شهدای ایران shohadayeiran.com

علومی، مانند فقه، تفسیر قرآن، ادب و شعر، رجال و حدیث، جغرافیا و ستاره شناسی و فیزیک و… توسط امام محمّد باقر و امام جعفر صادق ـ علیهما السّلام ـ تدریس می شد.
شهدای ایران:مراسم عزاداری سالروز شهادت امام صادق (ع) در مشهد همه امامان نور واحد هستند و برای اسلام خدمت کرده و در این راه زحمات طاقت فرسایی را متحمل شدند. هر کدام بنابر موقعیت زمان و مکانی که داشتند، وظایف خود را به انجام رساندند و این زحمات در قالب های مختلف، مانند: قیام، صلح، سکوت و فعالیت ها سیاسی و فرهنگی ظهور نمود. مثلاً در زمان حضرت علی(ع)، اقتضا می‌کرد حضرت خانه‌نشین شود و در حکومت دخالتی نکند، اما در زمانی دیگر، به امر حکومت اقدام نماید. سیدالشهدا برای حفظ دین، جان خود و یارانش را نثار کرد. بنابر این تمام امامان((ع) الگوی زندگی ما انسان‌ها و شیعیان در اوضاع مختلف هستند و مذهب شیعه منتسب به همه آن ها است.

لذا علت اینکه به مذهب ما "مذهب جعفری "گفته می شود، این نیست که امامان دیگر برای اسلام خدمت نکرده اند بلکه سبب نامیده شدن این مذهب به مذهب جعفری، آن است که دوره زندگی امام صادق(ع) مصادف بود با اواخر حکومت امویان و اوایل خلافت عباسیان و به سبب درگیری‌ها و اختلافاتی که میان این دو خاندان به وجود آمده بود؛ فرصت خوبی برای فعالیتهای فرهنگی پدید آمد که امام صادق(ع) از آن بهره گرفت و شیعه را توسعه داد. امام با تشکیل حلقات درس و تبیین معارف و مبانی تشیع، به نشر و تبلیغ اسلام پرداخت و روایات بسیار زیادی را بیان فرمود. به همین جهت حیات مجددی در کالبد شیعه دمیده شد و معارف و احکام شیعه بیش از هر زمانی مطرح گردید و نظم و ترتیب خاص و ارزنده‌ای به شیعه داده شد. بدین جهت این مذهب را به امام جعفر صادق(ع) منسوب می‌نمایند. زیرا علاوه بر تحکیم مبانی آن، عمده احادیث این مذهب نسبت به امامان دیگر – از این امام بزرگوار نقل شده است. جالب این که در مجلس درس ایشان افراد زیادی شرکت می‌کردند. برخی از آنان مانند ابو حنفیه، مالک بن انس، جابر بن حیان و زراره بن اعین، از ارکان و بزرگان اهل سنت و شیعه به شمار می‌آمدند. (۱)

در واقع اصطلاح مذهب جعفری، اشاره به روش شیعیان در مسایل فقهی و احکام دینی، در مقابل مذاهب چهارگانه فقهی اهل سنت حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی است. همان گونه که به شیعیان در مسایل اعتقادی و نوع حکومت و سیاست، مذهب علوی گفته می‌شود.

اما علت اینکه به مذهب ما مذهب جعفری گفته می شود این است که امام صادق(ع) در تبیین فقه شیعه و بیان و معرفی اسلام بیش ترین تاثیر را داشته است. بیش ترین روایات فقهی مربوط به امام صادق(ع) است. فعالیت فرهنگی و یا جهاد بیش تر فرهنگی امام نیز به خاطر وضع سیاسی و اجتماعی بود که در عصر امام به وجود آمد، بدین معنا که: پس از فشارهای شدید بنی امیه، در عهد امامت امام صادق(ع) بر اثر قیام‌ها و انقلاب هایی که در سرزمین اسلامی برضد بنی امیه بر پا شده بود و جنگ‌های خونینی که در نهایت منجر به سقوط خلافت بنی امیه گردید، و همچنین زمینه خوبی که امام باقر(ع) با نشر حقایق و معارف اسلامی مهیا کرده بود، برای امام صادق امکانات بیش تر و محیط مناسب تری برای نشر تعالیم دینی پیدا شد.

آن حضرت در درگیری بین بنی امیه و بنی عباس، از فرصت استفاده نمود. به نشر تعالیم دینی پرداخت. شخصیت‌های علمی بسیاری در فنون مختلف عقلی و نقلی مانند زراره، محمد بن مسلم، هشام بن حکم، جابر بن حیان و… پرورش داد. در حوزه درسی امام ششم، چهار هزار نفر محدث و دانشمند شرکت می کردند. (۲) از بزرگان و رجال علمی اهل سنت نیز مانند «ابوحنیفه»، قاضی سکونی، قاضی ابوالبختری و… افتخار شاگردی حضرت را پیدا کردند. (۳) و مجموعه عظیمی از معارف و تعالیم و احکام دینی در حوزه علمی امام صادق تبیین شود؛ و حضرت میان تمام فرق و گروه های مسلمان چهره ای شاخص و سرشناس ظهور نماید. همچنین ائمه چهارگانه اهل سنت و دیگر بزرگان شان شاگردان و یا شاگرد شاگردان امام صادق (ع) بوده اند، و لذا سبب شد پیروی شیعه از فقه و مذهب اهل بیت با نام «جعفری» شناخته شود. (۴)

مرحوم جعفرشهیدی می نویسد:” آنکه در اخبار فقه شیعه تتبع کند خواهد دید روایت هاى رسیده از امام صادق (ع) در مسائل مختلف فقهى و کلامى مجموعه‌اى گسترده و متنوع است و براى همین است که مذهب شیعه را مذهب جعفرى خوانده‌اند. گشایشى که در آغاز دهه سوم سده دوم هجرى پدید آمد موجب شد مردم آزادانه‌تر به امام صادق (ع) روى آورند و گشودن مشکلات فقهى و غیر فقهى را از او بخواهند… د. دانشمندان از هیچ یک از اهل بیت رسول خدا به مقدار آنچه از ابو عبد الله روایت دارند نقل نکرده‌اند، و هیچ یک از آنان متعلمان و شاگردانى به اندازه شاگردان او نداشته‌اند، و روایات هیچ یک از آنان برابر با روایتهاى رسیده از او نیست. اصحاب حدیث نام راویان از او را چهار هزار تن نوشته‌اند. نشانه آشکار امامت او خردها را حیران مى‌کند و زبان مخالفان را از طعن لال مى‌سازد. ” (۵)

پی‌نوشت‌ها:

۱. رک : محمدجواد مشکور، تاریخ شیعه و فرقه‌های اسلام تا قرن چهارم، بی نام، ص ۱۰۶ – ۱۰۵، رک:مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، قم، موسسه امام صادق (ع)، ۱۳۷۹ ش، چاب یازدهم، ص ۳۵۹.

۲. شیخ مفید الار شاد، ص ۲۷۱، قم مکتبه بصیرتی.

۳. مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص ۳۵۹ به بعد، موسسه امام صادق (ع) چاب یازدهم، سال ۱۳۷۹ ش.

۴. رسول جعفریان، حیات فکری وسیاسی امامان شیعه، ص ۳۴۵، از انتشارات انصاریان، زمستان سال ۱۳۷۹ ش.

۵. جعفر شهیدى، زندگانى امام صادق، بی نام، ص ۶۱، ر. ک: رسول جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، قم، انتشارات انصاریان، ۱۳۸۴ ش، چاپ هشتم، ص ۳۴۵.

امام صادق(ع) از دیدگاه بزرگان اهل سنت

در طول تاریخ بشر همواره کسانى بوده اند که پس از وفاتشان خلاء نبود آنها کاملاً حس شده است، اما اندیشمندان پس از آنها آن خلاء را بنوعى پرکرده اند، ولى کم هستند کسانى که پس از حیاتشان اندیشه خود آنها به کمک جامعه آمده و بر جامعه حاکم شود بگونه اى که اندیشمندان بعد از او پیرامون محور فکرى او بیندیشند. و امام جعفر صادق(علیه السلام) یکى از معدود کسانى است که خلاء وجودى حضرتش را جز اندیشه هاى والا و بلند او نتوانسته است پر کند. لذا او نه چون شمع است که از سوز و گدازش صحبت شود تا پروانه ها گرد آیند و نه چون خورشید است که از تابش نورش حرفى زده شود تا عوام راه جویند که او اظهر من الشمس است که پیران طریقت براى شناخت خود نیازمند مصاحبت وجود شریف اویند.

لذا لزوماً براى شناخت بهتر او بدنبال راهروان راه کمال که از راه پیمودن طریقه‌ى مقدسه‌ى سلوک حضرتش به اوج قله سعادت دست یازیده اند و بهره وافر برده اند و در نهایت از بلنداى آن قله عظیم، معرفت و عشق را درک کرده و اعتراف به بزرگى و عظمت شخصیت شریفش نموده اند طى طریق خواهیم نمود و در این رهگذر از زبان معترف سالکان طریقتش سخن خواهیم گفت. و با استفاده از عنوان «ما قاله الاعلام فى فضائل الامام الصادق(علیه السلام)» ثمره نخل بارورش را بر تنگدستان خواهیم بخشید و با بر تن کردن جامه تقوى چون پاک باختگان، راه عزت و شرافت را خواهیم پیمود و تمام سعى و تلاش خود را در راه خدمت بخلق خدا بخاطر رضاى حق تعالى بکار خواهیم گرفت و در این آشفته بازار محبت و صداقت را پسندیده و با قلبى مطمئن به مسیر آخرت قدم خواهیم گذاشت.

و اما از بزرگان علم و معرفت و محبان اهل بیت(علیهم السلام) زیادند کسانى که از محضر شریف حضرتش مستقیماً و یا غیر مستقیم بهره برده اند و درباره ایشان سخن ها گفته اند و مقالات با ارزش به رشته تحریر کشیده اند ولى ما در اینجا باختصار از کتب اهل سنت بطور مستند و مستدل نظر تنى چند از اعلام ایشان را درباره‌ى آن حضرت(علیه السلام) ذکر می‌کنیم.

۱ ـ امام مالک بن انس

محمد بن زیاد ازدى گفت: شنیدم که مالک بن انس می گوید بر جعفر بن محمد الصادق(علیه السلام) وارد شدم بگونه اى که زیاد از من قدرشناسى می کرد و می فرمود «اى مالک تو را دوست دارم» و من از این بابت مسرور می گشتم و خدا را سپاس می گفتم و هیچگاه نشد که ایشان را ببینم مگر اینکه یا روزه داشتند و یا نماز می خواندند و یا مشغول به ذکر خداوند تبارک و تعالى بودند»

و نیز گفته اند: «هیچگاه ندیدم ایشان را مگر بر سه خصلت نیک یا نماز می خواند و یا روزه دار بود و یا به تلاوت قرآن مشغول بود و هیچگاه ایشان را بی وضو ندیدم» (۱)

۲ ـ امام ابوحنیفه

و ابوحنیفه فرموده است «فقیه تر از جعفر بن محمد به چشم ندیده ام» (۲)

۳ ـ امام شافعى

ابن حجر عسقلانى گفته است: اسحاق بن را هویه گفت به شافعى گفتم: جعفر بن محمد نزد تو چگونه است؟ شافعى گفت: «ثقه» (۳)

یعنى «مورد اعتماد و اطمینان کامل من است»

۴ ـ عمرو بن المقدام

ابونعیم اصفهانى در کتابش بنام حلیه الاولیاء از عمرو بن المقدام نقل می کند که گفت «کنت اذا نظرت الى جعفر بن محمد علمت انه من سلاله النبیین»

یعنى «چون نگاه به جعفر بن محمد می کردم می دانستم که او از سلاله پیامبران است» (۴)

۵ ـ ابن حبان

و باز ابن حجر عسقلانى از قول ابن حبان درباره امام صادق(علیه السلام) می گوید:

ابن حبان گفته: «وى از سادات اهل بیت است که فقیه و علیم و فاضل بود و به سخنش نیازمند بودیم» (۵)

و در روایت دیگرى آمده است که وى تنها کسى بود که همه فقها و علما و فضلا محتاج و نیازمند سخنش بودند.

۶ ـ ابوحاتم

و ذهبى در کتاب خود موسوم به تذکره الحفاظ می نویسد قال ابوحاتم «ثقه لایسأل عن مثله» (۶)

یعنى «امام صادق آن گونه مورد اطمینان است که از کسى همانند او سئوال نمی شود».

۷ ـ ابن ابى حاتم

و در جاى دیگر ابن حجر عسقلانى در کتاب تهذیب التهذیب از ابن ابى حاتم نقل می کند که گفت از قول پدرش: جعفر الصادق ثقه لایسأل عنه. (۷)

یعنى: «امام جعفر صادق(علیه السلام) شخصیت مورد اطمینانى است که نیاز نیست درباره او از کسى پرسش شود»

۸ ـ شهرستانى

وى در کتاب خود موسوم به الملل و النحل درباره عظمت و بزرگى حضرت صادق(علیه السلام) می نویسد: «وى به جهت شده محبتى که به اُنس با خدا داشت، وحشت داشت که با مردم تماس داشته باشد و همواره از مردم دورى می گزید و معتقد بود هر کس با غیر از خدا مأنوس شد متوجه وسواس می شود.»(۸)

۹ ـ ابن حجر هیثمى

وى که یکى دیگر از مؤلفین بنام اهل سنت بشمار می آید در کتاب خود موسوم به الصواعق المحرقه موضوعى را در رابطه به اینکه شش فرزند از سلاله پاک محمد بن على(علیهما السلام) بدنیا آمدند که افضل و کاملتر از همه آنها امام جعفر صادق(علیه السلام) بودند که پس از وى خلیفه و وصى ایشان شدند و مردم از علوم منتشره ایشان به تمامى شهرها سخن گفته اند و پیشوایان بزرگى از او حدیث روایت کرده اند. (۹)

۱۰ ـ عبدالرحمن بن الجوزى

ابن جوزى که خود از عرفاء بنام اهل سنت می باشد و از مؤلفین مشهور جهان اسلام است در کتابش موسوم به صفه الصفوه می‌نویسد «کان (جعفر بن محمد) مشغولا بالعباده عن حب الریاسه» (۱۰)

یعنى: جعفر بن محمد شخصیتى بود که مشغولیت فراوانش به عبادت او را از عشق ریاست بازداشته و سیراب کرده بود.

۱۱ ـ شبلنجى

این عارف بزرگ ربانى نیز که یکى دیگر از مؤلفین مشهور اهل سنت است در کتاب معروفش به اسم نورالابصار نوشته است: «کان جعفر الصادق(رضى الله عنه) مستجابالدعوه و اذا سأل الله شیئاً لم یتم قوله الا و هو بین یدیه» (۱۱)

یعنى: جعفر صادق(رضى الله عنه) مستجاب الدعوه بود و دعایش همیشه مورد قبول حق تعالى واقع می شد و چون از خداوند چیزى می خواست هنوز قولش پایان نیافته بود چیز مورد نظر برایش مهیا بود.

۱۲ ـ ابن خلکان

این مؤلف مشهور و بنام اهل سنت نیز در کتاب خود موسوم به وفیات الاعیان اظهار داشته است: «و کان من سادات اهل البیت و لقب بالصادق لصدقه فى مقالته… و کان تلمیذه ابوموسى جابر بن حیان الصوفى الطرسوسى قدألف کتاباً یشتمل على ألف ورقه تتضمن رسائل جعفر الصادق وهى خمس مأه رساله» (۱۲)

یعنى: حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) از سادات اهل بیت(علیهم السلام) بشمار می رود و بدلیل راستگویى در گفتارش ملقب به صادق شده است … و ابوموسى جابر بن حیان یکى از شاگردان اوست که کتابى مشتمل بر هزار برگ تألیف نموده که متضمن رساله هاى امام جعفر صادق(علیه السلام) است که مقدار آنها به پانصد رساله مىرسد.

۱۳ ـ خیر الدین الزرکلى:

وى یکى دیگر از مؤلفین بنام اهل سنت می باشد که تألیفات ارزشمندى را از خود به یادگار گذاشته است او در کتاب الاعلام درباره امام جعفر صادق(علیه السلام) نوشته: «کان من أجلّاء التابعین و له منزله رفیعه فى العلم. أخذ عنه جماعه، منهم الإمامان ابوحنیفه و مالک و لقب بالصادق لأنه لم یعرف عنه الکذب قط له اخبار مع الخلفاء من بنى العباس و کان جریئاً علیهم صداعاً بالحق» (۱۳)

یعنى: امام جعفر صادق(علیه السلام) از بزرگان تابعین بشمار می رود و در علم و دانش داراى منزلتى رفیع است و جماعت زیادى از او کسب علم کردهاند که از جمله آنها دو نفر از پیشوایان اهل سنت امام ابوحنیفه و امام مالک هستند و لقبشان صادق است بخاطر اینکه هرگز کسى از او کذب نشنیده است و در خبرهاى مربوط به او آمده است که وى براى اعتلاء حق پیوسته علیه خلفاى بنى عباس در ستیز بوده و به مبارزه پرداخته است.

۱۴ ـ محمد فرید وجدى

این نویسنده بنام نیز که یکى از اندیشمندان بزرگ اسلام و صاحب تألیفات متعددى مىباشد در دائره المعارف مشهور خود از امام جعفر صادق((علیه السلام)) صحبت به میان آورده و بعنوان یک سنى مذهب می نویسد: «ابوعبدالله جعفر الصادق بن محمدالباقر بن على زین العابدین ابن الحسین بن على ابن ابیطالب هو احد الأئمه الأثنى عشر على مذهب الامامیه کان من سادات اهل البیت النبوی، لقب الصادق لصدقه فى کلامه کان من افاضل الناس» (۱۴)

یعنى: ابوعبدالله جعفر الصادق فرزند محمد باقر فرزند على زین العابدین فرزند حسین فرزند على فرزند ابیطالب یکى از ائمه دوازده گانه مذهب امامیه است وى از سادات نبوى(صلى الله علیه وآله) می باشد و به دلیل صداقت در گفتارش به صادق ملقب شده است و یکى از بزرگان زمان خود در میان مردم است.

۱۵ ـ ابو زهره

محمد ابوزهره از دیگر نویسندگان جهان اسلام و از اندیشمندان بنام در کتابى که به نام الامام الصادق به رشته تحریر کشیده است درباره حضرت مىنویسد: «امام صادق(علیه السلام) در طول مدت زندگى پربرکتش همیشه در طلب حق بود و هرگز پردهاى از ریب و شک و تردید بر قلب او مشاهده نشد و کارهایش به مقتضیات کجاندیشى سیاستمداران زمانش رنگ نباخت و لذا هنگامى که رحلت فرمود عالم اسلامى فقدان او را کاملا حس کرد زیرا که یاد او هر زبانى را عطرآگین مىساخت و همه علماء و اندیشمندان بر فضل او اجماعاً معترفند»

و اضافه می کند «علماء اسلام در هیچ مسألهاى آنگونه که بر فضل امام صادق و دانش او اجماع نمودهاند علیرغم اختلاف طوائفشان در امرى به این شکل اجماع ننمودهاند و تعداد زیادى از ائمه اهل سنت هستند که معاصر با ایشان بودند و هم عصر با ایشان زیسته و از محضر مبارکشان فیض بردهاند و بدین سان وى به پیشوایى علمى زمانش کاملا شایسته بوده همچنانکه این شایستگى را قبل از او پدر و جدش و نیز عمویش زید رضى الله عنهم اجمعین داشته اند و همه پیشوایان راه هدایت به آنها اقتداء نموده و از حرفهاى آنها اقتباس نموده اند» (۱۵)

۱۶ ـ ابن الصباغ مالکى

این نویسنده نامدار اهل سنت نیز که در کتاب خود بنام الفصول المهمه در ارتباط با مناقب امام جعفر صادق(علیه السلام) مطالب قابل توجهى را ذکر نموده است در این باره می نویسد: «مناقب جعفر الصادق(علیه السلام) فاضله أو صفاته فى الشرف کامله، و شرفه على جبهات الأیام سائله، و أندیه المجد و الغر بمفاخره و مآثره آهله» (۱۶)

۱۷ ـ عبدالله بن شبرمه

ابونعیم اصفهانى در کتاب معروفش بنام حلیه الأولیاء بنقل از ابن شبرمه در باب احتجاج امام صادق(علیه السلام) می نویسد: «امام جعفر به هنگامى که من و ابوحنیفه به محضر ایشان وارد شدیم به ابن ابى لیلى فرمودند چه کسى با شماست؟ پس از معرفى ابوحنیفه(رضی الله عنه) بین امام جعفر الصادق(علیه السلام) و ابوحنیفه سؤالاتى رد و بدل شد و در قسمتى از آن سؤالات امام جعفر صادق(علیه السلام) به ابوحنیفه گفت: «کدامیک از جهت کیفر و عقاب عظیمتر است؟ آدم کشى یا زنا؟» ابوحنیفه جواب داد: آدم کشى. امام فرمود: «پس به درستى که خداوند عزّ و جلّ شهادت دو نفر در آدمکشى پذیرفته و در زنا نپذیرفته مگر اینکه چهار نفر باشند، سپس گفت: «کدامیک از این دو عبادت عظیمترند. نماز یا روزه؟» ابوحنیفه جواب داد: نماز. فرمود: «پس چگونه است که حائض قضاى روزه دارد اما نمازهایش قضا نمی شود!» لذا بصراحت ابوحنیفه را از قیاس دین با رأى خودش بازداشت و فرمود: «از خدا بترس و دین را به رأیت قیاس مکن» (۱۷)

و باز ابونعیم اصفهانى در همین کتاب به نقل از ابن بسطام می نویسد: «کان جعفر بن محمد یطعم حتى لایبقى لعیاله شیءٌ» (۱۸) یعنى: جعفر بن محمد به هنگام اطعام، فقیران را به گونهاى طعام می داد که چیزى براى خانواده اش باقى نمی گذاشت.

و در جلد سوم این کتاب در صفحه ۱۹۸ نوشته است: تعداد زیادى از تابعین از امام صادق(علیه السلام) حدیث روایت نمودهاند که از میان آنها مىتوان یحیى بن سعید الأنصارى، و ایوب سختیانى و أبان بن تغلب و ابوعمرو بن المعلاء و یزید بن عبدالله بن بن الهاد را نام برد. مضافاً اینکه ائمه و أعلام اهل سنت مانند مالک بن انس و شعبه بن الحجاج و سفیان ثورى و ابن جریح و عبدالله بن عمر و روح بن القاسم و سفیان بن عیینه و سلیمان بن بلال و اسماعیل بن جعفر و حاتم بن اسماعیل و عبدالعزیز بن مختار و وهب بن خالد و مسلم بن حجاج نیز از ایشان حدیث روایت نمودهاند.

وى به گونه اى که ذهبى در کتاب تذکره الحفاظ یاد کرده است فرزند محمد بن على بن حسین بن على بن ابیطالب(علیهم السلام) است. و از قبیله بنی هاشم است. روز یکشنبه و بنا به روایت دیگرى روز دوشنبه در حالى که سیزده شب از ماه ربیع الاول باقى بود در سال ۸۳ هجرى در مدینه منوره دیده به جهان گشود وهمزمان با روز ولادت رسول اعظم حضتر محمد بن عبدالله(صلى الله علیه وآله) می باشد و در سال ۱۴۸ هجرى در سن ۶۸ سالگى بدست منصور دوانیقى به شهادت رسیده و به دیار باقى شتافتند و در جنه البقیع در کنار قبرى که پدر بزرگوارشان امام باقر(علیه السلام) و جدشان امام على زین العابدین(علیه السلام) قرار داشتند مدفون گردیدند.

پى نوشتها:

۱ ـ تهذیب التهذیب ج ۲ ص ۱۰۴ ابن حجر عسقلانى.

۲ ـ تذکره الحفاظ، ج ۱، ص ۱۶۶

۳ ـ تهذیب التهذیب، ج ۲، ص ۱۰۳

۴ ـ حلیه الاولیاء، ج ۳، ص ۱۹۳

۵ ـ تهذیب التهذیب، ج ۲، ص ۱۰۴

۶ ـ تذکره الحفاظ، ج ۱، ص ۱۶۶

۷ ـ تهذیب التهذیب، ج ۲، ص ۱۰۳

۸ ـ الملل و النحل، ج ۱، ص ۱۶۶.

۹ ـ ابن حجر هیثمى: الصواعق المحرقه، ص ۱۲۰

۱۰ ـ صفه الصفوه، ج ۲، ص ۱۶۸، رقم ۱۸۶

۱۱ ـ نورالابصار، ص ۱۷۰

۱۲ ـ وفیات الأعیان، ج ۱، ص ۲۹۱

۱۳ ـ الاعلام، ج ۲، ص ۱۲۱

۱۴ ـ دائره المعارف، ج ۳، ص ۱۰۹

۱۵ ـ الإمام الصادق، ص ۶۵ و ۶۸

۱۶ ـ الفصول المهمه، ص ۲۳۰

۱۷ ـ حلیه الأولیاء، ج ۳، ص ۱۹۶

۱۸ ـ حلیه الأولیاء، ج ۳، ص ۱۹۴

امام صادق(ع) چه علومی را تدریس می کرد؟ آیا آن حضرت کتاب هم نوشته اند؟ و آیا شرایط زمانی ایشان مثل شرایط زمانی امام محمد باقر(ع) برای نشر اسلام مساعد بود؟

خاندان رسالت و اهل بیت نبوّت، محور دانش و ذخایر تمام علوم بوده اند، حرمتشان در میان امّت اسلامی، نه فقط از جهت خویشاوندی با پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ بلکه بر اساس ارزشهای معنوی و اخلاقی و علمی آنان بوده و هست. امام صادق ـ علیه السّلام ـ در حدود سی و پنج سال را با پدر گرامیش امام باقر ـ علیه السّلام ـ بنیانگذار دانشگاه اهل بیت گذراند… . حلقه های درسی را که در مسجد مدینه و بیرون از آن زیر نظر پدر بزرگوارش امام باقر ـ علیه السّلام ـ دایر بود درک کرد در این حلقه های درس همچنانکه منابع موثق تأکید دارند صدها طالب علم و دانشمند از نقاط مختلف بلاد اسلامی، حضور می یافتند و او در کنار پدر علوم دین و اسرار هستی و هر آنچه را که از پدرانش و آنها از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به ارث برده بودند می آموخت. [۱]

محضر درس امام محمّد باقر ـ علیه السّلام ـ و امام جعفر صادق ـ علیه السّلام ـ مسجد شهر مدینه بود و علومی، مانند فقه، تفسیر قرآن، ادب و شعر، رجال و حدیث، جغرافیا و ستاره شناسی و فیزیک و… توسط امام محمّد باقر و امام جعفر صادق ـ علیهما السّلام ـ تدریس می شد. [۲]

ابو زهره درباره امام صادق ـ علیه السّلام ـ می گوید:”علمای اسلام با تمام اختلاف نظرها و تعدد مشربهایشان در فردی غیر از امام صادق ـ علیه السّلام ـ و علم او اتفاق نظر ندارند. ” و یا ابو حنیفه درباره امام می گوید:”دانشمندترین مردم کسی است که به آراء و نظرهای مختلف علماء در مسائل، احاطه داشته باشد. ” و امام صادق ـ علیه السّلام ـ نیز همچون جدش امیرالمؤمنین می فرمود:”قبل از آنکه مرا نیابید بپرسید. "[۳]

دوره امام باقر و صادق ـ علیهما السّلام ـ عصر گسترش علوم اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ در زمینه های مختلف بود، این مسأله درباره امام صادق ـ علیه السّلام ـ بیشتر صدق می کند و این به دلیل مصادف شدن بخشی از دوران امامت آن حضرت، با فضای باز سیاسی بود که در نتیجه درگیری سیاسی که منجر به انقراض امویان از یک سو و روی کار آمدن بنی عباس از سوی دیگر به وجود آمده بود. [۴]

شاگردان سرشناس آن حضرت از احادیث و پاسخ های آن حضرت به مسائل تعداد چهارصد کتاب به رشته تحریر در آوردند که در دوران پس از وی به اصول اربعه حاءه معروف شده است و کلینی و شیخ صدوق و طوسی در نوشتن کتب چهارگانه خود آنها را مرجع خود قرار دادند. [۵]

و ابن قتیبه در کتاب ادب الکاتب گفته که کتاب جفر را امام صادق نوشته و در آن است آنچه مردم به آن احتیاج دارند و … و روایت شده که آن حضرت محلّی داشت برای عامّه و خاصّه که مردم از اقطار عالم به خدمتش می رسیدند [۶] البته ناگفته نماند که برخی از کتابها به آن حضرت منتسب است که توسط شاگردانش تالیف شده است مثل توحید مفضل و …

اینگونه می توان نتیجه گیری کرد که در زمان امام صادق ـ علیه السّلام ـ حرکت علمی جان تازه ای گرفت و این خیزش علمی به دورترین نقاط نیز راه یافت و علوم مختلف با توجه به نیاز اجتماع و ظرفیتهای موجود توسط امام صادق تدریس شد و کتابهای زیادی توسط شاگردان امام به رشته تحریر درآمد.

جهت کسب اطلاع بیشتر به کتاب های عماد زاده اصفهانی که درباره زندگانی امام صادق نگاشته است و به کتاب آقای فضل الله کمپانی مراجعه فرمائید.

پی نوشتها:

[۱] . المعروف الحسینی، هاشم، سیره الائمه اثنی عشر، ترجمه محمّد رخشنده، تهران، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۷۳ ش، ج ۲، ص ۲۵۷.

[۲] . مرکز مطالعات استراسبورگ، مغز متفکر جهان شیعه، ترجمه ذبیح الله منصوری، تهران، انتشارات جاویدان، چاپ سوم، ۱۳۵۶، ص ۲۶ الی ۲۸؛ جعفریان، رسول، حیات فکری امامان معصوم، قم، انتشارات انصاریان، چاپ ششم، ۱۳۸۱ ش، ص ۳۳۲.

[۳] . حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، همان، ص ۳۳۱.

[۴] . همان، ص ۳۴۵.

[۵] . سیره الائمه اثنی عشر، همان، ج ۲، ص ۲۶۰.

[۶] . قمی، شیخ عباس، منتهی الامال، قم، انتشارات هجرت، چاپ یازدهم، بی تا، ج ۲، ص ۲۳۷.

جریان شهادت امام صادق(ع) را به طور مفصل توضیح دهید؟

وقتی منصور دوانقی در سال ۱۳۶ هجری به خلافت رسید و حکومت خود را تثبیت کرد، دوران اختناق شدید بر شیعیان شروع شد وی قصد داشت که همه شخصیت‌های برجسته خاندان علی ـ علیه السّلام ـ را از سر راه خود بردارد به همین خاطر، بارها امام صادق ـ علیه السّلام ـ را بحضور طلبیده و او را مورد بازجوئی قرار داد. تا این‌که بالاخره در سال ۱۴۸ هـ ق بوسیله عامل خود در مدینه آن امام را مسموم و به شهادت رسانید.

امام صادق ـ علیه السّلام ـ در سال ۱۱۴ به امامت رسید. دوران امامت آن حضرت مصادف بود با اواخر حکومت امویان که در سال ۱۳۲ به عمر آن پایان داده شد و اوایل حکومت عباسیان که از این تاریخ شروع شد.

در میان ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ عصر امام صادق ـ علیه السّلام ـ منحصر به فرد بوده زیرا آن دوره از نظر سیاسی، دوران ضعف حکومت بنی‌امیه و قدرت بنی‌عباس بوده است با قدرت گرفتن بنی‌عباس، آنها از وجود مبارک امام صادق ـ علیه السّلام ـ بیمناک بودند و در صدد شهادت آن حضرت برآمدند. هنگامی که ابوالعباس (اولین خلیفه عباسی) از دنیا رفت برادرش منصور دوانقی که مردی ستمگر و خونریز بود به مقام خلافت رسید. وی پس از این‌که به مقام خلافت رسید از کثرت شیعیان و پیروان امام صادق ـ علیه السّلام ـ اطلاع یافت. منصور بخوبی می‌دانست که پیشوای ششم شیعیان، مرکز ثقل مبارزات اسلامی، به شمار می‌روند، لذا چندین مرتبه تصمیم به قتل آن حضرت می‌گیرد ولی هربار بنابه عللی از قتل آن حضرت منصرف می‌شود. وی همواره از فعالیت امام صادق ـ علیه السّلام ـ سخت نگران بود. محبوبیت عمومی و عظمت علمی امام ـ علیه السّلام ـ بر این بیم و نگرانی می‌افزود. [۱]

به علاوه منصور شیعیان را نیز در مدینه به شدّت تحت کنترل و مراقبت قرار داده بود به طوری که در مدینه جاسوسانی داشت که گزارش آنها را به او می‌دادند و کسانی را که با امام صادق ـ علیه السّلام ـ رفت و آمد داشتند، گردن می‌زدند”.[۲] امام ـ علیه السّلام ـ نیز یاران خود را از همکاری با دربار خلافت منع می‌کرد تا کمکی به ستمگران نشود. لذا می‌فرمود: "من دوست ندارم که برای آنها (بنی‌ عباس) گرهی بزنم یا درِ مشکی را ببندم، هر چند در برابر آن پول بسیاری بدهند زیرا کسانی که به ستمگران کمک کنند در روز قیامت در سراپرده‌‌ای از آتش قرار داده می‌شوند تا خدا میان بندگان خود حکم کند. "[۳] "روزی منصور دوانقی به امام صادق ـ علیه السّلام ـ نوشت: چرا مانند دیگران نزد ما نمی‌آیی؟ امام در پاسخ نوشت: ما (از لحاظ دنیوی) چیزی نداریم که برای آن از تو بیمناک باشیم و تو نیز از جهات اُخروی چیزی نداری که به خاطر آن به تو امیدوار گردیم و… منصور نوشت: بیایید ما را نصیحت کنید. امام پاسخ داد: اگر کسی اهل دنیا باشد تو را نصیحت نمی‌کند واگر هم اهل آخرت باشد نزد تو نمی‌آید”.[۴]

به همین علّت، منصور دوانقی به تکریم و احترام دیگران پرداخت تا امام را تحقیر کند. سخنگوی بنی‌ عباس در شهر مدینه اعلام کرد که: جز مالک بن انس و ابن ابی ذئب کسی حق ندارد در مسائل اسلامی فتوا بدهد”.[۵] به دنبال این جریان حکومت وقت با تمام امکانات خود به طرفداری از مالک و ترویج و تبلیغ وی پرداخت تا از این رهگذر، مردم را از مکتب امام صادق ـ علیه السّلام ـ دور کند. روزی منصور به مالک گفت: اگر زنده بمانم فتاوای تو را مثل قرآن نوشته به تمام شهرها خواهم فرستاد و مردم را وادار خواهم کرد به آنها عمل کنند”.[۶] می‌توانیم بگوییم که دوران منصور یکی از پر اختناق‌ترین دوره‌های تاریخ اسلام بود و امام صادق ـ علیه السّلام ـ ۱۰ سال از اواخر عمر خود را در چنین دورانی سپری ساخت، منصور بعد از این‌که متوجه شد که نمی‌تواند از نظر علمی و شخصیتی امام صادق ـ علیه السّلام ـ را مغلوب سازد به فکر حذف و شهادت آن حضرت افتاد، تا این‌که بعد از چندین مرتبه که شبانه به منزل آن حضرت یورش بردند و در دل شب از منزل بیرون کشیدند و به تبعید مجبور ساختند، بالاخره در سال ۱۴۸ (بیست و پنجم شوال) بوسیله سمّ آن امام بزرگوار را مسموم و به شهادت رسانیدند”.[۷]

مرحوم مطفر در کتاب الامام الصادق ـ علیه السّلام ـ بعد از بیان شهادت آن حضرت در سال ۱۴۸ هـ ق می‌گوید: "تمام نویسندگان شیعه بر این عقیده می‌باشند که منصور توسط عامل خود در مدینه بوسیله سمّ آن حضرت را به شهادت رسانید و علاوه بر تمام موّرخین، و نویسندگان شیعه عدّه‌ای از بزرگان اهل سنت نیز شهادت آن حضرت را بوسیله سمّ می‌دانند از جمله آنها صاحب کتاب "نورالابصار”[۸] "تذکره الخواص” و "الصواعق المحرقه” و… را می‌توان نام برد”.[۹] (به علاوه مسعودی در مروج الذهب جلد ۲، ص ۲۱۲، ابن الصباغ مالکی در الفصول المهمه ص ۱۲۰ و… به موضوع مسموم شدن امام صادق ـ علیه السّلام ـ اشاره کرده‌اند).

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

۱. سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی.

۲. دور نمایی از زندگانی امام جعفر صادق(ع)، عقیقی بخشایشی.

۳. منتهی الامال، شیخ عباس قمی.

۴. الارشاد، شیخ مفید، ترجمه رسولی محلاتی.

پی نوشتها:

[۱] . مجلسی در بحارالانوار، فصل مستقلی را به برخوردهای میان امام صادق ـ علیه السّلام ـ و منصور اختصاص داده است. ر. ک: ج ۴۷، ص ۱۶۲ ـ ۲۱۲.

[۲] . طوسی، اختیار معرفه الرجال (معروف به رجال)، تحقیق، حسن مصطفوی، مشهد، دانشگاه مشهد، ص ۲۸۲.

[۳] . حر عاملی، وسائل الشیعه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج ۱۲، ص ۱۲۹.

[۴] . مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۱۸۴.

[۵] . ابن خلکان. وفیات الاعیان، تحقیق: دکتر احسان عباس، قم، منشورات الرضی، چاپ ۲، ج ۴، ص ۱۳۵.

[۶] . ذهبی، شمس‌الدین محمد، تذکره الحفاظ، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج ۱، ص ۲۱۲.

[۷] . عقیقی بخشایشی، دورنمائی از زندگانی امام جعفر صادق ـ علیه السّلام ـ، انتشارات نسل جوان، ص ۳۰۹.

[۸] . نورالابصار، شبلنجی، ص ۱۴۴، ابن حجر هیثمی مکی در الصواعق المحرقه، ص ۱۲۰.

[۹] . مطفری، محمدحسین، الامام صادق ـ علیه السّلام ـ النجف، انتشارات حیدریه، ج ۲، ص ۱۱۲.

نقش امام صادق(ع) در علوم و تمدن اسلامی چه بوده است؟

آگاهی از معارف دینی و علوم بشری در راستای هدایت تشریعی، احیاء تفکر اسلامی و فرهنگ غنی شیعه به منظور اداره امور مسلمین در ابعاد فردی و اجتماعی، لازمه امامت است. حضور علمی امام صادق ـ علیه السلام ـ در عصر خود و بی نقص بودن نظریات ایشان و آشکار نمودن علم خود حاکی از آن است که سایر امامان به اندازه ایشان فرصت و موقعیت مناسب پیدا نکردند تا فرهنگ ناب اسلام را تبیین نمایند. بی شک اقدامات علمی امام در حیات ارزشمندش مرهون وضعیت سیاسی، فرهنگی و اجتماعی منحصر به فرد آن عصر و اقدامات امام محمد باقر ـ علیه السلام ـ در راستای اعتلای فرهنگ شیعه و زمینه ساز برای تأسیس دانشگاه بزرگ جعفری می باشد.

در زمان حیات امام ششم فشار و اختناق نسبت به شیعیان به دلیل درگیری بر سر قدرت بین دو قطب امویان و عباسیان کمتر از دوران سایر ائمه بود. از طرف دیگر عباسیان به دلیل استفاده از شعار "الرضا من آل محمد” در قیام خود، ابتدا و بالاجبار موضع متعادل تری نسبت به دوران امامان بعدی داشتند.

حرکت فرهنگی و علمی امام در عصر جنبش فکری و فرهنگی مسلمانان شکل گرفت. در این زمان عطش شدیدی از سوی مسلمین برای یادگیری و علم آموزی مشاهده می شد و علت آن علاوه بر تعالیم متعالی اسلام درباره علم آموزی، حضور تازه مسلمانانی بود که دارای سابقه ای درخشان و تمدنی کهن و پربار بودند؛ لذا امام صادق(ع) با توجه به شرائط ملحوظ و وجود بستر مناسب فکری و فرهنگی و آمادگی جو غالب جامعه که در تداوم حرکت عظیم علمی و فرهنگی حضرت باقر العلوم بود، و دانشگاه بزرگ جعفری را تأسیس کرد. از جمله علومی که امام تدریس کردند؛ فقه: حدیث، تفسیر، اخلاق، هیأت، جغرافیا، سیاست، اقتصاد، علوم فلکی، طب، کیمیا، ریاضیات، جبر، فیزیک، نور، اتم و تاریخ بود.

بی شک عمده ترین نقش امام در گسترش علوم را می توان پرورش شاگردان متخصص دانست که هر کدام از آنان با استدلال های نوین، خصم خود را به زانو در می آوردند. در مکتب امام صادق ـ علیه السلام ـ و دانشگاه بزرگ جعفری شاگردان بسیاری به کسب علم و فضیلت می پرداختند که برخی از مورخان عدد آن ها را (۴۰۰۰) نوشته اند.

دانشمندانی از این دانشگاه در رشته های فقه، تفسیر، تاریخ ادیان، کلام و سایر علوم آن عصر برخاسته اند. تخصص در مکتب امام صادق ـ علیه السلام ـ رعایت می شد؛ مثلا حمران به اعین در علم قرائت قرآن، ابان بن تغلب در علم عربیت، زراره در فقه، مومن طاق در کلام الهی، طیار در جبر و اختیار، هشام بن سالم در توحید و هشام بن الحکم در امامت، تبحر و تخصص کامل یافته بودند و هرگاه شخصی در یکی از رشته های علوم آن زمان سوالی مطرح می کرد، چه بسا امام پاسخ او را به یکی از شاگردان خود که در آن رشته مهارت داشت واگذار می فرمود. به هر حال، در میان این شاگردان، هشام بن حکم سرآمد شاگردان مکتب جعفری بود. با این که جوان بود امام ـ علیه السلام ـ او را بر دیگران مقدم می داشت و درباره علت احترامش می فرمود: "هشام به دل و زبان و دستش ما را یاری می کند. ” هشام چنان در علم کلام و عقاید مذهبی ورزیده بود که مطالب را به شیوه ای جدید و بی سابقه بیان می کرد و در اثبات خداوند جهان و صفات جلال و جمال او استدلال های نوین بکار می برد. به دیگر سخن، هشام از لحاظ استدلال و منطق روشی تازه برگزیده بود. در مناظره و مجادله و بحث آزاد بی نظیر بود. دانشمندان و متخصصان این فن او را به استادی قبول داشتند و از مناظره با او بیمناک بودند. یحیی بن خالد برمکی، وزیر هارون الرشید مجالس بحث آزاد و مناظره در مسائل کلامی تشکیل می داد که ریاست آن را هشام بر عهده داشت. گاهی اتفاق می افتاد دانشمندی بنام، که هشام را ندیده بود در مناظره ای شکست می خورد و از شکست خود حدس می زد که طرف مناظره او هشام بن الحکم است. [۱]

سخن از نقش امام صادق ـ علیه السلام ـ در علوم و تمدن اسلام بلکه جهان را نمی توان در چند صفحه بیان کرد. اما همین قدر که بدانیم حضرت چهار هزار شاگرد در رشته های گوناگون تربیت کرده و بسیاری از ایشان در رشته های خود سرآمد روزگار بوده اند و در سرتاسر ممالک اسلامی و غیر اسلامی پراکنده شدند؛ پی به نقش حیاتی امام در علوم و تمدن جهان می بریم و تصدیق خواهیم کرد روایتی را که بیان می دارد، هیچ علم صحیحی به وجود نخواهد آمد مگر آن که خواستگاهش اهلبیت ـ علیهم السلام ـ باشد.

پی نوشتها:

[۱] صفائی، احمد؛ هشام بن الحکم، دفتر نشر آق؛ ۱۳۵۹؛ پیشگفتار، چاپ دوم.

یاران و شاگردان بزرگ حضرت امام صادق(ع)

امام جعفر صادق ـ علیه السّلام ـ دارای اصحاب و شاگردان بسیاری بوده و علما و راویان زیادی از آن حضرت بهره برده اند تا آنجا که حدیث شناسان و رجال دانان، شاگردان و اصحاب آن بزرگوار را چهار هزار نفر ذکر کرده اند، [۱] به برخی از یاران و شاگردان بزرگ امام صادق ـ علیه السّلام ـ اشاره می شود:

شاگردان فقهی امام:

۱. ابان بن تغلب ابو سعید البکری الجریری، [۲] وی حضور امام سجاد و امام محمد باقر و امام جعفر صادق ـ علیهم السّلام ـ را درک کرده و از آنها نقل روایت نموده و نزد ایشان مورد وثوق و صاحب منزلت خاصی بوده است. امام باقر ـ علیه السّلام ـ به ابان فرمود: در مسجد مدینه بنشین و برای مردم فتوی و احکام الهی را بیان کن زیرا من دوست دارم در میان پیروان من کسانی مانند تو دیده شود. [۳]

۲. زراره بن اعین شیبانی، که جمیع فضائل در او جمع بوده، وی قاری و فقیه و متکلم و شاعر و ادیب و در آنچه نقل می کرد راستگو بود [۴] و روایات زیادی را از امام سجاد و امام باقر و امام صادق ـ علیهم السّلام ـ نقل کرده است. [۵]

۳. ثابت بن دینار ابوصفیه الأزدی ابو حمزه ثمالی، او محضر امام زین العابدین و امام باقر و امام صادق ـ علیهم السّلام ـ را درک کرد و از این بزرگواران روایت نقل کرده و در نقل حدیث مورد اعتماد و ثقه است و امام صادق ـ علیه السّلام ـ در مورد او فرمود: ابوحمزه ثمالی در زمان خود، سلمان است. [۶]

۴. برید بن معاویه عجلی کوفی، از اصحاب مورد و ثوق امام باقر و امام صادق ـ علیهما السّلام ـ که نزد ایشان دارای مقام خاصی بود و در زمان امام صادق ـ علیه السّلام ـ از دنیا رفت. [۷]

شاگردان متکلم امام:

۱. محمد بن علی بن نعمان کوفی معروف به مومن طاق، دشمنان به او لقب شیطان الطاق دادند، و از امام زین العابدین و امام باقر و امام صادق ـ علیهم السّلام ـ روایات زیادی نقل کرده است. و دارای کتاب های متعدد از جمله؛ الامامه، کلامه علی الخوارج و کتاب مجالسه مع ابی حنفیه و المرجعه و… است. [۸]

۲. هشام ابن حکم کندی، که از امام صادق و امام موسی کاظم ـ علیهم السّلام ـ نقل حدیث کرد و مورد وثوق و دارای کتاب های متعدد از جمله؛ امامه، کتاب رد بر زنادقه و… است. [۹]

۳. عبدالله بن ابی یعفور عبدی کوفی، مورد وثوق و در میان اصحاب، صاحب عظمت و نزد امام صادق ـ علیه السّلام- اگرامی بود و در زمان حضرت از دنیا رفت. [۱۰]

شاگردان علم حدیث و محدثین معتبر:

۱. جابر بن یزید جعفی کوفی، وی محضر امام باقر و امام صادق ـ علیهما السّلام ـ را درک کرد و در زمان امام صادق ـ علیه السّلام ـ از دنیا رفت و دارای کتاب های متعدد از جمله؛ کتاب نوادر، جمل، مقتل امیرالمومنین ـ علیه السّلام ـ، و مقتل امام حسین ـ علیه السّلام ـ است. [۱۱]

۲. فضیل بن یسار بصری، [۱۲] ثقه و از امام باقر و امام صادق ـ علیهما السّلام ـ روایت نقل کرده و در زمان امام صادق ـ علیه السّلام ـ از دنیا رفت. [۱۳]

۳. اسحاق بن عمار صیرفی کوفی، از اصحاب امام صادق و امام موسی کاظم ـ علیهما السّلام ـ است، علمای رجال در حق او گفته اند: که او شیخ اصحاب ما و ثقه است. [۱۴]

۴. فیض ابن المختار کوفی، ثقه و از روات امام باقر و امام صادق و امام موسی کاظم ـ علیهم السّلام ـ است و صاحب کتاب می باشد. [۱۵]

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

۱. شیخ طوسی، رجال، ص ۱۴۳ – ۳۴۴

۲. شیخ عباس قمی، منتهی الامال، ج ۲، ص ۲۴۱

۳. نور الله علیدوست خراسانی، پرتوی از زندگانی امام صادق ـ علیه السّلام ـ ص ۲۱۸.

۴. علی ربانی گلپایگانی درآمدی بر علم کلام.

۵. امام جعفر صادق(ع)، عقیقی بخشایشی.

پی نوشت ها:

[۱] . مفید، الارشاد، ترجمه: رسولی محلاتی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ ششم، ۱۳۸۳ ش، ج ۲، ص ۲۵۳.

[۲] . طوسی، رجال طوسی، نجف، منشورات المطبعه الحیدریه، چاپ الاولی، ۱۳۸۱ ق، ص ۱۵۱.

[۳] . طوسی، فهرست، نجف، منشورات المطبعه الحیدریه، طبیعه الثانیه، ۱۳۸۰ ه، ص ۴۱؛ و احمد بن العباس نجاشی، کتاب الرجال، منشورات مرکز نشر کتاب، ص ۷ و ۸.

[۴] . احمد بن العباس نجاشی، همان، ص ۱۳۲؛ و حلی، رجال، نجف، منشورات مطبه الحیدریه، طبعه الثانیه، ۱۳۸۱، ص ۷۶.

[۵] . طوسی، فهرست، پیشین، ص ۱۰۰.

[۶] . همان.

[۷] . احمد بن العباس نجاشی، پیشین، صص ۸۹ و ۸۷؛ و حائری، جامع الرواه، چاپ رنگین، ۱۳۳۱ ه، ج ۱، صص ۱۳۴ و ۱۱۷.

[۸] . احمد بن العباس نجاشی، پیشین، ص ۲۴۹؛ و طوسی، فهرست، پیشین، ص ۱۵۷.

[۹] . همان، پیشین، ص ۳۳۸؛ و حائری، پیشین، ج ۲، ص ۳۱۳.

[۱۰] . همان، پیشین، ص ۱۰۰، و طوسی، اختیار معرفه الرجال (معروف به رجال کشی، التحقیق: میرداماد، محمد باقر مجلسی، مؤسسه آل البیت، ج ۲، ص ۵۱۸.

[۱۱] . احمد بن العباس نجاشی، پشین، ص ۹۹؛ و حائری، جامع الرواه، پیشین، ج ۱، ص ۱۳۴.

[۱۲] . طوسی، رجال، پیشین، ص ۲۷۱.

[۱۳] . احمد بن العباس نجاشی، پیشین، ص ۲۳۸.

[۱۴] . طوسی، اختیار معرفه الرجال، پیشین، ج ۲، ص ۷۰۵؛ و احمد بن العباس نجاشی، پیشین، ص ۵۵.

[۱۵] . احمد بن العباس نجاشی، پیشین، ص ۲۳۹.
* مهر
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار