ننه طاهره را قبل از مرگ دریابید
در حاشیه شهر تهران مادر شهیدی را دیدیم که روزگار سختی را می گذراند و تنها آرزویش سلامتی مسئولان نظام و رئیس جمهور بود اما نه یخچال داشت و نه کولر و حمام و قصه ای که پر غصه بود.
به گزارش خبرنگار اجتماعی پایگاه خبری شهدای ایران؛ هنوز داخل استان تهران هستیم، پس از عبور از شهر بهارستان وارد شهر صالحیه می شویم. یعنی دقیقا انتهای تهران … هوا گرم است، دست فروش ها با وانت مسیر را مسدود کرده و مغازه ها بدون توجه به سد معبر تابلوها و بساط خود را تا حاشیه های خیابان های شهر پهن کرده اند. می گویند نام این شهر تگزاس ایران است چرا که هیچ صاحبی ندارد و قتل و جنایت و اعتیاد آسیبهای جدید شهر است… با این حال عبور کردم؛
آدرس: بعد از اسلامشهر، بهارستان، شهر صالحیه، نگارستان دهم… پلاک… درب خانه را زدم؛
*سلام … خانه ننه طاهره …
-بله، بفرمائید.
خانه ای ۵۰ متری، یک طبقه، بدون فرش، یخچال و کولر … آرش فرزند کوچک ننه طاهره (۳۵ ساله) به دلیل گرمای هوا پیراهن تنش نبود. تلویزیون برفکی بود اما صدای اخبار ساعت ۱۴ می آمد. ننه طاهره در اتاقی ۱۲ متری بدون فرش روی تشکی قدیمی خوابیده بود که اطراف آن یک پلوپزکوچک، قوری سوخته، قندان، لیوان و بشقاب نشسته، کمی خاک و یک عصای چوبی … فقط همین!
روی دیوار کاه گلی اتاقش تصویر قدیمی از جوانی زیبا، یک تقویم دیواری، یک ساعت قدیمی و یک پوستر …
اینجا خانه یک مادر شهید است! طاهره سیفی احمدی مادر شهید علی سیفی که در ابتدای جنگ تحمیلی به شهادت رسیده است تنهای تنها بدون آنکه بدانند او کیست زندگی می کند. اولین سوال شاید این باشد که چرا؟ این خانه… این زندگی …
روایت زندگی ننه طاهره تلخ اما شنیدنی است. نمی شود همه را گفت اما آنقدر می گویم که پس از ۱۰ سال زندگی همسرش او را ترک کرده و همسر دیگری اختیار می کند. طاهره با پدر در تجریش زندگی می کرد تا اینکه مجبور می شوند خانه را فروخته و به جنوبی ترین نقطه تهران نقل مکان کنند. پسرها بزرگ می شوند و علی هم که با پدر زندگی می کرد راهی جبهه شده تا اینکه خبر شهادتش را می آوردند.
طاهره قصد دارد به بنیاد شهید برود اما زنان همسایه می گویند چرا می خواهی به بنیاد شهید بروی؟ می خواهی حقوق بگیری؟ خانه بگیری؟ این پول ها حرام است و تو نباید حقوق خون فرزند شهیدت را بگیری! طاهره فکر می کند و پشیمان می شود و دیگر هیچ وقت پایش را به بنیاد شهید نمی گذارد.
حتی وقتی شناسنامه اش را خواست تعویض کند نام علی فراموش می شود و دیگر نام فرزند شهیدش هم در شناسنامه ثبت نمی شود. حالا دیگر تنها سندی که دارد فقط یک قاب عکس است… همین …
روزها و شبها و سالها می گذرد و تنها منبع درآمد طاهره و آرش حقوق مستمری همسر مرحوم است. اما طاهره پای راه رفتن به ادارات را ندارد. آرش هم به دلیل مشکلاتی که دارد نمی تواند از حق مادر دفاع کند و همین حقوق مستمری هم به دلایل اداری قطع می شود. آرش که شاید هفته ها حتی استحمام نکرده با موهای بلند و ژولیده با رنگ زدن درب خانه های مردم درآمد اندکی کسب می کند تا از مادر نگهداری کند.
یک روز که در حال رنگ زدن درب یک فروشگاه بود زن همسایه متوجه می شود که آرش ناهارش را نخورده و با خود برده است. پس از پرس و جو متوجه می شود که مادر پیری دارد که از او نگهداری می کند. وقتی وارد خانه طاهره می شود با وضعیت اسفناکی مواجه شده و وقتی می فهمد مادر شهید است به بنیاد شهید مراجعه می کند. بنیاد شهید می گوید این شهید مادر دیگری دارد و نام طاهره سیفی در پرونده نیست!
زن همسایه که خودش هم مددکار افتخاری بهزیستی است با نامه نگاری بالاخره از ثبت احوال گواهی می گیرد که طاهره سیفی مادر شهید علی سیفی است. بنیاد شهید هم برایش مستند می شود که این مادر شهید است.
هرچند پرونده در جریان است اما فعلا روزگار این مادر همچنان اوضاع خوبی ندارد. متاسفانه نتوانستیم با سایر فرزندان این مادر که وضع خوبی هم دارند ارتباط برقرارکنیم اما آنقدر زندگی این مادر شهید مظلومانه است که نمی توان منتظر اقدامات قانونی بود.
گزارش از : سید هادی کسایی زاده
آدرس: بعد از اسلامشهر، بهارستان، شهر صالحیه، نگارستان دهم… پلاک… درب خانه را زدم؛
*سلام … خانه ننه طاهره …
-بله، بفرمائید.
خانه ای ۵۰ متری، یک طبقه، بدون فرش، یخچال و کولر … آرش فرزند کوچک ننه طاهره (۳۵ ساله) به دلیل گرمای هوا پیراهن تنش نبود. تلویزیون برفکی بود اما صدای اخبار ساعت ۱۴ می آمد. ننه طاهره در اتاقی ۱۲ متری بدون فرش روی تشکی قدیمی خوابیده بود که اطراف آن یک پلوپزکوچک، قوری سوخته، قندان، لیوان و بشقاب نشسته، کمی خاک و یک عصای چوبی … فقط همین!
اینجا خانه یک مادر شهید است! طاهره سیفی احمدی مادر شهید علی سیفی که در ابتدای جنگ تحمیلی به شهادت رسیده است تنهای تنها بدون آنکه بدانند او کیست زندگی می کند. اولین سوال شاید این باشد که چرا؟ این خانه… این زندگی …
روایت زندگی ننه طاهره تلخ اما شنیدنی است. نمی شود همه را گفت اما آنقدر می گویم که پس از ۱۰ سال زندگی همسرش او را ترک کرده و همسر دیگری اختیار می کند. طاهره با پدر در تجریش زندگی می کرد تا اینکه مجبور می شوند خانه را فروخته و به جنوبی ترین نقطه تهران نقل مکان کنند. پسرها بزرگ می شوند و علی هم که با پدر زندگی می کرد راهی جبهه شده تا اینکه خبر شهادتش را می آوردند.
حتی وقتی شناسنامه اش را خواست تعویض کند نام علی فراموش می شود و دیگر نام فرزند شهیدش هم در شناسنامه ثبت نمی شود. حالا دیگر تنها سندی که دارد فقط یک قاب عکس است… همین …
روزها و شبها و سالها می گذرد و تنها منبع درآمد طاهره و آرش حقوق مستمری همسر مرحوم است. اما طاهره پای راه رفتن به ادارات را ندارد. آرش هم به دلیل مشکلاتی که دارد نمی تواند از حق مادر دفاع کند و همین حقوق مستمری هم به دلایل اداری قطع می شود. آرش که شاید هفته ها حتی استحمام نکرده با موهای بلند و ژولیده با رنگ زدن درب خانه های مردم درآمد اندکی کسب می کند تا از مادر نگهداری کند.
یک روز که در حال رنگ زدن درب یک فروشگاه بود زن همسایه متوجه می شود که آرش ناهارش را نخورده و با خود برده است. پس از پرس و جو متوجه می شود که مادر پیری دارد که از او نگهداری می کند. وقتی وارد خانه طاهره می شود با وضعیت اسفناکی مواجه شده و وقتی می فهمد مادر شهید است به بنیاد شهید مراجعه می کند. بنیاد شهید می گوید این شهید مادر دیگری دارد و نام طاهره سیفی در پرونده نیست!
زن همسایه که خودش هم مددکار افتخاری بهزیستی است با نامه نگاری بالاخره از ثبت احوال گواهی می گیرد که طاهره سیفی مادر شهید علی سیفی است. بنیاد شهید هم برایش مستند می شود که این مادر شهید است.
هرچند پرونده در جریان است اما فعلا روزگار این مادر همچنان اوضاع خوبی ندارد. متاسفانه نتوانستیم با سایر فرزندان این مادر که وضع خوبی هم دارند ارتباط برقرارکنیم اما آنقدر زندگی این مادر شهید مظلومانه است که نمی توان منتظر اقدامات قانونی بود.
گزارش از : سید هادی کسایی زاده
سهم مادر شهید که جوانشو از دست داده سهم اش از این انقلاب چقدر است ؟؟؟
خدایا به فریادمان رس