روایتهای زیادی از خانواده و دوستان شهیده مریم فرهانیان است که او در طول عمر پر برکت خود بارها اعمال خود را محاسبه کرد تا از آن غافل نشود. هر یک از شهدا دارای فضایلی بودند که استحقاق شهادت را در خود ایجاد کردند.
به مناسبت سالروز شهادت شهیده «مریم فرهانیان» به شرح شخصیت و فعالیتهای او در دوران دفاع مقدس پرداختیم که در ادامه میخوانید.
سحرگاه 24 دی ماه 1342 دختری در بیمارستان شهید بهشتی آبادان چشم به جهان گشود که هیچ کس تصور نمیکرد سالها بعد قرار است او در روزهای پرالتهاب جنگ در همان بیمارستان و بیمارستانهای مرزی، زینب وار از برادران دینی خود پرستاری کند.
او دوران کودکی و نوجوانی را در محیط آرام سپری کرد و وارد دبیرستان شد. در آغاز جوانی با مطالعات فراوان و شرکت در مجالس بحث و سخنرانی، به ماهیت پلید امپریالیسم جهانی و صهیونیسم پی برد و به دنبال این شناخت، براساس رسالتی که احساس میکرد، به صفوف مبارزه علیه رژیم پهلوی پیوست. با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه پاسداران به عضویت سپاه درآمد و دورههای آموزشی را با موفقیت به پایان رساند.
با آغاز جنگ تحمیلی در شهر، آبادان را ترک نکرد و دوشادوش برادران رزمنده به دفاع از خاک کشورش پرداخت. ده روز از آغاز جنگ نگذشته بود که برادر خود مهدی را از دست داد. شهادت برادرش، او را در پیمودن این راه مصممتر کرد.
مریم در سن هفده سالگی در بیمارستان امام خمینی (ره) آبادان مشغول امدادگری شد و مدت سه سال به کار پرستاری از مجروحین جنگ در بیمارستانهای مختلف آبادان پرداخت.
او در تمام مدت عمر با هوشیاری سیاسی و دینی زندگی کرد، اما مهمترین بعد شخصیتی که زیربنای سایر ابعاد اوست، بعد تهذیب نفس و خودسازی. تقید به خواندن نماز اول وقت و اهل مطالعه بود. کم میخوابید و بیشتر به خودسازی میپرداخت.
نفرت از غیبت، محبت خالصانهاش به دیگران، هیچ چیز را برای خود نخواستن از شاخصههای اخلاقی او بود. معتقد بود برخی سکوتها و حرفهای نابه جا، گناهان کوچکی هستند که تکرار میکنیم و برایمان عادت میشود، گناهان بزرگ را اگر انسان خیلی آلوده نشده باشد، متوجه میشود اما این گناهان کوچک هستند که متوجه نمیشویم.
** عدم دلبستگی به دنیا رمز موفقیت اوست/ مواخذه اعضای بدن
رمز موفقیت او عدم دلبستگی به دنیا بود. دنیا و زرق و برقش را نمیدید. مریم روحی پویا داشت و سکون و یک جا ماندن را نمیتوانست تحمل کند. اگر میدید در جای دیگری میتواند خدمت کند، خود را به آنجا میرساند.
روزی یکی از دوستانش وارد خانه شد و مریم را رو به قبله؛ در حالی که پشت دست خود میکوبید، دید. متعجبانه پرسید «چه شده مریم؟! مشکلی پیش آمده؟» آن لحظه به او جوابی نداد، اما مدتی بعد به دوستش گفت «من هر روز اعضای بدنم را مواخذه میکنم و از آنها میپرسم که امروز برای خدا چه کاری انجام دادهاید؟»
مریم علیرغم فعالیت زیادی که داشت، روزه میگرفت و تنها با نان و آب افطار میکرد. هیچ چیز او را راضی نمیکرد و همین موجب شده بود که یک لحظه آرامش نداشته باشد. او در زندگی به دنبال شناخت تکلیف و وظیفه دینی و شرعی خود بود و با جدیت به وظایف خود عمل میکرد. از عادات پسندیدهاش این بود که در جمعهای دوستانه با گریز به مسئله معاد این موضوع را برای دیگران هم یادآور میشد.
** هیچ خطری بالاتر از انحراف نفس نیست
این شهید بزرگوار در غروبی که طبق قولی همراه با مادر شهیدی، راهی گلستان شهدای آبادان بود، مورد اصابت ترکش خمپاره رژیم بعثی قرار گرفت و به شهادت رسید. مریم تا آخرین لحظه از عمر خود برای حفظ حجاب اهمیت ویژهای قائل بود. تصاویر منتشر شده بعد از شهادت نیز گواهی بر این امر است.
مسئله نفس و محاسبه آن به قدری برایش مهم بود که در وصیت نامه خود نوشت: «این هوای نفسی را که امام از آن صحبت و سعی میکند آن را از وجود ما بزداید، شما هم سعی کنید که در این راه موفق شوید. سعی کنید خود را بشناسید که اگر خود را بشناسید، خدا را شناختهاید.
هیچ وقت قدرت خدا را از یاد نبرید و سعی کنید که هر چه بهتر تزکیه نفس کنید. در بین خطراتی که ما را تهدید میکنند، هیچ خطری بالاتر از این نفس نیست که گاه انسان را به انحراف میکشاند و خود انسان متوجه نمیشود.»
*دفاع پرس