شهدای ایران shohadayeiran.com

ویدئوی پیام نوروزی آقای شجریان با واکنش‌های مختلفی مواجه شد.
به گزارش شهدای ایران،انتشار تصویر اظهار مخالفت حجت الاسلام روحانی با فیلم مارمولک موج دیگری به راه انداخت و حالا قضاوت‌های چپ و راست در ارزیابی اصالت فرهنگ در نظرگاه دولت روحانی به هم نزدیک شده است.
1- در روزهای ابتدایی سال 95 بود که محمدرضا شجریان با موهای تراشیده، پیامی نوروزی منتشر کرد. آقای شجریان از یک بیماری رنج می‌برد که به تعبیر او 15 سال است همراه یا مهمانش است. انتشار این ویدئو واکنش‌های مختلفی به همراه داشت. یکی از جدی‌ترین واکنش‌ها متعلق به حسین دهباشی بود.

عده زیادی کلیپ‌های ویدئویی دهباشی را در به قدرت رسیدن حجت الاسلام حسن روحانی به شدت مؤثر می‌دانند. به پیشنهاد او، حجت الاسلام روحانی در فیلم انتخاباتی‌اش در یک اتومبیل صدای ترانه‌ای از شجریان را بلند کرد و به او ابراز علاقه کرد. نام آقای شجریان بعد از مصادره اسم و اسکار «اصغر فرهادی»، گزینه مطلوبی برای تبلیغات انتخاباتی سال 92 بود. در خدمتی دیگر، دهباشی با ساخت کلیپ «نو سفر»، باعث افزایش محبوبیت کاندیدایی شد که با رأی لب مرز، رئیس دولت یازدهم شد. اما حالا دهباشی بعد از گذشت چند سال از روی کار آمدن دولت «تدبیر و امید»، دولت را به «سوء استفاده ابزاری» از شهرت و محبوبیت هنرمندان متهم می‌کند.

دهباشی در بخشی از یک مطلب که در کانال تلگرامی‌اش منتشر کرد، نوشته بود: «تقریبا 11 ماه قبل بود، که صاحبِ این قلم از سوء استفاده ابزاری و انتخاباتیِ دوستِ اگرچه کماکان عزیز امّا فراموشکار و بدعهدم، جنابِ آقایِ دکتر حسنِ روحانی از حُسنِ شُهرت و محبوبیّتِ استاد «محمدرضاشجریان»، چیزکی نوشت و... مطابقِ معمول نزدیکانِ ریاستِ جُمهور مُحترم خیلی زود تماس گرفته و وعدهء پیگیری دادند، گرچه دیگر چون روز عیان بود، که سیاستِ «تدبیر و اُمید» دستِ کم در عرصه فرهنگ یعنی: «وعدهء سرِ خرمن» و سرِکارگذاشتنِ خلایق تا «اُفتادن آب از آسیاب» و با نهایتِ رندی و زرنگی انداختنِ همه تقصیر‌ها بر گردنِ دلواپسان و دیگران! .... حالا باز حضرات بیایند و به کذب، همهء کاسه و کوزه‌ها را بر سرِ مُخالفانِ ساده لوحِ جناحِ مقابل بشکنند، یا تیتر‌ها بزنند و عکس‌ها منتشر کُنند، در رسانه‌هایِ دولتی یا نان خورِ دولت از مثلا عیادتِ احتمالی و نمایشی برادرِ محترمِ آقایِ رئیس جُمهور و کسانی چون او از جنابِ استاد تاریخ که عوض نمی‌شود! می‌شود؟...»

2- تصویری از اظهار مخالفت حجت الاسلام روحانی با فیلم «مارمولک» با این مضمون که «در رژیم شاه هم کسی جرأت ساخت فیلم موهنی مثل مارمولک را نداشت» در روزهایی منتشر شد که کمال تبریزی در گفت‌وگو با «نقد سینما» گفته بود که «رهبر انقلاب فرمودند که فیلم مارمولک فهمیده نشد وگرنه به جای مخالفت، تأیید می‌شد.» تبریزی ادامه داده بود که «آقا فیلم را دیدند و خوششان آمد. اتفاقاً هم زمان با اکران، از دفتر آقا تماس گرفتند که چه فیلم خوبی ساختی. من اعتقاد دارم که کسی به گرد پای فهم هنری حضرت آقا نمی‌رسد. ایشان بسیار اهل مطالعه است و جدا از تسلط فقهی و علوم مربوطه، در حوزه فرهنگی و هنری، سواد بیش از اندازه دارد و هنر و مخاطب را خوب می‌شناسد.»

هر چند فیلم مارمولک با اعتراضاتی مواجه شد اما این فیلم در بدنه روحانیونی که طرفدار بازخوانی «منشور روحانیت امام» در حوزه‌های علمیه بودند، با استقبال مواجه شد. منوچهر محمدی تهیه‌کننده این فیلم که بهمن ماه سال گذشته نیز با فیلم «امکان مینا» صاحب رکورد بیشترین کاندیداتوری برای دریافت سیمرغ فیلم فجر بود، درست یک روز قبل از اعلام نهایی جوایز در یک مصاحبه گفت: «به صراحت می‌خواهم بگویم که فرهنگ از اولویت‌های این دولت نیست.»

محمدی اعلام کرد که از شورای عالی سینما استعفا می‌دهد و با انتقاد از رویه دولت گفت که «گویا حضور ما در این شورا، بیشتر جنبه  تشریفاتی داشت.»

3- رضامیرکریمی، مدیرعامل خانه سینما، چند ماه پیش و قبل از انتخاب شدن به عنوان دبیر بخش جهانی جشنواره فیلم فجر، گفته بود «امیدوارم بازگشایی خانه سینما تنها دستاورد دولت روحانی در حوزه فرهنگ باقی نماند.» او گفته بود «بی‌اعتنایی به هنر موضوع مشترک همه دولت‌هاست.»

حجت‌الاسلام روحانی که پیش از پیروزی در انتخابات به محبوبیت اصحاب فرهنگ و هنر در افکار عمومی تکیه کرده بود، تا به اینجای ریاست جمهوری خود تنها در یک جلسه در ابتدای دولت خود حاضر شد سخنان آنان را بشنود. در جلسه سال بعد، هیچ هنرمندی اجازه سخنرانی پیدا نکرد و به ارائه گزارش کار از زبان علی مرادخانی، معاون هنری وزیر ارشاد در برابر رئیس جمهور بسنده شد.

***

به نظر می‌رسد دو گونه فهم در مواجهه با فرهنگ و هنر وجود دارد که یکی از آن‌ها فهم ابزاری، تبعی و منفعت محور است. این نوع از مواجهه غیر اصیل با فرهنگ به گرفتن عکس یادگاری با هنرمند بسنده می‌کند و برای او به سختی، شأنی فراتر از یک سلبریتیِ تکمیل‌کننده بازی‌های پوپولیستی برای تصرف قدرت قائل می‌شود. حالا چپ و راست در ارزیابی اصالت فرهنگ در نظرگاه دولت یازدهم به یک نقطه مشترک رسیده‌اند. احتمالاً چند وقت دیگر بازار توجه به هنرمندان دوباره داغ می‌شود؛ فصل جدید بازی‌های انتخاباتی در راه است.


* تسنیم
انتشار یافته: ۴
غیر قابل انتشار: ۱
ناشناس
|
Netherlands
|
۱۷:۰۱ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۴
0
1
کلید آشتی شجریان با مردم دست کیست؟

به نظر من کلید این آشتی باز هم به دست خود شجریان است نه دولتمردانی که برای دوام دو روز بیشتر در حوزه ی قدرت حاضرند از همه ی غیرت دینی خود بگذرند.

محمدرضاشجریان نامی آشنا برای همه ی کسانی است که با موسیقی ایرانی و سنتی علاقه دارند. متولد 1319 مشهد و در خانواده ای مذهبی. پدر دارای صوتی خوب و قاری قرآن؛ از این روی دوست داشت که فرزند خویش نیز که صدای خوشش را از پدر به ارث برده قاری قرآن گردد. محمدرضا قرآن را در کودکی می آموزد و از سن 6 سالگی تا 19 سالگی در جلسات قرآن شرکت می کند.

پس از ورودش به دانشسرای تربیت معلم با موسیقی و آواز نیز آشنا می شود. بعدها در کنار معلمی به فراگیری موسیقی نیز ادامه می دهد. سرانجام در سال 1346 به تهران منتقل می شود و با رادیو همکاری خود را شروع می کند. در سال 1356 در اعتراض به موسیقی، رادیو را ترک می کند. در آن زمان که در زمینه ی موسیقی سنتی با رادیو همکاری گسترده ای داشته به دلیل مخالفت پدرش که به شدت مذهبی بوده با نام سیاوش بیدکانی به فعالیت می پردازد.

در سال 1356 در مسابقه ی سراسری قرآن، رتبه نخست کشوری را از آن خود می کند. در سال 1357 چند سرود میهنی اجرا می کند که مورد استقبال مردم قرار می گیرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی با نام محمدرضا شجریان دوباره همکاری خود را با رادیو و تلویزیون شروع می کند. با توجه به فضای ایجاد شده در پس از پیروزی انقلاب اسلامی که موسیقی های کوچه و بازاری و مبتذل جایگاه خود را از دست داده بود و این نوع خوانندگان یا به خارج فرار کرده بودند و یا عملا خانه نشین شده بودند فرصت بی نظیر و گرانبهایی برای شجریان ایجاد شد تا در عرصه ی موسیقی سنتی یکه تاز میدان شود و روز به روز مشهورتر و محبوب تر گردد. انتشار ده ها کاست و برگزاری انواع کنسرت ها در داخل و خارج همه مدیون فضای پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای شجریان بود. در این مدت گاه می شد که شجریان در اعتراض به پخش برخی موسیقی ها که به زعم وی با موسیقی اصیل ایرانی در تضاد بود و پخش آن ها به جایگاه موسیقی سنتی لطمه می زند با صدا وسیمای جمهوری اسلامی قهر کند ولی این قهر طولی نمی کشید که به آشتی تبدیل می شد.

به هر حال پس از سال ها که از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته بود و شجریان به اوج اشتهار و حتی ثروت رسیده بود و به اصطلاح شهره ی عام و خاص گردیده بود در سال 1388 علی رغم اینکه بارها خودش گفته بود که من به عنوان یک هنرمند در سیاست دخالتی نمی کنم به ناگاه وارد سیاست گردید و در دفاع از فتنه 88 سنگ تمام گذاشت و حتی در تظاهرات خیابانی نیز شرکت کرد و با سرودن برخی ترانه ها عملا ضدیت خود را با نظام جمهوری اسلامی به اثبات رساند. کمتر کسی تصور می کرد شجریان موسیقی دان که نزدیک به هفتاد سال از عمر خود را سپری کرده این چنین آلوده به سیاستی گردد که هدفش براندازی نظامی بود که او بخش اعظم شهرت و ثروتش را مدیون آن بود. شجریان حتی پا را فرا تر از این گذاشت و با حضور در رسانه های بیگانه و ضد ایرانی دست در دست با زنان فاسد و بی حجاب و خواننده های کثیفی مثل فائقه آتشین مشهور به گوگوش عکس یادگاری گرفت و با مصاحبه هایی که با این رسانه ها کرد اوج عداوت خود را نسبت به اسلام و جمهوری اسلامی نشان داد. آری شجریان نمک خورد و نمکدان را به زعم خویش شکست.

شجریان که بخش وسیعی از اشتهار و ثروتش مدیون فضای حاکم بعد از جمهوری اسلامی در حمایت از موسیقی سنتی بود با بی انصافی تمام در مصاحبه با رسانه دولتی استعمار انگلیس گفت: "وقتی مرور می کنم می بینم که حتی یک هفته در این 31 سال که من احساس خوشحالی بکنم که در چنین شرایطی زندگی می کنم. حتی یک روزش هم پیش نیامده، همیشه آن سایه ی تلخ من را آزار می دهد."

وی که تربیت یافته ی خانواده ای مذهبی بوده و از سن شش سالگی تا 19 سالگی در جلسات قرآن شرکت می کرده و حتی به یاد پدر که به خاطر علائق قرآنی همواره از او به نیکی یاد می کرده دو نوار کاست قرآن ضبط کرده و منتشر نموده و در سال 1356 در مسابقات سراسری قرآن مقام اول را کسب می کند، به ناگاه در جریان فتنه 88 موضعی بسیار تند در برابر دین اسلام می گیرد و اسلام را مخالف هنر قلمداد می کند و می گوید: "هرگز با هنر کنار نمی آیند همچنانکه با هنر ما کنار نیامدند و نخواهند آمد." وی در ادامه که نشان می دهد مصاحبه گر نیز با مهارت هر چه تمام تر از موقعیت ایجاد شده برای شجریان کاملا بهره می برد می گوید:"موسیقی ما از نظر پتانسیل و از نظر وزن مخصوصش خیلی بالاست ولی در طول این تاریخی که ما داشتیم در طول این 1300 تا 1400 سال به علت اینکه با ایرانیت ما و با هنرهای ما ضدیت می شده با موسیقی ما خیلی مبارزه شده که این نباید باشد." این در حالی است علی رغم اینکه مردم ایران، اسلام را پذیرفتند و به آن مقید شدند ولی هیچ وقت حکومت اسلامی برقرار نشده بوده که محدودیتی برای موسیقی ایجاد کند. در طول قرن ها که پادشاهان بر ایران حکومت می کردند نوازندگان و موسیقی دان ها و خوانندگان بدون هیچ محدودیتی به فعالیت می پرداختند. نمونه اش زمان طاغوت بوده که انواع و اقسام موسیقی در کشور ما ترویج و اجرا می شده است. اگر اسلام در باره ی موسیقی نظری دارد همان موسیقی مبتذل است که اتفاقا شجریان خود در اعتراض به پخش موسیقی مبتذل در زمان طاغوت از رادیو استعفا داد.

با این حساب اگر شجریان بخواهد اسلام را به خاطر مخالفتش با موسیقی مبتذل محکوم کند باید اول خود را محکوم کند که چرا با چنین موسیقی مخالفت کرده است. شجریان حتی پا را از این فراتر می گذارد و در نگاهی کاملا سکولاریستی ورود مذهب به سیاست را محکوم می کند و می گوید: "مذهب که در سیاست وارد شده نتیجه ی بسیار بدی داشته و همه به این باور رسیده اند که این مذهب باید از سیاست جدا شود". همه می دانیم که نگاه سکولاریستی به دین اسلام خطرناک ترین نوع نگاه به دین برای بیرون راندن آن از متن زندگی مردم به حاشیه و نهایتا بی محتوی و بی اثر کردن آن است. این در حالی است که بعد از قرن ها اگر مردم ایران دارای استقلال و آزادی واقعی هستند در پرتو حاکمیت دین است. حتی در پرتو همین حاکمیت بوده که موسیقی سنتی ایرانی و موسیقی فاخر رشد قابل توجهی داشته و حضور و بروز صدها خواننده و اجرای هزاران کنسرت و تولید هزاران اثر موسیقایی همه و همه در این سی و اند سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در پرتو حاکمیت مذهب انجام پذیرفته است. برگزاری جشنواره های مختلف موسیقی از جمله جشنواره بین المللی فجر نشان دهنده ی این است که در نظام جمهوری اسلامی یعنی نظامی که در پرتو مذهب شکل گرفته به هنر متعهد و هدفمند توجه جدی شده است. شجریان ضمن اینکه تلاش می کند با ژست آزاد اندیشی خود را از سیاست به دور نگه بدارد ولی به ناگه در باتلاق سیاستی فرو می رود که صحنه گردانان آن غرب سلطه گر و آمریکای جنایتکار و انگلیس روبه صفت است. او در باتلاق فتنه 88 فرو می رود و در پاسخ به سؤال رسانه ی انگلیس در باره ی اجرای سرود ی در دفاع از فتنه 88می گوید: " من خیلی روحیه ی سیاسی ندارم... سعی می کنم تا جایی که ممکن است خودم را کنار بکشم، یک هنرمند باشم، برای روحیه ی مردم سعی کنم هنر خود را نگه دارم، اما آن شرایط شرایطی بود که ایجاب می کرد. از من می خواستند که همراهشان باشم، من آن سرود را خواندم و البته پشیمان نیستم به هر حال شرایط آن موقع این بود و من آن را خواندم. بعد از انتخابات هم خواندم و دوباره خودم ساختم و خواندم."

شجریان با وقاحت تمام روحانیت متعهد را که در طول تاریخ پرچمدار مبارزه با ظلم و ستم و مدافع آزادی خواهی بوده و تقوی و دوری از قدرت طلبی شاخصه ی اصلی او بوده به بهانه ی اینکه با موسیقی مخالف بوده مورد تهمت قرار می دهد: و می گوید: " این مذهب بوده که در طول این 1400 سال موسیقی را نگذاشته خودش را را نشان بدهد. چون روحانیت فکر می کرده که این رقیب او را از صحنه بیرون می کند!" به راستی علت مخالفت روحانیت با موسیقی واقعا روحیه قدرت طلبی او بوده است. آیا واقعا روحانیت به موسیقی به عنوان یک رقیب نگاه می کرده است؟ به نظر می رسد قافیه چون تنگ آید شاعر به جفنگ آید. اصلا فتنه 88 به گونه ای حواس عده ای را پرت کرد که آن ها را وادار به مضحک ترین استدلال برای اثبات عملکرد نا به حق خود نمود. مثل استدلال خانم دکتر زهرا رهنورد برای اثبات تقلب در انتخابات ریاست جمهوری دهم که او هم در مصاحبه با بی بی سی گفت میرحسین موسوی داماد لرستانی ها بوده و لرها به غیر از دامادشان به کسی رأی نمی دهند.

شجریان با این اقدام خود که یک رویارویی تمام قد در برابر نظام جمهوری اسلامی بود دست به یک خودکشی سیاسی زد و به محبوبیتی که در میان عام و خاص بدست آورده بود لطمه ی اساسی و غیر قابل برگشت زد. و اما اینکه چرا شجریان دست به این اقدام متهورانه زد که هم برای نظام جمهوری اسلامی هزینه ایجاد کرد هم به خودش لطمه وارد کرد که دیگر نتواند در جمهوری اسلامی به هنر نمایی بپردازد، به نظر می آید دو دلیل از همه مهم تر باشد یکی ویژگی های فردی و ظرفیت درونی انسان ها است که شرایط مختلف می تواند بر رفتار و اخلاق فرد مؤثر باشد. گاه سختی ها افراد را از کوره به در می کند و گاه یک موقعیت ممتاز مالی یا اجتماعی و شغلی. شجریان که از یک هنرمند گمنام کم طرفدار قبل از انقلاب به یک هنرمند محبوب پرآوازه ی بعد از انقلاب تبدیل شده بود نتوانست با این شرایط در درون خود کنار بیاید و لذا دچار غرور شد. او خود را یکه تاز عرصه ی موسیقی دید و از این جهت به عنوان یک مدعی و معترض عرض اندام کرد. اما دلیل دوم که به نظر من دلیل اصلی است و خطری است که بسیاری از نام آوران و صاحبان موقعیت های مهم اجتماعی اعم از هنری و سیاسی و حتی مذهبی را تهدید می کند موضوع نفوذ است. دشمن بر اساس تجربه دیرین خود که موفقیت های شگفت آوری در این زمینه داشته با هزاران ترفند می کوشد تا با ورود به حوزه ی خصوصی این افراد به شکلی کاملا ماهرانه افراد را به سوی تفکرات خود سوق دهد. به عقیده ی من یکی از کسانی که دشمن به طور ویژه تلاش کرد تا او را در دام نفوذ خود قرار دهد آقای شجریان بود. دشمن به خوبی به توانمندی های هنری شجریان در عرصه ی موسیقی و محبوبیت مردمی او پی برده بود و لذا با انواع ترفندها پروژه ی خود راعملی کرد و شوربختانه موفق هم شد.

دریافت جایزه پیکاسو و دیپلم افتخار از طرف سازمان یونسکو در پاریس در سال 1378 دریافت نشان موتزارت از سازمان یونسکو در سال 2006 نمونه هایی از تلاش غربی ها برای جذب شجریان است. شجریان 2 سال به خاطر آلبوم های فریاد و بی تو به سر نمی شود نامزد جایزه گرمی شد. جایزه گرمی معتبرترین جایزه موسیقی در آمریکا می باشد و او تنها خواننده ی ایران است که نامزد جایزه ی گرمی شده است. علاوه بر آن در جمعه 28 آبان ماه 1389مراسمی با نام سومین سال بزرگداشت ادب و هنر فارسی در دانشگاه استنفورد آمریکا برگزار شد که طی آن جایزه این بزرگداشت توسط بنیان گذار آن بیتا دریاباری که همسر سابق امید کردستانی یکی از مدیران ارشد شرکت گوگل است به محمدرضا شجریان تعلق گرفت. روشن است که تجلیل ها و اعطای جوایز از سوی سازمان های بین المللی و غربی با اهداف خاصی صورت می پذیرد. در اولین سال برگزاری این مراسم، سیمین بهبهانی شاعر ایرانی این جایزه را دریافت کرده بود. البته این بدان معنا نیست که هرکس جایزه ای از سوی نهادی بین المللی دریافت کرد حتما در مسیر آن ها گام خواهد برداشت ولی نمی توان به انگیزه ی این سازمان ها خوشبین بود. به هرحال باید گفت شجریان قربانی نفوذ گردید. تشویق ها و مصاحبه ها و ارتباطات گسترده رسانه های بیگانه و بسیاری از روش هایی که من و ما از آن اطلاعی نداریم کار خودش را کرد و شجریان را به تقابل با مردم متدین و انقلاب اسلامی کشاند. بدون تردید هیچ اقدامی هم نمی تواند این آب رفته از جوی را برگرداند چرا که مردم بر سر اعتقادات دینی و انقلابی خود با هیچ کس تعارف ندارند.

و اما نکته ی آخر در باره ی آن ها که تلاش می کنند دوباره برای شجریان آبرو داری کنند و او را به فضای فعالیت های هنری در ایران بکشانند. به نظر من این اقدامی عقیم خواهد بود و قطعا مردم اجازه نخواهند داد کسی که به اعتقادات دینی و انقلابی آن ها توهین روا داشته فعالیت هنری داشته باشد. آن ها که دست به چنین اقداماتی می زنند غیرت دینی و انقلابی ندارند.

دین و انقلاب اسلامی نه تنها ناموس ماست بلکه حفظ آن از ناموس ما هم بالاتر است. چگونه فردی می تواند ادعای دینداری و انقلابی گری کند و از کسی حمایت کند که با زشت ترین الفاظ این ناموس را مورد تعرض قرار داده است. امام حسین علیه السلام غیرت دینی داشت و در برابر تجاوز یزید به حریم دین جان خودش را فدا کرد. چگونه کسی می توند خود را پیرو مکتب امام حسین بداند و از متجاوز به ناموس خود یعنی اسلام و نظام جمهوری اسلامی در گذرد.

تعهد و تعصب آگاهانه نسبت به دین میراثی است که مردم مسلمان ایران از امام خمینی رضوان الله علیه فرا گرفته اند. هنر و هنرمند تا آنجا برای مردم قابل احترام است که در تقابل با دین و انقلاب و خدای آن قرار نگرفته باشد.

هرچند امروز شجریان در بستر بیماری افتاده است و بنا به عادت ما ایرانی ها که معمولا در چنین موقعیت هایی به طور ویژه مهربان می شویم و درشت گویی ها یا برخی رفتارهای چنین افرادی را نادیده می گیریم ولی باید گفت این سنت حسنه مربوط به مسائل شخصی است که اسلام نیز دستور به عفو و گذشت داده است، ولی مسلما آنجا که مربوط به اعتقادات و مبانی دینی است حفظ مواضع اصولی از ضروریات است که نباید از آن غافل شد. البته ناگفته نماند از دست دادن هر شخصیت علمی و هنری خسارت است و هیچ کس هم از اینکه امثال شجریان مسیر دیگری را در پیش گرفته خوشحال نیست ولی این بدان معنا نیست که مردم معتقد و متدین بر سر دین خود با کسی معامله کنند. به نظر من کلید این آشتی باز هم به دست خود شجریان است نه دولتمردانی که برای دوام دو روز بیشتر در حوزه ی قدرت حاضرند از همه ی غیرت دینی خود بگذرند.

نصرالله شفیعی - مدیر کل اسبق اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی استان بوشهر
ناشناس
|
Lithuania
|
۱۷:۰۱ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۴
0
0
کلید آشتی شجریان با مردم دست کیست؟

به نظر من کلید این آشتی باز هم به دست خود شجریان است نه دولتمردانی که برای دوام دو روز بیشتر در حوزه ی قدرت حاضرند از همه ی غیرت دینی خود بگذرند.

محمدرضاشجریان نامی آشنا برای همه ی کسانی است که با موسیقی ایرانی و سنتی علاقه دارند. متولد 1319 مشهد و در خانواده ای مذهبی. پدر دارای صوتی خوب و قاری قرآن؛ از این روی دوست داشت که فرزند خویش نیز که صدای خوشش را از پدر به ارث برده قاری قرآن گردد. محمدرضا قرآن را در کودکی می آموزد و از سن 6 سالگی تا 19 سالگی در جلسات قرآن شرکت می کند.

پس از ورودش به دانشسرای تربیت معلم با موسیقی و آواز نیز آشنا می شود. بعدها در کنار معلمی به فراگیری موسیقی نیز ادامه می دهد. سرانجام در سال 1346 به تهران منتقل می شود و با رادیو همکاری خود را شروع می کند. در سال 1356 در اعتراض به موسیقی، رادیو را ترک می کند. در آن زمان که در زمینه ی موسیقی سنتی با رادیو همکاری گسترده ای داشته به دلیل مخالفت پدرش که به شدت مذهبی بوده با نام سیاوش بیدکانی به فعالیت می پردازد.

در سال 1356 در مسابقه ی سراسری قرآن، رتبه نخست کشوری را از آن خود می کند. در سال 1357 چند سرود میهنی اجرا می کند که مورد استقبال مردم قرار می گیرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی با نام محمدرضا شجریان دوباره همکاری خود را با رادیو و تلویزیون شروع می کند. با توجه به فضای ایجاد شده در پس از پیروزی انقلاب اسلامی که موسیقی های کوچه و بازاری و مبتذل جایگاه خود را از دست داده بود و این نوع خوانندگان یا به خارج فرار کرده بودند و یا عملا خانه نشین شده بودند فرصت بی نظیر و گرانبهایی برای شجریان ایجاد شد تا در عرصه ی موسیقی سنتی یکه تاز میدان شود و روز به روز مشهورتر و محبوب تر گردد. انتشار ده ها کاست و برگزاری انواع کنسرت ها در داخل و خارج همه مدیون فضای پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای شجریان بود. در این مدت گاه می شد که شجریان در اعتراض به پخش برخی موسیقی ها که به زعم وی با موسیقی اصیل ایرانی در تضاد بود و پخش آن ها به جایگاه موسیقی سنتی لطمه می زند با صدا وسیمای جمهوری اسلامی قهر کند ولی این قهر طولی نمی کشید که به آشتی تبدیل می شد.

به هر حال پس از سال ها که از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته بود و شجریان به اوج اشتهار و حتی ثروت رسیده بود و به اصطلاح شهره ی عام و خاص گردیده بود در سال 1388 علی رغم اینکه بارها خودش گفته بود که من به عنوان یک هنرمند در سیاست دخالتی نمی کنم به ناگاه وارد سیاست گردید و در دفاع از فتنه 88 سنگ تمام گذاشت و حتی در تظاهرات خیابانی نیز شرکت کرد و با سرودن برخی ترانه ها عملا ضدیت خود را با نظام جمهوری اسلامی به اثبات رساند. کمتر کسی تصور می کرد شجریان موسیقی دان که نزدیک به هفتاد سال از عمر خود را سپری کرده این چنین آلوده به سیاستی گردد که هدفش براندازی نظامی بود که او بخش اعظم شهرت و ثروتش را مدیون آن بود. شجریان حتی پا را فرا تر از این گذاشت و با حضور در رسانه های بیگانه و ضد ایرانی دست در دست با زنان فاسد و بی حجاب و خواننده های کثیفی مثل فائقه آتشین مشهور به گوگوش عکس یادگاری گرفت و با مصاحبه هایی که با این رسانه ها کرد اوج عداوت خود را نسبت به اسلام و جمهوری اسلامی نشان داد. آری شجریان نمک خورد و نمکدان را به زعم خویش شکست.

شجریان که بخش وسیعی از اشتهار و ثروتش مدیون فضای حاکم بعد از جمهوری اسلامی در حمایت از موسیقی سنتی بود با بی انصافی تمام در مصاحبه با رسانه دولتی استعمار انگلیس گفت: "وقتی مرور می کنم می بینم که حتی یک هفته در این 31 سال که من احساس خوشحالی بکنم که در چنین شرایطی زندگی می کنم. حتی یک روزش هم پیش نیامده، همیشه آن سایه ی تلخ من را آزار می دهد."

وی که تربیت یافته ی خانواده ای مذهبی بوده و از سن شش سالگی تا 19 سالگی در جلسات قرآن شرکت می کرده و حتی به یاد پدر که به خاطر علائق قرآنی همواره از او به نیکی یاد می کرده دو نوار کاست قرآن ضبط کرده و منتشر نموده و در سال 1356 در مسابقات سراسری قرآن مقام اول را کسب می کند، به ناگاه در جریان فتنه 88 موضعی بسیار تند در برابر دین اسلام می گیرد و اسلام را مخالف هنر قلمداد می کند و می گوید: "هرگز با هنر کنار نمی آیند همچنانکه با هنر ما کنار نیامدند و نخواهند آمد." وی در ادامه که نشان می دهد مصاحبه گر نیز با مهارت هر چه تمام تر از موقعیت ایجاد شده برای شجریان کاملا بهره می برد می گوید:"موسیقی ما از نظر پتانسیل و از نظر وزن مخصوصش خیلی بالاست ولی در طول این تاریخی که ما داشتیم در طول این 1300 تا 1400 سال به علت اینکه با ایرانیت ما و با هنرهای ما ضدیت می شده با موسیقی ما خیلی مبارزه شده که این نباید باشد." این در حالی است علی رغم اینکه مردم ایران، اسلام را پذیرفتند و به آن مقید شدند ولی هیچ وقت حکومت اسلامی برقرار نشده بوده که محدودیتی برای موسیقی ایجاد کند. در طول قرن ها که پادشاهان بر ایران حکومت می کردند نوازندگان و موسیقی دان ها و خوانندگان بدون هیچ محدودیتی به فعالیت می پرداختند. نمونه اش زمان طاغوت بوده که انواع و اقسام موسیقی در کشور ما ترویج و اجرا می شده است. اگر اسلام در باره ی موسیقی نظری دارد همان موسیقی مبتذل است که اتفاقا شجریان خود در اعتراض به پخش موسیقی مبتذل در زمان طاغوت از رادیو استعفا داد.

با این حساب اگر شجریان بخواهد اسلام را به خاطر مخالفتش با موسیقی مبتذل محکوم کند باید اول خود را محکوم کند که چرا با چنین موسیقی مخالفت کرده است. شجریان حتی پا را از این فراتر می گذارد و در نگاهی کاملا سکولاریستی ورود مذهب به سیاست را محکوم می کند و می گوید: "مذهب که در سیاست وارد شده نتیجه ی بسیار بدی داشته و همه به این باور رسیده اند که این مذهب باید از سیاست جدا شود". همه می دانیم که نگاه سکولاریستی به دین اسلام خطرناک ترین نوع نگاه به دین برای بیرون راندن آن از متن زندگی مردم به حاشیه و نهایتا بی محتوی و بی اثر کردن آن است. این در حالی است که بعد از قرن ها اگر مردم ایران دارای استقلال و آزادی واقعی هستند در پرتو حاکمیت دین است. حتی در پرتو همین حاکمیت بوده که موسیقی سنتی ایرانی و موسیقی فاخر رشد قابل توجهی داشته و حضور و بروز صدها خواننده و اجرای هزاران کنسرت و تولید هزاران اثر موسیقایی همه و همه در این سی و اند سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در پرتو حاکمیت مذهب انجام پذیرفته است. برگزاری جشنواره های مختلف موسیقی از جمله جشنواره بین المللی فجر نشان دهنده ی این است که در نظام جمهوری اسلامی یعنی نظامی که در پرتو مذهب شکل گرفته به هنر متعهد و هدفمند توجه جدی شده است. شجریان ضمن اینکه تلاش می کند با ژست آزاد اندیشی خود را از سیاست به دور نگه بدارد ولی به ناگه در باتلاق سیاستی فرو می رود که صحنه گردانان آن غرب سلطه گر و آمریکای جنایتکار و انگلیس روبه صفت است. او در باتلاق فتنه 88 فرو می رود و در پاسخ به سؤال رسانه ی انگلیس در باره ی اجرای سرود ی در دفاع از فتنه 88می گوید: " من خیلی روحیه ی سیاسی ندارم... سعی می کنم تا جایی که ممکن است خودم را کنار بکشم، یک هنرمند باشم، برای روحیه ی مردم سعی کنم هنر خود را نگه دارم، اما آن شرایط شرایطی بود که ایجاب می کرد. از من می خواستند که همراهشان باشم، من آن سرود را خواندم و البته پشیمان نیستم به هر حال شرایط آن موقع این بود و من آن را خواندم. بعد از انتخابات هم خواندم و دوباره خودم ساختم و خواندم."

شجریان با وقاحت تمام روحانیت متعهد را که در طول تاریخ پرچمدار مبارزه با ظلم و ستم و مدافع آزادی خواهی بوده و تقوی و دوری از قدرت طلبی شاخصه ی اصلی او بوده به بهانه ی اینکه با موسیقی مخالف بوده مورد تهمت قرار می دهد: و می گوید: " این مذهب بوده که در طول این 1400 سال موسیقی را نگذاشته خودش را را نشان بدهد. چون روحانیت فکر می کرده که این رقیب او را از صحنه بیرون می کند!" به راستی علت مخالفت روحانیت با موسیقی واقعا روحیه قدرت طلبی او بوده است. آیا واقعا روحانیت به موسیقی به عنوان یک رقیب نگاه می کرده است؟ به نظر می رسد قافیه چون تنگ آید شاعر به جفنگ آید. اصلا فتنه 88 به گونه ای حواس عده ای را پرت کرد که آن ها را وادار به مضحک ترین استدلال برای اثبات عملکرد نا به حق خود نمود. مثل استدلال خانم دکتر زهرا رهنورد برای اثبات تقلب در انتخابات ریاست جمهوری دهم که او هم در مصاحبه با بی بی سی گفت میرحسین موسوی داماد لرستانی ها بوده و لرها به غیر از دامادشان به کسی رأی نمی دهند.

شجریان با این اقدام خود که یک رویارویی تمام قد در برابر نظام جمهوری اسلامی بود دست به یک خودکشی سیاسی زد و به محبوبیتی که در میان عام و خاص بدست آورده بود لطمه ی اساسی و غیر قابل برگشت زد. و اما اینکه چرا شجریان دست به این اقدام متهورانه زد که هم برای نظام جمهوری اسلامی هزینه ایجاد کرد هم به خودش لطمه وارد کرد که دیگر نتواند در جمهوری اسلامی به هنر نمایی بپردازد، به نظر می آید دو دلیل از همه مهم تر باشد یکی ویژگی های فردی و ظرفیت درونی انسان ها است که شرایط مختلف می تواند بر رفتار و اخلاق فرد مؤثر باشد. گاه سختی ها افراد را از کوره به در می کند و گاه یک موقعیت ممتاز مالی یا اجتماعی و شغلی. شجریان که از یک هنرمند گمنام کم طرفدار قبل از انقلاب به یک هنرمند محبوب پرآوازه ی بعد از انقلاب تبدیل شده بود نتوانست با این شرایط در درون خود کنار بیاید و لذا دچار غرور شد. او خود را یکه تاز عرصه ی موسیقی دید و از این جهت به عنوان یک مدعی و معترض عرض اندام کرد. اما دلیل دوم که به نظر من دلیل اصلی است و خطری است که بسیاری از نام آوران و صاحبان موقعیت های مهم اجتماعی اعم از هنری و سیاسی و حتی مذهبی را تهدید می کند موضوع نفوذ است. دشمن بر اساس تجربه دیرین خود که موفقیت های شگفت آوری در این زمینه داشته با هزاران ترفند می کوشد تا با ورود به حوزه ی خصوصی این افراد به شکلی کاملا ماهرانه افراد را به سوی تفکرات خود سوق دهد. به عقیده ی من یکی از کسانی که دشمن به طور ویژه تلاش کرد تا او را در دام نفوذ خود قرار دهد آقای شجریان بود. دشمن به خوبی به توانمندی های هنری شجریان در عرصه ی موسیقی و محبوبیت مردمی او پی برده بود و لذا با انواع ترفندها پروژه ی خود راعملی کرد و شوربختانه موفق هم شد.

دریافت جایزه پیکاسو و دیپلم افتخار از طرف سازمان یونسکو در پاریس در سال 1378 دریافت نشان موتزارت از سازمان یونسکو در سال 2006 نمونه هایی از تلاش غربی ها برای جذب شجریان است. شجریان 2 سال به خاطر آلبوم های فریاد و بی تو به سر نمی شود نامزد جایزه گرمی شد. جایزه گرمی معتبرترین جایزه موسیقی در آمریکا می باشد و او تنها خواننده ی ایران است که نامزد جایزه ی گرمی شده است. علاوه بر آن در جمعه 28 آبان ماه 1389مراسمی با نام سومین سال بزرگداشت ادب و هنر فارسی در دانشگاه استنفورد آمریکا برگزار شد که طی آن جایزه این بزرگداشت توسط بنیان گذار آن بیتا دریاباری که همسر سابق امید کردستانی یکی از مدیران ارشد شرکت گوگل است به محمدرضا شجریان تعلق گرفت. روشن است که تجلیل ها و اعطای جوایز از سوی سازمان های بین المللی و غربی با اهداف خاصی صورت می پذیرد. در اولین سال برگزاری این مراسم، سیمین بهبهانی شاعر ایرانی این جایزه را دریافت کرده بود. البته این بدان معنا نیست که هرکس جایزه ای از سوی نهادی بین المللی دریافت کرد حتما در مسیر آن ها گام خواهد برداشت ولی نمی توان به انگیزه ی این سازمان ها خوشبین بود. به هرحال باید گفت شجریان قربانی نفوذ گردید. تشویق ها و مصاحبه ها و ارتباطات گسترده رسانه های بیگانه و بسیاری از روش هایی که من و ما از آن اطلاعی نداریم کار خودش را کرد و شجریان را به تقابل با مردم متدین و انقلاب اسلامی کشاند. بدون تردید هیچ اقدامی هم نمی تواند این آب رفته از جوی را برگرداند چرا که مردم بر سر اعتقادات دینی و انقلابی خود با هیچ کس تعارف ندارند.

و اما نکته ی آخر در باره ی آن ها که تلاش می کنند دوباره برای شجریان آبرو داری کنند و او را به فضای فعالیت های هنری در ایران بکشانند. به نظر من این اقدامی عقیم خواهد بود و قطعا مردم اجازه نخواهند داد کسی که به اعتقادات دینی و انقلابی آن ها توهین روا داشته فعالیت هنری داشته باشد. آن ها که دست به چنین اقداماتی می زنند غیرت دینی و انقلابی ندارند.

دین و انقلاب اسلامی نه تنها ناموس ماست بلکه حفظ آن از ناموس ما هم بالاتر است. چگونه فردی می تواند ادعای دینداری و انقلابی گری کند و از کسی حمایت کند که با زشت ترین الفاظ این ناموس را مورد تعرض قرار داده است. امام حسین علیه السلام غیرت دینی داشت و در برابر تجاوز یزید به حریم دین جان خودش را فدا کرد. چگونه کسی می توند خود را پیرو مکتب امام حسین بداند و از متجاوز به ناموس خود یعنی اسلام و نظام جمهوری اسلامی در گذرد.

تعهد و تعصب آگاهانه نسبت به دین میراثی است که مردم مسلمان ایران از امام خمینی رضوان الله علیه فرا گرفته اند. هنر و هنرمند تا آنجا برای مردم قابل احترام است که در تقابل با دین و انقلاب و خدای آن قرار نگرفته باشد.

هرچند امروز شجریان در بستر بیماری افتاده است و بنا به عادت ما ایرانی ها که معمولا در چنین موقعیت هایی به طور ویژه مهربان می شویم و درشت گویی ها یا برخی رفتارهای چنین افرادی را نادیده می گیریم ولی باید گفت این سنت حسنه مربوط به مسائل شخصی است که اسلام نیز دستور به عفو و گذشت داده است، ولی مسلما آنجا که مربوط به اعتقادات و مبانی دینی است حفظ مواضع اصولی از ضروریات است که نباید از آن غافل شد. البته ناگفته نماند از دست دادن هر شخصیت علمی و هنری خسارت است و هیچ کس هم از اینکه امثال شجریان مسیر دیگری را در پیش گرفته خوشحال نیست ولی این بدان معنا نیست که مردم معتقد و متدین بر سر دین خود با کسی معامله کنند. به نظر من کلید این آشتی باز هم به دست خود شجریان است نه دولتمردانی که برای دوام دو روز بیشتر در حوزه ی قدرت حاضرند از همه ی غیرت دینی خود بگذرند.

نصرالله شفیعی - مدیر کل اسبق اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی استان بوشهر
ناشناس
|
France
|
۱۷:۰۲ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۴
2
0
چشم بصیرت داشته باشیم که خواننده ربنایی که در اوج فتنه هم صحبت بی بی سی و معاشر اسمعیل خویی و بهاییان باشد با قاریان خوارج خیلی فرق ندارد
ناشناس
|
United States of America
|
۱۷:۰۳ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۴
0
0
خیلی بودار است این اظهار نظرهای آقای حسین دهباشی . البته در سیاست ورزی به شیوه معاویه و عمروعاص و مزور بودن و فرصت طلبی و نان به نرخ روزخوری تربیت شدگان مکتب جک استراو ذره ای شک نیست ولی ممنوعیت کار آقای محمد رضا شجریان مرهون حمایت نابخردانه اش از دشمنان ملت و هم قصه شدن او در ایام فتنه با بی بی سی فارسی و موضع گرفتن او علیه نظام اسلامی ماست که با بیماری و مظلوم نمایی رفع شدنی نیست . این مرد از جلسات تلاوت قرآن پدر شروع کرد و قاری ممتاز بود ولی همنشینی با از خدا بی خبران و عمله طرب کارش را به جایی رساند که در میانسالی و کهنسالی به زنان تعلیم آواز دهد و در مصاحبه های داخلی و خارجی بدون توجه به شرعیات خواهان رفع موانع قانونی تکخوانی زنان شود . معصومه مهر علی و مهدیه محمد خانی و سحر محمدی و نغمه غلامی و خیلی دیگر از خواننده های مسئله دار زن فعلی دست پرورده همین کلاس های منکراتی شجریان هستند که معضل بزرگ فرهنگی روز شده اند . قاری قرآن دیروز و خواننده و استاد آواز و ربنای معروفی که فعلا حتی از انتشار تصویر همسر بی حجابش ابا ندارد در نظام جمهوری اسلامی نمی تواند جایگاه هنری موجهی داشته باشد و تا اعلام برائت و ندامت از گذشته پر اشتباهش هم چنان مغضوب خواهد ماند .
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار