محسن رفیقدوست از زمان تأسیس وزارت سپاه در سال ۱۳۶۲ در این وزارتخانه حضور داشت. او همچنان با درجه سرتیپی عضو سپاه پاسداران است و هنوز از اعضای هیات امنای بنیاد مستضعفان به حساب میآید.
به گزارش شهدای ایران، رفیق دوست در این گفتگو از مسائل بسیاری سخن میگوید. او تاکید میکند که " امیدوارم احمدینژاد به سیاست برنگردد"، "روحانی به شعارهای انتخاباتیاش عمل نکرده است"،"احمدی نژاد برای کشور مشکلات زیادی درست کرده است، "اصولگرای معتدل هستم و معتقدم محور، ملاک، مرشد، شخص رهبری است"، " اگر مقام معظم رهبری ، آیتالله هاشمی رفسنجانی را قبول نداشتند، به عنوان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب نمیکردند" ، "احمدینژاد را برای ریاست جمهوری نمیپسندیدم"، "بابک زنجانی 10 برگ چک 10میلیارد تومانی به نام بنیاد تعاون نهاجا جعل کرده بود"، ""اگر نکته ناگفتهای در مورد جنگ باقی مانده باشد، هنوز زمان گفتنش فرا نرسیده است".
در ادامه، مشروح اظهاراتش محسن رفیق دوست را میخوانید:
**چند فرزند دارید و در کدام منطقه تهران ساکن هستید؟
سه پسر و یک دختر دارم، در خیابان پاسداران خیابان شهید دکتر لواسانی زندگی میکنم.
**درحال حاضر مشغول چه کاری هستید؟
از لحاظ حکومتی و دولتی عضو هیئت امنای بنیاد مستضعفان هستم اما از نظر کار اجتماعی در مؤسسات فرهنگی، آموزشی، بهداشتی و درمانی زیادی عضو هستم به صورتی که در بعضی از آنها عضو هیئت امنا و یا از هیئت مدیره هستم البته در بعضی ازآنها فعالیت بیشتری دارم تشکیلاتی خودم دارم به نام بنیاد تعاون نور که محل حضور هر روزه بنده است.
** درآمد اصلیتان از کجاست؟
از هیچ کدام از مؤسساتی که کار میکنم، درآمدی ندارم. خرج زندگیام از درآمد ثابتی که از قبل از انقلاب داشتهام و هنوز ادامه دارد، اداره می شود. داراییهای که قبل از انقلاب داشتم، تبدیل به سهام مؤسسه تولیدی کردم که از این طریق درآمد ثابتی را کسب میکنم.
**در رابطه با فعالیتتان در بنیاد نور توضیح دهید؟
بنیاد نور دو بخش دارد که اقتصادی و هزینه را شامل میشود، هرچه درآمد داشته باشیم دربخش هزینهای صرف میکنیم. در بنیاد تعاون نور در زمینه دارو و مسکن بیشتر فعالیت دارم و صددرصد درآمدش برای بخش هزینهای است. در بنیاد تعاون نور تعداد زیادی از خانوادهها را تحت پوشش قرار دادهایم و خوراک، جهیزیه و در بخش کمک به معالجه بیماران کارهای زیادی را انجام میدهیم.
**رابطهتان با بازار چطور است؟
با بازار ارتباط دارم و بازار اصیل ایران اسلامی را بهترین پشتیبان انقلاب و روحانیت می دانم البته اعتقاد هم دارم زیرا باید بازار اسلامی حرف اول را در انصاف بزند.
**فرزندانتان در کدام دانشگاه تحصیل کرده اند؟
دخترم در دانشگاه شهید بهشتی فوق لیسانس رشته مدیریت است. یکی از پسرانم دکتری فلسفه دارد اما دانشگاهاش را به یاد نمیآورم و 2 فرزند دیگرم دیپلمه هستند و 4 فرزندم در اینجا با من کار میکنند.
**به نظر شما انقلابی که در نظر امام خمینی(ره) بود در 37 سال گذشته اجرایی شده است؟
در رابطه با بعضی از اهداف امام مانند استقلال، آزادی به جرأت میتوانیم بگوییم، بله زیرا هیچ کشوری در دنیا مثل ما مستقل نیست و در هیچ کشوری مثل ایران نمیتوان آزادی را معنا کرد اما در بخشهای دیگر مانند عدالت اجتماعی کارهای زیادی وجود دارد که باید انجام شود.
دربخش عدالت اجتماعی بخش عمدهای از آن توسط نظام انجام شد و خیلی از کارها در راستای عدالت اجتماعی بود مانند کمیته امداد و جهاد سازندگی اما از نگاه امام در بخش اقتصادی، مجری اقتصاد باید کاملا مردم باشند و دولت سیاستگذار، برنامهریز و هدایتگر و کنترل کننده باشد که هنوز اجرایی نشده است و متأسفانه هنوز بخش عمدهای از اقتصاد کشور دولتی است و این با شعار انقلاب همخوانی ندارد.
**در رابطه با سابقه مبارزهایتان برای ما بگویید؟
از زمانی که دست چپ وراستم را شناختم در مبارزات حضور داشتم و در هر جای سرک کشیدم، در نهضت آزادی، جبهه ملی. تا ابتدای حرکت امام در سال 40 یعنی بعد از فوت مرحوم آیتالله العظمی بروجردی در مبارزهها شرکت کردهام و تا امروز بر این عقیده هستم و انشاءالله تا زمانی که زندهام بر این عقیده خواهم ماند.
**از روزهای جنگ بگویید؟
دنیا پیروزی انقلاب اسلامی را باور نمیکرد، قبل از انقلاب ما هر جای دنیا حرکتی به عنوان انقلاب در قرن اخیر اتفاق میافتاد یا برعلیه شرق بود، آمریکا حمایت میکرد و یا بر علیه غرب بود و شوروی حمایت میکرد اما انقلاب ما در کشوری پیروز شد که نه به شرق تکیه داشت و نه به غرب؛ در واقع انقلاب ما با هر دوی این دو قطب در تضاد بود و مبارزه میکرد، دنیایی در مقابل ما قرار داشت که این انقلاب برایش سنگین بود. حتی گورباچف هسته فروپاشی شوروری را پیروزی انقلاب اسلامی میدانست.
آمریکاییها و غرب انواع توطئهها را برعلیه ایران از روز اول پیروزی انقلاب نسبت به ما روا داشتند اما توفیقی کسب نکردند آخرین حربه آنها جنگ بود که شوروی و آمریکا درآن دخیل بودند جنگ تحمیلی صدام بر علیه ایران به گونهای به پایان رسید که در اتمام جنگ از 11 ملیت اسیر و از حدود 30 کشور غنیمت داشتیم. همه دنیا به صدام کمک میکردند حتی کشورهای مرتجع منطقه وامها و اسلحههای مجانی با شروع شدن جنگ در اختیار صدام قرار دادند.
جنگ زمانی آغاز شد که صدام ظرف دو سال پس از پیروزی انقلاب ارتشی را ساماندهی کرده بود و ازطرف دیگر ما ارتشی داشتیم که سران ارتش در مقابل ملت ایستاده بودند و سازمان ارتش از هم پاشیده بود و همه امکانات بدست مردم بود.
در ارتش خیانت شده بود به صورتی که مدت خدمت سربازی را به یکسال کاهش دادند و این باعث شد پادگانها خالی شود و همچنین فرمانی صادر کردند همه ارتشیها باید در شهر خودشان خدمت کنند که این با نیروی انقلابی تناسبی نداشت. مستقیم یا غیرمستقیم در جهت خاص دشمن حرکت کردند و در این شرایط به ایران حمله شد.
طبق قانون اساسی سپاه برای حراست از انقلاب و دستاوردها تشکیل شد، بخاطر اینکه ارتش برای جنگ ساخته نشده بود مشغول به تجهیز سپاه و شناسایی ابعاد جنگ شدیم وظیفه خودمان دانستیم که بلافاصله تمامی موجودیت سپاه را وارد جنگ کنیم و بعد با استفاده از بسیج مردمی وارد جنگ شدیم.
از قبل از جنگ مسئولیت بنده در سپاه پشتیبانی و تدارکات بود و در خلال جنگ وزیر شدم، در طول جنگ پشتیبانی سپاه در تمامی ابعاد وجود داشت تا اینکه جنگ به پایان رسید، عقیده دارم پایان جنگ خوب بود زیرا به قدرت بزرگ شکستناپذیر منطقهای تبدیل شده بودیم.
**از حضور خودتان در جنگ بگویید؟
از 8 سال دفاع مقدس نزدیک به 53 ماه در جبهه حضور داشتم و قبل از تمامی عملیاتها با توجه به مسئولیتهایی که داشتم، در جبهه حضور مییافتم و حتی عملیات به پایان رسید در جبهه میماندم تا امکاناتمان را جمعآوری کنم و برای عملیات بعدی محیا سازم. قبل از وزیر شدن مسئول تدارکات سپاه بودم اما با وزیر شدن به عنوان فرمانده لجستیک سپاه در جنگ مسئولیت داشتم و به قول فرماندهان سپاه مأموریتم را انشاءالله خوب انجام دادم.
**چرا به بنیاد مستضعفان رفتید؟
این موضوع مقدمهای برای پایان جنگ است، شیوه رزم سپاه اینطور بود که عملیاتی را فرمانده تعریف، شناسایی و طرح ریزی میکرد و به بنده که مسئولیت پشتیبانی داشتم ارائه میداد و بنده نیز امکانات در دسترس را عنوان میکردم و عملیات در تاریخ مشخص شده انجام میشد.
زمانی که به من گفته شد وزیر باشم و دیگر پشتیبانی جنگ نباشم، آیتالله هاشمی به من گفت دولت شعار جنگ میدهد اما تمام و کمال به جنگ وارد نمیشود و من میخواهم توپ را در زمین دولت بیاندازم و اگر تو وزیر باشی جنگ افروز هستیم و هیچگاه به محسن رضایی نه نمیگویی و جنگ ادامه مییابد از این رو رفتم در وزارتخانه و ظرف دو ماه ماجرا به قطعنامه کشیده شد.
در دفتر مقام معظم رهبری که آن زمان رئیس جمهور بودند، مرحوم حاج حسن خمینی آمدند تا نامه پذیرش قطعنامه را بخوانند و بنده در کنار روحانی رئیس جمهور فعلی که درآن زمان معاون آیتالله هاشمی بودند نشسته بودم تا به آنجایی از قطعنامه رسید که آتش بس قبول شده است، و وی گفت تو به درد زمان جنگ میخوردی و به درد زمان صلح نمیخوری، دو ماه بعد مجلس باید به کابینه رأی جدید میداد که به من رأی اعتماد نداد و من از وزارت کنار رفتم.
تقریبا به فاصله کوتاهی از این داستان حضرت امام رحلت کردند و آیتالله خامنهای رهبر شدند و آن زمان مشغول به ساخت حسینیه امام خمینی که محل سخنرانی مقام معظم رهبری است را میساختم، جالب است بگویم این مکان ظرف مدت کوتاهی در 61 روز با کمکهای مردمی ساخته شد در آن زمان شمخانی وزیر شد و من را بعنوان مسئول بنیاد تعاون سپاه انتخاب کردند.
قبل از اینکه به بنیاد جانبازان که همان بنیاد مستضعفان است بروم، حضرت آقا من را خواستند زیرا درخواستی توسط نخست وزیر از امام شده بود که بنیاد شهید قادر به اداره خانواده شهدا و جانبازان نیست و به دستور امام بنیاد مستضعفان مأمورشد که مسئله جانبازان را حل کند، بعد ایشان فرمودند که بچههایی را که خودت برای جبهه لت وپار کردهای حالا ازآنها پذیرایی کن و این شد که به بنیاد مستضعفان رفتم.
**چرا مجلس به شما رأی اعتماد نداد؟
باید از مجلس بپرسید اما اگر طبق قانونی که امروز برای رأی اعتمادها وجود دارد، بود رأی زیادی هم آورده بودم زیرا در رأی اعتماد، رأیهای مثبت مطرح است و من با یک رأی بین مخالف و موافق رأی نیاوردم که ناپلئونی بود.
کسانی که با همکارانم مخالف بودند حرفهایی را مطرح کردند اما آنها از افراد برجسته جامعه بودند از این رو کتابچهای از عملکردم به مجلس بردم اما درعالم مردانگی از همکارانم دفاع کردم و برایم مهم نبود که چه میشود در این میان تعدادی از نمایندگان گفتند اگر به جای دفاع از همکاران عملکرد خودت را میخواندی ما به تو رأی میدادیم.
در حدود 7 سالی که وزیر بودم یک روز نفهمیدم وزیر یعنی چه و امروز بودن و یا نبودنم فرقی نمیکند. ما 3 وزیر بودیم که در مجلس رأی نیاوردیم اما بعد از مراسم نماز جمعه همان هفته مقام معظم رهبری که امام جمعه بودند، تقریبا 8 الی 7 دقیقه راجع به بنده صحبت کردند که من را شرمنده کردند. ایشان ابراز تأسف کردند که مجلس به بنده رأی نداده است اما من خوشحال بودم و ذرهای در من اثر منفی نداشت.
**چرا تاکنون برای مجلس و ریاست جمهوری کاندید نشدهاید؟
همیشه معتقد بودم در کشور ما قحط الرجال نیست، در واقع جهلالرجال است، زیرا بسیاری از انسانهای خوب را مردم و حتی بزرگان نمیشناسند؛ همیشه فکر میکردم برای وکالت در ریاست جمهوری بهتر از من نیز هست، به همین دلیل هیچوقت احساس نکردم که کاندید شوم، مخصوصا الان که در سنینی قرار دارم که امکان ندارد در انتخابات شرکت کنم.
**اگر شرایط شرکت در انتخابات را داشتید، حضور مییافتید؟
هیچگاه احساس نکردم که باید کاندیدا شوم، خیلی وقتها به بنده در مورد ریاست جمهوری مراجعه شده، اما در مقابل پاسخ دادم که با بودن بعضی از افرادی که حق هستند، شرکت نمیکنم. در مورد مجلس نیز به بنده مراجعه شده، اما جواب این بود که افراد خیلی بالاتر از سطح من حضور دارند که باید کاندیدا شوند. خیلی وقتها نسبت به مجموعه نمایندگان فکر میکنم بهتر از این افراد نیز میتوانست در مجلس حضور داشته باشند.
**چه کسانی کاندید ریاست جمهوری بودند که شما ترجیح دادید شرکت نکنید؟
در دورهای که آیتالله هاشمی، رئیس دولت اصلاحات و ناطق نوری کاندید بودند، ترجیح دادم شرکت نکنم، مخصوصا دورهای که ناطق و رئیس دولت اصلاحات کاندیدا شدند، بحث کاندید شدن بنده زیاد بود.
**چرا از سیاست کنارهگیری کردید؟
"کی گفته که من کنارهگیری کردم؟"، بودن در سیاست لازمه داشتن پست سیاسی نیست. بنده در مقطعی که لازم ببینم صحبت، مصاحبه میکنم و اکثرا با مسئولین در تماس هستم و نقطه نظرات و انتقاداتم را ارائه میدهم.
از سیاست کنارهگیری نکردهام، زیرا روزی که وارد سپاه شدم جزء افراد نیروی نظامی محسوب شدم و هنوز درون نیروی نظامی هستم، نه بازنشسته شدهام و نیز مستعفی، لذا مستقیما وارد عرصه سیاست شدن را برای خودم اشکال میدانم، زیرا یک نظامی باید در دستهبندیهای سیاسی نباشد، اما سیاست را بداند و نظراتش را ارائه دهد.
**در هنگام ورود امام خمینی به ایران، شما راننده ایشان بودید، از آن روزها بگویید؟
حضرت امام در سال 1340 بعد از فوت آیتالله العظمی بروجردی، خودشان را به عنوان رهبری جامعه دینی معرفی کردند، بنده از اولین کسانی بودم که در قم خدمت ایشان شرفیاب شدم.
سه روز قبل از تبعید شدنشان با ایشان ارتباط داشتم، حتی زمانی که به نجف و پاریس تبعید شدند، به صورت نامه ارتباط داشتیم، اما در روز 12 بهمن پس از 14 سال دیدارمان تازه شد و ایشان را زیارت کردم.
**از چه زمانی با آقای طالقانی دوست و آشنا بودید؟
با مرحوم آیتالله طالقانی از سالهای خیلی دور آشنایی دارم، دقیق آن را نمیتوانم بگویم، اما ماجرای آشنایی از این قرار بود که آیتآلله طالقانی پیشنماز مسجد هدایت و یکی از روحانیون مبارز قدیمی بود و هرکس که مذهبی و روحی مبارزهای داشت، ناخودآگاه جذب محفل ایشان میشد.
آشنایی بنده با آیت الله طالقانی حدود 36 سال به طول انجامید و وی به خوبی بنده را میشناخت، در سال 55 قبل از انقلاب که به زندان رفتم، نصف بیشتر دوران زندان را با ایشان همبند بودم و در اتاقی کنار هم قرار داشتیم و همچنین پس از انقلاب با وی ارتباط نزدیک داشتم، حتی زمانی که به دلیل مشکلی که برای پسرش پیش آمد و از سپاه قهر کرد، با بنده قهر نبود و من برای مذاکره خدمت وی رفتم و توضیحاتی را ارائه دادم. همانطور که امام فرمودند آیتالله طالقانی شمشیر برنده اسلام و مالک اشتر امام بودند، بسیار مرد زاهد، مبارز و خستگیناپذیر بود.
**آقای رفیقدوست، از مرحوم عسگراولادی، موتلفه و ارتباطتان با این حزب بگویید؟
تشکیل موتلفه در سال 41 اتفاق افتاد و امام با شیوه خاصی موتلفه را ایجاد کردند. زمانی که امام علیه حکومت طاغوت قیام کردند، خواص یعنی عدهای از علما که امام را میشناختند اما توده مردم ایشان را نمیشناختند که علتش هم مرجعیت تامه آیتالله العظمی بروجردی بود و ایشان نمیخواستند، اما نمود خارجی نداشتند.
زمانی که آیتالله بروجردی از دنیا رفت، امام چند نفری را در تهران و اصفهان و ... مامور کرد تا در مساجدی که روحانیون برجسته هستند بین نماز مغرب و عشاء بگویند "مومنین وقتی که به قم میآیند نزد حاجآقا روحالله هم بیایند".
پس از این فراخوان عدهای در قم به نزد امام خمینی رفتند که بنده هم با دیگران همراه شدم و زمانی که مومنین نزد امام خمینی (ره) میروند، این افراد را ایشان جمع میکنند و میگویند شما باید با هم متحد شوید و نام موتلفه به پیشنهاد امام مطرح شد و همچنین شورای 30 نفره که هرکس 10 نفر برای خودش یار انتخاب کند و همینطور ادامه پیدا کند تا زیرمجموعهای منظم شکل گیرد، حتی موتلفه در دفعاتی نظام را به وحشت انداخت، به این صورت که یک شب قرار شد بین ساعت 8 الی 9 شب بیش از 100 هزار اعلامیه در خانهها بیفتد، از این رو دستگاه به شدت ترسید.
هیئت موتلفه تشکیل شد و بنده هم عضو این هیئت بودم، قبل از انقلاب موتلفه توسط نظام ضربههای زیادی خورده و تعطیل شده بود، اما پس از انقلاب چون نظامی بودم وارد موتلفه نشدم. در هیئت موتلفه زیرمجموعه شهید عراقی بودم و با اسدالله بادامچیان و ابوالفضل توکلی بینا و عسگراولادی ارتباط نزدیک داشتم.
از ابتدای تشکیل هیئتهای موتلفه با شهید عراقی آشنا شدم و حتی زمانی که وی زندان بود، به ملاقاتش رفتم، اما آشنایی با عسگراولادی به قبل از انقلاب بر میگردد، اما زمانی که من به زندان رفتم، وی از زندان آزاد شد.
نزدیکهای انقلاب زمانی که از زندان آزاد شدم با وی تماس داشتم و ارتباطم تا روز رحلتش بسیار نزدیک و فشرده شد. وی را به عنوان استادی بینظیر برای خودم قبول دارم و وی یکی از بزرگان سیاست است. در جامعه انسانی به جامعیت عسگراولادی ندیدهام، انسانی متدین، باانصاف و عاری از هر علایق دنیوی بود.
در وصیتنامهاش نوشته؛ نماز و روزه قرضی ندارم، وجوهاتی بدهکار نیستم چون مالی ندارم تا برای ثلث آن وصیت کنم. یک خانه دارم که برادرم به من هبه کردند و در آن زندگی میکنم، اگر به هبهاش باقی است، بین ورثه تقسیم شود، در غیر این صورت پس دهید. با وجود امکانات اجتماعی بسیار زیادی که در اختیارش بود، وضعیت زندگیاش اینگونه بود. به صورتی که غیر از کمیته امداد و خیلی از مالهایی که جنبه خیر داشت، توسط افرادی که وی را قبول داشتند، در اختیارش قرار میگرفت، اما این یک کمیته امداد مستقل بود. از این رو برخی از دوستان نزدیک وی میخواهند خیریهای به نام عسگراولادی راه بیندازند تا سجایای پسندیده وی اجرا شود.
**چگونگی تشکیل سپاه را به دستور امام خمینی شرح دهید؟
قبل از اینکه فرمان تاریخی امام برای تشکیل سپاه صادر شود، شهید محمد منتظری که قبل از امام به ایران آمده بود، عدهای را انتخاب و جلساتی را برگزار کرد که در این جلسات سخنانی را مبنی بر "انقلاب ما یک پدیده نوظهوریست، که در حال پیروزی است" و همچنین "انقلاب برای ماندن یک گارد میخواهد" ایراد کرد.
تا قبل از ورود امام، هرشب در جلسات منتظری شرکت میکردم، اما با ورود امام و مسئولیتهایی که از همان روز پیدا کردم، دیگر نتوانستم به جلسات بروم.
از 12 بهمن تا روزی که برای اولین بار پس از مدت طولانی به خانه رفتم را به یاد ندارم، چند وقت طول کشید، اما فکر میکنم 9 اسفند 57 در مدرسه علوی که محل اقامت امام بود، بنده را صدا زدند و تا وارد حیاط مدرسه علوی شدم، دیدم مرحوم شهید بهشتی، مطهری، آیتالله موسوی اردبیلی، آیتالله هاشمی رفسنجانی و مقام معظم رهبری ایستادهاند و گفتند کارهایت را زمین بگذار و به پادگان عباسآباد برو، زیرا امام دستور تشکیل سپاه پاسداران زیرنظر دولت موقت را داده است.
فوری سوار ماشین شدم و به آنجا رفتم، عدهای در آنجا حضور داشتند که اکثریت دانشجوی مبارز خارج از کشور بودند و چند نفر نیز از ایران حضور داشتند و راجع به چگونگی تشکیل سپاه بحث میکردند و به افرادی که آنجا حضور داشتند گفتم که بنده از طرف آقایان (قبلا ذکر شده) آمدهام.
کاغذ A4 برداشتم و روی آن نوشتم "سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشکیل شد" و اسم خودم را به عنوان نفر اول نوشتم و در مقابل نفر بعدی قرار دادم که اسامی خودشان را بنویسند و سپاه آن روز زیرنظر دولت موقت تشکیل شد. همچنین در این جلسه آقای دانش به عنوان فرمانده انتخاب شد و از جمله کسانی بود که در مدرسه علوی و رفاه با هم کار میکردیم.
دیری نپایید که متوجه شدیم نمیتوان سپاه را با دولت موقت اداره کرد. کمتر از یکی دو ماه نگذشته بود که در قم خدمت امام رسیدیم و مشکلات تشکیلات سپاه زیرنظر دولت موقت را مطرح کردیم و امام فرمودند "چه کاری خوب است و من گفتم که سپاه زیر نظر شورای انقلاب باشد" که ایشان گفتند "بله، بله این خیلی خوب است". گفتم آقا مینویسید، گفتند "خیر بروید از قول من بگویید". تقویمم را باز کردم و نوشتم امام فرمودند: "امر سپاه با شورای انقلاب باشد". از امام پرسیدم درست است؟ ،گفتند "بله". از همان جا به خدمت مرحوم شهید بهشتی رسیدم و از آن موقع سپاه زیرنظر شورای انقلاب قرار گرفت و شورای فرماندهی جدید تشکیل شد. در آن زمان شهید دکتر بهشتی رئیس شورای انقلاب بود و حکم صادر کرد که برای سپاه دو روز افتتاح در تاریخ 9/12/57 و 2/2/58 در نظر بگیرند.
**زمانی حقوق پاسداران 2000 تومان بوده، شما به عنوان یکی از فرماندهان سپاه آن زمان چه مقدار حقوق میگرفتید؟
در طول 20 سالی که در نظام خدمت کردم، یک ریال از سپاه حقوق نگرفتم و حتی از بنیاد مستضعفان نیز درآمدی نداشتم و با درآمد شخصی خودم زندگی میکردم.
**امام گفتهای مبنی بر اینکه "اگر سپاه نبود، مملکت نیز نبود" این سخنان چه زمانی و در رابطه با چه اتفاقی از سوی امام ایراد شد؟
سپاه در گذشته و امروز نیروی نظامی عقیدتی است، لذا از همان روز اول تشکیل در عین حالی که یک ملت طرفدارش بودند، مخالفان زیادی نیز داشت. برای اینکه سوال را خوب پاسخ دهم باید این ماجرا را تعریف کنم. همان اوایلی که سپاه در حال تشکیل شدن بود، چند جلسهای خدمت امام شرفیاب شدم. امام نسبت به افرادی که در راس سپاه بودند، بنده را بیشتر میشناختند، حتی روزی که در ماشین میآمدیم، حاج احمدآقا به امام فرمودند که شما این فرد را میشناسید؟ امام فرمودند "بله، بله ایشان را میشناسم".
امام خمینی جملاتی ایراد کردند مبنی بر اینکه سپاهی بسازید که افراد با طیب خاطر و با اعتقاد به فرماندهشان در نماز اقتدا کنند، همچنین گفتند سپاهی بسیازید که در هر محلهای که سپاهی بود، همه اهالی احساس امنیت داشته باشند و دشمنان انقلاب احساس ناامنی کنند.
حتی یکبار آیتآلله منتظری به امام پیغام دادند که میترسم سپاه آنقدر قدرتمند شود که کودتا کند، اما امام خندیده بودند و گفتند "بله، ممکن است، ولی اگر کودتا کند به نفع ما کودتا میکند".
اثر سپاه در جنگ، کردستان تعیین کننده بود، بیش از 67 گروهک توسط سپاه شناسایی شد. در این زمینه سپاه رتبه اول را داشت، حتی سپاه در از بین بردن حزب توده که صددرصد عامل شوروی سابق بودند، رتبه اول را داشت.
به نظرم این جمله امام برای زمانی بود که در والفجر مقدماتی و والفجر 1 به قول امام "عدم الفتح" داشتیم و خدمت ایشان رسیده بودیم که امام چندجمله ای را ایراد کردند "اگر سپاه نبود کشور نبود" ، "دست و بازوی شما را که دست و بازوی خدا بالای آن است را میبوسم و به این بوسه افتخار میکنم". در رابطه با بسیج نیز گفتند "افتخار میکنم که یک بسیجیام". پیرو صحبت امام امروز هم بنده معتقدم اگر سپاه نباشد کشور نیست.
**مردم پاسداران را با موتور هوندا میشناسند، وسیله نقلیه بوده و یا ماجرای دیگری پشت این انتخاب قرار داشته است؟
نشنیدهام که مردم سپاهیها را با موتور هوندا بشناسند، موتور هوندا برای اوایل انقلاب است که ما هنوز سرویس و تشکیلات منظم نداشتیم و موتور هوندا ارزان بود و خودم با امکاناتی که در سپاه داشتیم، هزارتا موتور هوندا میخریدم و یا خودم شخصا تهیه میکردم و موتورها را قسطی به بچههای سپاه میفروختم. امروز ماشین سازمانی سپاه، تویوتا است نه هوندا.
سپاهیها برای رفت و آمدشان از موتور هوندا استفاده میکردند، حتی پس از اینکه خانوادهدار شدند، وسیله نقلیهشان همان موتور هوندا بود. اوایل انقلاب سپاهیها با موتور هوندا شناخته میشدند و دیگر با این وسیله شناخته نمیشوند.
**در حال حاضر بازنشسته کجا هستید؟
چون در دو سازمانی که کارکردم در هیچکدام از آنها پرونده پرسنلی ندارم تا حقوقی دریافت کنم و به دلیل اینکه کسی که حقوق نگرفته باشد لفظ بازنشستگی از لحاظ قانونی برایش معنی ندارد که بخواهند بنده را بازنشسته کنند.
**در حال حاضر وسیله نقلیهتان چیست و آیا راننده دارید؟
ماشین بنده تویوتا لکسوس است، محافظ و راننده نیز دارم که به تصویب شورای عالی امنیت ملی رسیده است.
**آخرین باری که رانندگی کردید چه موقع بود؟
یادم نمیآید.
**درجه نظامیتان چیست؟
سرتیپ پاسدار .
**آقای رفیقدوست کجای جغرافیای سیاست قرار دارد؟
اصولگرای معتدل هستم و معتقدم محور، ملاک، مرشد، شخص رهبری است. تند رفتن از مقام معظم رهبری گمراهی است و عقب ماندن از رهبر معظم انقلاب تنبلی است.
**نظرتان را در رابطه با شخصیتهای زیر بگویید؟
- آیتالله هاشمی: آیتالله هاشمی را از قبل از اینکه با امام خمینی(ره) آشنا شوم، میشناختم. با ظهور آفتاب امامت امام(ره) با ایشان نزدیک، دوست و خیلی هم دوست شدم.
نقش آیتالله هاشمی را در مبارزه تا پیروزی انقلاب، نقش غیرقابل انکار میدانم و تقریبا در حال حاضر وی را در میان بزرگانی که هستند، بیبدیل میبینم. آیتالله هاشمی کارهای خیلی سخت را انجام داده و هدایت کرده است. امام نسبت به وی عنایت خاص داشتند، حتی به نظر بنده مقام معظم رهبری وی را در آن حد قبول دارند که به حکم ایشان سالهای سال پس از رحلت امام به عنوان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب شدند.
با شناختی که از حضرت آقا دارم یکی از دلایلی که امام پیشنهاد کردند، آیتالله خامنهای به عنوان رهبر انتخاب شوند، صلابت، استقلال رای و بیرودربایستی بودن مقام معظم رهبری، ایشان بوده است از این رو اگر مقام معظم رهبری ، آیتالله هاشمی رفسنجانی را آنقدر قبول نداشتند، به عنوان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب نمیکردند، زیرا ایشان رودربایستی ندارند. البته در حال حاضر معتقدم آیتالله هاشمی باید خودش بیشتر با مقام معظم رهبری هماهنگ باشد تا همانطور که امام فرمودند به این انقلاب لطمهای وارد نشود.
- احمدینژاد: محمود احمدینژاد را برای ریاست جمهوری نمیپسندیدم و ملت انتخاب کردند. از عملکرد دولت وی راضی نیستم، البته من ملاک نیستم و بنده یک نفر در میان 80 میلیون ایرانی هستم، اما اگر موقعیتی باشد، انتقاداتم را نسبت به دولت وی میگویم و بسیاری از کارهایی که احمدینژاد کرده و خیلی هم به خاطر آنها محبوب شده و نانش را خورده است، انتقاد وسیع دارند و امیدوارم احمدینژاد به سیاست برنگردد.
از ابتدا دوست نداشتم رئیس جمهور شود و اکثر کارهای وی را قبول ندارم و معتقدم بیشتر برای نام بود و نه برای مردم نان. برای کشور مشکلات زیادی درست کرد، انشاالله دولت فعلی و بعدی بتوانند کشور را به وضعیتی که مردم اشتغال داشته باشند و از دست رنج خودشان ارتزاق کنند و یک کمیته امداد 80 میلیونی نداشته باشیم، برگرداند.
-رئیس دولت اصلاحات: روز سوم پیروزی رئیس دولت اصلاحات در انتخابات خدمت وی رسیدم و گفتم، "پسر حاجآقا روحالله خاتمی، میخواستی، نمیخواستی، میدانستی و یا نمی دانستی به تاریخ پیوستی."
در تاریخ از شاهان و رئیسجمهوران افرادی مانند خواجه نظامالملک و امیر کبیر و ... معروف هستند . در ادامه به رئیس دولت اصلاحات گفتم، "حالا که به تاریخ پیوستی سعی کن خوب بپیوندی"، گفت؛ "چه کار کنم؟"، گفتم؛ "برو زیر ابای آقا و بیرون نیا".
رئیس دولت اصلاحات در دورههای ریاست جمهوریاش با وجود اینکه زیر فشار شدید اصلاحطلبان بود خیلی اذیت نکرد اما متاسفانه وی در قضیه فتنه باید به سرعت جبران میکرد، که نکرد.
- روحانی: حسن روحانی را کنار میگذارم، زیرا با حاج حسن آقا روحانی از قبل از انقلاب آشنایی دارم و رفیق هستم. وی را فردی سالم و صالح میدانم. وی از لحاظ تفکر راست میگوید که معتدل است، اما امروزه به همه شعارهای انتخاباتیاش عمل نکرده است، لذا همانطور که در زمان دولت قبل، اقتصاد 85 درصد دولتی شد، امروز نیز شعارهای زیادی میدهند و بخشنامه صادر میکنند، اما عملا چیزی را حس نمیکنیم.
توقع داشتم روحانی با جسارت بیشتر خیلی از کارهایی که در دولت قبل انجام شد و باعث به وجود آمدن مشکلاتی در زمان فعلی است را پیگیری نمیکرد و با شهامت روبروی آنها میایستاد.
هدفمندی یارانهها باید تغییر پیدا کند و به جای یارانه نقدی صددرصد یارانه تولید داده شود. در اینجا همان مثل معروف که از خلقت بشر میگویند "ماهی نده، ماهیگیری یاد بده" صدق میکند.
به جای پول دادن به خانواده روستایی که با این پول دیگر کشاورزی نمیکنند، باید تراکتور و وسایل تولید را در اختیار آنها قرار دهیم و باید زمانی دولتی بیاید که جرات کند این کار را انجام دهد.
معتقدم روحانی باید مقداری فکرش را از اینکه با اجرای کامل برجام میتواند مشکلات برجام را حل کند، دور کند زیرا اینطور نیست و بخش کمی از مشکلات کشور با اجرای برجام حل میشود. البته باید تحریمها برداشته شود و ارتباط ما با دنیا سالم و برابر باشد.
حل مشکلات کشور را مقام معظم رهبری به درستی تشخیص دادند، زیرا اقتصاد مقاومتی یعنی اقتصاد در دستان مردم که میتواند مشکلات کشور را حل کند، انشاءالله دولت روحانی به این فکر بیفتد و انقلابی در اقتصاد مقاومتی ایجاد کند. روحانی انسان صالح، زرنگ و موقعیتشناس است و امیدوارم بیش از امروز در اداره مملکت عملگرا باشد.
**در جایی گفته بودید مذاکرات ایران و آمریکا به نتیجه نمیرسد، در حال حاضر تحلیلتان چیست؟
مذاکره ایران با آمریکا به نتیجه نمیرسد، اما مذاکرات ایران با کشورهای گروه 1+5 را از ابتدا موافق بودم. با همه انتقاداتی که هست، دستاوردهای خوبی نیز داشته است. خوشبختانه مقام معظم رهبری هوشمندانه نقاط ضعفش را شناختند.
من همان کسی هستم که در زمان تشکیل وزارتخانه میخواستم در سفارت آمریکا، وزارتخانهام را شکل دهم، اما زمانی که خدمت امام خمینی رسیدم، ایشان گفتند "چرا میخواهی مکانی که برای آمریکاییها است وزارتخانه تشکیل دهی، مگر قراره هزار سال با آمریکاییها ارتباط نداشته باشیم؟" این حرف را بنده زدم، اما همان امام فرمود "تا زمانی که آمریکا آدم نشود با آن مذاکره نمیکنیم" و هنوز آمریکا آدم نشده است.
کشور آمریکا بقایش بر سلطهجویی و تسلط داشتن است. ماهیت انقلاب اسلامی ما نیز نفی سلطه است؛ یا ما باید از نفی سلطه و استقلال واقعی دست برداریم که این اتفاق نخواهد افتاد و ما از انقلاب دست بر نمیداریم، زیرا بقای آمریکا در این است.
از زمانی که انقلاب اسلامی پیروز شده، دنیا اتفاقات زیادی را تجربه کرده است و بسیاری از تحلیلگران روشنگر جهانی در آمریکا معتقدند به زودی آمریکا نیز فرو میپاشد و به 50 کشور تقسیم میشود. معتقد هستم با آمریکایی که بقای خودش را در سلطه بر کشورهای دستنشانده میبیند، نه مذاکره با این کشور مفید است و نه به نتیجه میرسد.
**در جایی گفته بودید هیچگاه از برادرم دفاع نکردهام، دلیل این موضوع چه بوده است؟
داستان برادر من که در آن زمان به هر دلیلی بیخودی گنده کردند، زیرا یک رقم 123 میلیارد تومان موهوم و مزخرف اعلام کردند. آقایی که اعدام شد هر روز از یک بانک پول میگرفت و بر میگرداند. گردش این پولها در طول یکسال 123 میلیارد تومان شده بود، اوج برداشت وی که خلاف قانون بود از 10 میلیون تومان تا 6.5 میلیارد تومان رسیده بود که همیشه نصف همین مبلغ در بانک موجود بود که در آخر نیز 3 میلیارد تومان در بانک موجود بود. همه حرفها به خاطر این بود که آن آقا از پل برادر من استفاده کرده بود و بنده به همین خاطر از برادرم دفاع نکردم، زیرا نباید این اتفاق میافتاد، البته برادرم دادگاه رفت، محاکمه و زندانی شد.
برادرم محکوم به ابد شد، بعد از چند وقت درجه تخفیف به وی خورد و قرار بود 15 سال زندان باشد، براساس قانون اگر نصف آن را تحمل میکرد و زندان هم از وی راضی بود، درخواست عفو مشروط داده و زندانی آزاد میشد، چون برادر من بود به جای 7.5 سال، 8.5 سال را تحمل کرد و حدودا سال 82 آزاد شد و الان به کار آزاد مشغول است.
**زمانی که زندان بود برخیها میگفتند رفت و آمد راحتی از زندان دارد و مسئول خرید زندان بوده است؟
یکی از مشکلات کشور ما حرف بیخود زدن و حرف بیخود باور کردن است. برادرم که زندان بود، گروهی از مجلس (چپگراها) به زندان رفتند تا مچ زندان را بگیرند، از این رو به مدیر زندان گفتند رفیق دوست اروپا و یا آمریکاست؟
رئیس زندان نیز با خنده گفته است؛ آن آدمی که گونی نان خشک روی شانههایش است رفیق دوست است تا بتواند مرخصی بگیرد و مامور شده همه نان خشکها را از همه بندها جمع کند.
هیچگاه مامور خرید یک ریال برای زندان نبوده و برای اینکه مرخصی بگیرد، باید خدمتهایی را در زندان انجام میداد. از همه بیشتر در زندان نسبت به وی سختگیری شده و در حق برادرم ظلم شده است. اما چون نظام بود، به جان پذیرفتم. هرچه که می گفتند دروغ بود و در واقع پرونده دروغ بود. همه را فریفتند و جنجال کردند. این پرونده قابل مقایسه با پروندههای بعدش نیست.
**شما شناختی از مرحوم طیب داشتید؟
بله همکار بودیم، مرحوم طیب دو زندگی دارد: زندگی، تولد و جوانی و تا بعد از پیدایش امام و ملاقاتی که با شهید عراقی در محرم سال 43 با مرحوم طیب اتفاق میافتد.
شهید عراقی تاثیر شگرفی بر روی طیب میگذارد و از وی خواهش میکند در محرم امسال عکس امام را درهیئت بزند و آن علمی که به خیابان میبرد عکس امام را بر روی آن بگذارد. طیب این کار را انجام میدهد تا اینکه داستان 15 خرداد اتفاق میافتد و دستگاه به شدت از این کار طیب عصبانی میشود و بدون اینکه وی کوچکترین حرکتی در 15 خرداد داشته باشد.
بنده یکی از شورانندههای میدان برای 15 خرداد بودم، از این رو بالای ماشین رفتم و گفتم مردم مرجع تقلیدمان را گرفتند و تا اینکه خواستم از میدان بیرون بیایم، طیب گفت نرو بیرون کشت و کشتار است. از آن موقع زندگی طیب عوض شد و از آن زمان به بعد طیب را تحت بدترین شکنجهها قرار دادند و به وی میگفتند که فقط اقرار کن از خمینی پول گرفتهای، اما وی هیچوقت نمیگفت از خمینی پول نگرفتهام و فقط میگفت من با امام حسین در نمیافتم، آنها وی را شکنجه میدادند، اما وی همچنان میگفت با امام حسین در نمیافتم. بالاخره در این حالت به درجه رفیع شهادت نائل شد، به طوری که امام دستور دادند که همه طلبههای قم یک روز برایش روزه و همینطور برایش نماز بخوانند و حسابش را تسویه کردند. وی را میتوان حر انقلاب دانست.
**در رابطه با آشناییتان با مهدی عراقی بفرمایید؟
حاج مهدی عراقی از اولین آدمهایی بود که با پیدایش امام به ایشان گروید اما از فدائیان اسلام بود. زمانی که در محله قدیم تهران خیابان خراسان بودیم وی کوره آجرپزی داشت و کارش فروش آجر بود و محل دفترش مکانی برای جمع شدن مبارزین بود. سواد کلاسیک بالایی نداشت اما یک تحلیلگر سیاسی بود حتی دانشجویان برای تحلیل سیاسی در مقابل وی کم می آوردند و همچنین یک امام شناس و عاشق امام بود. مهمترین حرفی که امام در رابطه با وی زد این بود که بستر برای مردن وی کم بود زیرا عراقی 20 نفر بود.
**بنظر شما مرتضی رفیقدوست، شهرام جزایری و بابک زنجانی چه شباهتهایی با یکدیگر دارند؟
هیچ تشابهی با یکدیگر ندارند حتی شهرام جزایری با بابک زنجانی هیچ شباهتی ندارد.
**چرا؟
بابک زنجانی چند سال قبل از این ماجراها به دفتر من آمد و متوجه شدم فردی جاهل است زیرا آن زمان 10 برگ چک ده میلیارد تومانی بعنوان بنیاد تعاون نهاجا جعل کرده بود از این رو همه جا اطلاع دادند و دستگیرش کردند، تا قبل از این ماجراها از وی خبری نداشتم تا سر و صدای ماجرای بابک زنجانی بلند شد.
باید بابک زنجانی می گوید 22 میلیارد یورو یعنی معادل 80 هزار میلیارد تومان پول نقد دارم، وی را باید صدا کرد و پرسید از کجا و چگونه این مقدار پول را جمع کرده است.
ماجرای بابک زنجانی شبهاتی با پرونده برادر من ندارد زیرا برادر بنده 2 درصد سهم در آن پرونده داشته است و همه برداشت های غیر قانونی که شده بود، محاسبه کردهاند که معادل 20 میلیون تومان سود آن شد و قبل از اینکه پرونده علنی شود، حساب را تسویه کرده بود.
این حسابها قابل مقایسه نیستند، شاید پرونده بابک زنجانی با پرونده 3 هزا ر میلیاردی شبیه باشد البته با ابعاد کوچکتر. حتی پرونده جزایری هم مانند این دو پرونده نیست و بعد دیگری دارد.
اما متاسفانه مطبوعات با حرکتهایی که انجام می دهند مسیر قضا را عوض می کنند از این رو باید در ایران کارهایی را انجام دهیم که شیوه جرم نویسی غرب به شیوه روزنامهداری اسلامی تبدیل شود.
**برخیها معتقدند فاضل خداداد اعدام شد اما مرتضی رفیق دوست اعدام نشد چون برادر شما بود، نظرتان چیست؟
در آن پرونده تاثیر برادر من 2 درصد بود، در حقیقت آنطور که من اطلاع دارم و نمی توانم همه آن را بازگو کنم، فاضل خداداد به خاطر جرمهای بدتری که مرتکب شده، اعدام شده است.
**شما خودتان را بیشتر نظامی، مدیر و یا سیاستمدار می دانید؟
در حال حاضر یک آدم معمولی هستم که بیشتر خودم را در قالب مددکار اجتماعی می بینم اما در ایران اسلامی هر مسلمان باید بیدار، هشیار باشد و از وضعیت مملکت باخبر از این رو بنده حرفم را میزنم و سیاست را می فهمم و تا وقتی که عنوان نظامی دارم به عرصه سیاست وارد نمی شوم.
**یک ناگفته از زمان جنگ بگویید؟
اگر تاکنون ناگفته بوده الان هم گفتنی نیست، آنهایی را که باید میگفتم در کتاب خاطراتم آوردهام ، اگر نکته ناگفتهای در مورد جنگ باقی مانده باشد، هنوز هم زمان گفتنش فرا نرسیده است.
اما یک خاطره جالب و شنیدنی دارم، در عملیات فاو برای 20 روز حمله و 40 روز پدآفند تدارک دیده بودیم اما به علت تقابلی که دشمن انجام می داد آهنگ مصرف مهمات با آهنگ حمله تغییر پیدا کرد بطوریکه فرماندهی توپخانه،محمود شفیعزاد بنده را خواست و گفت؛ "اگر با این روند این 5 نوع مهمات را شلیک کنم 48 ساعت دیگر تمام می شود" از این رو رضایی نیز گفت؛ "اگر تمام شود من باید دست هایم را بالا ببرم" .
هنر بنده و همکارانم این بود که کمتر از 36 ساعت هزار تن از آن 5 نوع مهمات را تهیه کردیم و پای قبضههای توپ و. خمپاره گذاشتیم. البته همه این کارها را خدا کرد و فقط ما مامور اجرا بودیم.
**در زمان وزارت با کدام وزیر بیشتر رابطه دوستانه داشتید؟
با همه رفیق بودم.
**با هیچکس زاویه نداشتید؟
"چرا، بیزاویه نمیشد البته نبش قبر نکنیم بهتر است."
**توان موشکی ایران چطور کلید خورد و در حال حاضر چه وضعیتی دارد؟
در زمان جنگ به این نتیجه رسیدیم که باید از لحاظ دفاعی روی پای خودمان بایستیم ، لذا صنایع نظامی که داشتیم خیلی پیشرفته نبود و ساخت قابل ملاحظهای نداشتیم.
از این رو" ما بدون توجه به اینکه صنایع نظامی چه کارهایی انجام می دهد در سپاه از قبل از وزارت سپاه و بعد در زمان وزارت سپاه تحصیلکردههای کشور را جمع کردیم و گفتیم تا وقتی که جمهوری اسلامی ایران هست، از نظر نظامی تحریم هستیم، که باید خودمان در این زمینه فعالیت داشته باشیم". از همان زمان 18 گروه ایجاد کردیم.
زمانی که وزیر سپاه بودم فرهادی که وزیر علوم فعلی است که آن موقع هم وزیر علوم بود در وزارت سپاه نزد من آمد و گفت؛" تو در این وزارت بیش از وزارت علوم هیئت علمی جمع کردهای و همه تحصیلکردهها به وزارت سپاه آمدهاند."
اولین موشک های ما در زمان جنگ ساخته شد بصورتی که اولین موشک 70 کیلومتری، 110 کیلومتری و به ترتیب پیش رفتیم. همان موقع در زمان جنگ توانستم از لیبی موشک بیاورم و زمانی که موشک را در باشگاه رافلین عراق زدیم، آیت الله هاشمی ما را جمع کرد و گفت؛ "حاج محسن با این کارت به اسلام و مسلمین عزت دادی."
مصادف با همین ماجرا شهید تهرانی مقدم از بنده یک موشک گرفت تا مهندسی معکوس کند. در واقع مقدمات این شرایطی که امروز امتحان میشود، همان موقع فراهم شده است.
امروزه در جمهوری اسلامی ایران در تمام زمینههای مورد نیاز به استثناء هستهای که توسط امام خمینی و مقام معظم رهبری حرام اعلام شده است، ما یکی از بزرگترین کشورهای دنیا هستیم.
توان موشکیمان در منظقه نظیر ندارد و در مقابل قدرتهای بزرگ نیز توان قابل ملاحظهای داریم، در حال حاضر توان بازدارندگیمان تا حدی است که استفاده از گزینه نظامی آمریکا حرف مفت است و این گزینه در مورد ایران کاربرد ندارد.
**درمورد آشناییتان با شهید تهرانی مقدم بفرمایید؟
از اوایل جنگ وی را شناختم، یک جوان لاغر اندام که مسئول هماهنگی ادوات و خمپارهاندازها بود. تهرانی مقدم متدین، با اخلاق و خیر قانع نسبت به آن کاری که انجام می داد، بود. بعد از مدتی وی فرمانده توپخانه شد و در سفر خرید موشک همراهم بود. از همان موقع وارد یگان موشکی سپاه شد و عنوان فرماندهی را گرفت و هدفش نابودی اسرائیل بود و روز به روز به افزایش توان موشکی اصرار و مدیریت می کرد. در همان مسیر نیز به شهادت رسید.
یکی از خاطراتم از وی این است که ، نیمههای شب که نزدش میرفتم در سجدههای نماز شب مرتب می گفت، الهم رزقنا شهادت فی سبیلک ، از خدا مرتب میخواست خدایا شهادت در راه تو را نصیبم کن که در نهایت هم، همین شد.
**بنظرتان اکثریت مجلس دهم به دست اصولگرایان و یا اصلاحطلبان است؟
به نظر بنده مجلس آینده به دست اعتدالیون اصولگرا و اصلاح طلب خواهد بود و مردم به تندروها رای نخواهند داد.
منبع: باشگاه خبرنگاران
در ادامه، مشروح اظهاراتش محسن رفیق دوست را میخوانید:
**چند فرزند دارید و در کدام منطقه تهران ساکن هستید؟
سه پسر و یک دختر دارم، در خیابان پاسداران خیابان شهید دکتر لواسانی زندگی میکنم.
**درحال حاضر مشغول چه کاری هستید؟
از لحاظ حکومتی و دولتی عضو هیئت امنای بنیاد مستضعفان هستم اما از نظر کار اجتماعی در مؤسسات فرهنگی، آموزشی، بهداشتی و درمانی زیادی عضو هستم به صورتی که در بعضی از آنها عضو هیئت امنا و یا از هیئت مدیره هستم البته در بعضی ازآنها فعالیت بیشتری دارم تشکیلاتی خودم دارم به نام بنیاد تعاون نور که محل حضور هر روزه بنده است.
** درآمد اصلیتان از کجاست؟
از هیچ کدام از مؤسساتی که کار میکنم، درآمدی ندارم. خرج زندگیام از درآمد ثابتی که از قبل از انقلاب داشتهام و هنوز ادامه دارد، اداره می شود. داراییهای که قبل از انقلاب داشتم، تبدیل به سهام مؤسسه تولیدی کردم که از این طریق درآمد ثابتی را کسب میکنم.
**در رابطه با فعالیتتان در بنیاد نور توضیح دهید؟
بنیاد نور دو بخش دارد که اقتصادی و هزینه را شامل میشود، هرچه درآمد داشته باشیم دربخش هزینهای صرف میکنیم. در بنیاد تعاون نور در زمینه دارو و مسکن بیشتر فعالیت دارم و صددرصد درآمدش برای بخش هزینهای است. در بنیاد تعاون نور تعداد زیادی از خانوادهها را تحت پوشش قرار دادهایم و خوراک، جهیزیه و در بخش کمک به معالجه بیماران کارهای زیادی را انجام میدهیم.
**رابطهتان با بازار چطور است؟
با بازار ارتباط دارم و بازار اصیل ایران اسلامی را بهترین پشتیبان انقلاب و روحانیت می دانم البته اعتقاد هم دارم زیرا باید بازار اسلامی حرف اول را در انصاف بزند.
**فرزندانتان در کدام دانشگاه تحصیل کرده اند؟
دخترم در دانشگاه شهید بهشتی فوق لیسانس رشته مدیریت است. یکی از پسرانم دکتری فلسفه دارد اما دانشگاهاش را به یاد نمیآورم و 2 فرزند دیگرم دیپلمه هستند و 4 فرزندم در اینجا با من کار میکنند.
**به نظر شما انقلابی که در نظر امام خمینی(ره) بود در 37 سال گذشته اجرایی شده است؟
در رابطه با بعضی از اهداف امام مانند استقلال، آزادی به جرأت میتوانیم بگوییم، بله زیرا هیچ کشوری در دنیا مثل ما مستقل نیست و در هیچ کشوری مثل ایران نمیتوان آزادی را معنا کرد اما در بخشهای دیگر مانند عدالت اجتماعی کارهای زیادی وجود دارد که باید انجام شود.
دربخش عدالت اجتماعی بخش عمدهای از آن توسط نظام انجام شد و خیلی از کارها در راستای عدالت اجتماعی بود مانند کمیته امداد و جهاد سازندگی اما از نگاه امام در بخش اقتصادی، مجری اقتصاد باید کاملا مردم باشند و دولت سیاستگذار، برنامهریز و هدایتگر و کنترل کننده باشد که هنوز اجرایی نشده است و متأسفانه هنوز بخش عمدهای از اقتصاد کشور دولتی است و این با شعار انقلاب همخوانی ندارد.
**در رابطه با سابقه مبارزهایتان برای ما بگویید؟
از زمانی که دست چپ وراستم را شناختم در مبارزات حضور داشتم و در هر جای سرک کشیدم، در نهضت آزادی، جبهه ملی. تا ابتدای حرکت امام در سال 40 یعنی بعد از فوت مرحوم آیتالله العظمی بروجردی در مبارزهها شرکت کردهام و تا امروز بر این عقیده هستم و انشاءالله تا زمانی که زندهام بر این عقیده خواهم ماند.
**از روزهای جنگ بگویید؟
دنیا پیروزی انقلاب اسلامی را باور نمیکرد، قبل از انقلاب ما هر جای دنیا حرکتی به عنوان انقلاب در قرن اخیر اتفاق میافتاد یا برعلیه شرق بود، آمریکا حمایت میکرد و یا بر علیه غرب بود و شوروی حمایت میکرد اما انقلاب ما در کشوری پیروز شد که نه به شرق تکیه داشت و نه به غرب؛ در واقع انقلاب ما با هر دوی این دو قطب در تضاد بود و مبارزه میکرد، دنیایی در مقابل ما قرار داشت که این انقلاب برایش سنگین بود. حتی گورباچف هسته فروپاشی شوروری را پیروزی انقلاب اسلامی میدانست.
آمریکاییها و غرب انواع توطئهها را برعلیه ایران از روز اول پیروزی انقلاب نسبت به ما روا داشتند اما توفیقی کسب نکردند آخرین حربه آنها جنگ بود که شوروی و آمریکا درآن دخیل بودند جنگ تحمیلی صدام بر علیه ایران به گونهای به پایان رسید که در اتمام جنگ از 11 ملیت اسیر و از حدود 30 کشور غنیمت داشتیم. همه دنیا به صدام کمک میکردند حتی کشورهای مرتجع منطقه وامها و اسلحههای مجانی با شروع شدن جنگ در اختیار صدام قرار دادند.
جنگ زمانی آغاز شد که صدام ظرف دو سال پس از پیروزی انقلاب ارتشی را ساماندهی کرده بود و ازطرف دیگر ما ارتشی داشتیم که سران ارتش در مقابل ملت ایستاده بودند و سازمان ارتش از هم پاشیده بود و همه امکانات بدست مردم بود.
در ارتش خیانت شده بود به صورتی که مدت خدمت سربازی را به یکسال کاهش دادند و این باعث شد پادگانها خالی شود و همچنین فرمانی صادر کردند همه ارتشیها باید در شهر خودشان خدمت کنند که این با نیروی انقلابی تناسبی نداشت. مستقیم یا غیرمستقیم در جهت خاص دشمن حرکت کردند و در این شرایط به ایران حمله شد.
طبق قانون اساسی سپاه برای حراست از انقلاب و دستاوردها تشکیل شد، بخاطر اینکه ارتش برای جنگ ساخته نشده بود مشغول به تجهیز سپاه و شناسایی ابعاد جنگ شدیم وظیفه خودمان دانستیم که بلافاصله تمامی موجودیت سپاه را وارد جنگ کنیم و بعد با استفاده از بسیج مردمی وارد جنگ شدیم.
از قبل از جنگ مسئولیت بنده در سپاه پشتیبانی و تدارکات بود و در خلال جنگ وزیر شدم، در طول جنگ پشتیبانی سپاه در تمامی ابعاد وجود داشت تا اینکه جنگ به پایان رسید، عقیده دارم پایان جنگ خوب بود زیرا به قدرت بزرگ شکستناپذیر منطقهای تبدیل شده بودیم.
**از حضور خودتان در جنگ بگویید؟
از 8 سال دفاع مقدس نزدیک به 53 ماه در جبهه حضور داشتم و قبل از تمامی عملیاتها با توجه به مسئولیتهایی که داشتم، در جبهه حضور مییافتم و حتی عملیات به پایان رسید در جبهه میماندم تا امکاناتمان را جمعآوری کنم و برای عملیات بعدی محیا سازم. قبل از وزیر شدن مسئول تدارکات سپاه بودم اما با وزیر شدن به عنوان فرمانده لجستیک سپاه در جنگ مسئولیت داشتم و به قول فرماندهان سپاه مأموریتم را انشاءالله خوب انجام دادم.
**چرا به بنیاد مستضعفان رفتید؟
این موضوع مقدمهای برای پایان جنگ است، شیوه رزم سپاه اینطور بود که عملیاتی را فرمانده تعریف، شناسایی و طرح ریزی میکرد و به بنده که مسئولیت پشتیبانی داشتم ارائه میداد و بنده نیز امکانات در دسترس را عنوان میکردم و عملیات در تاریخ مشخص شده انجام میشد.
زمانی که به من گفته شد وزیر باشم و دیگر پشتیبانی جنگ نباشم، آیتالله هاشمی به من گفت دولت شعار جنگ میدهد اما تمام و کمال به جنگ وارد نمیشود و من میخواهم توپ را در زمین دولت بیاندازم و اگر تو وزیر باشی جنگ افروز هستیم و هیچگاه به محسن رضایی نه نمیگویی و جنگ ادامه مییابد از این رو رفتم در وزارتخانه و ظرف دو ماه ماجرا به قطعنامه کشیده شد.
در دفتر مقام معظم رهبری که آن زمان رئیس جمهور بودند، مرحوم حاج حسن خمینی آمدند تا نامه پذیرش قطعنامه را بخوانند و بنده در کنار روحانی رئیس جمهور فعلی که درآن زمان معاون آیتالله هاشمی بودند نشسته بودم تا به آنجایی از قطعنامه رسید که آتش بس قبول شده است، و وی گفت تو به درد زمان جنگ میخوردی و به درد زمان صلح نمیخوری، دو ماه بعد مجلس باید به کابینه رأی جدید میداد که به من رأی اعتماد نداد و من از وزارت کنار رفتم.
تقریبا به فاصله کوتاهی از این داستان حضرت امام رحلت کردند و آیتالله خامنهای رهبر شدند و آن زمان مشغول به ساخت حسینیه امام خمینی که محل سخنرانی مقام معظم رهبری است را میساختم، جالب است بگویم این مکان ظرف مدت کوتاهی در 61 روز با کمکهای مردمی ساخته شد در آن زمان شمخانی وزیر شد و من را بعنوان مسئول بنیاد تعاون سپاه انتخاب کردند.
قبل از اینکه به بنیاد جانبازان که همان بنیاد مستضعفان است بروم، حضرت آقا من را خواستند زیرا درخواستی توسط نخست وزیر از امام شده بود که بنیاد شهید قادر به اداره خانواده شهدا و جانبازان نیست و به دستور امام بنیاد مستضعفان مأمورشد که مسئله جانبازان را حل کند، بعد ایشان فرمودند که بچههایی را که خودت برای جبهه لت وپار کردهای حالا ازآنها پذیرایی کن و این شد که به بنیاد مستضعفان رفتم.
**چرا مجلس به شما رأی اعتماد نداد؟
باید از مجلس بپرسید اما اگر طبق قانونی که امروز برای رأی اعتمادها وجود دارد، بود رأی زیادی هم آورده بودم زیرا در رأی اعتماد، رأیهای مثبت مطرح است و من با یک رأی بین مخالف و موافق رأی نیاوردم که ناپلئونی بود.
کسانی که با همکارانم مخالف بودند حرفهایی را مطرح کردند اما آنها از افراد برجسته جامعه بودند از این رو کتابچهای از عملکردم به مجلس بردم اما درعالم مردانگی از همکارانم دفاع کردم و برایم مهم نبود که چه میشود در این میان تعدادی از نمایندگان گفتند اگر به جای دفاع از همکاران عملکرد خودت را میخواندی ما به تو رأی میدادیم.
در حدود 7 سالی که وزیر بودم یک روز نفهمیدم وزیر یعنی چه و امروز بودن و یا نبودنم فرقی نمیکند. ما 3 وزیر بودیم که در مجلس رأی نیاوردیم اما بعد از مراسم نماز جمعه همان هفته مقام معظم رهبری که امام جمعه بودند، تقریبا 8 الی 7 دقیقه راجع به بنده صحبت کردند که من را شرمنده کردند. ایشان ابراز تأسف کردند که مجلس به بنده رأی نداده است اما من خوشحال بودم و ذرهای در من اثر منفی نداشت.
**چرا تاکنون برای مجلس و ریاست جمهوری کاندید نشدهاید؟
همیشه معتقد بودم در کشور ما قحط الرجال نیست، در واقع جهلالرجال است، زیرا بسیاری از انسانهای خوب را مردم و حتی بزرگان نمیشناسند؛ همیشه فکر میکردم برای وکالت در ریاست جمهوری بهتر از من نیز هست، به همین دلیل هیچوقت احساس نکردم که کاندید شوم، مخصوصا الان که در سنینی قرار دارم که امکان ندارد در انتخابات شرکت کنم.
**اگر شرایط شرکت در انتخابات را داشتید، حضور مییافتید؟
هیچگاه احساس نکردم که باید کاندیدا شوم، خیلی وقتها به بنده در مورد ریاست جمهوری مراجعه شده، اما در مقابل پاسخ دادم که با بودن بعضی از افرادی که حق هستند، شرکت نمیکنم. در مورد مجلس نیز به بنده مراجعه شده، اما جواب این بود که افراد خیلی بالاتر از سطح من حضور دارند که باید کاندیدا شوند. خیلی وقتها نسبت به مجموعه نمایندگان فکر میکنم بهتر از این افراد نیز میتوانست در مجلس حضور داشته باشند.
**چه کسانی کاندید ریاست جمهوری بودند که شما ترجیح دادید شرکت نکنید؟
در دورهای که آیتالله هاشمی، رئیس دولت اصلاحات و ناطق نوری کاندید بودند، ترجیح دادم شرکت نکنم، مخصوصا دورهای که ناطق و رئیس دولت اصلاحات کاندیدا شدند، بحث کاندید شدن بنده زیاد بود.
**چرا از سیاست کنارهگیری کردید؟
"کی گفته که من کنارهگیری کردم؟"، بودن در سیاست لازمه داشتن پست سیاسی نیست. بنده در مقطعی که لازم ببینم صحبت، مصاحبه میکنم و اکثرا با مسئولین در تماس هستم و نقطه نظرات و انتقاداتم را ارائه میدهم.
از سیاست کنارهگیری نکردهام، زیرا روزی که وارد سپاه شدم جزء افراد نیروی نظامی محسوب شدم و هنوز درون نیروی نظامی هستم، نه بازنشسته شدهام و نیز مستعفی، لذا مستقیما وارد عرصه سیاست شدن را برای خودم اشکال میدانم، زیرا یک نظامی باید در دستهبندیهای سیاسی نباشد، اما سیاست را بداند و نظراتش را ارائه دهد.
**در هنگام ورود امام خمینی به ایران، شما راننده ایشان بودید، از آن روزها بگویید؟
حضرت امام در سال 1340 بعد از فوت آیتالله العظمی بروجردی، خودشان را به عنوان رهبری جامعه دینی معرفی کردند، بنده از اولین کسانی بودم که در قم خدمت ایشان شرفیاب شدم.
سه روز قبل از تبعید شدنشان با ایشان ارتباط داشتم، حتی زمانی که به نجف و پاریس تبعید شدند، به صورت نامه ارتباط داشتیم، اما در روز 12 بهمن پس از 14 سال دیدارمان تازه شد و ایشان را زیارت کردم.
**از چه زمانی با آقای طالقانی دوست و آشنا بودید؟
با مرحوم آیتالله طالقانی از سالهای خیلی دور آشنایی دارم، دقیق آن را نمیتوانم بگویم، اما ماجرای آشنایی از این قرار بود که آیتآلله طالقانی پیشنماز مسجد هدایت و یکی از روحانیون مبارز قدیمی بود و هرکس که مذهبی و روحی مبارزهای داشت، ناخودآگاه جذب محفل ایشان میشد.
آشنایی بنده با آیت الله طالقانی حدود 36 سال به طول انجامید و وی به خوبی بنده را میشناخت، در سال 55 قبل از انقلاب که به زندان رفتم، نصف بیشتر دوران زندان را با ایشان همبند بودم و در اتاقی کنار هم قرار داشتیم و همچنین پس از انقلاب با وی ارتباط نزدیک داشتم، حتی زمانی که به دلیل مشکلی که برای پسرش پیش آمد و از سپاه قهر کرد، با بنده قهر نبود و من برای مذاکره خدمت وی رفتم و توضیحاتی را ارائه دادم. همانطور که امام فرمودند آیتالله طالقانی شمشیر برنده اسلام و مالک اشتر امام بودند، بسیار مرد زاهد، مبارز و خستگیناپذیر بود.
**آقای رفیقدوست، از مرحوم عسگراولادی، موتلفه و ارتباطتان با این حزب بگویید؟
تشکیل موتلفه در سال 41 اتفاق افتاد و امام با شیوه خاصی موتلفه را ایجاد کردند. زمانی که امام علیه حکومت طاغوت قیام کردند، خواص یعنی عدهای از علما که امام را میشناختند اما توده مردم ایشان را نمیشناختند که علتش هم مرجعیت تامه آیتالله العظمی بروجردی بود و ایشان نمیخواستند، اما نمود خارجی نداشتند.
زمانی که آیتالله بروجردی از دنیا رفت، امام چند نفری را در تهران و اصفهان و ... مامور کرد تا در مساجدی که روحانیون برجسته هستند بین نماز مغرب و عشاء بگویند "مومنین وقتی که به قم میآیند نزد حاجآقا روحالله هم بیایند".
پس از این فراخوان عدهای در قم به نزد امام خمینی رفتند که بنده هم با دیگران همراه شدم و زمانی که مومنین نزد امام خمینی (ره) میروند، این افراد را ایشان جمع میکنند و میگویند شما باید با هم متحد شوید و نام موتلفه به پیشنهاد امام مطرح شد و همچنین شورای 30 نفره که هرکس 10 نفر برای خودش یار انتخاب کند و همینطور ادامه پیدا کند تا زیرمجموعهای منظم شکل گیرد، حتی موتلفه در دفعاتی نظام را به وحشت انداخت، به این صورت که یک شب قرار شد بین ساعت 8 الی 9 شب بیش از 100 هزار اعلامیه در خانهها بیفتد، از این رو دستگاه به شدت ترسید.
هیئت موتلفه تشکیل شد و بنده هم عضو این هیئت بودم، قبل از انقلاب موتلفه توسط نظام ضربههای زیادی خورده و تعطیل شده بود، اما پس از انقلاب چون نظامی بودم وارد موتلفه نشدم. در هیئت موتلفه زیرمجموعه شهید عراقی بودم و با اسدالله بادامچیان و ابوالفضل توکلی بینا و عسگراولادی ارتباط نزدیک داشتم.
از ابتدای تشکیل هیئتهای موتلفه با شهید عراقی آشنا شدم و حتی زمانی که وی زندان بود، به ملاقاتش رفتم، اما آشنایی با عسگراولادی به قبل از انقلاب بر میگردد، اما زمانی که من به زندان رفتم، وی از زندان آزاد شد.
نزدیکهای انقلاب زمانی که از زندان آزاد شدم با وی تماس داشتم و ارتباطم تا روز رحلتش بسیار نزدیک و فشرده شد. وی را به عنوان استادی بینظیر برای خودم قبول دارم و وی یکی از بزرگان سیاست است. در جامعه انسانی به جامعیت عسگراولادی ندیدهام، انسانی متدین، باانصاف و عاری از هر علایق دنیوی بود.
در وصیتنامهاش نوشته؛ نماز و روزه قرضی ندارم، وجوهاتی بدهکار نیستم چون مالی ندارم تا برای ثلث آن وصیت کنم. یک خانه دارم که برادرم به من هبه کردند و در آن زندگی میکنم، اگر به هبهاش باقی است، بین ورثه تقسیم شود، در غیر این صورت پس دهید. با وجود امکانات اجتماعی بسیار زیادی که در اختیارش بود، وضعیت زندگیاش اینگونه بود. به صورتی که غیر از کمیته امداد و خیلی از مالهایی که جنبه خیر داشت، توسط افرادی که وی را قبول داشتند، در اختیارش قرار میگرفت، اما این یک کمیته امداد مستقل بود. از این رو برخی از دوستان نزدیک وی میخواهند خیریهای به نام عسگراولادی راه بیندازند تا سجایای پسندیده وی اجرا شود.
**چگونگی تشکیل سپاه را به دستور امام خمینی شرح دهید؟
قبل از اینکه فرمان تاریخی امام برای تشکیل سپاه صادر شود، شهید محمد منتظری که قبل از امام به ایران آمده بود، عدهای را انتخاب و جلساتی را برگزار کرد که در این جلسات سخنانی را مبنی بر "انقلاب ما یک پدیده نوظهوریست، که در حال پیروزی است" و همچنین "انقلاب برای ماندن یک گارد میخواهد" ایراد کرد.
تا قبل از ورود امام، هرشب در جلسات منتظری شرکت میکردم، اما با ورود امام و مسئولیتهایی که از همان روز پیدا کردم، دیگر نتوانستم به جلسات بروم.
از 12 بهمن تا روزی که برای اولین بار پس از مدت طولانی به خانه رفتم را به یاد ندارم، چند وقت طول کشید، اما فکر میکنم 9 اسفند 57 در مدرسه علوی که محل اقامت امام بود، بنده را صدا زدند و تا وارد حیاط مدرسه علوی شدم، دیدم مرحوم شهید بهشتی، مطهری، آیتالله موسوی اردبیلی، آیتالله هاشمی رفسنجانی و مقام معظم رهبری ایستادهاند و گفتند کارهایت را زمین بگذار و به پادگان عباسآباد برو، زیرا امام دستور تشکیل سپاه پاسداران زیرنظر دولت موقت را داده است.
فوری سوار ماشین شدم و به آنجا رفتم، عدهای در آنجا حضور داشتند که اکثریت دانشجوی مبارز خارج از کشور بودند و چند نفر نیز از ایران حضور داشتند و راجع به چگونگی تشکیل سپاه بحث میکردند و به افرادی که آنجا حضور داشتند گفتم که بنده از طرف آقایان (قبلا ذکر شده) آمدهام.
کاغذ A4 برداشتم و روی آن نوشتم "سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشکیل شد" و اسم خودم را به عنوان نفر اول نوشتم و در مقابل نفر بعدی قرار دادم که اسامی خودشان را بنویسند و سپاه آن روز زیرنظر دولت موقت تشکیل شد. همچنین در این جلسه آقای دانش به عنوان فرمانده انتخاب شد و از جمله کسانی بود که در مدرسه علوی و رفاه با هم کار میکردیم.
دیری نپایید که متوجه شدیم نمیتوان سپاه را با دولت موقت اداره کرد. کمتر از یکی دو ماه نگذشته بود که در قم خدمت امام رسیدیم و مشکلات تشکیلات سپاه زیرنظر دولت موقت را مطرح کردیم و امام فرمودند "چه کاری خوب است و من گفتم که سپاه زیر نظر شورای انقلاب باشد" که ایشان گفتند "بله، بله این خیلی خوب است". گفتم آقا مینویسید، گفتند "خیر بروید از قول من بگویید". تقویمم را باز کردم و نوشتم امام فرمودند: "امر سپاه با شورای انقلاب باشد". از امام پرسیدم درست است؟ ،گفتند "بله". از همان جا به خدمت مرحوم شهید بهشتی رسیدم و از آن موقع سپاه زیرنظر شورای انقلاب قرار گرفت و شورای فرماندهی جدید تشکیل شد. در آن زمان شهید دکتر بهشتی رئیس شورای انقلاب بود و حکم صادر کرد که برای سپاه دو روز افتتاح در تاریخ 9/12/57 و 2/2/58 در نظر بگیرند.
**زمانی حقوق پاسداران 2000 تومان بوده، شما به عنوان یکی از فرماندهان سپاه آن زمان چه مقدار حقوق میگرفتید؟
در طول 20 سالی که در نظام خدمت کردم، یک ریال از سپاه حقوق نگرفتم و حتی از بنیاد مستضعفان نیز درآمدی نداشتم و با درآمد شخصی خودم زندگی میکردم.
**امام گفتهای مبنی بر اینکه "اگر سپاه نبود، مملکت نیز نبود" این سخنان چه زمانی و در رابطه با چه اتفاقی از سوی امام ایراد شد؟
سپاه در گذشته و امروز نیروی نظامی عقیدتی است، لذا از همان روز اول تشکیل در عین حالی که یک ملت طرفدارش بودند، مخالفان زیادی نیز داشت. برای اینکه سوال را خوب پاسخ دهم باید این ماجرا را تعریف کنم. همان اوایلی که سپاه در حال تشکیل شدن بود، چند جلسهای خدمت امام شرفیاب شدم. امام نسبت به افرادی که در راس سپاه بودند، بنده را بیشتر میشناختند، حتی روزی که در ماشین میآمدیم، حاج احمدآقا به امام فرمودند که شما این فرد را میشناسید؟ امام فرمودند "بله، بله ایشان را میشناسم".
امام خمینی جملاتی ایراد کردند مبنی بر اینکه سپاهی بسازید که افراد با طیب خاطر و با اعتقاد به فرماندهشان در نماز اقتدا کنند، همچنین گفتند سپاهی بسیازید که در هر محلهای که سپاهی بود، همه اهالی احساس امنیت داشته باشند و دشمنان انقلاب احساس ناامنی کنند.
حتی یکبار آیتآلله منتظری به امام پیغام دادند که میترسم سپاه آنقدر قدرتمند شود که کودتا کند، اما امام خندیده بودند و گفتند "بله، ممکن است، ولی اگر کودتا کند به نفع ما کودتا میکند".
اثر سپاه در جنگ، کردستان تعیین کننده بود، بیش از 67 گروهک توسط سپاه شناسایی شد. در این زمینه سپاه رتبه اول را داشت، حتی سپاه در از بین بردن حزب توده که صددرصد عامل شوروی سابق بودند، رتبه اول را داشت.
به نظرم این جمله امام برای زمانی بود که در والفجر مقدماتی و والفجر 1 به قول امام "عدم الفتح" داشتیم و خدمت ایشان رسیده بودیم که امام چندجمله ای را ایراد کردند "اگر سپاه نبود کشور نبود" ، "دست و بازوی شما را که دست و بازوی خدا بالای آن است را میبوسم و به این بوسه افتخار میکنم". در رابطه با بسیج نیز گفتند "افتخار میکنم که یک بسیجیام". پیرو صحبت امام امروز هم بنده معتقدم اگر سپاه نباشد کشور نیست.
**مردم پاسداران را با موتور هوندا میشناسند، وسیله نقلیه بوده و یا ماجرای دیگری پشت این انتخاب قرار داشته است؟
نشنیدهام که مردم سپاهیها را با موتور هوندا بشناسند، موتور هوندا برای اوایل انقلاب است که ما هنوز سرویس و تشکیلات منظم نداشتیم و موتور هوندا ارزان بود و خودم با امکاناتی که در سپاه داشتیم، هزارتا موتور هوندا میخریدم و یا خودم شخصا تهیه میکردم و موتورها را قسطی به بچههای سپاه میفروختم. امروز ماشین سازمانی سپاه، تویوتا است نه هوندا.
سپاهیها برای رفت و آمدشان از موتور هوندا استفاده میکردند، حتی پس از اینکه خانوادهدار شدند، وسیله نقلیهشان همان موتور هوندا بود. اوایل انقلاب سپاهیها با موتور هوندا شناخته میشدند و دیگر با این وسیله شناخته نمیشوند.
**در حال حاضر بازنشسته کجا هستید؟
چون در دو سازمانی که کارکردم در هیچکدام از آنها پرونده پرسنلی ندارم تا حقوقی دریافت کنم و به دلیل اینکه کسی که حقوق نگرفته باشد لفظ بازنشستگی از لحاظ قانونی برایش معنی ندارد که بخواهند بنده را بازنشسته کنند.
**در حال حاضر وسیله نقلیهتان چیست و آیا راننده دارید؟
ماشین بنده تویوتا لکسوس است، محافظ و راننده نیز دارم که به تصویب شورای عالی امنیت ملی رسیده است.
**آخرین باری که رانندگی کردید چه موقع بود؟
یادم نمیآید.
**درجه نظامیتان چیست؟
سرتیپ پاسدار .
**آقای رفیقدوست کجای جغرافیای سیاست قرار دارد؟
اصولگرای معتدل هستم و معتقدم محور، ملاک، مرشد، شخص رهبری است. تند رفتن از مقام معظم رهبری گمراهی است و عقب ماندن از رهبر معظم انقلاب تنبلی است.
**نظرتان را در رابطه با شخصیتهای زیر بگویید؟
- آیتالله هاشمی: آیتالله هاشمی را از قبل از اینکه با امام خمینی(ره) آشنا شوم، میشناختم. با ظهور آفتاب امامت امام(ره) با ایشان نزدیک، دوست و خیلی هم دوست شدم.
نقش آیتالله هاشمی را در مبارزه تا پیروزی انقلاب، نقش غیرقابل انکار میدانم و تقریبا در حال حاضر وی را در میان بزرگانی که هستند، بیبدیل میبینم. آیتالله هاشمی کارهای خیلی سخت را انجام داده و هدایت کرده است. امام نسبت به وی عنایت خاص داشتند، حتی به نظر بنده مقام معظم رهبری وی را در آن حد قبول دارند که به حکم ایشان سالهای سال پس از رحلت امام به عنوان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب شدند.
با شناختی که از حضرت آقا دارم یکی از دلایلی که امام پیشنهاد کردند، آیتالله خامنهای به عنوان رهبر انتخاب شوند، صلابت، استقلال رای و بیرودربایستی بودن مقام معظم رهبری، ایشان بوده است از این رو اگر مقام معظم رهبری ، آیتالله هاشمی رفسنجانی را آنقدر قبول نداشتند، به عنوان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب نمیکردند، زیرا ایشان رودربایستی ندارند. البته در حال حاضر معتقدم آیتالله هاشمی باید خودش بیشتر با مقام معظم رهبری هماهنگ باشد تا همانطور که امام فرمودند به این انقلاب لطمهای وارد نشود.
- احمدینژاد: محمود احمدینژاد را برای ریاست جمهوری نمیپسندیدم و ملت انتخاب کردند. از عملکرد دولت وی راضی نیستم، البته من ملاک نیستم و بنده یک نفر در میان 80 میلیون ایرانی هستم، اما اگر موقعیتی باشد، انتقاداتم را نسبت به دولت وی میگویم و بسیاری از کارهایی که احمدینژاد کرده و خیلی هم به خاطر آنها محبوب شده و نانش را خورده است، انتقاد وسیع دارند و امیدوارم احمدینژاد به سیاست برنگردد.
از ابتدا دوست نداشتم رئیس جمهور شود و اکثر کارهای وی را قبول ندارم و معتقدم بیشتر برای نام بود و نه برای مردم نان. برای کشور مشکلات زیادی درست کرد، انشاالله دولت فعلی و بعدی بتوانند کشور را به وضعیتی که مردم اشتغال داشته باشند و از دست رنج خودشان ارتزاق کنند و یک کمیته امداد 80 میلیونی نداشته باشیم، برگرداند.
-رئیس دولت اصلاحات: روز سوم پیروزی رئیس دولت اصلاحات در انتخابات خدمت وی رسیدم و گفتم، "پسر حاجآقا روحالله خاتمی، میخواستی، نمیخواستی، میدانستی و یا نمی دانستی به تاریخ پیوستی."
در تاریخ از شاهان و رئیسجمهوران افرادی مانند خواجه نظامالملک و امیر کبیر و ... معروف هستند . در ادامه به رئیس دولت اصلاحات گفتم، "حالا که به تاریخ پیوستی سعی کن خوب بپیوندی"، گفت؛ "چه کار کنم؟"، گفتم؛ "برو زیر ابای آقا و بیرون نیا".
رئیس دولت اصلاحات در دورههای ریاست جمهوریاش با وجود اینکه زیر فشار شدید اصلاحطلبان بود خیلی اذیت نکرد اما متاسفانه وی در قضیه فتنه باید به سرعت جبران میکرد، که نکرد.
- روحانی: حسن روحانی را کنار میگذارم، زیرا با حاج حسن آقا روحانی از قبل از انقلاب آشنایی دارم و رفیق هستم. وی را فردی سالم و صالح میدانم. وی از لحاظ تفکر راست میگوید که معتدل است، اما امروزه به همه شعارهای انتخاباتیاش عمل نکرده است، لذا همانطور که در زمان دولت قبل، اقتصاد 85 درصد دولتی شد، امروز نیز شعارهای زیادی میدهند و بخشنامه صادر میکنند، اما عملا چیزی را حس نمیکنیم.
توقع داشتم روحانی با جسارت بیشتر خیلی از کارهایی که در دولت قبل انجام شد و باعث به وجود آمدن مشکلاتی در زمان فعلی است را پیگیری نمیکرد و با شهامت روبروی آنها میایستاد.
هدفمندی یارانهها باید تغییر پیدا کند و به جای یارانه نقدی صددرصد یارانه تولید داده شود. در اینجا همان مثل معروف که از خلقت بشر میگویند "ماهی نده، ماهیگیری یاد بده" صدق میکند.
به جای پول دادن به خانواده روستایی که با این پول دیگر کشاورزی نمیکنند، باید تراکتور و وسایل تولید را در اختیار آنها قرار دهیم و باید زمانی دولتی بیاید که جرات کند این کار را انجام دهد.
معتقدم روحانی باید مقداری فکرش را از اینکه با اجرای کامل برجام میتواند مشکلات برجام را حل کند، دور کند زیرا اینطور نیست و بخش کمی از مشکلات کشور با اجرای برجام حل میشود. البته باید تحریمها برداشته شود و ارتباط ما با دنیا سالم و برابر باشد.
حل مشکلات کشور را مقام معظم رهبری به درستی تشخیص دادند، زیرا اقتصاد مقاومتی یعنی اقتصاد در دستان مردم که میتواند مشکلات کشور را حل کند، انشاءالله دولت روحانی به این فکر بیفتد و انقلابی در اقتصاد مقاومتی ایجاد کند. روحانی انسان صالح، زرنگ و موقعیتشناس است و امیدوارم بیش از امروز در اداره مملکت عملگرا باشد.
**در جایی گفته بودید مذاکرات ایران و آمریکا به نتیجه نمیرسد، در حال حاضر تحلیلتان چیست؟
مذاکره ایران با آمریکا به نتیجه نمیرسد، اما مذاکرات ایران با کشورهای گروه 1+5 را از ابتدا موافق بودم. با همه انتقاداتی که هست، دستاوردهای خوبی نیز داشته است. خوشبختانه مقام معظم رهبری هوشمندانه نقاط ضعفش را شناختند.
من همان کسی هستم که در زمان تشکیل وزارتخانه میخواستم در سفارت آمریکا، وزارتخانهام را شکل دهم، اما زمانی که خدمت امام خمینی رسیدم، ایشان گفتند "چرا میخواهی مکانی که برای آمریکاییها است وزارتخانه تشکیل دهی، مگر قراره هزار سال با آمریکاییها ارتباط نداشته باشیم؟" این حرف را بنده زدم، اما همان امام فرمود "تا زمانی که آمریکا آدم نشود با آن مذاکره نمیکنیم" و هنوز آمریکا آدم نشده است.
کشور آمریکا بقایش بر سلطهجویی و تسلط داشتن است. ماهیت انقلاب اسلامی ما نیز نفی سلطه است؛ یا ما باید از نفی سلطه و استقلال واقعی دست برداریم که این اتفاق نخواهد افتاد و ما از انقلاب دست بر نمیداریم، زیرا بقای آمریکا در این است.
از زمانی که انقلاب اسلامی پیروز شده، دنیا اتفاقات زیادی را تجربه کرده است و بسیاری از تحلیلگران روشنگر جهانی در آمریکا معتقدند به زودی آمریکا نیز فرو میپاشد و به 50 کشور تقسیم میشود. معتقد هستم با آمریکایی که بقای خودش را در سلطه بر کشورهای دستنشانده میبیند، نه مذاکره با این کشور مفید است و نه به نتیجه میرسد.
**در جایی گفته بودید هیچگاه از برادرم دفاع نکردهام، دلیل این موضوع چه بوده است؟
داستان برادر من که در آن زمان به هر دلیلی بیخودی گنده کردند، زیرا یک رقم 123 میلیارد تومان موهوم و مزخرف اعلام کردند. آقایی که اعدام شد هر روز از یک بانک پول میگرفت و بر میگرداند. گردش این پولها در طول یکسال 123 میلیارد تومان شده بود، اوج برداشت وی که خلاف قانون بود از 10 میلیون تومان تا 6.5 میلیارد تومان رسیده بود که همیشه نصف همین مبلغ در بانک موجود بود که در آخر نیز 3 میلیارد تومان در بانک موجود بود. همه حرفها به خاطر این بود که آن آقا از پل برادر من استفاده کرده بود و بنده به همین خاطر از برادرم دفاع نکردم، زیرا نباید این اتفاق میافتاد، البته برادرم دادگاه رفت، محاکمه و زندانی شد.
برادرم محکوم به ابد شد، بعد از چند وقت درجه تخفیف به وی خورد و قرار بود 15 سال زندان باشد، براساس قانون اگر نصف آن را تحمل میکرد و زندان هم از وی راضی بود، درخواست عفو مشروط داده و زندانی آزاد میشد، چون برادر من بود به جای 7.5 سال، 8.5 سال را تحمل کرد و حدودا سال 82 آزاد شد و الان به کار آزاد مشغول است.
**زمانی که زندان بود برخیها میگفتند رفت و آمد راحتی از زندان دارد و مسئول خرید زندان بوده است؟
یکی از مشکلات کشور ما حرف بیخود زدن و حرف بیخود باور کردن است. برادرم که زندان بود، گروهی از مجلس (چپگراها) به زندان رفتند تا مچ زندان را بگیرند، از این رو به مدیر زندان گفتند رفیق دوست اروپا و یا آمریکاست؟
رئیس زندان نیز با خنده گفته است؛ آن آدمی که گونی نان خشک روی شانههایش است رفیق دوست است تا بتواند مرخصی بگیرد و مامور شده همه نان خشکها را از همه بندها جمع کند.
هیچگاه مامور خرید یک ریال برای زندان نبوده و برای اینکه مرخصی بگیرد، باید خدمتهایی را در زندان انجام میداد. از همه بیشتر در زندان نسبت به وی سختگیری شده و در حق برادرم ظلم شده است. اما چون نظام بود، به جان پذیرفتم. هرچه که می گفتند دروغ بود و در واقع پرونده دروغ بود. همه را فریفتند و جنجال کردند. این پرونده قابل مقایسه با پروندههای بعدش نیست.
**شما شناختی از مرحوم طیب داشتید؟
بله همکار بودیم، مرحوم طیب دو زندگی دارد: زندگی، تولد و جوانی و تا بعد از پیدایش امام و ملاقاتی که با شهید عراقی در محرم سال 43 با مرحوم طیب اتفاق میافتد.
شهید عراقی تاثیر شگرفی بر روی طیب میگذارد و از وی خواهش میکند در محرم امسال عکس امام را درهیئت بزند و آن علمی که به خیابان میبرد عکس امام را بر روی آن بگذارد. طیب این کار را انجام میدهد تا اینکه داستان 15 خرداد اتفاق میافتد و دستگاه به شدت از این کار طیب عصبانی میشود و بدون اینکه وی کوچکترین حرکتی در 15 خرداد داشته باشد.
بنده یکی از شورانندههای میدان برای 15 خرداد بودم، از این رو بالای ماشین رفتم و گفتم مردم مرجع تقلیدمان را گرفتند و تا اینکه خواستم از میدان بیرون بیایم، طیب گفت نرو بیرون کشت و کشتار است. از آن موقع زندگی طیب عوض شد و از آن زمان به بعد طیب را تحت بدترین شکنجهها قرار دادند و به وی میگفتند که فقط اقرار کن از خمینی پول گرفتهای، اما وی هیچوقت نمیگفت از خمینی پول نگرفتهام و فقط میگفت من با امام حسین در نمیافتم، آنها وی را شکنجه میدادند، اما وی همچنان میگفت با امام حسین در نمیافتم. بالاخره در این حالت به درجه رفیع شهادت نائل شد، به طوری که امام دستور دادند که همه طلبههای قم یک روز برایش روزه و همینطور برایش نماز بخوانند و حسابش را تسویه کردند. وی را میتوان حر انقلاب دانست.
**در رابطه با آشناییتان با مهدی عراقی بفرمایید؟
حاج مهدی عراقی از اولین آدمهایی بود که با پیدایش امام به ایشان گروید اما از فدائیان اسلام بود. زمانی که در محله قدیم تهران خیابان خراسان بودیم وی کوره آجرپزی داشت و کارش فروش آجر بود و محل دفترش مکانی برای جمع شدن مبارزین بود. سواد کلاسیک بالایی نداشت اما یک تحلیلگر سیاسی بود حتی دانشجویان برای تحلیل سیاسی در مقابل وی کم می آوردند و همچنین یک امام شناس و عاشق امام بود. مهمترین حرفی که امام در رابطه با وی زد این بود که بستر برای مردن وی کم بود زیرا عراقی 20 نفر بود.
**بنظر شما مرتضی رفیقدوست، شهرام جزایری و بابک زنجانی چه شباهتهایی با یکدیگر دارند؟
هیچ تشابهی با یکدیگر ندارند حتی شهرام جزایری با بابک زنجانی هیچ شباهتی ندارد.
**چرا؟
بابک زنجانی چند سال قبل از این ماجراها به دفتر من آمد و متوجه شدم فردی جاهل است زیرا آن زمان 10 برگ چک ده میلیارد تومانی بعنوان بنیاد تعاون نهاجا جعل کرده بود از این رو همه جا اطلاع دادند و دستگیرش کردند، تا قبل از این ماجراها از وی خبری نداشتم تا سر و صدای ماجرای بابک زنجانی بلند شد.
باید بابک زنجانی می گوید 22 میلیارد یورو یعنی معادل 80 هزار میلیارد تومان پول نقد دارم، وی را باید صدا کرد و پرسید از کجا و چگونه این مقدار پول را جمع کرده است.
ماجرای بابک زنجانی شبهاتی با پرونده برادر من ندارد زیرا برادر بنده 2 درصد سهم در آن پرونده داشته است و همه برداشت های غیر قانونی که شده بود، محاسبه کردهاند که معادل 20 میلیون تومان سود آن شد و قبل از اینکه پرونده علنی شود، حساب را تسویه کرده بود.
این حسابها قابل مقایسه نیستند، شاید پرونده بابک زنجانی با پرونده 3 هزا ر میلیاردی شبیه باشد البته با ابعاد کوچکتر. حتی پرونده جزایری هم مانند این دو پرونده نیست و بعد دیگری دارد.
اما متاسفانه مطبوعات با حرکتهایی که انجام می دهند مسیر قضا را عوض می کنند از این رو باید در ایران کارهایی را انجام دهیم که شیوه جرم نویسی غرب به شیوه روزنامهداری اسلامی تبدیل شود.
**برخیها معتقدند فاضل خداداد اعدام شد اما مرتضی رفیق دوست اعدام نشد چون برادر شما بود، نظرتان چیست؟
در آن پرونده تاثیر برادر من 2 درصد بود، در حقیقت آنطور که من اطلاع دارم و نمی توانم همه آن را بازگو کنم، فاضل خداداد به خاطر جرمهای بدتری که مرتکب شده، اعدام شده است.
**شما خودتان را بیشتر نظامی، مدیر و یا سیاستمدار می دانید؟
در حال حاضر یک آدم معمولی هستم که بیشتر خودم را در قالب مددکار اجتماعی می بینم اما در ایران اسلامی هر مسلمان باید بیدار، هشیار باشد و از وضعیت مملکت باخبر از این رو بنده حرفم را میزنم و سیاست را می فهمم و تا وقتی که عنوان نظامی دارم به عرصه سیاست وارد نمی شوم.
**یک ناگفته از زمان جنگ بگویید؟
اگر تاکنون ناگفته بوده الان هم گفتنی نیست، آنهایی را که باید میگفتم در کتاب خاطراتم آوردهام ، اگر نکته ناگفتهای در مورد جنگ باقی مانده باشد، هنوز هم زمان گفتنش فرا نرسیده است.
اما یک خاطره جالب و شنیدنی دارم، در عملیات فاو برای 20 روز حمله و 40 روز پدآفند تدارک دیده بودیم اما به علت تقابلی که دشمن انجام می داد آهنگ مصرف مهمات با آهنگ حمله تغییر پیدا کرد بطوریکه فرماندهی توپخانه،محمود شفیعزاد بنده را خواست و گفت؛ "اگر با این روند این 5 نوع مهمات را شلیک کنم 48 ساعت دیگر تمام می شود" از این رو رضایی نیز گفت؛ "اگر تمام شود من باید دست هایم را بالا ببرم" .
هنر بنده و همکارانم این بود که کمتر از 36 ساعت هزار تن از آن 5 نوع مهمات را تهیه کردیم و پای قبضههای توپ و. خمپاره گذاشتیم. البته همه این کارها را خدا کرد و فقط ما مامور اجرا بودیم.
**در زمان وزارت با کدام وزیر بیشتر رابطه دوستانه داشتید؟
با همه رفیق بودم.
**با هیچکس زاویه نداشتید؟
"چرا، بیزاویه نمیشد البته نبش قبر نکنیم بهتر است."
**توان موشکی ایران چطور کلید خورد و در حال حاضر چه وضعیتی دارد؟
در زمان جنگ به این نتیجه رسیدیم که باید از لحاظ دفاعی روی پای خودمان بایستیم ، لذا صنایع نظامی که داشتیم خیلی پیشرفته نبود و ساخت قابل ملاحظهای نداشتیم.
از این رو" ما بدون توجه به اینکه صنایع نظامی چه کارهایی انجام می دهد در سپاه از قبل از وزارت سپاه و بعد در زمان وزارت سپاه تحصیلکردههای کشور را جمع کردیم و گفتیم تا وقتی که جمهوری اسلامی ایران هست، از نظر نظامی تحریم هستیم، که باید خودمان در این زمینه فعالیت داشته باشیم". از همان زمان 18 گروه ایجاد کردیم.
زمانی که وزیر سپاه بودم فرهادی که وزیر علوم فعلی است که آن موقع هم وزیر علوم بود در وزارت سپاه نزد من آمد و گفت؛" تو در این وزارت بیش از وزارت علوم هیئت علمی جمع کردهای و همه تحصیلکردهها به وزارت سپاه آمدهاند."
اولین موشک های ما در زمان جنگ ساخته شد بصورتی که اولین موشک 70 کیلومتری، 110 کیلومتری و به ترتیب پیش رفتیم. همان موقع در زمان جنگ توانستم از لیبی موشک بیاورم و زمانی که موشک را در باشگاه رافلین عراق زدیم، آیت الله هاشمی ما را جمع کرد و گفت؛ "حاج محسن با این کارت به اسلام و مسلمین عزت دادی."
مصادف با همین ماجرا شهید تهرانی مقدم از بنده یک موشک گرفت تا مهندسی معکوس کند. در واقع مقدمات این شرایطی که امروز امتحان میشود، همان موقع فراهم شده است.
امروزه در جمهوری اسلامی ایران در تمام زمینههای مورد نیاز به استثناء هستهای که توسط امام خمینی و مقام معظم رهبری حرام اعلام شده است، ما یکی از بزرگترین کشورهای دنیا هستیم.
توان موشکیمان در منظقه نظیر ندارد و در مقابل قدرتهای بزرگ نیز توان قابل ملاحظهای داریم، در حال حاضر توان بازدارندگیمان تا حدی است که استفاده از گزینه نظامی آمریکا حرف مفت است و این گزینه در مورد ایران کاربرد ندارد.
**درمورد آشناییتان با شهید تهرانی مقدم بفرمایید؟
از اوایل جنگ وی را شناختم، یک جوان لاغر اندام که مسئول هماهنگی ادوات و خمپارهاندازها بود. تهرانی مقدم متدین، با اخلاق و خیر قانع نسبت به آن کاری که انجام می داد، بود. بعد از مدتی وی فرمانده توپخانه شد و در سفر خرید موشک همراهم بود. از همان موقع وارد یگان موشکی سپاه شد و عنوان فرماندهی را گرفت و هدفش نابودی اسرائیل بود و روز به روز به افزایش توان موشکی اصرار و مدیریت می کرد. در همان مسیر نیز به شهادت رسید.
یکی از خاطراتم از وی این است که ، نیمههای شب که نزدش میرفتم در سجدههای نماز شب مرتب می گفت، الهم رزقنا شهادت فی سبیلک ، از خدا مرتب میخواست خدایا شهادت در راه تو را نصیبم کن که در نهایت هم، همین شد.
**بنظرتان اکثریت مجلس دهم به دست اصولگرایان و یا اصلاحطلبان است؟
به نظر بنده مجلس آینده به دست اعتدالیون اصولگرا و اصلاح طلب خواهد بود و مردم به تندروها رای نخواهند داد.
منبع: باشگاه خبرنگاران