شهدای ایران shohadayeiran.com

شما هم یقین کنید همین دست های افتاده در قتلگاه، بر یقه ما سنگینی می کند که بعد از ما چرا همه قرار ها را فراموش کردید؟ چرا نام ما را سنگ ترازو کردید؟ چرا یادتان رفت جنازه ما روی مین ماند و شما در تب و تاب میز ماندید؟ بله این پیکر های پاره پاره، این بدن های اربا اربای سربازان آخر الزمانی حسین(ع) سوال هایی است پیش روی ما. راستی چه می کنیم و چه پاسخی داریم....
شهدای ایران:نگاهم در تماشای تصویری که – پس از سی سال – از خط شکنان شهید عملیات رمضان –  در کانال رسمی محسن رضایی منتشر شد - به اشک می نشیند و دلم به خون. تاب دوباره دیدنم نیست. مگر می شود قتلگاه را تماشاکرد؟ نمی توانم نگاه کنم. واژه هایم ، اما ، روضه می شوند؛ امان از دل زینب....

پیکر شهدا، یک تصویر و هزار سوال...؟+عکس


امان از دل زینب که از "تل زینبیه "همه شهادت ها را به شهادت ایستاد تا نهضت عاشورا زمین گیر نشود. او شهادت یاران را دید ،به خون افتادن قاسم را مشاهده کرد. علی اکبر را،شبه پیامبر را تا قتلگاه بدرقه کرد. خون به آسمان پاشیده شده علی اصغر را دید و کمر خم شده امام حسین(ع) در کنار پیکر عباس، کمر او را هم خم کرد و سرانجام در قتلگاه دید آنچه را که تاریخ هنوز در گیر آن است... واژه هایم به روضه رسید و به نام بی بی زینب(س)که گوشی همراه در دست پسرم – امیر حسین - هم همنوا شد؛
زینب زینب زینب سیمای حیا زینب کانون وفا زینب
زینب زینب زینب درد آشنا زینب غرق بلا زینب...
و صدای پرشور استاد سلیم موذن زاده اردبیلی است که روضه را در جانم اذان می خواند، گویی ملک و ملکوت از نوای "حی علی الحسین" پر می شود. آوازی که یقین دارم جان بچه های پاک رمضان را لبریز عشق کرده بود . همین عشق بود که "براق" مردان جهاد شد و آنان را به "اجتهاد شهادت" رساند. من همه ایمان خود را گرو می گذارم و به آواز یقین می گویم بچه های رمضان نسبت خود را با امام حسین(ع) با شهادت تعریف کردند و فاصله چهارده قرنی با عاشورای 61 را به صفر رساندند و خود را در قتلگاه ، به سیدالشهدا(ع) رساندند و هل من ناصر حضرت ارباب را ، سرخ ،لبیک گفتند.... صدای روضه بلند است به نام بی بی زینب(س) و کلام بی بی در جانم حدیث می شود؛ ومارأیت من ا... الا جمیلا....و ما نیز در دفاع مقدس ، در شکوه شهادت یاران مان جز زیبایی ندیدیم. ما هر چه از خدا دیدیم زیبایی بود و امروز هم در شکوه آن تجلیات الهی زندگی می کنیم اما.... اما بگذارید این را هم به فریاد بگویم که شهدا حق مطلب را ادا کردند، اما هزار حق بر ذمه ما مانده است. هزاران حق بر ذمه مدعیان امروزین ،مانده است. من مطمئنم ، شما هم یقین کنید همین دست های افتاده در قتلگاه، بر یقه ما سنگینی می کند که بعد از ما چرا همه قرار ها را فراموش کردید؟ چرا نام ما را سنگ ترازو کردید؟ چرا یادتان رفت جنازه ما روی مین ماند و شما در تب و تاب میز ماندید؟ بله این پیکر های پاره پاره، این بدن های اربا اربای سربازان آخر الزمانی حسین(ع) سوال هایی است پیش روی ما. راستی چه می کنیم و چه پاسخی داریم....

غلامرضا بنی‌اسدی

*خراسان
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار