناقض متهم، او به پزشکی قانونی منتقل و سلامت روانی او تائید شد.
پس از تحقیق از خانواده محمدرضا و بازجوییهای تخصصی از متهم مشخص شد، خانآقا در افغانستان همسر و فرزند دارد. او با سفر به ایران و معرفی خود بهعنوان تاجر، پولهای کارگران را برای خانوادههایشان در افغانستان میفرستاد. او پس از آشنایی با پدر محمدرضا به خانه آنها رفت و آمد داشت و عاشق دختر این خانواده شد. بعد از خواستگاری به خاطر اینکه او همسر و فرزند داشت، جواب منفی شنید. به همین دلیل نقشه گروگانگیری را طراحی کرد تا با نجات محمدرضا از دست آدمربایان، نظر دختر مورد علاقهاش را تغییر دهد.
پس از تکمیل تحقیقات، پرونده این گروگانگیری با صدور کیفرخواست به شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. متهم چهارشنبه به ریاست قاضی حسین اصغرزاده و با حضور قاضی مستشار حشمتالله توکلی محاکمه شد. خانآقا در این جلسه منکر آدمربایی شد و گفت: من نقشی در این ماجرا نداشتم. من پس از اطلاع از گروگانگیری برای آزادی محمدرضا تلاش کردم. وقتی او را آزاد کردم، خودم به عنوان گروگانگیر دستگیر شدم.
بعد از دفاعیات متهم و وکیل مدافعش و شکایت خانواده محمدرضا، قضات برای تصمیمگیری وارد شور شده و با توجه به سن قربانی آدمربایی، خانآقا را به 15 سال زندان محکوم کردند.
شاکی به ماموران گفت: پسرم دانشآموز است و بعد از مدرسه با معرفی مردی به نام خانآقا در یک پردهفروشی حوالی مولوی کار میکرد. در این ایام کار آنها زیاد است و پسرم اغلب تا ساعت 9 شب در مغازه میماند. امروز هم بعد از مدرسه به مغازه رفت اما دیگر بازنگشت. با صاحبکارش تماس گرفتم و که او مدعی شد، پسرم ساعت 7 عصر به خانه آمده و دیگر به مغازه بازنگشته است. احتمال میدهم بلایی سر او آمده باشد.
پس از این شکایت تجسسهای پلیس برای پیدا کردن پسربچه آغاز شد. از سوی دیگر، پدر محمدرضا همراه خانآقا جستوجو در بیمارستانها و پارکهای محله شوش را آغاز کرد. در حالی که هیچ ردی از پسربچه نبود، یک روز بعد ساکنان ساختمانی در تماس با پلیس اعلام کردند از زیرزمین خانه صدای ناله میآید. ماموران به خانه مورد نظر اعزام و متوجه شدند، مردی افغان مستاجر زیرزمین است. او روز قبل با یک چمدان بزرگ به خانه آمده و سپس هم آنجا را ترک کرده و دیگر بازنگشته بود.
همزمان با شروع تحقیقات، مرد افغان وارد خانه شد و ماموران نیز برای بررسی موضوع همراه او وارد خانهاش شده و پس از بررسی، در داخل چمدان با پسر بچهای که دست و پا و دهانش با چسب بسته شده بود، مواجه شدند. با نجات پسر 10 ساله و دستگیری متهم، آنها برای تحقیقات به کلانتری منتقل شدند. بررسیها نشان داد، گروگان محمدرضا نام دارد و عامل این گروگانگیری خانآقا، آشنای خانوادگی آنهاست.
خانآقا در بازجویی منکر آدمربایی شد و گفت: پس از گم شدن محمدرضا همراه خانوادهاش به جستوجوی او پرداختم و در این میان متوجه شدم دو نفر از هموطنانم، پسربچه را دزدیده و برای آزادی او 20 هزار دلار میخواهند. من این پول را تهیه کرده و به آدمربایان دادم. آنها نیز او را به خانهام آوردند. قصد آزاد کردن محمدرضا را داشتم که پلیس دستگیرم کرد.
وی ادامه داد: من تاجر وسایل گازسوز هستم و وضع مالی خوبی دارم، دلیلی نداشت بخواهم برای اخاذی گروگانگیری کنم.
محمدرضا هم در تحقیقات اظهار کرد: خانآقا به من آبمیوه داد که پس از خوردن آن بیهوش شدم. وقتی به هوش آمدم، دست و پا و دهانم بسته بود.
در ادامه با دستور بازپرس جنایی، پسربچه به پزشکی قانونی منتقل شد که پزشکان پس از معاینه آزار و اذیت محمدرضا را رد کردند.
خانآقا دوباره بازجویی شد که این بار گفت: من در این ماجرا نقشی نداشتم. دو مرد او را دزدیده و به خانهام آوردند. آنها مستاجران من بودند و برای اینکه مرا گرفتار کنند، این نقشه را طراحی کردند.
با توجه به اظهارات متناقض متهم، او به پزشکی قانونی منتقل و سلامت روانی او تائید شد.
پس از تحقیق از خانواده محمدرضا و بازجوییهای تخصصی از متهم مشخص شد، خانآقا در افغانستان همسر و فرزند دارد. او با سفر به ایران و معرفی خود بهعنوان تاجر، پولهای کارگران را برای خانوادههایشان در افغانستان میفرستاد. او پس از آشنایی با پدر محمدرضا به خانه آنها رفت و آمد داشت و عاشق دختر این خانواده شد. بعد از خواستگاری به خاطر اینکه او همسر و فرزند داشت، جواب منفی شنید. به همین دلیل نقشه گروگانگیری را طراحی کرد تا با نجات محمدرضا از دست آدمربایان، نظر دختر مورد علاقهاش را تغییر دهد.
پس از تکمیل تحقیقات، پرونده این گروگانگیری با صدور کیفرخواست به شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. متهم چهارشنبه به ریاست قاضی حسین اصغرزاده و با حضور قاضی مستشار حشمتالله توکلی محاکمه شد. خانآقا در این جلسه منکر آدمربایی شد و گفت: من نقشی در این ماجرا نداشتم. من پس از اطلاع از گروگانگیری برای آزادی محمدرضا تلاش کردم. وقتی او را آزاد کردم، خودم به عنوان گروگانگیر دستگیر شدم.
بعد از دفاعیات متهم و وکیل مدافعش و شکایت خانواده محمدرضا، قضات برای تصمیمگیری وارد شور شده و با توجه به سن قربانی آدمربایی، خانآقا را به 15 سال زندان محکوم کردند.