چندی پیش با یکی از زندانیان سیاسی قبل از انقلاب که پس از انقلاب مدتی در کابینه شهید رجایی و سپاه مشغول به خدمت بوده، گفتگویی داشتم. او می گفت؛ غائله کردستان یکی از سخت ترین غائله های اول انقلاب بود. جدایی طلبان به سرکردگی افراد مختلف از مجاهدین و فدایی ها تا مارکسیست ها خسارتهای فراوانی به کشور وارد کردند. او که از اولین افراد اعزامی سپاه به کردستان برای حل و فصل این قائله بود، در خاطراتی از آن روزها از جفای نهضت آزادی و دولت موقت در حق انقلاب پیرامون قائله کردستان، تعریف می کرد.
به گزارش شهدای ایران، عبدالحمید فخیم جو، از فرماندهان سالهای اول انقلاب در سپاه، می گفت: در یکی از روزها در جلسه ای که نماینده دولت موقت با عنوان «مذاکرات صلح» برگزار کرده بود، شرکت کردم. من دیدم به جای اینکه درباره صلح صحبت شود، درباره آزادی کردستان، صحبت میشود. من گفتم: «مگر کردستان در بند هست که میخواهید آزادش کنید. اتفاقا انقلاب کردیم که کردستان آزاد شود.» جلسه را منحل کردم و گفتم شرکت در این جلسه حرام است. آمدم بیرون. سرهنگ آزاده دنبال من آمد و گفت: «آقای فخیمجو شما نباید جلسه را ترک کنید». گفتم: «مملکت دارد از دست میرود، اینها میخواهند کردستان را هم آزاد کنند؟!» من میدانستم اینها نقشه دارند. جاده کردستان را بسته بودم، چقدر اسلحه گرفتم از اینها. ایده دولت موقت تحویل دادن کردستان به مارکسیستها بود.
واقعیت آن است که کارنامه نهضت آزادی، کارنامه تاریخی با لکه های سیاه فراوان است. نهضت آزادی علیرغم اعتماد امام در سال های اولیه انقلاب نه تنها نتوانست خود را با انقلاب همراه کند، بلکه با توطئه های فراوان علیه انقلاب، در سالهای بعد از استعفای دولت موقت، کار را به جایی رساند که امام در سخنرانی علنی و در دوران حیات رهبر اصلی این جریان یعنی مهندس بازرگان اعلام کند: «...و الله قسم، من با نخستوزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی میدانستم...»
بازرگان اگرچه خود تصریح کرده بود که به هیچ وجه انقلابی نیست و تمایلی به رفتن شاه ندارد، و حتی در دیدار با امام در مهر 57، گفته بود: «آقا! ایران سه رکن دارد: شاه، ارتش و آمریکا. شما میگویید شاه برود، اولا کجا برود؟ شاه رفتنی نیست، به فرض برود، با آمریکا و ارتش چه میکنید؟ فکر دو رکن دیگر را کردهاید؟».
در واقع او به عنوان یک مصدقی، اعتماد به نفس اداره حکومت و مملکت داری بی اذن و دخالت آمریکا را نداشت. اگرچه خیلی ها بازرگان را یک موحد مسلمان تلقی می کردند، اما در حقیقت او به کدخدایی آمریکا بیش از مصدق اعتبار می بخشید و اعتماد داشت.
بیراهه نیست اگر او را مصداق این جمله امام دانست که «آنها که خواب آمریکا را می بینند، خدا بیدارشان کند». بازرگان در حمله ای صریح به دانشجویان خط امام بی ادبانه آنان را «بیشرف»، خطاب می کند و طی یک سخنرانی در مسجد نارمک می گوید: «...اسم خودشان را میگذارند خط امام. خط شیطانند اینهایی که افشا میکنند. فلانفلان شدهها. بیشرفند اینهایی که میگویند ما با آمریکا راه کج رفتهایم».
نهضت آزادی در دفاع مقدس هم سابقه تاریکی دارد؛ نهضت آزادی در نوشته های مختلف به صراحت «امام» و «انقلاب» را مقصر وقوع جنگ عنوان می کند. به عنوان مثال در یکی از نوشته ها، نهضت آزادی، جنگ را «محصول حرکت دوم انقلاب» مینامد، ارتباط صدور انقلاب با وقوع جنگ را اینگونه بیان میکند: «... وقتی اهداف انقلاب در حرکت دوم اوج گرفته صدور انقلاب همراه با مستکبرکوبی و کفرستیزی سایه بر سایر اشتغالات انداخت، حمله نظامی عراق در 31شهریور 59 بعنوان ارمغانی از غرب که انتظار آن را داشتند و باید به استقبالش شتافت با خونسردی و سربلندی پذیرفته شد.»
ملاحظه میشود که بنظر بازرگان «حمله» عراق به ایران «طبیعی» بوده و در واقع برای دفاع از خود «پیشدستی» کرده است و به زعم او و همفکران نهضتیاش دنباله طبیعی «صدور انقلاب» وقوع جنگ با همسایگان میباشد. هیچ دفاعیهای بهتر از این نمیتواند رژیم بعث عراق را از گناه تجاوز کاری و توسعه طلبی تبرئه نماید.
پس از فتح خرمشهر که حزب بعث ناچار به عقب نشینی شده و در اوج ضعف و ناتوانی بود و شروع به ندای صلح طلبی کرده بودند و البته شهرهای ایران هنوز در اشغال عراق بود و عراق به عنوان متجاوز مشخص نشده بودو به نظر می رسید قصد عراق از صلح تجدید نیرو بوده است که مؤید این امر را می توان بعد از قطعنامه 598 دانست که بار دیگر به ایران حمله کرد. نهضت آزادی که در این شرایط طرف عراق را گرفت و استمرار جنگ را از سوی ایرانیان را خلاف منطق قرآن دانست و مهندس بازرگان در سخنرانی های خود با پیش کشیدن جهاد ابتدایی و تمسک ناصحیح به قرآن ندای صلح سر می داد و از این به بعد اعضای این تشکل در جنگ حضور نداشتند اما برای آشکار شدن اشتباهات نهضت به فرمایشات امام خمینی (ره) توجهی کنیم: شمایی (عراق) که می گویید صلح طلبیم صلح طلبی شما مثل صلح طلبی اسرائیل است. آتش بسی که صدام می گوید آتش بسی است که به دنبالش آتش است.
امام در بخشی از پیام قطعنامه درباره این رویکرد نهضت آزادی می گوید:« چه بسا آنهایی که تا دیروز در برابر این نظام جبهه گیری کرده بودند و فقط به خاطر سقوط نظام و حکومت جمهوری اسلامی ایران از صلح و صلح طلبی به ظاهر دم می زدند امروز نیز با همان هدف سخنان فریبنده دیگری مطرح نمایند و جیره خواران استکبار، همانها که تا دیروز در زیر نقاب دروغین صلح، خنجرشان را از پشت به قلب ملت فرو کرده بودند، امروز طرفدار جنگ شوند و ملی گراهای بی فرهنگ برای از بین بردن خون شهدای عزیز و نابودی عزت و افتخار مردم، تبلیغات مسموم خویش را آغاز نمایند که إن شاء ا... ملت عزیز ما با بصیرت و هوشیاری جواب همه فتنه ها را خواهد داد!»
کمک به ضدانقلاب که در ابتدای متن توضیحی درباره آن داده شد از فعالیت های دیگر نهضت آزادی است. یعقوب توکلی درباره کمک نظامی بازرگان در اوج بحران انقلاب به جداییطلبهای کرد میگوید: «وقتی اعضای حزب دموکرات کردستان از ایشان اسلحه میخواهند، علیرغم همه مخالفتهایی که مرحوم سرلشگر قرنی انجام داد، ۵۰۰ قبضه اسلحه به آنها میدهد. او میداند که وقتی به کسانیکه سابقه فعالیتهای تجزیهطلبانه دارند، پانصد قبضه اسلحه میدهید، دیگر نمیتوانید این اسلحه را از دستشان در بیاورید. اینجا ما با سیاستمداری روبهرو هستیم که علیرغم مذهبی بودن و رهبری جریانی اصلاحخواهانه،کفایت سیاسی لازم را ندارد.»
ماجرای لو رفتن عملیات کربلای 4، عملیاتی که اخیرا نیز مراسم تشییع شهدای آن عملیات به شکلی با شکوه برگزار کردید، نقطه سیاه دیگری در کارنامه نهضت آزادی است که توسط برخی از فرماندهان سپاه تایید شد. خاطره ای دردناک از شب عملیات کربلای 4 از آیت الله طاهری وجود دارد. وی کم و کیف این عملیات را اینگونه به یاد میآورد: «عملیات کربلای چهار بود. [...] به خط مقدم که رسیدیم، دیدم که عراقیها از منورهایی استفاده میکنند که شب را مانند روز روشن میکند. به خرازی گفتم خودت را به آقای هاشمی برسان و بگو که عملیات لو رفته است. خرازی رفت و برگشت و گفت که آقای هاشمی گفته که من مقلد امام هستم و باید عملیات انجام شود. من پاسخ دادم که امام هم اگر شرایط را ببینند، اجازه عملیات نخواهند داد. اما به هر حال عملیات انجام شد. بچههای ما چند دسته بودند، گروهی که زیر آب میرفتند و یک لولههایی برای نفس کشیدن از بالای سرشان روی آب بیرون میآمد و عدهای هم که با قایق میرفتند. عراقیها این لولهها را میزدند و وقتی بچههای ما مجبور میشدند سرشان را بالا بیاورند، آنان را شهید میکردند. خلاصه تعداد زیادی از بچههای ما را شهید کردند.»
نامه امام(ره) به محتشمی پور درباره نهضت آزادی نشان از انحراف جدی این تشکل از اسلام و انقلاب دارد؛ امام در بخشی از این نامه می آورد: «نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی را ندارند و ضرر آنها به اعتبار آنکه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بیمورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تأویلهای جاهلانه موجب فساد عظیم ممکن است بشوند، از ضرر گروهکهای دیگر حتی منافقین ـ این فرزندان عزیز مهندس بازرگان ـ بیشتر و بالاتر است. »
حالا و در آستانه 16آذر دعوت از برخی چهره های عضو این نهضت توسط تشکل های نزدیک به دولت، آن هم با عناوینی از جمله مشاور امام(ره)- در حالی که اعضای نهضت آزادی علنا و حتی تا به امروز همیشه از لفظ آقای خمینی(ره) استفاده کرده اند و هیچگاه عنوان امام را برای بنیانگذار عزیز انقلاب استفاده نکرده اند- منافقانه و ریاکارانه است و از نفوذ جریان ضدانقلاب نهضت آزادی -که امام انحراف آنان را خطرناک تر از دیگر دشمنان انقلاب دانسته- در مجموعه وزارت علوم و آموزشی حکایت دارد. برگزاری دو برنامه در دو دانشگاه مهم کشور با حضور اعضای این تشکل ضدانقلاب همان است که رهبری از آن به تبدیل شدن دانشگاهها به باشگاه سیاسی تعبیر کردند.
*خبرنامه دانشجویان
واقعیت آن است که کارنامه نهضت آزادی، کارنامه تاریخی با لکه های سیاه فراوان است. نهضت آزادی علیرغم اعتماد امام در سال های اولیه انقلاب نه تنها نتوانست خود را با انقلاب همراه کند، بلکه با توطئه های فراوان علیه انقلاب، در سالهای بعد از استعفای دولت موقت، کار را به جایی رساند که امام در سخنرانی علنی و در دوران حیات رهبر اصلی این جریان یعنی مهندس بازرگان اعلام کند: «...و الله قسم، من با نخستوزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی میدانستم...»
بازرگان اگرچه خود تصریح کرده بود که به هیچ وجه انقلابی نیست و تمایلی به رفتن شاه ندارد، و حتی در دیدار با امام در مهر 57، گفته بود: «آقا! ایران سه رکن دارد: شاه، ارتش و آمریکا. شما میگویید شاه برود، اولا کجا برود؟ شاه رفتنی نیست، به فرض برود، با آمریکا و ارتش چه میکنید؟ فکر دو رکن دیگر را کردهاید؟».
در واقع او به عنوان یک مصدقی، اعتماد به نفس اداره حکومت و مملکت داری بی اذن و دخالت آمریکا را نداشت. اگرچه خیلی ها بازرگان را یک موحد مسلمان تلقی می کردند، اما در حقیقت او به کدخدایی آمریکا بیش از مصدق اعتبار می بخشید و اعتماد داشت.
بیراهه نیست اگر او را مصداق این جمله امام دانست که «آنها که خواب آمریکا را می بینند، خدا بیدارشان کند». بازرگان در حمله ای صریح به دانشجویان خط امام بی ادبانه آنان را «بیشرف»، خطاب می کند و طی یک سخنرانی در مسجد نارمک می گوید: «...اسم خودشان را میگذارند خط امام. خط شیطانند اینهایی که افشا میکنند. فلانفلان شدهها. بیشرفند اینهایی که میگویند ما با آمریکا راه کج رفتهایم».
نهضت آزادی در دفاع مقدس هم سابقه تاریکی دارد؛ نهضت آزادی در نوشته های مختلف به صراحت «امام» و «انقلاب» را مقصر وقوع جنگ عنوان می کند. به عنوان مثال در یکی از نوشته ها، نهضت آزادی، جنگ را «محصول حرکت دوم انقلاب» مینامد، ارتباط صدور انقلاب با وقوع جنگ را اینگونه بیان میکند: «... وقتی اهداف انقلاب در حرکت دوم اوج گرفته صدور انقلاب همراه با مستکبرکوبی و کفرستیزی سایه بر سایر اشتغالات انداخت، حمله نظامی عراق در 31شهریور 59 بعنوان ارمغانی از غرب که انتظار آن را داشتند و باید به استقبالش شتافت با خونسردی و سربلندی پذیرفته شد.»
ملاحظه میشود که بنظر بازرگان «حمله» عراق به ایران «طبیعی» بوده و در واقع برای دفاع از خود «پیشدستی» کرده است و به زعم او و همفکران نهضتیاش دنباله طبیعی «صدور انقلاب» وقوع جنگ با همسایگان میباشد. هیچ دفاعیهای بهتر از این نمیتواند رژیم بعث عراق را از گناه تجاوز کاری و توسعه طلبی تبرئه نماید.
پس از فتح خرمشهر که حزب بعث ناچار به عقب نشینی شده و در اوج ضعف و ناتوانی بود و شروع به ندای صلح طلبی کرده بودند و البته شهرهای ایران هنوز در اشغال عراق بود و عراق به عنوان متجاوز مشخص نشده بودو به نظر می رسید قصد عراق از صلح تجدید نیرو بوده است که مؤید این امر را می توان بعد از قطعنامه 598 دانست که بار دیگر به ایران حمله کرد. نهضت آزادی که در این شرایط طرف عراق را گرفت و استمرار جنگ را از سوی ایرانیان را خلاف منطق قرآن دانست و مهندس بازرگان در سخنرانی های خود با پیش کشیدن جهاد ابتدایی و تمسک ناصحیح به قرآن ندای صلح سر می داد و از این به بعد اعضای این تشکل در جنگ حضور نداشتند اما برای آشکار شدن اشتباهات نهضت به فرمایشات امام خمینی (ره) توجهی کنیم: شمایی (عراق) که می گویید صلح طلبیم صلح طلبی شما مثل صلح طلبی اسرائیل است. آتش بسی که صدام می گوید آتش بسی است که به دنبالش آتش است.
امام در بخشی از پیام قطعنامه درباره این رویکرد نهضت آزادی می گوید:« چه بسا آنهایی که تا دیروز در برابر این نظام جبهه گیری کرده بودند و فقط به خاطر سقوط نظام و حکومت جمهوری اسلامی ایران از صلح و صلح طلبی به ظاهر دم می زدند امروز نیز با همان هدف سخنان فریبنده دیگری مطرح نمایند و جیره خواران استکبار، همانها که تا دیروز در زیر نقاب دروغین صلح، خنجرشان را از پشت به قلب ملت فرو کرده بودند، امروز طرفدار جنگ شوند و ملی گراهای بی فرهنگ برای از بین بردن خون شهدای عزیز و نابودی عزت و افتخار مردم، تبلیغات مسموم خویش را آغاز نمایند که إن شاء ا... ملت عزیز ما با بصیرت و هوشیاری جواب همه فتنه ها را خواهد داد!»
کمک به ضدانقلاب که در ابتدای متن توضیحی درباره آن داده شد از فعالیت های دیگر نهضت آزادی است. یعقوب توکلی درباره کمک نظامی بازرگان در اوج بحران انقلاب به جداییطلبهای کرد میگوید: «وقتی اعضای حزب دموکرات کردستان از ایشان اسلحه میخواهند، علیرغم همه مخالفتهایی که مرحوم سرلشگر قرنی انجام داد، ۵۰۰ قبضه اسلحه به آنها میدهد. او میداند که وقتی به کسانیکه سابقه فعالیتهای تجزیهطلبانه دارند، پانصد قبضه اسلحه میدهید، دیگر نمیتوانید این اسلحه را از دستشان در بیاورید. اینجا ما با سیاستمداری روبهرو هستیم که علیرغم مذهبی بودن و رهبری جریانی اصلاحخواهانه،کفایت سیاسی لازم را ندارد.»
ماجرای لو رفتن عملیات کربلای 4، عملیاتی که اخیرا نیز مراسم تشییع شهدای آن عملیات به شکلی با شکوه برگزار کردید، نقطه سیاه دیگری در کارنامه نهضت آزادی است که توسط برخی از فرماندهان سپاه تایید شد. خاطره ای دردناک از شب عملیات کربلای 4 از آیت الله طاهری وجود دارد. وی کم و کیف این عملیات را اینگونه به یاد میآورد: «عملیات کربلای چهار بود. [...] به خط مقدم که رسیدیم، دیدم که عراقیها از منورهایی استفاده میکنند که شب را مانند روز روشن میکند. به خرازی گفتم خودت را به آقای هاشمی برسان و بگو که عملیات لو رفته است. خرازی رفت و برگشت و گفت که آقای هاشمی گفته که من مقلد امام هستم و باید عملیات انجام شود. من پاسخ دادم که امام هم اگر شرایط را ببینند، اجازه عملیات نخواهند داد. اما به هر حال عملیات انجام شد. بچههای ما چند دسته بودند، گروهی که زیر آب میرفتند و یک لولههایی برای نفس کشیدن از بالای سرشان روی آب بیرون میآمد و عدهای هم که با قایق میرفتند. عراقیها این لولهها را میزدند و وقتی بچههای ما مجبور میشدند سرشان را بالا بیاورند، آنان را شهید میکردند. خلاصه تعداد زیادی از بچههای ما را شهید کردند.»
نامه امام(ره) به محتشمی پور درباره نهضت آزادی نشان از انحراف جدی این تشکل از اسلام و انقلاب دارد؛ امام در بخشی از این نامه می آورد: «نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی را ندارند و ضرر آنها به اعتبار آنکه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بیمورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تأویلهای جاهلانه موجب فساد عظیم ممکن است بشوند، از ضرر گروهکهای دیگر حتی منافقین ـ این فرزندان عزیز مهندس بازرگان ـ بیشتر و بالاتر است. »
حالا و در آستانه 16آذر دعوت از برخی چهره های عضو این نهضت توسط تشکل های نزدیک به دولت، آن هم با عناوینی از جمله مشاور امام(ره)- در حالی که اعضای نهضت آزادی علنا و حتی تا به امروز همیشه از لفظ آقای خمینی(ره) استفاده کرده اند و هیچگاه عنوان امام را برای بنیانگذار عزیز انقلاب استفاده نکرده اند- منافقانه و ریاکارانه است و از نفوذ جریان ضدانقلاب نهضت آزادی -که امام انحراف آنان را خطرناک تر از دیگر دشمنان انقلاب دانسته- در مجموعه وزارت علوم و آموزشی حکایت دارد. برگزاری دو برنامه در دو دانشگاه مهم کشور با حضور اعضای این تشکل ضدانقلاب همان است که رهبری از آن به تبدیل شدن دانشگاهها به باشگاه سیاسی تعبیر کردند.
*خبرنامه دانشجویان