جاي تعجب آنجاست كه ميرزاي شيرازي صاحب فتواب تحریم تنباکو، با آن سنّ و سال بالاي هفتاد سال، و با آن موقعيّت منحصر به فرد زعامت و مرجعيّت، به قصد تجليل و تكريم يك «شاعر اهل بيت عليهم السلام» خم شد و دست سيد حيدر حلّي را بوسيد!
به گزارش شهدای ایران، 9 ربیع الثانی سال 1304 قمری، روز درگذشت شاعری کم نظیر از شعرای اهل بیت علیهم السلام می باشد. سيد حيدر حلي (1240 – 1304 ق) با سرودن اشعار آیینی، یادگارهای ارزشمندی از خود بر جای گذاشته است.
در مسير تاريخ، مي رسيم به مطالعه زندگي يكي از مردان بزرگ علم، فقاهت ديانت، درايت و سياست ميرزا محمد حسن شيرازي، معروف به «ميرزاي شيرازي اوّل» صاحب فتواي تاريخي «نهضت تحريم تنباكو»، مرجع تقليد شيعيان بعد از شيخ انصاري، فقيهي وارسته و مدرّسي برجسته كه دهها فقيه و مرجع تقليد و صدها دانشمند دين مدار را تربيت كرد.
شخصيّت بزرگي مثل سيد جمال الدّين اسدآبادي در مبارزه با استعمار و استبداد، ملتمسانه از او ياري مي طلبيد. قاطبه مسلمانان - عارف و عامي در نجف اشرف و سامرّا - مشتاقانه به ديدارش مي شتافتند و با تمام افتخار دستش را مي بوسيدند كه البته اين همه محاسن و شمايل، موجب تحسين ميرزا از سوي هر صاحب شعوري است.
اما هيچ كدام تعجّب كسي را بر نمي انگيزد. جاي تعجب آنجاست كه اين زعيم و مرجع تقليد و شخصيّت بزرگ، با آن سنّ و سال بالاي هفتاد سال، و با آن موقعيّت منحصر به فرد زعامت و مرجعيّت، به قصد تجليل و تكريم يك «شاعر اهل بيت عليهم السلام» خم شد و دست سيد حيدر حلّي را بوسيد! به راستي شگفت انگيز است.
اين بار بر خلاف عادت مرسوم، مرجع تقليد دست مقلّدي را بوسيد! اين كار بسيار ساده و بي زحمت و بي هزينه، اما شگفتي زاي ميرزاي شيرازي، نشان داد كه انديشه و موضع گيري نوابغ همواره در هاله اي ابهام آميز و معمّاگونه پنهان است و هيچ كس نمي تواند از پيش، آن را بخواند و يا پيش بيني نمايد. آنان در لحظات تاريخي، ناگهان حركتي از خود نشان مي دهند كه همه مهره هاي شطرنج تاريخ را مات مي كنند؛ همچون يدبيضاي موسوي كه چشم عقول را خيره ساخت.
باري، علاّمه اميني قدس سره در كتاب الغدير نقل مي كند كه: سيد حيدر حلّي، شاعر اهل بيت عليهم السلام هر از گاهي به نيّت زيارت تربت پاك امام هادي و امام حسن عسكري عليهما السلام به سامرا مي رفت و بعد از زيارت، به ديدار مرجع تقليد خود، ميرزاي شيرازي مي شتافت و از اشعاري كه در مدح و مرثيّه آل محمّدصلي الله عليه وآله وسلم سروده بود، براي ميرزا قرائت مي كرد.
يك بار كه شعري خواند، ميرزا تصميم گرفت بيست ليره عثماني به شاعر اهل بيت عليهم السلام صله و هديه بدهد. اين تصميم را با سيد اسماعيل شيرازي، عالم و پسر عموي خود در ميان گذاشت. سيد اسماعيل گفت:
«اين مبلغ بسيار كم است. سيد حيدر حلّي شاعر اهل بيت عليهم السلام و از شاعراني همچون: دِعْبِل خُزاعي و سيد حِمْيَري بزرگ تر است. در حالي كه ائمّه اطهارعليهم السلام در تكريم و اعطاء صله و هديه به آنان، نهايت لطف و سعي خود را نشان مي دادند؛ شايسته است شما صد ليره با دست خودتان به شاعر اهل بيت عليهم السلام تقديم نماييد.»
پس از اين گفت و گو و مشاوره، ميرزاي شيرازي صد ليره عثماني را با دست خود تقديم سيد حيدر حلّي كرد. آنگاه به علامت تجليل و تكريم شاعر اهل بيت عليهم السلام دست سيّد حيدر را بوسيد.(1)
مهم ترين سؤال اين است كه سيّد حيدر حلّي كي بود؟ چه منزلت هنري و معنوي داشت و شعرش نواي چه رمز و رازي از اسرار قُدسي آل علي عليهم السلام بود كه موجب شد رهبر و مرجع تقليد شيعيان علي عليه السلام بوسه بر دست او بزند؟
سيد حيدر بن سليمان بن داود، و نسبش به جناب زيد شهيد فرزند إمام علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب (عليهم السلام) مي رسد. سيد حيدر حلي ىر شهر حلة ىر عراق ميان سالهاي (1240 – 1246 ق) زاده شد. او در دامان عمویش سيد مهدي، شاعر توانای عرب پرورش یافت. او شاعری توانا در ادب تازی است که برای نزدیکی جستن به خاندان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شعر می سرود.
نقل کرده اند وی در عالم رویا شرفیاب حضور بانوی دو سرا فاطمه زهرا شد. خدمت آن خاتون رفت و سلام کرد آن بانوی گرانقدر بدو توجه کردند و فرمودند: أَنَاعِيَ قَتلَى الطَّفِّ لا زِلتَ نَاعِياً* تُهِيجُ عَليَّ طُولَ اللَّيالِي البَوَاكِيَا سيد حيدر گوید: شروع به گریستن کردم و از خواب برخاستم و گفتم من این بیت شعر را تمام می کنم و خدای متعال برای من فتوحاتی در شعر نهاد و گفتم: أَعِدْ ذِكرَهُم فِي كَربَلا إِنَّ ذِكرَهُم * طَوَى جَزَعاً طَيَّ السِّجِلِّ فُؤَادِيَا تا آخر قصيده، و سیّد حیدر وصیّت کرد که این شعر را بر کفن او بنویسند و او با این شعر دفن شود.
سيد حيدر حلي
او سيد حيدر بن سليمان بن داود، و نسبش به جناب زيد شهيد فرزند إمام علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب (عليهم السلام) مي رسد. سيد حيىر حلي ىر شهر حلة ىر عراق ميان سالهاي (1240 – 1246 ق) زاده شد. او در دامان عمویش سيد مهدي، شاعر توانای عرب پرورش یافت. او شاعری توانا در ادب تازی است که برای نزدیکی جستن به خاندان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شعر می سرود.
نقل کرده اند وی در عالم رویا شرفیاب حضور بانوی دو سرا فاطمه زهرا شد. خدمت آن خاتون رفت و سلام کرد آن بانوی گرانقدر بدو توجه کردند و فرمودند: أَنَاعِيَ قَتلَى الطَّفِّ لا زِلتَ نَاعِياً* تُهِيجُ عَليَّ طُولَ اللَّيالِي البَوَاكِيَا سيد حيدر گوید: شروع به گریستن کردم و از خواب برخاستم و گفتم من این بیت شعر را تمام می کنم و خدای متعال برای من فتوحاتی در شعر نهاد و گفتم: أَعِدْ ذِكرَهُم فِي كَربَلا إِنَّ ذِكرَهُم * طَوَى جَزَعاً طَيَّ السِّجِلِّ فُؤَادِيَا تا آخر قصيده، و سیّد حیدر وصیّت کرد که این شعر را بر کفن او بنویسند و او با این شعر دفن شود.
وی در سال 1304 ق درگذشت و در جوار مرقد إمام امیر المؤمنین علي (عليه السلام) در شهر نجف أشرف دفن شد. محدث نوري: ملال نامه ای است که آن را سيد صالح پیشوای شعرای عراق بلکه سيد شعراء در ندبه ها و مراثیه ها سيد حيدر فرزند سيد سليمان که از جانب خدای متعال مورد تأیید قرار گرفته است و خداوند برای او میان فصاحت زبان و بلاغت بیان و شدّت تقوا و قوت ایمان را جمع کرده است.
وی این شعر را به امر سید مهدی قزوینی ساکن حلّه این شعر را سرود در سالی که عمر پاشا والی عراق بنای سرباز گیری اجباری را نهاد و از همه ی اقشار عالم و عامی سرباز گیری کرد و گرفتاری در آن سامان بالا گرفت و اسمان بر مؤمنان تنگ شد. یکی از مجاوران صالح در نجف اشرف به حضور حضرت بقیه الله علیه السلام شرفیاب شد. آن حضرت فرمودند چه شده که سید حیدر مرا بی آرام کرده است؟ بدو بگو مرا نیازارد کار در دست من نیست. خدای متعال بعد از دو سال آن مشکل را رفع فرمود.
جايگاه ادبي سيّد
سيد حيدر حلّي، بي شك يكي از استوانه هاي محكم و استوار شعر عرب است. شعر او فرسنگ ها از سطح نظم شاعرانه و اديبانه فراتر رفته و سرشار است از امواج عواطف ظريف و احساسات مؤثّر و تصاوير خيال انگيز شاعرانه.
هر بيتي از اشعارش متضمّن انديشه اي والا، الهي، انساني و آموزنده است و شعر است به معني حقيقي كلمه. كساني از ادبا و شعرشناسان عرب كه با شعر سيد آشنايند، بر اين باورند كه او از تمام معاصرانش برتر است.
البته در رثا و ثناي اهل بيت عليهم السلام، به ويژه در مرثيه سرائي براي سالار شهيدان امام حسين عليه السلام، سيد را بزرگ ترين شاعر عرب شمرده اند و معتقدند كه هيچ شاعري در اين عرصه به او نمي رسد. از اين منظر، او را «شاعر الحسين عليه السلام» لقب داده اند.(2)
سيد حيدر در بين متقدّمان، از سيّد رضي (مؤلّف نهج البلاغه) و شاعر معاصر او، مهيار ديلمي (شاعر عرب زبان ايراني تبار) بسيار تأثير بردار بوده است. زيرا مي گويند: او اشعار آن دو شاعر بزرگ را بارها به دقّت خوانده بود. برگزيده اشعار و قصايد سيّد رضي را در كتابي جمع آوري و تنظيم كرده، تمام اشعار مهيار ديلمي را در 25 سالگي در چهار جزء بازنويسي و استنساخ نموده بود.(3) بنابراين، بديهي است كه اين همه كار پژوهش روي ديوان آن دو سخنور نامي و سترگ، تأثيري عميق و ماندگار در شعر و انديشه سيد حيدر داشته باشد.
جاي ذكر يك نكته اينجاست و آن اينكه، چرا ادبا، شعرا و منتقدان معاصر عرب، در يك صد و اندي سال گذشته، سيد حيدر حلّي و شعر جاودانه او را يا مطرح نكرده اند؟ و يا بسيار كمرنگ و در حدود مجالس مذهبي بوده و توجّهي شايسته و درخور به او در مقام يكي از شاعران بزرگ عرب - با قطع نظر از صبغه مذهبي و ديني اش - نداشته اند؟ نام و شعر او بيشتر در كتب ادبي قديمي و ديني و تراجم و دائرة المعارف ها آمده است نه آثار ادبي تخصّصي و فنّي؟!
عدم توجّه شاعران و منتقدان و مؤلّفان كتب ادبي و درسي مدارس و دانشگاه هاي ممالك عربي به حيات و آثار سيد حيدر، به نظر مي رسد بيشتر به خاطر اين است كه اكثر اشعار و آثار اين شاعر كم مانند در موضوع مدح و رثاي خاندان وحي و اهل بيت نبوّت و امامت و يا خاندان ها و شخصيت هاي روحاني، علمي و ديني عراق است و در لابلاي اشعارش به صراحت يا كنايت، هجو و نكوهش دشمنان اسلام و مخالفان آل علي عليهم السلام نيز ديده مي شود. سيد در موضوعات ديگرش مطايبه، غزل و... كمتر شعر دارد.
همين امر باعث شده كه اديبان، شاعران و مؤلفان روشنفكر معاصر عرب، مثل اكثر روشنفكران قرن نوزدهم و بيستم كه تحت تأثير جريانات ضدّ مذهبي، از مذهب و دين گريزان بودند، از كنار آثار فاخر و آسمان پيماي سيد حيدر حلّي، بي اعتنا بگذرند و آن را به هيئت هاي عزاداري و موكب هاي مذهبي و حسيني واگذارند! دريغا كه اينان نمي دانند در آبشخور زلال مدايح فخيم و مراثي جانسوز اين شاعر اهل بيت عليهم السلام چه بي شمار گوهرهاي معاني بكر، حياتي، اعتقادي، تاريخي، اجتماعي، اخلاقي و انساني موج مي زند و مي درخشد. كاش اين جماعت عينك تعصّب كور روشنفكر بازي را از چشم شعور خدادادي خويش بردارند تا حقايق درخشان را بهتر ببينند!
اخلاق انساني سيّد
همه نويسندگان زندگي سيد حيدر حلّي، او را به وارستگي، اخلاق نيكو، ايمان، پارسائي، سخاوت، پاكدامني، عزّت نفس، خيرخواهي، انصاف، جوانمردي و صفاي باطن ستوده اند. سيد هم در سير و سلوك زندگي شخصي و اجتماعي و ارتباطات خود با ديگران و هم در مسير هنري و شاعرانه اش به معني حقيقي كلمه، يك مسلمان معتقد به اسلام و تابع مذهب اهل بيت عليهم السلام بود. در عمل به احكام ديني، التزام داشت و در شعر و انديشه، متعهّد بود.
استاد محمد كامل سليمان، اديب و محقّق معاصر عرب، در اين خصوص مي گويد:
«بي شك عقيده سيد حيدر حلّي، عقيده اسلامي - شيعي بود و در تمام مراحل زندگي به اين ايدئولوژي ديني التزام و تعبّد داشت. او حتّي در زمينه شعائر ديني و انجام كامل احكام عبادات و واجبات، به معني حقيقي كلمه، يك مسلمان واقعي بود و بنده اي مؤمن با ايماني خالص.»(4)
آري، «سيد» تعبّد به احكام ديني را با تعهّد در شعر درآميخته بود و سرّ اينكه شخصيت بزرگ ديني مثل «ميرزاي شيرازي» آن همه احترام به او مي كرد، همين بود. او فقط در شعر «ديندار» نبود؛ هم در ايمان به خدا و مسلماني و عمل به دستورات ديني و هم در عرصه شعر و تفكّر، متعهّد و مؤمن بود و اين؛ يعني «شاعر اهل بيت عليهم السلام».
قصّه انصاف او
گفته اند: روزي در محضر ميرزاي شيرازي، بحثي ادبي و بديعي بين سيد حيدر و عالم اديب و شاعر فرزانه ميرزا ابوالفضل تهراني (5) واقع شد و بحث به مناظره طولاني و تخصّصي كشيد. اما در آخر، شيخ ابوالفضل تهراني فائق آمد و نظر سيد را رد كرد. سيد بي هيچ تغيّر و ناراحتي، با كمال خشنودي و گشاده رويي و سعه صدر، نظر شيخ را تأييد نمود و پذيرفت. آنگاه براي تقدير از منزلت علمي و ادبي وي، قصيده اي شيوا و دل انگيز سرود و تقديم شيخ ابوالفضل - كه نسبت به سيّد، خيلي هم جوان بود - نمود.(6)
اين بود نمونه اي از انصاف و جوانمردي سيد بزرگوار؛ و درسي است براي همه اهل هنر و ديانت و ايمان، درسي آموزنده و خدايي!
پايان بخش اين مقال را، سلام سيّد حيدر به آستان مقدّس امام زمان(عجّ) قرار مي دهيم:
هِيَ دارُ غيبَتِهِ فَحَيّ قِبابَها
وَالثَمْ بِاجْفانِ الْعُيُونِ تُرابَها
اين خانه (سامرّا) خانه غيبت اوست؛ برگنبدش درود فرست و خاك آن را با مژگان چشم، بوسه زن.
پی نوشت:
1. الغدير، ج 2، ص 23.
2. اعيان الشّيعه، ج 29، ص 14؛ شعراءالحلّه، ص 333.
3. ادب الطّف، ج 8، ص 15.
4. ألايديولوجيا في رثاء الحسين(ع)، ص 40.
5. علامه ميرزا ابوالفضل تهراني (1316 - 1273 ق.) از شاگردان ميرزاي شيرازي، فقيه، متكلّم، اديب، شاعر و عارف. در صحن امامزاده حمزه(ع)، در آستان مقدّس حضرت عبدالعظيم(ع) مدفون است. آثاري گرانقدر از اين حكيم و عالم و شاعر جوان برجاي مانده، از جمله ديوان اشعار عربي اش و كتاب «شفاء الصّدور در شرح زيارت عاشورا» كه چاپ شده است.
6. بدين مطلع:
يا اباالفضل كلّما قُلتَ شعراً
فيه أودعتَ من بيانك سحراً
(ديوان سيد حيدر، ج 2، ص 170)
*جام نیوز
در مسير تاريخ، مي رسيم به مطالعه زندگي يكي از مردان بزرگ علم، فقاهت ديانت، درايت و سياست ميرزا محمد حسن شيرازي، معروف به «ميرزاي شيرازي اوّل» صاحب فتواي تاريخي «نهضت تحريم تنباكو»، مرجع تقليد شيعيان بعد از شيخ انصاري، فقيهي وارسته و مدرّسي برجسته كه دهها فقيه و مرجع تقليد و صدها دانشمند دين مدار را تربيت كرد.
شخصيّت بزرگي مثل سيد جمال الدّين اسدآبادي در مبارزه با استعمار و استبداد، ملتمسانه از او ياري مي طلبيد. قاطبه مسلمانان - عارف و عامي در نجف اشرف و سامرّا - مشتاقانه به ديدارش مي شتافتند و با تمام افتخار دستش را مي بوسيدند كه البته اين همه محاسن و شمايل، موجب تحسين ميرزا از سوي هر صاحب شعوري است.
اما هيچ كدام تعجّب كسي را بر نمي انگيزد. جاي تعجب آنجاست كه اين زعيم و مرجع تقليد و شخصيّت بزرگ، با آن سنّ و سال بالاي هفتاد سال، و با آن موقعيّت منحصر به فرد زعامت و مرجعيّت، به قصد تجليل و تكريم يك «شاعر اهل بيت عليهم السلام» خم شد و دست سيد حيدر حلّي را بوسيد! به راستي شگفت انگيز است.
اين بار بر خلاف عادت مرسوم، مرجع تقليد دست مقلّدي را بوسيد! اين كار بسيار ساده و بي زحمت و بي هزينه، اما شگفتي زاي ميرزاي شيرازي، نشان داد كه انديشه و موضع گيري نوابغ همواره در هاله اي ابهام آميز و معمّاگونه پنهان است و هيچ كس نمي تواند از پيش، آن را بخواند و يا پيش بيني نمايد. آنان در لحظات تاريخي، ناگهان حركتي از خود نشان مي دهند كه همه مهره هاي شطرنج تاريخ را مات مي كنند؛ همچون يدبيضاي موسوي كه چشم عقول را خيره ساخت.
باري، علاّمه اميني قدس سره در كتاب الغدير نقل مي كند كه: سيد حيدر حلّي، شاعر اهل بيت عليهم السلام هر از گاهي به نيّت زيارت تربت پاك امام هادي و امام حسن عسكري عليهما السلام به سامرا مي رفت و بعد از زيارت، به ديدار مرجع تقليد خود، ميرزاي شيرازي مي شتافت و از اشعاري كه در مدح و مرثيّه آل محمّدصلي الله عليه وآله وسلم سروده بود، براي ميرزا قرائت مي كرد.
يك بار كه شعري خواند، ميرزا تصميم گرفت بيست ليره عثماني به شاعر اهل بيت عليهم السلام صله و هديه بدهد. اين تصميم را با سيد اسماعيل شيرازي، عالم و پسر عموي خود در ميان گذاشت. سيد اسماعيل گفت:
«اين مبلغ بسيار كم است. سيد حيدر حلّي شاعر اهل بيت عليهم السلام و از شاعراني همچون: دِعْبِل خُزاعي و سيد حِمْيَري بزرگ تر است. در حالي كه ائمّه اطهارعليهم السلام در تكريم و اعطاء صله و هديه به آنان، نهايت لطف و سعي خود را نشان مي دادند؛ شايسته است شما صد ليره با دست خودتان به شاعر اهل بيت عليهم السلام تقديم نماييد.»
پس از اين گفت و گو و مشاوره، ميرزاي شيرازي صد ليره عثماني را با دست خود تقديم سيد حيدر حلّي كرد. آنگاه به علامت تجليل و تكريم شاعر اهل بيت عليهم السلام دست سيّد حيدر را بوسيد.(1)
مهم ترين سؤال اين است كه سيّد حيدر حلّي كي بود؟ چه منزلت هنري و معنوي داشت و شعرش نواي چه رمز و رازي از اسرار قُدسي آل علي عليهم السلام بود كه موجب شد رهبر و مرجع تقليد شيعيان علي عليه السلام بوسه بر دست او بزند؟
سيد حيدر بن سليمان بن داود، و نسبش به جناب زيد شهيد فرزند إمام علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب (عليهم السلام) مي رسد. سيد حيدر حلي ىر شهر حلة ىر عراق ميان سالهاي (1240 – 1246 ق) زاده شد. او در دامان عمویش سيد مهدي، شاعر توانای عرب پرورش یافت. او شاعری توانا در ادب تازی است که برای نزدیکی جستن به خاندان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شعر می سرود.
نقل کرده اند وی در عالم رویا شرفیاب حضور بانوی دو سرا فاطمه زهرا شد. خدمت آن خاتون رفت و سلام کرد آن بانوی گرانقدر بدو توجه کردند و فرمودند: أَنَاعِيَ قَتلَى الطَّفِّ لا زِلتَ نَاعِياً* تُهِيجُ عَليَّ طُولَ اللَّيالِي البَوَاكِيَا سيد حيدر گوید: شروع به گریستن کردم و از خواب برخاستم و گفتم من این بیت شعر را تمام می کنم و خدای متعال برای من فتوحاتی در شعر نهاد و گفتم: أَعِدْ ذِكرَهُم فِي كَربَلا إِنَّ ذِكرَهُم * طَوَى جَزَعاً طَيَّ السِّجِلِّ فُؤَادِيَا تا آخر قصيده، و سیّد حیدر وصیّت کرد که این شعر را بر کفن او بنویسند و او با این شعر دفن شود.
سيد حيدر حلي
او سيد حيدر بن سليمان بن داود، و نسبش به جناب زيد شهيد فرزند إمام علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب (عليهم السلام) مي رسد. سيد حيىر حلي ىر شهر حلة ىر عراق ميان سالهاي (1240 – 1246 ق) زاده شد. او در دامان عمویش سيد مهدي، شاعر توانای عرب پرورش یافت. او شاعری توانا در ادب تازی است که برای نزدیکی جستن به خاندان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شعر می سرود.
نقل کرده اند وی در عالم رویا شرفیاب حضور بانوی دو سرا فاطمه زهرا شد. خدمت آن خاتون رفت و سلام کرد آن بانوی گرانقدر بدو توجه کردند و فرمودند: أَنَاعِيَ قَتلَى الطَّفِّ لا زِلتَ نَاعِياً* تُهِيجُ عَليَّ طُولَ اللَّيالِي البَوَاكِيَا سيد حيدر گوید: شروع به گریستن کردم و از خواب برخاستم و گفتم من این بیت شعر را تمام می کنم و خدای متعال برای من فتوحاتی در شعر نهاد و گفتم: أَعِدْ ذِكرَهُم فِي كَربَلا إِنَّ ذِكرَهُم * طَوَى جَزَعاً طَيَّ السِّجِلِّ فُؤَادِيَا تا آخر قصيده، و سیّد حیدر وصیّت کرد که این شعر را بر کفن او بنویسند و او با این شعر دفن شود.
وی در سال 1304 ق درگذشت و در جوار مرقد إمام امیر المؤمنین علي (عليه السلام) در شهر نجف أشرف دفن شد. محدث نوري: ملال نامه ای است که آن را سيد صالح پیشوای شعرای عراق بلکه سيد شعراء در ندبه ها و مراثیه ها سيد حيدر فرزند سيد سليمان که از جانب خدای متعال مورد تأیید قرار گرفته است و خداوند برای او میان فصاحت زبان و بلاغت بیان و شدّت تقوا و قوت ایمان را جمع کرده است.
وی این شعر را به امر سید مهدی قزوینی ساکن حلّه این شعر را سرود در سالی که عمر پاشا والی عراق بنای سرباز گیری اجباری را نهاد و از همه ی اقشار عالم و عامی سرباز گیری کرد و گرفتاری در آن سامان بالا گرفت و اسمان بر مؤمنان تنگ شد. یکی از مجاوران صالح در نجف اشرف به حضور حضرت بقیه الله علیه السلام شرفیاب شد. آن حضرت فرمودند چه شده که سید حیدر مرا بی آرام کرده است؟ بدو بگو مرا نیازارد کار در دست من نیست. خدای متعال بعد از دو سال آن مشکل را رفع فرمود.
جايگاه ادبي سيّد
سيد حيدر حلّي، بي شك يكي از استوانه هاي محكم و استوار شعر عرب است. شعر او فرسنگ ها از سطح نظم شاعرانه و اديبانه فراتر رفته و سرشار است از امواج عواطف ظريف و احساسات مؤثّر و تصاوير خيال انگيز شاعرانه.
هر بيتي از اشعارش متضمّن انديشه اي والا، الهي، انساني و آموزنده است و شعر است به معني حقيقي كلمه. كساني از ادبا و شعرشناسان عرب كه با شعر سيد آشنايند، بر اين باورند كه او از تمام معاصرانش برتر است.
البته در رثا و ثناي اهل بيت عليهم السلام، به ويژه در مرثيه سرائي براي سالار شهيدان امام حسين عليه السلام، سيد را بزرگ ترين شاعر عرب شمرده اند و معتقدند كه هيچ شاعري در اين عرصه به او نمي رسد. از اين منظر، او را «شاعر الحسين عليه السلام» لقب داده اند.(2)
سيد حيدر در بين متقدّمان، از سيّد رضي (مؤلّف نهج البلاغه) و شاعر معاصر او، مهيار ديلمي (شاعر عرب زبان ايراني تبار) بسيار تأثير بردار بوده است. زيرا مي گويند: او اشعار آن دو شاعر بزرگ را بارها به دقّت خوانده بود. برگزيده اشعار و قصايد سيّد رضي را در كتابي جمع آوري و تنظيم كرده، تمام اشعار مهيار ديلمي را در 25 سالگي در چهار جزء بازنويسي و استنساخ نموده بود.(3) بنابراين، بديهي است كه اين همه كار پژوهش روي ديوان آن دو سخنور نامي و سترگ، تأثيري عميق و ماندگار در شعر و انديشه سيد حيدر داشته باشد.
جاي ذكر يك نكته اينجاست و آن اينكه، چرا ادبا، شعرا و منتقدان معاصر عرب، در يك صد و اندي سال گذشته، سيد حيدر حلّي و شعر جاودانه او را يا مطرح نكرده اند؟ و يا بسيار كمرنگ و در حدود مجالس مذهبي بوده و توجّهي شايسته و درخور به او در مقام يكي از شاعران بزرگ عرب - با قطع نظر از صبغه مذهبي و ديني اش - نداشته اند؟ نام و شعر او بيشتر در كتب ادبي قديمي و ديني و تراجم و دائرة المعارف ها آمده است نه آثار ادبي تخصّصي و فنّي؟!
عدم توجّه شاعران و منتقدان و مؤلّفان كتب ادبي و درسي مدارس و دانشگاه هاي ممالك عربي به حيات و آثار سيد حيدر، به نظر مي رسد بيشتر به خاطر اين است كه اكثر اشعار و آثار اين شاعر كم مانند در موضوع مدح و رثاي خاندان وحي و اهل بيت نبوّت و امامت و يا خاندان ها و شخصيت هاي روحاني، علمي و ديني عراق است و در لابلاي اشعارش به صراحت يا كنايت، هجو و نكوهش دشمنان اسلام و مخالفان آل علي عليهم السلام نيز ديده مي شود. سيد در موضوعات ديگرش مطايبه، غزل و... كمتر شعر دارد.
همين امر باعث شده كه اديبان، شاعران و مؤلفان روشنفكر معاصر عرب، مثل اكثر روشنفكران قرن نوزدهم و بيستم كه تحت تأثير جريانات ضدّ مذهبي، از مذهب و دين گريزان بودند، از كنار آثار فاخر و آسمان پيماي سيد حيدر حلّي، بي اعتنا بگذرند و آن را به هيئت هاي عزاداري و موكب هاي مذهبي و حسيني واگذارند! دريغا كه اينان نمي دانند در آبشخور زلال مدايح فخيم و مراثي جانسوز اين شاعر اهل بيت عليهم السلام چه بي شمار گوهرهاي معاني بكر، حياتي، اعتقادي، تاريخي، اجتماعي، اخلاقي و انساني موج مي زند و مي درخشد. كاش اين جماعت عينك تعصّب كور روشنفكر بازي را از چشم شعور خدادادي خويش بردارند تا حقايق درخشان را بهتر ببينند!
اخلاق انساني سيّد
همه نويسندگان زندگي سيد حيدر حلّي، او را به وارستگي، اخلاق نيكو، ايمان، پارسائي، سخاوت، پاكدامني، عزّت نفس، خيرخواهي، انصاف، جوانمردي و صفاي باطن ستوده اند. سيد هم در سير و سلوك زندگي شخصي و اجتماعي و ارتباطات خود با ديگران و هم در مسير هنري و شاعرانه اش به معني حقيقي كلمه، يك مسلمان معتقد به اسلام و تابع مذهب اهل بيت عليهم السلام بود. در عمل به احكام ديني، التزام داشت و در شعر و انديشه، متعهّد بود.
استاد محمد كامل سليمان، اديب و محقّق معاصر عرب، در اين خصوص مي گويد:
«بي شك عقيده سيد حيدر حلّي، عقيده اسلامي - شيعي بود و در تمام مراحل زندگي به اين ايدئولوژي ديني التزام و تعبّد داشت. او حتّي در زمينه شعائر ديني و انجام كامل احكام عبادات و واجبات، به معني حقيقي كلمه، يك مسلمان واقعي بود و بنده اي مؤمن با ايماني خالص.»(4)
آري، «سيد» تعبّد به احكام ديني را با تعهّد در شعر درآميخته بود و سرّ اينكه شخصيت بزرگ ديني مثل «ميرزاي شيرازي» آن همه احترام به او مي كرد، همين بود. او فقط در شعر «ديندار» نبود؛ هم در ايمان به خدا و مسلماني و عمل به دستورات ديني و هم در عرصه شعر و تفكّر، متعهّد و مؤمن بود و اين؛ يعني «شاعر اهل بيت عليهم السلام».
قصّه انصاف او
گفته اند: روزي در محضر ميرزاي شيرازي، بحثي ادبي و بديعي بين سيد حيدر و عالم اديب و شاعر فرزانه ميرزا ابوالفضل تهراني (5) واقع شد و بحث به مناظره طولاني و تخصّصي كشيد. اما در آخر، شيخ ابوالفضل تهراني فائق آمد و نظر سيد را رد كرد. سيد بي هيچ تغيّر و ناراحتي، با كمال خشنودي و گشاده رويي و سعه صدر، نظر شيخ را تأييد نمود و پذيرفت. آنگاه براي تقدير از منزلت علمي و ادبي وي، قصيده اي شيوا و دل انگيز سرود و تقديم شيخ ابوالفضل - كه نسبت به سيّد، خيلي هم جوان بود - نمود.(6)
اين بود نمونه اي از انصاف و جوانمردي سيد بزرگوار؛ و درسي است براي همه اهل هنر و ديانت و ايمان، درسي آموزنده و خدايي!
پايان بخش اين مقال را، سلام سيّد حيدر به آستان مقدّس امام زمان(عجّ) قرار مي دهيم:
هِيَ دارُ غيبَتِهِ فَحَيّ قِبابَها
وَالثَمْ بِاجْفانِ الْعُيُونِ تُرابَها
اين خانه (سامرّا) خانه غيبت اوست؛ برگنبدش درود فرست و خاك آن را با مژگان چشم، بوسه زن.
پی نوشت:
1. الغدير، ج 2، ص 23.
2. اعيان الشّيعه، ج 29، ص 14؛ شعراءالحلّه، ص 333.
3. ادب الطّف، ج 8، ص 15.
4. ألايديولوجيا في رثاء الحسين(ع)، ص 40.
5. علامه ميرزا ابوالفضل تهراني (1316 - 1273 ق.) از شاگردان ميرزاي شيرازي، فقيه، متكلّم، اديب، شاعر و عارف. در صحن امامزاده حمزه(ع)، در آستان مقدّس حضرت عبدالعظيم(ع) مدفون است. آثاري گرانقدر از اين حكيم و عالم و شاعر جوان برجاي مانده، از جمله ديوان اشعار عربي اش و كتاب «شفاء الصّدور در شرح زيارت عاشورا» كه چاپ شده است.
6. بدين مطلع:
يا اباالفضل كلّما قُلتَ شعراً
فيه أودعتَ من بيانك سحراً
(ديوان سيد حيدر، ج 2، ص 170)
*جام نیوز