پدر شهیدی می گفت: بر روی سنگ مزار فرزندم شعری بود که خود فرزندم آن را گفته بود بر مزارم بنویسید اما با تعویض سنگها آن شعر حذف شده است و با تلاش و پی گیری توانستم دوباره شعر را بر سنگ مزارش حک کنم. پدر شهید با بغض گفت:دیگه آن ابهت سابق را ندارند!
سرویس فرهنگی شهدای ایران: تشییع یکی از فامیل،بهانه ایی شد و توفیق حاصل گردید تا به زیارت مزار شهدای اسحاق ابراهیم شهرامام از شهرهای اقماری دزفول بروم.
گلزار شهدای دزفول قبل از یکسانسازی
گلزاری که بیش از 110 عزیز نام آور شهید را در خود جای داده است.گلزاری که که روزگاری نچندان دور همانند بسیاری از گلزارهای شهدای سراسر کشور با پرچم های سه رنگ و تابلوهای زیبا و سنگ نوشته های سفید و مختلف حالی پر از انرژی به حاضرین می داد. اما...
اکنون آن گلزار بی روح شده است و یکدفعه حس غریب و نا خوشایندی به من دست داد.
گلزاری که به مدد طرح جدید بنیادشهید یکسان سازی شده است؛ طرحی که گلزارها را شبیه به یک سالن بزرگ و خالی تبدیل می کند و صفا و آن حس قشنگ را در آنها مدفون می نماید.
گلزار شهدای دزفول قبل از یکسانسازی
طرحی که سنگ های سفید مزار شهدا با سنگهایی سیاه و بدتر از طرح،بی روح و همه شبیه هم چشم را آزر می دهد .
سنگ مزارهای قبلی و ساده با نوشته های زیبا ،هر زائری را با آن عزیز آشنا می کرد!
نام عملیات، یگان اعزام کننده، محل شهادت، گاهاً قسمتی ازپیام و یا وصیت نامه، بر روی سنگهایی سفید،به رنگ دل و روح سفید شهدا حک شده بود!
طرحی که تابلوهای مزارها را با دنیایی از زیبایی و عشق خانواده های شهدا به عزیزان شهیدشان را برمی چیند و دیگر تصویر شهدا زینت بخش این گلزار نیست!
گلزار شهدای اسحاق ابراهیم دیگر آن صفا را ندارد، بجای زیبایی ای مظلومیت مزارهاست که رخ نشان می دهد!
پدر شهیدی می گفت: بر روی سنگ مزار فرزندم شعری بود که خود فرزندم آن را گفته بود بر مزارم بنویسید اما با تعویض سنگها آن شعر حذف شده است و با تلاش و پی گیری توانستم دوباره شعر را بر سنگ مزارش حک کنم. پدر شهید با بغض گفت:دیگه آن ابهت سابق را ندارند!
سنگ قبر و تابلو و نوع چیدمان تابلوها خودشان نمایشگاه بزرگی هستند که هزاران پیام در آنها نهفته بود؛نمایشگاههایی که سالهاست دارند بدون هزینه پیام رسانی و هدایت می کنند!
مادر شهید هر ساله در سالگرد شهادت عزیزش ،تابلوی فرزند جوانش را به شکل حجله ی دامادی تزئین می کرد و با آن زندگی می کرد!
پرچم های سه رنگ در گلزارها شکوه خاصی به گلزار می دادند و امروز از آن همه نشانه هیچ چیزی نیست!
ای کاش همسطح می کردند ، اما همان تابلوها و سنگ نوشته ها را می گذاشتند!
به نظر می رسد این طرح نه روح دارد و نه زیبایی !واقعا طراحان آن چه فکری داشتند؟! این طرح افتخار هم ندارد.خانواده شهیدی تابلوی عزیزشان را به منزل برده اند و هنوز هم آن را تمیز می کنند چرا که متبرک به تصویر عزیزشان بوده و سالها همسایه مزارش بوده است و می گویند ای کاش تابلوها آنجا بود!
چهره شهدا با زائران حرف می زد اما امروز چه؟!
بعضی برای یافتن مزار از تصاویر کمک می گرفتند ولی امروز از چه؟
این طرح گلزارها بیشتر به یک سالن تبدیل کرده تا یک گلزاری با شکوه.
امید دارم که در این خصوص رضایت خانواده ها در راس کار مسئولان باشد،که یقیناً نیز باید اینگونه باشد.
شهرداری ها و بنیاد شهید نباید خود را وکیل تام اختیار مزارها بدانند! دیگر واقعاً همه مشکلات حل شده است و فقط این تابلوها و پرچم ها و قبرها مانع آقایان هستند؟!
امید که این خواب برای دیگر گلزارهای شهر نبیند.
*علیرضا صالحیزاده
گلزار شهدای دزفول قبل از یکسانسازی
گلزاری که بیش از 110 عزیز نام آور شهید را در خود جای داده است.گلزاری که که روزگاری نچندان دور همانند بسیاری از گلزارهای شهدای سراسر کشور با پرچم های سه رنگ و تابلوهای زیبا و سنگ نوشته های سفید و مختلف حالی پر از انرژی به حاضرین می داد. اما...
اکنون آن گلزار بی روح شده است و یکدفعه حس غریب و نا خوشایندی به من دست داد.
گلزاری که به مدد طرح جدید بنیادشهید یکسان سازی شده است؛ طرحی که گلزارها را شبیه به یک سالن بزرگ و خالی تبدیل می کند و صفا و آن حس قشنگ را در آنها مدفون می نماید.
گلزار شهدای دزفول قبل از یکسانسازی
طرحی که سنگ های سفید مزار شهدا با سنگهایی سیاه و بدتر از طرح،بی روح و همه شبیه هم چشم را آزر می دهد .
سنگ مزارهای قبلی و ساده با نوشته های زیبا ،هر زائری را با آن عزیز آشنا می کرد!
نام عملیات، یگان اعزام کننده، محل شهادت، گاهاً قسمتی ازپیام و یا وصیت نامه، بر روی سنگهایی سفید،به رنگ دل و روح سفید شهدا حک شده بود!
طرحی که تابلوهای مزارها را با دنیایی از زیبایی و عشق خانواده های شهدا به عزیزان شهیدشان را برمی چیند و دیگر تصویر شهدا زینت بخش این گلزار نیست!
گلزار شهدای اسحاق ابراهیم دیگر آن صفا را ندارد، بجای زیبایی ای مظلومیت مزارهاست که رخ نشان می دهد!
پدر شهیدی می گفت: بر روی سنگ مزار فرزندم شعری بود که خود فرزندم آن را گفته بود بر مزارم بنویسید اما با تعویض سنگها آن شعر حذف شده است و با تلاش و پی گیری توانستم دوباره شعر را بر سنگ مزارش حک کنم. پدر شهید با بغض گفت:دیگه آن ابهت سابق را ندارند!
سنگ قبر و تابلو و نوع چیدمان تابلوها خودشان نمایشگاه بزرگی هستند که هزاران پیام در آنها نهفته بود؛نمایشگاههایی که سالهاست دارند بدون هزینه پیام رسانی و هدایت می کنند!
مادر شهید هر ساله در سالگرد شهادت عزیزش ،تابلوی فرزند جوانش را به شکل حجله ی دامادی تزئین می کرد و با آن زندگی می کرد!
پرچم های سه رنگ در گلزارها شکوه خاصی به گلزار می دادند و امروز از آن همه نشانه هیچ چیزی نیست!
ای کاش همسطح می کردند ، اما همان تابلوها و سنگ نوشته ها را می گذاشتند!
به نظر می رسد این طرح نه روح دارد و نه زیبایی !واقعا طراحان آن چه فکری داشتند؟! این طرح افتخار هم ندارد.خانواده شهیدی تابلوی عزیزشان را به منزل برده اند و هنوز هم آن را تمیز می کنند چرا که متبرک به تصویر عزیزشان بوده و سالها همسایه مزارش بوده است و می گویند ای کاش تابلوها آنجا بود!
چهره شهدا با زائران حرف می زد اما امروز چه؟!
بعضی برای یافتن مزار از تصاویر کمک می گرفتند ولی امروز از چه؟
این طرح گلزارها بیشتر به یک سالن تبدیل کرده تا یک گلزاری با شکوه.
امید دارم که در این خصوص رضایت خانواده ها در راس کار مسئولان باشد،که یقیناً نیز باید اینگونه باشد.
شهرداری ها و بنیاد شهید نباید خود را وکیل تام اختیار مزارها بدانند! دیگر واقعاً همه مشکلات حل شده است و فقط این تابلوها و پرچم ها و قبرها مانع آقایان هستند؟!
امید که این خواب برای دیگر گلزارهای شهر نبیند.
*علیرضا صالحیزاده